«مثلثآنلاین» بررسی میکند؛ شکاف در میان اصلاحطلبان به اوج خود رسید
همه مخالفان نهاد اجماعساز
اصلاحطلبان مسیر سختی برای اجماع در پیش دارند.
گروه سیاست مثلثآنلاین: نهاد اجماعساز اصلاحطلبان در میان انبوه انتقادهای بخشی از نیروهای اصلاحطلب کار خود را آغاز کرده است؛ انتقادهایی که البته صرفا از روزهلی اخیر شروع نشده و سابقهای بیش از اینها دارد. شاید بتوان منشأ اصلی اختلاف نیروهای اصلاحطلب و به نوعی شکاف و دوگانگی آنها را شورای عالی سیاسیگذاری اصلاحطلبان دانست؛ شورایی که با نقشآفرینی عبدالواحد موسوی لاری به جای شورای عالی اصلاحات ایجاد شد و مسئولیت اجماعسازی در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ و متعاقبش انتخابات مجلس دهم در سال۹۴ را برعهده گرفت. نیروهای اصلاحطلب در ابتدای کار تصورشان آن بود که قرار است در شورای عالی سیاستگذاری تصمیم نهایی با اکثریت باشد اما در همان سال تأسیس و در جریان انتخابات۹۲ مشاهده شد که اصرار هاشمی رفسنجانی بر حمایت از حسن روحانی خاتمی را مجاب کرد که عارف کنار گذاشته شود و از یک نیروهای غیراصلاحطلب حمایت به عمل آید. در آن زمان گرچه اصلاحطلبان راضی به حمایت از روحانی شدند اما یک نتیجه ملموس به وجود آمد؛ آنکه شورای سیاستگذاری نقش زینتالمجالس بزرگان اصلاحات را دارد و آنها امیال سیاسی خود را پشت نهادی به ظاهر دموکراتیک پنهان میکنند و با این ابزار بر خواستههای خود پوششی دموکراتیک میاندازند تا از یک هم به مقصود خود رسیده باشند و هم ژست دموکراسیخواهیشان حفظ شده باشد. این شورا هرچه جلوتر رفت بیشتر به سمت تکصدایی حرکت کرد؛ به نحوی که لیست امید برای انتخابات مجلس دهم عملا با نظر شخص خاتمی و اطرافیان او بسته شد؛ لیستی که تعداد زیادی از آنها اصلا اصلاحطلب نبودند و حتی نیروی مستقل شناختهشدهای هم نبودند اما خاتمی با تَکرار میکنم خود باعث رأیآوری آن لیست کممایه شد. در آن مقطع هم مشاهده شد که احزاب اصلاحطلب در تصمیمگیریها کارهای نیستند و اشخاص حقیقی و البته محدود شورای سیاستگذاری تعیینکننده هستند. این روند ادامه داشت تا بعد از انتخابات دور دوم دولت انتقادهای برخی احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب به سازوکار شورای سیاستگذاری فزونی یابد. آنها معتقد بودند که شورای سیاستگذاری فقط در اختیار خاتمی و عارف است و آنها هستند که اعضای حقیقی را نصب میکنند و همه تصمیمگیریها در اتاق فکر آنها انجام میشود.
پایان راه شورای عالی سیاستگذاری
اما شورای عالی سیاستگذاری در انتخابات مجلس یازدهم به آخر خط رسید. وقتی مردم به دلیل عملکرد بسیار ضعیف امیدیها در مجلس و ناکارآمدی گسترده دولت تحت اصلاحطلبان از این جبهه سیاسی ناامید شدند، شورای سیاستگذاری بدون هیچ راهبردی اعلام کرد که لیستی در انتخابات ارائه نمیدهد. اصلاحطلبان در اسفند۹۸ شکست سختی را تجربه کردند.
بعد از انتخابات مجلس هم عارف و موسویلاری از سَمت ریاست و نایبرئیسی شورای سیاستگذاری استعفا دادند گمانهزنیها در آن مقطع آن بود که عارف میخواهد مستقل از همه نیروهای اصلاحطلب برای ریاستجمهوری اقدام کند و دیگر تمایل به کار جمعی ندارد؛ فرضیهای که البته چندماهی بعد صحتش ثابت شد.
نهاد اجماعساز با همان ایرادات شورای سیاستگذاری
اصلاحطلبان در غیاب یک تشکیلات انتخاباتی به سمت تشکیل نهادی جدید رفتند که با عنوان «نهاد اجماعساز» شناخته شد. تصور اولیه آن بود که این تشکیلات جدید ایرادات شورای عالی سیاستگذاری را نخواهد داشت اما اینطور نبود و دیده شد که همان اشکالات در نهاد اجماعساز هم وجود دارد؛ به نحوی که بازهم احزاب در این سازوکار نادیده گرفته میشوند و شخصیتهایی که نقش پدرخواندگی ایفا میکنند، تصمیمگیران نهاییاند.
