رضا نصری:
نمی توانند مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کنند
اروپاییها هنوز برای رویارویی با آمریکا به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارند.
رضا نصری می گوید : برجام، خاورمیانه پرتنش را حفظ می کند.
متن گفت و گوی او با روزنامه آرمان را در ادامه می خوانید :
گام چهارم ایران در کاهش تعهدات هستهایاش با واکنش گستردهای از طرف شرکای باقی مانده در برجام مواجه شده است. چرا این گام خاص و وقوع آن در تاسیسات فردو تا این حد با واکنش مواجه شد؟
بهدلیل بدعهدی اروپاییها در یک سال گذشته، میان ایران و اروپا یک روند تصاعدی «افزایش تنش» به راه افتاده و طبیعی است که با هر اقدام «نامطلوب» از یک طرف، لحن و واکنش طرف مقابل تندتر و قهرآمیزتر شود. اما نکته قابل تأمل در واکنش اخیر اروپا این است که این بار برخلاف دفعات گذشته دولتهای سهگانه اروپایی و نماینده اتحادیه اروپا در بیانیه مشترکی که صادر کردهاند به صراحت مدعی شدهاند که اروپا «کاملا به تعهدات خود مطابق برجام پایبند بوده است». این یعنی اروپا دارد تلاش میکند این روایت جدید را جا بیندازد که ناقضین برجام «ایران و آمریکا» بودهاند و آنکس که در این ماجرا همواره مسئولانه و عاقلانه رفتار کرده و رویکرد سازندهای داشته، اروپا بوده است! این خوانش جدید و برساخته از ماجرای برجام، به اروپا اجازه میدهد لطمه حیثیتی و سیاسیای که در یک سال اخیر خورده را تاحدودی جبران کند و یا مسئولیت را بر دوش دیگران بیندازد و با وجههای تطهیر شده اقدامات تندتری در برابر ایران اتخاذ کند. از این رو معتقدم لازم است ایران با جدیت در برابر این فضاسازی جدید اروپاییها بایستد و اجازه ندهد این خوانش مخدوش از حقیقتِ ماجرا به تدریج در صحنه بینالمللی و افکار عمومی شکل بگیرد.
آمریکا هزاران کیلومتر دورتر از خاورمیانه است و بهنظر میرسد که به اعتقاد رهبرانش چندان آسیبی از فروپاشی برجام نمیبیند. اما بهنظر میرسد که انگیزههای شرکای دیگر این توافق که در آن باقی ماندهاند متفاوت باشد، مسائلی مانند پناهجویان و امنیت اروپا از اصلیترین نگرانیهای شهروندان کشورهای عضو اتحادیه اروپا است و دولتمردان اروپایی هم از برجام با عنوان ستون امنیتی اتحادیه اروپا یاد میکنند، به تصور شما چرا اروپاییها به اندازه کافی برای حفظ این توافق اقدام نمیکنند؟
اروپاییها هنوز برای رویارویی با آمریکا به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارند. در سه سال اخیر آنها شاهد بودهاند که آقای ترامپ برخلاف تمام روسای جمهور آمریکا از جنگ جهانی دوم تاکنون، در برهم زدن روابط راهبردی و تجاری و سیاسی آمریکا با «متحدین» خود هیچ پروا و ملاحظهای ندارد و ممکن است بهصورت جبرانناپذیری تعادل حاکم میان دو طرف آتلانتیک را برهم بزند. در واقع، آنها هم در قضیه برجام به نوعی یک سیاستِ «صبر استراتژیک» پیش گرفتهاند. به این معنا که اروپاییها تصور میکنند بهتر است – به جای به مخاطره انداختن یک رابطه راهبردیِ هفتادساله با ایالات متحده یک سال دیگر هم بهصورت «کجدار و مریز» با ایران تعامل کنند تا ترامپ احیانا از قدرت ساقط شود و یک دولت «متعارف»تر در واشنگتن مستقر شود. توقع اروپا از تهران هم تلویحا این است که ملاحظات و محذوریتهای آنها را درک کند و دستکم تا مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا در سال آینده از اقداماتی که ممکن است منجر به فروپاشی برجام شود خودداری کند. طبیعتا، ایران هم حاضر نیست آینده برجام و روابط اقتصادی و تجاری خود با جهان را به انتخابات ریاستجمهوری در یک کشور دیگر گره بزند و انتظار دارد اروپا با توجه به پتانسیل خود و وزن و جایگاهی که میتواند در صحنه بینالمللی داشته باشد اراده و استقلال بیشتری از خود نشان دهد. حقیقت این است که ایران مایل نیست با خروج کامل از توافق هستهای نظام بینالمللی عدم اشاعه و ثبات و امنیت منطقه و اروپا را برهم بزند. به همین دلیل هم هست که گامهای حسابشده و برگشتپذیری برداشته تا همه طرفین را مجدداً به چارچوب برجام برگرداند. اگر اروپا مایل است موضوع برجام ختم به خیر شود، لازم است این «حُسن نیت» ایران را به رسمیت بشناسد و با جدیت و قاطعیت، رویکردی متناسب با آن اتخاذ کند.
