محمدجواد لاریجانی:
رسیدن به قله، آغاز راه افقهای دورتر است
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر فرماندهان سپاه با تأکید بر مراقبت دائمی از انقلاب و حفظ وحدت ملی، ضمن توصیف خصوصیات برجسته انقلاب اسلامی، تصریح کردند: «ما فصل مُشبعی را حرکت کردهایم؛ این سربالایی، این شیب تند را عبور کردهایم، به قلهها نزدیک شدهایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست؛ امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است؛ مسئولان کشور در بخشهای مختلف باید با این روحیه حرکت کنند.»
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگوی تفصیلی با دکتر محمدجواد لاریجانی، به تحلیل و بررسی مسیر طی شده چهار دهه گذشته و جایگاه امروز کشور در نسبت با قلههای پیشروی حرکت ملت ایران داشته است.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با فرماندهان سپاه پاسداران اشاره کردند که ما در نظام اسلامی «فصل مشبعی را حرکت کردهایم؛ این سربالایی، این شیب تند را عبور کردهایم، به قلهها نزدیک شدهایم.» میخواستیم تحلیل شما را بدانیم از این عبارت «قله» و بفرمایید این قلهای که در موردش صحبت شده چه مختصاتی دارد؟
من ابتدا میخواهم یک مقدمهای بگویم و آن نکتهای است که رهبر انقلاب در تبیینش نقش مهمی داشتند؛ مفهوم بصیرت. البته بصیرت یک مفهوم قرآنی است. قُل هذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَه. منتها خیلی از مفاهیم قرآنی گاهی زیر غباری از غفلت هست مثل خود مفهوم ولایت که حضرت امام آن را خیلی بالا آورد. مفهوم بصیرت را رهبر انقلاب روی آن مطالبی گفتند که آن را محوری قرار داد و بصیرت یک نکته خیلی با اهمیتی است. البته ارکان خیلی مهمی هم دارد. درواقع پادزهر خیلی از امور و دسیسهها و فتنهها همین بصیرت است در اصل.
از نقطه جالب توجهی وارد بحث شدید، این بصیرتی که پادزهر فتنههاست چه ارکان و اجزایی دارد؟
من میتوانم لااقل چهار جزء مقوم بصیرت را بگویم:
۱ــ اولینش این است که انسان تصویر واقعبینانهای از وضعیت خودش داشته باشد. واقعبینی یعنی آدم نه خودش را بالاتر از آنجا که هست ببیند نه پایینتر. واقعبینی این جوری نیست که بعضیها میگویند ما واقعبینیم ته دره افتادیم. واقعبینی یعنی آنچه هست را دقیق ببینیم.
۲ــ یک نکته دیگری در بصیرت این است که دارای تصویری درست از مقاصد عالی باشیم. آدم بصیر هر روز به یک سازی نمیرقصد. یک روز مقاصدش مثلا خیلی بالا، یک روز مقاصدش خیلی پایین. اینکه در قرآن اشاره کرده افرادی که موفق هستند ثبات در قول دارند و در فعل، این به خاطر همین رکن مهم در بصیرت است. چون دارای یک دید ثابت و دید عالی و مقاصد مشخص دارند. لذا آدم بصیر دیدش بر اساس یک اصولی است.
۳ــ یک نکته دیگری در بصیرت مسأله وظیفهشناسی است. یعنی آدم بصیر وظیفهشناس است میداند در چه زمانی وظیفهاش چیست. این جور نیست که مثلا زمانی که باید سلاح به دست بگیرد برود جبهه، برود مشغول مثلا یک کار دیگر بشود. آن هم کار خوب ولی این وظیفه آن نیست. پس وظیفهشناسی علامت دیگر بصیرت است.
۴ــ یک بخش دیگر از بصیرت، قیام برای انجام وظیفه به موقع و به اندازه است؛ این عبارت رهبر انقلاب است. نه زودتر، نه دیرتر و نه بیشتر نه کمتر.
اینها علائم یک آدم بابصیرت است. این نوع بصیرت پادزهر بسیاری از فتنهها هست. دقیقا دشمن هم و آن کسانی که دیدند قوت جمهوری اسلامی را آنها میدانند که کجاهایی این بصیرت را بزنند. یعنی ارکانی که من گفتم یکییکی مورد تهاجم است.
این همه القای دشمن برای این است که تصویر نادرست ما داشته باشیم دقیقا برای این است که یک رکن مهم بصیرت را جابهجا کنیم. لذا شما شاهد هستید که افرادی در زمان حضرت امام سینه چاک ولایت مطلقه بودند حالا سینه چاک یک نظام سکولار ضد اسلامی هستند؛ خب این معلوم است که آن تصاویر جابهجا شده دیگر. خودشان را و به تبع آن ملت را مفلوک و ضعیف میدانند. مقاصد عالی تبدیل شده به کشف حجاب و هرزگی. اصلا قطع نظری که خلاف قانون و اسلام است خود این تنازل خیلی بد است. این تنازل هم علامت همان است که باید بصیرت مخدوش بشود.
