محسن پیرهادی در گفت و گو با مثلث:
اصولگرایان روی سرمایه اجتماعی قالیباف حساب ویژه ای میکنند
قالیباف تا این لحظه، همواره در معرض فعالیتهای اجرایی بودهاند و البته کارنامه ایشان نشان میدهد که در مسئولیتها ایشان منشا تحول و بسیار موفق بودهاند. در همان دوره 12ساله شهرداری تهران، تعامل ایشان با شورای شهر تهران و حتی مجلس شورای اسلامی بسیار خوب بود
شورای وحدت بهطور رسمی از خرداد فعالیت انتخاباتی خود را آغاز کرد؛ تاکنون چه تصمیماتی را اتخاذ کردهاند؟
مستحضرید که فاز اصلی فعالیت هر شورایی که ناظر به انتخابات فعال باشد، تعیین کاندیداهاست. در شرایط فعلی برای ورود به این عرصه، مقداری زود است اما فعالیتی که شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در دوره فعلی دنبال میکند، ایجاد همگرایی و تقریب افکار و اهداف سیاسی و طراحی ساختار انتخاباتی اصولگرایان است که از منظر اهمیت، کمتر از تعیین مصادیق نیست.
ماجرای ورود جامعه روحانیت به عرصه انتخابات چیست و چه نسبتی با شورای وحدت دارد؟
جامعه روحانیت و همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همواره از استوانهها و ارکان فعالیت جریان اصولگرا بودهاند و حتما از نظرات و ارشاداتشان بهرهمند خواهیم شد اما در شرایط فعلی هنوز به انتخابات ورود رسمی نکردهاند.
آیا شیخوخیت در اردوگاه اصولگرایی در حال احیای خود است؟
شیخوخیت از آن دسته الفاظ و عباراتی است که ممکن است دوپهلو تفسیر شود. به عنوان نمونه واژه مصلحت هم همین حالت را دارد. شیخوخیت بهعنوان احترام به بزرگان جریان و وجود بزرگانی که جای خالی امثال مرحوم آیتالله مهدویکنی یا مرحوم عسکراولادی را پر کنند، نهتنها مطلوب بلکه لازم است اما اگر منظور از شیخوخیت، پیادهسازی ساختار بالا به پایین در فرآیندهای سیاسی است، مطمئنا ثمربخش نیست و در جریان اصولگرا هم قرار به پیادهسازی از پایین به بالاست. به نظر میرسد جریان اصلاحطلب هم دیگر به این واقعیت دست یافته است که فرآیندهای بالا به پایین مانند چیزی که به «تکرار» مشهور است، نهتنها مفید نیست بلکه موجب ظرفیتسوزی برای کشور و سقوط پایگاه اجتماعی برای خود آن جریان است.
در مقایسه با مکانیزمهای انتخاباتی گذشته، شورای وحدت چه نکات قوت و ضعفی دارد؟
فعلا برای این ارزیابی خیلی زود است. شورای ائتلاف، مجموعهای نوپاست و هنوز در زمینه انتخابات، حتی به فاز تعیین مصادیق هم نرسیده است. تا این جای کار که نمیتوان اشکال جدی برای نحوه فعالیت شورا متصور بود و ساز مخالف قابلتوجهی هم نسبت به آن، در تمام دایره اصولگرایی کوک نشده است.
آقای باهنر معتقد است 32 تشکل سیاسی طبق قانون جدید احزاب به وزارت کشور گرایش خود را اصولگرا اعلام کردهاند؛ چرا همه آنها به جلسات شورای وحدت دعوت نمیشوند؟
من دبیر شورا نیستم، عضو آن شورا هستم و نمیتوانم به این سوال پاسخ دهم اما با توجه به نگرشی هم که به کار جمعی و جریانی در مقطع فعلی وجود دارد، تصور نمیکنم مانع جدی برای ورود احزاب موثر اصولگرا به شورای ائتلاف وجود داشته باشد.