طی هفته گذشته خبری منتشر شد در مورد لغو مجوز دسترسی از یکی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی توسط ایران که دلایل آن نیز توسط مقامهای مسئول در ایران توصیف شد. با توجه به ادامه اجرای گامهای تقابلی ایران در چارچوب برجام و تغییر مدیریت پیش رو در آژانس، تصور میکنید که روابط ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به کدام سمت میل میکند؟
از سال ۲۰۰۳ میلادی تا زمان انعقاد برجام، آژانس بینالمللی انرژی اتمی که قاعدتا یک سازمان فنی و غیرسیاسی است رفتار بیطرفانه، معقول و مناسبی با ایران از خود نشان نداد. در واقع، ایران دلایل متعددی دارد که نسبت به این نهاد محتاط و حتی بیاعتماد باشد. بهعنوان مثال، آژانس در مقطعی (در مذاکرات سعدآباد) به وضوح نسبت به ایران خلف وعده کرد و با بازنگری ناگهانی در تعریف خود از «تعلیق» غنیسازی، ایران را در برابر تروئیکای اروپایی دچار مشکل ساخت. در مقاطع دیگر، در برآورد عملکرد ایران –بهجای راستیآزماییهای متعارف و فنی به اطلاعات و دادههای تحریفشده و مغرضانه سازمانهای امنیتی دولتها و رژیمهای متخاصم اتکاء کرد؛ و در مقطع دیگری با عدول از اصل حُسن نیت و حتی مقررات خود تحت فشار دولت وقت آمریکا، پرونده ایران را بدون اینکه توجیه حقوقی لازم را داشته باشد به «شورای امنیت سازمان ملل» ارجاع داد. در واقع، روابط مخدوش و تیره ایران و آژانس با انعقاد برجام به حالت عادیتری برگشت و در چارچوب مشخصتری قرار گرفت. امروز هم که این چارچوب و ضوابط رو به تضعیف است، روابط ایران و آژانس نیز آسیبپذیرتر و شکنندهتر شده است و قابل پیشبینی است که جریانها و رژیمهای متخاصم هم از این آسیبپذیری و شکنندگی تا آنجا که ممکن است سوءاستفاده کنند. بهطور کُلیتر، حقیقت این است که برجام چارچوبی است که روابط ایران با غرب و روابط ایران با نهادهای بینالمللی بعضا تحت تاثیر غرب را «تنظیم و تعدیل» میکند. طبیعی است که تضعیف یا فروپاشی این چارچوب این نظم و اعتدال نوپا را برهم خواهد زد و آشفتگی حاصل از آن نیز به نفع هیچکس نیست.
یکی از اصلیترین دستاوردهای برجام، برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی بود. آیا ادامه حضور ایران در برجام برای حفظ این دستاوردها را مفید میدانید؟
برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی قطعا یک دستاورد مهم امنیتی است و قدرت مانور ایران را در صحنه بینالمللی و منطقهای به طرز قابل ملاحظهای افزایش میدهد. به همین خاطر دولت آمریکا و رژیمهای متخاصم منطقه نسبت به «عادیسازی» روابط ایران و جهان در این حوزه خاص به شدت نگران و حساس هستند. بهویژه اینکه ایران بهعنوان یک تولیدکننده سلاحهای متعارف قابلیت فراگیری تکنولوژی و اعمال مهندسی معکوس بر انواع سلاحهای پیشرفته را دارد و رفع این موانع میتواند به سرعت منجر به جهش قابل ملاحظهای در صنعت دفاعی کشور شود. اما باید توجه داشت که پتانسیل و دامنه فواید برجام میتواند بسیار وسیعتر از فواید ورود ایران به بازار اسلحه باشد. برجام بیش از هر چیز یک وسیله برای ایجاد ثبات و صلح و تنشزدایی است و لازم است همین کارکرد آن هم در افکار عمومی جهان و همسایگان برجسته شود.
