روزنامه شرق: شعار روحانی درباره رفراندوم به تسلیم اجباری در مذاکره ختم میشود
میگویند آش به قدری شور شده که صدای آشپز هم درآمده است؛ حکایت تبدیل جنگ دیپلماتیک به سوژه رفراندوم توسط روحانی که صدای روزنامه بزککننده مذاکره با آمریکا را هم درآورد.
روزنامه شرق با خطا معرفی کردن اظهارات روحانی درباره همهپرسی بر سر تعامل و مذاکره با غرب نوشت: از نگاه عملی باید از مستقبلان این پیشنهاد پرسید تا چه حد تصور میکنند واقعاً چنین همه پرسیای در دستور کار قرار خواهد گرفت؟ نوع حمایتی که برخی از چنین ایدههایی نشان میدهند، در حالی معنادار خواهد بود که بنا باشد بهعنوان یک گزینه احتمالی به آن پرداخته شود. آیا واقعاً از صحنه سیاسی امروز، مسیری که در آن برای سیاست خارجی، تعامل با دنیا، رابطه با آمریکا، رابطه با اروپا یا... همهپرسی برگزار شود، وجود دارد؟ شواهد چنین نشان نمیدهند، نه بدنه پیگیری برای این ایده شکل گرفته، نه جریانهای سیاسی منتقد برنامهای برای تعقیب این پیشنهاد ارائه دادهاند و نه جریان مستقر تمایلی نشان داده که رویکرد خود را در معرض چالش بگذارد. حتی در دولت نیز تحرکی فراتر از اظهارات هرازگاهی رئیسجمهور در این زمینه دیده نمیشود. با نگاه بدبینانه، میتوان ارجاع دوباره رئیسجمهور به مواضع روزهای دور خود را تلاشی ضعیف برای جلب دوباره بدنه اجتماعی سابقش با رفتار پوپولیستی و ظاهری دانست.
اما بهطور مشخص و از نگاه راهبردی، ارجاع به آرای مستقیم مردم در قالب همهپرسی در حوزه دیپلماسی، خطایی است بزرگ و خطرناک که یک نمونه آن همین حالا در پیش چشم دنیا در نمایش است. بریتانیایی که درباره ادامه عضویت در اتحادیه اروپا یا خروج از آن، تصمیم را به صندوق مستقیم سپرد، چهار سال تمام است در یک بحران سیاسی تمامعیار به سر میبرد که دو نخست وزیر را قربانی کرده است؛ تمام اکسیژن سیاسی و کاری دولت و پارلمان را به خود اختصاص داده و فرصت بررسی همه موضوعات دیگر را گرفته است و تازه بعد از چهارسال هنوز هم مشخص نیست دقیقاً چه اتفاقی قرار است بیفتد! این تازه در تعامل بریتانیا با نهادی است که رابطه خصمانه با بریتانیا ندارد و ترجیح میدهد این روند با حداقل آسیب طی شود. مشکل اول در این زمینه این است که برگزاری همهپرسی در چنین مسائلی در واقع نه رجوع به آرای عمومی که گریز از مسئولیت است.
مقامات اجرائی و تقنینی، با رأی مردمی که مواضع و دیدگاههای آنها را میدانند، انتخاب شدهاند تا دقیقاً به همین کار یعنی تصمیمگیری درباره پیچیدگیهای مسائل و روابط بپردازند. رسانههای بریتانیایی چهار سال است تلاش میکنند ابعاد برگزیت را برای مردم شرح دهند و هنوز بسیاری از کارشناسان این حوزه هم دقیقاً نمیتوانند مشخص کنند چه خبر است. اگر بنا باشد مردم تا این حد درگیر جزئیات فرایندها شوند، پس مجلس و دولت قرار است چه کار کنند؟
میتوان گفت حامیان همهپرسی در سیاست خارجی هم در واقع حامی تعقیب خواست مردم نیستند، بلکه با این تصور که مردم و با آنها همنظرند، همهپرسی را راه میانبر میدانند. کافی است تصور کنیم نتیجه همهپرسی به سؤالی مثل «تعامل با دنیا» نه باشد. آیا حامیان فعلی این ایده حاضرند تا اطلاع ثانوی مذاکره و دیپلماسی را بایگانی کنند؟ در مثال مذاکرات برجام، دولت روحانی مشخصاً با رأی مردم برای مذاکره و تعامل بر سر کار آمده بود و پیگیر چنین روندی نیز بوده، اما همزمان این را هم میدانست که باید در این مذاکرات، منافع ملی را پیگیری کند. طرف مقابل هم میدانست که تیم نمایندگان ایران در این مذاکرات، متعهد به کسب نتیجه در هر شرایطی نیست و میتواند جایی که هزینهها بیشتر از فایدهها شد، به کشور برگردد. کافی است تصور کنیم دولت روحانی به جای پیروزی در انتخابات با یک همهپرسی ملزم به امضای توافق برجام یا هر نوع تعامل دیگری در این زمینه بود. چنین دولتی، چه توانایی برای مذاکره میداشت؟ طرف مقابل که طبعاً بر حسب وظیفه به دنبال منافع ملی خود است، با چه انگیزهای باید به دنبال تنظیم توافقی باشد که منافع دو طرف به میزانی قابل قبول در آن تأمین شود. وقتی بداند که یک طرف چارهای ندارد جز اینکه با توافق برگردد؟!
دیدگاه تان را بنویسید