با تعریفی که از بصیرت کردید، اگر بخواهیم با همین نگاه مسائل را تحلیل کنیم، اکنون جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد و کجا ایستاده است؟
ما واقعبینانه که نگاه کنیم نه اینکه خودستایانه ما امروز مهمترین دموکراسی غرب آسیا هستیم و قویترینش و پیشرفتهترینش در علم و تکنولوژی. این سه تا ویژگی مهم را ما داریم.
اما چرا مهمترین دموکراسی هستیم؟ ببینید اولا در کشورهای اطراف ما دموکراسی مهمی وجود ندارد ممکن است رأی دادنها باشد. اهمیت دموکراسی ما به دو چیز است. یکی اینکه رأی مردم یک پشتیبان قوی برای حفظ سلامتش دارد که آن رهبری نظام است. شما در فتنه ۸۸ دیدید که همانهایی که سینهچاک دموکراسی بودند میخواستند رأی را بردارند و شورش خیابانی را جایگزین کنند. کسی که محکم در مقابلشان ایستاد رهبری انقلاب بود که رأی مردم را ناموس نظام اعلام کردند. خب این قسمت دموکراسی.
اما از آن مهمتر ابتنای این دموکراسی براساس عقلانیت اسلامی است. غرب مدعی بود که اصلا غیر از نظام تفکر سکولار نمیتواند پایه دموکراسی شود. میگفتند دموکراسی یعنی دموکراسی سکولار لیبرال. حالا لیبرال ادعایی آنها، آنها که دنبال دیکتاتوری سکولار هستند. لذا وقتی جمهوری اسلامی تأسیس شد و راهافتاد، آنها گفتند حالا ۶ ــ ۵ ماه بیشتر این دوام ندارد. دو دلیل میآوردند. مرحوم بازرگان میگفت بچهمسلمانها که بلد نیستند مملکت را نگهدارند. این چالش کارآمدی بود. بحثهای تخصص یا تعهد میکردند که یعنی دوباره ما باید بیاییم اداره کنیم اما از آن مهمتر چالش فکری بود که میگفتند این اسلام یک دین قدیمی و مندرس است، به درد امروز نمیخورد و دیدیم که در دورههای مختلف این حرف ادامه دارد. یا میگفتند اسلام دینی مربوط به بخش خصوصی زندگی است. الان هم که بعضی از سران اصلاحطلب میگویند اسلام باید خودش را عرفی کند، ببیند مردم چه میخواهند و همان را انجام دهد. یعنی بخش خصوصی زندگی میتواند مسلمانی باشد ولی بخش عمومی باید سکولار باشد. یا اینکه میگویند اسلام قوانینش خشن و مخصوص اعراب است. به درد سایر اقوام نمیخورد. درحالیکه اسلام هم همیشه سرزنده است، هم مکتب اهلبیت است و هم همه ارکان زندگی بشر و عمومی و خصوصی را در خود دارد. خب، اینها معلوم شد که حرفهایشان باطل است دیگر. آنها گفتند ۷ ــ ۶ ماه اما چشمهایشان را باز کردند دیدند یک قدرت عظیم متولد شده است.
یعنی تشکیل یک نظام مردمسالارانه براساس نگاه مکتب اسلام؟
بله، این یک قله بزرگ است.
و این یک آرمانی بود که جمهوری اسلامی در رسیدن به آن تلاش کرد و پیشرفت.
این یک تجربه بینظیر است و در دنیای معاصر اصلا چیز کوچکی نیست. آنهایی که دم از توسعه سیاسی میزنند این بزرگترین شاخص توسعه سیاسی است. بزرگترین شاخصش تمهید و تولد چنین نظامی است. پس این یکی از آن قلههاست.
گفتید کشور ما مهمترین دموکراسی و نظام مردمسالار غرب آسیاست و قویترین کشور در این زمینه. این قدرت چه مختصاتی دارد و از چه نشات میگیرد؟
ببینید، این قدرت ما عمدتا از خودمان است. قدرت دفاعی از خودمان است و در زمینههای مختلف اقتصادی و زیرساختی روی پای خودمان ایستادهایم. اینجور نیست که مثلا یک کاسه گدایی دستمان باشد فعلا غذا نداریم به ما بده. یا انرژی نداریم به ما بده. یا بلد نیستیم از خودمان دفاع کنیم به ما پهپاد بده، به ما هواپیما بده. همه چیز روی پای خودمان است و این یک قدرت خیلی عظیمی است. هیچ کشوری در منطقه غربآسیا به این قدرت مهم وجود ندارد. از یک کشور توسریخور و یک گاو شیرده در منطقه تبدیل شدیم به یک قدرت مستقل و تازه میگویند قدرتش زیاد است. خب، این هم یک قله است دیگر.
این قدرت و توانایی مستقل چه واکنشها و چه اثراتی داشته است؟
بخشی از این دشمنیها که با ما میشود در غرب صهیونی بهدلیل توانایی عظیم ماست. میگویند شما در حوزه هستهای پیشرفتتان زیاد است پس باید ساق پایتان را بزنیم قدتان کوتاه شود. این دانش هستهای یک قله دیگر است و بسیار قله مهمی است.
دیدگاه تان را بنویسید