اروپا بهصورت غیررسمی تهدید کرده بود که اگر گام چهارم کاهش تعهدات برداشته شود از برجام خارج میشود. آیا امکان استفاده اروپا از مکانیسم اسنپبک در همین گام چهارم وجود دارد؟
سازوکار «ماشه» یا «اسنپبک» برای پیشگیری از نقض برجام توسط ایران طراحی شده است. یعنی این سازوکار زمانی موضوعیت پیدا میکند که ایران «آغازگر» نقض اساسی برجام یا به اصطلاح انگلیسی آن Initial defector بوده باشد. حال اینکه از زمان نقض برجام توسط آمریکا در سال گذشته و ناتوانی متعاقب سایر دولتها در تحقق تعهداتشان دیگر با هیچمنطقی نمیتوان ایران را آغازگر نقض این توافقنامه تلقی کرد. اقدامات (یا گامهای) اخیر ایران در جهت گسترش برنامه هستهای خود اقداماتی هستند که ایران در واکنش به نقض تعهدات طرف مقابل مطابق اهرمی (Remedy) که در ماده ۳۶ برجام به آن داده شده اتخاذ میکند و طبیعتاً نمیتوانند موجب راهاندازی سازوکار ماشه باشند. در واقع، به زبان ساده میشود گفت که در برجام دو اهرم برای طرفین پیشبینی شده: یکی اهرم «ماشه» (Snapback) است که به طرف مقابل داده شده تا ایران را از نقض برجام بازدارد؛ و یکی هم اهرمی است که به ایران داده شده و به آن اجازه میدهد برنامه هستهای خود را در صورت نقض تعهد طرف مقابل به تناسب گسترش دهد تا طرف مقابل مجدد به اجرای تعهداتش بازگردد. طبیعتا اروپا از نظر قانونی مجاز نیست ایران را به جرم استفاده از این ظرفیت درون برجامی «تنبیه» کند و در برابر استفاده ایران از اهرم قانونی خود از اهرم «اسنپ بک» استفاده کند! یعنی، به زبان حقوقی، اروپا نمیتواند استفاده طرف مقابل از یک Remedy را نقض پیمان تلقی کند و در برابر آن از Remedy خود استفاده کند! اگر اروپا چنین کاری انجام دهد و قطعنامههای پیشین شورای امنیت را به روش غیرقانونی احیا کند، چند خطا مرتکب شده است: اول اینکه روابط خود با ایران را به کُل از چارچوب «حقوقی» خارج کرده و موجب شده ایران نیز نسبت به حضور در سایر رژیمهای حقوقی (مانند NPT و سایر معاهدات منع اشاعه) تجدیدنظر کند. ثانیا اینکه جایگاه و اعتبار شورای امنیت را به شدت زیر سوال خوهد برد، چراکه دستکم دو عضو دائمی شورای امنیت (چین و روسیه) وجاهت قانونی قطعنامههای احیا شده را به رسمیت نخواهند شناخت و چه بسا سایر کشورها نیز نسبت به الزامآوربودن این قطعنامهها موضع منفی اتخاذ کنند. ثالثا اینکه چه بسا باعث شود ایران بهطور قابل ملاحظهای «دکترین هستهای» خود را مورد بازنگری قرار دهد بیآنکه فرصت مذاکره مجددی مهیا باشد. در واقع، اگر پایبندی ایران به یک قرارداد چندجانبه و متعاقبا تلاش آن برای بهرهبرداری از ظرفیتهای آن قرارداد منجر به احیای قطعنامههای شورای امنیت شود، قطعا ایران ضرورتی نخواهد دید متکی بر همین دکترین هستهای در صحنه بینالمللی حضور پیدا کند و چه بسا دکترینی مشابه دکترین «ابهام استراتژیک» (Strategic ambiguity) اتخاذ کند که به احتمال قوی مورد حمایت افکار عمومی، کلیت نظام و حتی مراجع دینی نیز قرار خواهد گرفت.
با توجه به شرایط کنونی، برداشته شدن گامهای بعدی کاهش تعهدات، چه تبعات یا دستاوردهایی خواهد داشت و توصیه شما بهعنوان یک تحلیلگر چیست؟ آیا ایران برای حفظ ماهیت برجام باید کاهش تعهدات را متوقف کند؟
معتقدم لازم است دولت همواره جانب اعتدال و برقراری توازن میان بهکارگیری «چماق و هویج» با اروپا را حفظ کند. اگر اروپا احساس کند تحت هر شرایطی و در پاسخ به هر اقدام ولو مثبت خود ایران سیاست «چماق» را پیش خواهد گرفت بدون اینکه لحظهای کوتاه بیاید، هیچمشوقی برای اجرای تعهدات خود یا جبران زیان ناشی از خروج آمریکا نخواهد داشت. ضروری است ایران در برابر هر اقدام منفی اروپا «چماق» نشان دهد و در پاسخ به هر اقدام مثبت به همان نسبت یک گام به سوی آن بردارد. البته با ورود به فضای انتخاباتی، حفظ این تعادل از خودگذشتگی سیاسی و هنر میخواهد و لازم است دولت این درایت و هنر را از خود نشان دهد.