مخالفت دبیرکل مجمع پیروان خط امام
برای مثال چندی پیش هادی خامنهای، دبیرکل مجمع پیروان خط امام در گفتوگو با «خبرآنلاین» گفته بود: «مواضع مجمع نیروهای خط امام از طریق نماینده آن در جلسات شورای هماهنگی بیان شده و عمدتا مخالف روندی است که دوستان در پیش گرفتهاند؛ این مواضع را قبلا هم در جریان تشکیل و فعالیت شورای موسوم به سیاستگذاری گفته بودیم. به نظر من هر سازوکاری که به تضعیف تحزب بیانجامد، دارای اشکال است. دوستانی که مدافع توسعه سیاسی بودهاند، نباید با روندهای شبه دموکراتیک احزاب را تضعیف کنند و برای افراد و محافل خاص، هژمونی بسازند و از احزاب هم صرفاً به عنوان سازمان رأی استفاده کنند».
مخالفت آشکار حزب ندای ایرانیان
امروز هم صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان، در انتقادهایی آشکار گفته است: «جریان اصلاحات هنوز باور نکرده است که ریشهاش باید در دل جامعه باشد. نمیشود که شما حرف از مردم و جامعه بزنید و ساز و کار و شفافیتی برای حضور جامعه در عالی ترین نهاد سیاست گذاری خود نداشته باشید. اصلاحطلبان که فقط همین افراد تکراری نیستند که برخی از دهه شصت و تشکیل جبهه پیروان خط امام تا به امروز در این مسند نشسته اند و برای کل جوانان و دانشجویان و مردمی که آرزوی تغییر و تحول را داشتند و به این جریان دل بستند تصمیم بگیرند... نمیشود که شما حرف از تحول خواهی و شفافیت و پاسخگویی و مدرنیته و همگام شدن حکومت با تحولات دنیا بزنید اما سازوکار تصمیم گیری خودتان از عقب مانده ترین شیوه های موجود در دنیا باشد. شما نگاهی به رقابتهای داخلی حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه در آمریکا بیندازید. چطور بدنه حامی این دو حزب در تصمیم گیری برای بزرگترین اتفاق این دو حزب مشارکت می کند. این می شود که نمایندگان یا منتخب این احزاب خود را پاسخگوی بدنه اجتماعی می دانند و جرات نمی کنند بر خلاف منافع کشور و جریان حرکت کنند. نمی شود که شما به آن دانشجو یا به آن کسی که قرار است صدای این جریان باشد بگویید تو فقط باید دنباله رو باشی. این حرف شوخی است. در جامعه جوان و تحصیلکرده امروز ده ها هزار جوان داریم که قدرت تحلیل به مراتب قوی تر و دقیق تر و به روز تری از آقایانی دارند که از دهه شصت در حال تصمیم گیری هستند و جایشان را به افراد جوان تر نمی دهند. اگر این افراد می توانستند تصمیمات درست بگیرند که جریان اصلاحات امروز در این وضعیت قرار نداشت».
او همچنین با اشاره به نادیدهگفتهشدن زنان و جوانان در نهاد اجماعساز گفته است که اگر مجبور شویم از این نهاد کنارهگیری میکنیم: «اگر منافع جریان اصلاحات و جوانان این کشور در این نهاد قربانی منافع برخی احزاب شود دلیلی ندارد که بخواهیم همراهی کنیم حتی اگر مجبور شویم کناره گیری کنیم. ما پیشنهادی داشتیم که پارلمان اصلاحات تشکیل شود و از درون پارلمان اصلاحات تمام نحله های اصلاحی کشور نماینده های خودشان را داشته باشند. اما اکنون بیشتر به حالت لویی جرگه اداره می شود یعنی ریش سفیدان یا کسانی که مورد توجه هستند این نهاد را اداره خواهند کرد».