علت عدمدعوت از علی لاریجانی به شورای وحدت، همکاری او با دولت است یا دلایل دیگری دارد؟
آقای لاریجانی رئیس یک قوه است و طبیعتا در یک شورای سیاسی و انتخاباتی شرکت نخواهد کرد؛ همانطور که آقای رئیسی هم از بزرگان جریان اصولگرا و کاندیدای این جریان در انتخابات ریاستجمهوری بوده و در جلسات شرکت نمیکند. از سوی دیگر، گمان نمیکنم خود آقای لاریجانی تمایل چندانی به حضور تابلودار در شورای ائتلاف داشته باشد، به این معنی که بخواهد شخصا شرکت کند.
جبهه پایداری تمایلی برای پیوستن به شورای وحدت ندارد و اعلام کرده که خود به مدلی برای وحدت رسیده است؛ آیا پایداری میتواند محور وحدت قرار بگیرد؟
دوستان جبهه پایداری، باید خود به این سوال پاسخ دهند اما اگر منظورتان این است که پایداری بخواهد محور وحدت کل جریان اصولگرا باشد که مسلما چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد و برداشت من این است که خود آن دوستان هم چنین ادعایی نداشته باشند.
در تحلیلها و اخبار رسانهها آمده که برنامه پایداری این است که سعید جلیلی را در سرلیست خود قرار دهد؛ به نظر شما آنها با این ابتکار میتوانند به توفیقی برسند و 17 میلیون رأی آقای رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری را به سمت خود جذب کنند؟
سازوکار انتخابات مجلس با ریاستجمهوری کاملا متفاوت است و تنوع و تکثر فهرستها، تاثیرات منطقهای و عشیرهای و قومی و مسائلی از این دست بر انتخابات مجلس کاملا تاثیرگذار است. از همین رو انتخابات مجلس در ۷۰درصد حوزهها، چنانکه در انتخابات ریاستجمهوری رخ میدهد، قطبی نیست. از همین رو است که نه جریان اصلاحطلب میتواند تمام رای آقای روحانی را برای نمایندگان خود در انتخابات مجلس بیاورد و نه هیچیک از اجزای جریان اصولگرا میتوانند تمام رای آقای رئیسی را به سبد کاندیداهای مجلس خود واریز کنند. چنین چیزی شدنی نیست و این ناشی از تفاوت ساختاری و ماهوی این دو انتخابات است.
آقای قالیباف چندی پیش فراخوانی برای اجراییکردن ایده نواصولگرایی در انتخابات مجلس داد؛ تاکنون چند نفر در سامانه اعلامی ثبتنام کردند و چه تعداد گزینش شدند؟
تاکنون بیش از پنج هزار نفر در این سامانه ثبتنام کردهاند و ستاد این فراخوان در جمعیت پیشرفت و عدالت دایر شده است. اگرچه فعالیتها در جریان است ولی مقطع فعلی برای ورود به مصادیق زود است؛ اما بررسیهایی در حوزههای انتخابیه در جریان است و در حال پایش و بررسی ظرفیتهای افراد در حوزههای انتخابیه هستیم.
برخی میگویند چون آقای قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری گذشت کرد و به نفع آقای رئیسی انصراف داد، برای انتخابات مجلس شورای اسلامی محل اجماع قرار گیرد تا سرلیست اصولگرایان در انتخابات اسفند 98 شود؟
اصل این موضوع زیر سوال است و هنوز مشخص نیست که آقای قالیباف بخواهد کاندیدای مجلس شود. ضمن آنکه مسائلی از این دست که چون من در انتخابات ریاستجمهوری گذشت کردهام، حال باید دیگران گذشت کنند تا من سرلیست انتخابات یا رئیس مجلس شوم، واقعا با فعالیت صحیح و حرفهای سیاسی در تناقض است، هرچند اصولگراها روی سرمایه اجتماعی قالیباف در انتخابات حساب ویژهای میکنند.