آیا راهکاری برای خروج از بن بست کنونی که از یکسو با عدم مذاکره و از سوی دیگر با فشار حداکثری ایجاد شده وجود دارد؟
بهنظرم طرحی که تحت عنوان طرح صلح هرمز (Hope) از جانب وزیر امور خارجه و ریاست جمهوری در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در شهریورماه مطرح شد، ظرفیتهای بسیار جدی و مهمی دارد. اگر از این طرح در سطح منطقه استقبال شود، یکی از خروجی آن کاهش فشار واشنگتن بر ایران خواهد بود. استقبالی هم که تا کنون از این طرح شده، جای خوشبینی دارد. این طرح هم مبتنی بر اصل «بومیسازی امنیت»، «همکاری نظامی امنیتی» و خروج نیروهای فرامنطقهای است؛ هم یک عنصر «کنترل تسلیحات» (Arms control) دارد که نقش مهمی در تنشزدایی و هدایت منابع مالی به سمت «توسعه» و عمرانی (به جای فربهسازی شرکتهای اسلحهسازی) ایفا خواهد کرد؛ هم برنامهای در راستای «مشترکسازی منافع اقتصادی»، «سرمایهگذاری مشترک» و همکاریهای بلندمدت دارد که این خود در ایجاد صلح و ثبات پایدار میان دولتها بسیار موثر خواهد بود. در واقع، این طرح ظرفیت ایجاد یک صحنه جدید در منطقه را دارد؛ و بهنظرم لازم است در تمام سطوح نظام از آن حمایت شود.
ایران تا کجا میتواند این فشار اقتصادی را تحمل کند و آیا در آخر مجبور به مذاکره بر سر مسائل موشکی و منطقهای خواهد شد؟
فشار اقتصادی هرگز باعث نخواهد شد ایران توان دفاعی و مهمترین عامل بازدارندگی خود را معامله کند. از دید تهران، مذاکره بر سر توان دفاعی آن هم در منطقه خطرناکی مانند خاورمیانه یعنی خودکُشی از ترس مُردن! مضاف بر اینکه دولت روحانی توانسته بهرغم تمام کارشکنیها و تبلیغات منفی فشار اقتصادی را تا حدود قابل ملاحظهای کنترل کند. به این معنی که آن فروپاشی اقتصادی که در سال گذشته مد نظر واشنگتن بود، امروز اتفاق نیفتاده است. به بیان دیگر، اگر تصمیم بر مذاکره باشد، عامل و محرک اصلی آن دیگر «فشار اقتصادی» نخواهد بود. معتقدم اگر تصمیمی هم برای مذاکره با آمریکا شکل بگیرد، عامل و محرک اصلی آن نیازِ دو قدرت به «تنشزدایی» یا به اصطلاح فنی آن، نیاز به (Detente) با یکدیگر خواهد بود. در روابط بینالملل اصطلاح «دتانت» (Detente) به روند و وضعیت کاهش یا تعلیق تنش میان دو یا چند کشور (عمدتا صاحب نفوذ) اشاره دارد. برای مثال، در دهه ۱۹۶۰ در اوج رقابتهای ایدئولوژیک، نظامی و راهبردی جنگ سرد دورهای «دتانت» در روابط میان آمریکا و شوروی ایجاد شد تا این دو ابرقدرت به تقابل مستقیم با یکدیگر کشیده نشوند. در واقع، آغاز دوره دتانت محصول این درک مشترک بود که هر نوع تقابل مستقیم میان این دو قدرت جهانی، میتواند نهتنها به نابودی آنها بلکه به نابودی بخش درخور ملاحظهای از کره زمین منجر شود و از این رو لازم دانسته شد منازعات جدی در نهایت در چارچوب سازوکارهای دیپلماتیک و مذاکراتی حلوفصل شوند. در واقع، هرچه توان کشورها در صحنه بینالمللی افزایش یابد، به تبع نیاز طرفین رقیب به گفتوگو برای مرزکشی، تعیین قلمرو و حوزه نفوذ، کاهش احتمال یک رویارویی ویرانکننده و ایجاد تعادل و موازنه به همان نسبت افزایش مییابد. معتقدم ایران امروز به حدی از توان و قدرت رسیده است که اگر لازم ببیند میتواند با قدرتهای دیگر در چارچوب یک سیاست دتانت به گفتوگو بنشیند.
دیدگاه تان را بنویسید