حزب ندا چند روز پیش هم در بیانیهای آورد: «قرار بود، نهاد فعلی قدمی بهپیش باشد نه آنکه صرفا همان روند پر اشکال قبلی با تغییر نام و صورت تکرار شود؛ از همین رو، اعضای شورای سیاستگذاری بر شفافیت سازوکارهای نهاد، امکان پاسخگویی به جریانها، احزاب و مردم، بسترسازی برای حضور اقشار نادیده گرفتهشده است». در ادامه این بیانیه حزب ندای ایرانیان؛ تشکلهای سیاسی وابسته به خاتمی را «احزاب کاغذی» خوانده که هدف آن تنها ایجاد یک روند شبه دموکراتیک است؛ که در عمل تنها دستورات خاتمی را اجرا میکنند. این حزب اصلاحطلب ادامه میدهد: «انتظار میرود احزابی که میتوان آنها را «حزبهای کاغذی» نامید که اصولاً فقط یک برگه مجوز اداریاند و هیچ بدنه و تشکیلاتی ندارند تعیین وضعیت شوند. اعضا پیشنهاد کردند تا برای حضور و تأثیرگذاری بیشتر، باید سازوکار حق رأی متناسب با وزن اجتماعی و سیاسی احزاب، منطبق با یک تناسب هندسی، تعیین شود تا نهاد اِجماع ساز بتواند به فلسفهٔ وجودی خودش و رسالت اجتماعی-سیاسیاش متعهد باقی بماند».
اختلاف عارف با نهاد اجماعساز
از سوی دیگر حتی برخی شخصیتهای اصلی اصلاحات مانند محمدرضا عارف نیز با نهاد اجماعساز همراه نیست و آنطور که مشخص است، بنا دارد به صورت مستقل از این نهاد نامزد انتخابات شود؛ چنانکه جند روز پیش حسین مرعشی درباره چرایی عدم حضور عارف در نهاد اجماعساز گفته بود: «به آقای موسوی لاری ، بسیار اصرار کردیم که باشند اما خودشان به دلیل کسالت و اینها علاقهای نداشتند. ایشان کسالتی دارند که انشالله خدا به ایشان شفاء دهد. آقای عارف دعوت نشدند و دلیلش هم شاید این بود که آقای عارف به تنهایی تصمیم گرفتند کاندیدا شوند».
خود عارف هم امروز در گفتوگویی تفصیلی با روزنامه خراسان علاوه بر آنکه به شرح آنچه در انتخابات سال۹۲ رخ داد پرداخته است، نظری سرد و بیرغبت درباره نهاد اجماعساز داده است: «بنیاد امید ایرانیان هیچ وقت یک حزب نبوده است. در اساسنامه بنیاد حضور و فعالیت حزبی ممنوع است. این نهاد هم در همان روند تصمیمات دهه نود است. ما در دهه نود به این نتیجه رسیدیم که برای این که بتوانیم کارایی خود را بالا ببریم ترکیب اعضای حقیقی و حقوقی را نیاز داریم و این هم الان همان است و من در آستانه شروع کار برای توفیق شان دعا می کنم... بگذارید راه بیفتد . تا خروجی راه طولانی است ما در ماه های آینده چند انتخابات داریم و برای ما اصلاح طلبان مهم تر از انتخابات ریاست جمهوری یا در حد ریاست جمهوری انتخابات شورای اسلامی شهر و روستاست».
پدرخواندگی خاتمی و اطرافیانش
حالا پرسش این است که در غیاب عارف و شخصیتها و احزاب و متعدد راهبری نهاد اجماعساز با چه فرد یا افرادی است؟ درباره این موضوع گفته میشود که بازهم سیدمحمد خاتمی بنای هدایت این تشکیلات انتخاباتی اصلاحطلبان را دارد؛ چنانکه مهدی آیتی روز گذشته به «مثلثآنلاین» گفت: «ما باور داریم اگر آقای خاتمی میخواهد رهبر اصلاحات باشد باید نقش رهبریاش معنوی باشد، نه آنکه در تشکلهای انتخاباتی اصلاحطلبان دخالت کند. به خصوص دخالت در تصمیمگیری اصلاحطلبان در استانها. قبل از روی کار آمدن احمدینژاد گفته میشد که اصلاحطلبان در استانها مستقل عمل کنند اما ناگهان دیدیم که در تهران برای آنها هم تصمیمگیری میشود. نیروهای اصلاحطلب در استانها در همه اینسالها برای جریان اصلاحات تلاش زیادی کردهاند و درست نیست که حالا و قبل از انتخابات ریاستجهوری و شوراها بگوییم آنها هیچکارهاند و در تهران بنشینیم و بگوییم آنها چه باید بکنند و چه نباید بکنند. افراد مؤثر در نهاد اجماعساز میخواهند اصلاحطلبانِ استانها را زیر قیمومت و پدرخواندگی آقای خاتمی قرار دهند و این درست نیست».
به هر روی به نظر میرسد که اصلاحطلبان با وجود چنین اختلافنظرهای گستردهای مسیر سختی برای به اجماعرسیدن در پیش دارند.
دیدگاه تان را بنویسید