برخی معتقدند شأن و جایگاه آقای قالیباف مدیریت ارشد اجرایی است و حوزه تقنین تجربه جدیدی برای ایشان است. نظر شما چیست؟
آقای قالیباف تا این لحظه، همواره در معرض فعالیتهای اجرایی بودهاند و البته کارنامه ایشان نشان میدهد که در مسئولیتها ایشان منشا تحول و بسیار موفق بودهاند. در همان دوره 12ساله شهرداری تهران، تعامل ایشان با شورای شهر تهران و حتی مجلس شورای اسلامی بسیار خوب بود و در این زمینه مشکلی وجود ندارد؛ البته باید نظر خود ایشان را هم پرسید. ممکن است عدهای توانمندی ایشان را در کار اجرا دیده باشند تا حوزه تقنین اما من معتقدم که ایشان در هر دو حوزه دارای توانمندی و ظرفیت بالایی هستند.
اگر در مقابل اجرای شعارهای نواصولگرایی مقاومت صورت گیرد، امکان دارد که آقای قالیباف از شورای وحدت جدا شود؟
تصور من این نیست که مقاومت شدیدی در برابر نواصولگرایی صورت گیرد. بسیاری از اصولگرایان هم ممکن است خود را نواصولگرا ندانند اما در عمل به بسیاری از ایدههای نواصولگرایانه باورمند شدهاند و این روند در حال افزایش است. از سوی دیگر، یک فعال سیاسی باتجربه با مشاهده مقاومت، از جریان خودی جدا نمیشود بلکه تلاش میکند با گفتوگو و همفکری، اهداف خود و جریان را به هم نزدیک کرده و برای تحقق آن تلاش کند چراکه اگر آقای قالیباف در حوزههایی هم با مقاومت جریان اصولگرا مواجه شود، به این معنی نیست که با این جریان در تضاد قرار گرفته بلکه همچنان اشتراکات زیادی وجود دارد.
به نظر شما پاشنه آشیل اصولگرایان در انتخابات مجلس چه خواهد بود؟
پاشنه آشیل اصولگرایان، وحدتشکنی، تصمیمگیری بالا به پایین و پشت درهای بسته است. از سوی دیگر، اصولگرایان معمولا با رقبایی مواجه هستند که در ایام منتهی به انتخابات با طرح موضوعات فرعی و دوقطبیکردن جامعه، رای جمع میکنند و باید مراقب این حوزه بود. بهعنوان مثال، یادتان هست که رسانههای اصلاحطلب و گاهی حتی خود شخص آقای روحانی میگفتند که اگر رئیسی رئیسجمهور شود، در خیابانها دیوار میکشند یا میگفتند که اگر رئیسی رای بیاورد دلار به مرز 6 هزار تومان رسیده و اقتصاد کشور فلج میشود. در مقابل برخی جریانها و رسانههایی که برای پیروزی بهراحتی دروغ میگویند باید محتاطانهتر و البته مردمیتر عمل کرد. هرچه جریان اصولگرا به مردم نزدیکتر باشد، این دروغها کمتر در میان مردم باورپذیر خواهد شد و تاثیر تخریب کاهش خواهد یافت.
رقیب سیاسی به اصولگرایان این نقد را وارد میکند که آنها دوست دارند انتخابات با مشارکت حداقلی برگزار شود؛ این نقد را وارد میدانید؟
معلوم است که نه؛ این دروغ بزرگی است که اصلاحطلبان تندرو و بعضا رسانههای خارجی میخواهند القا کنند. در دهه اخیر، پرشورترین انتخابات و بالاترین نصاب مشارکت، مربوط به دورهای بوده که فردی غیر از جریان اصلاحطلب رئیسجمهور شده است. اتفاقا، برداشت شخصی من این است که جریان انقلابی، از آنجا که بیشتر دلسوز نظام و دستاوردهای آن است، مشارکت حداکثری را بهعنوان یکی از پشتوانههای نظام و خواستههای رهبری، بیشتر دنبال میکند.
دیدگاه تان را بنویسید