سید محمد خاتمی در مقطع کنونی دو چالش مهم دارد؛ نخست افکار عمومی که دیگر همراهش نیست و دوم جایگاه متزلزل تشکیلاتی‌اش.

چالش‌های خاتمی/ او لیدر اصلاحات باقی می‌ماند؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

گروه سیاست مثلث‌آنلاین: سید محمد خاتمی که روزگاری «تَکرار»هایش باعث به میدان آمدن کامل سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان می‌شد، این‌روزها حرفش چندان خریدار ندارد؛ آخرینش هم دعوت او از مردم برای شرکت در انتخابات و رأی‌دادن به لیست شورای شهر اصلاح‌طلبان و حمایت غیرمستقیم او از عبدالناصر همتی در انتخابات ریاست‌جمهور بود که البته درخواست او در هر دو مورد با شکست مواجه شد و سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان به میدان نیامدند. حالا پرسش این است که نقش سیاسی خاتمی در آینده سیاسی اصلاح‌طلبان چه خواهد بود؟ آیا او می‌تواند بازهم به عنوان لیدر اصلاحات نقش‌آفرینی کند؟ و اگر قرار باشد بازهم مواضعش منشأ اثر باشد، سخنانش در دایره تشکلاتی و عمومی چه تأثیراتی خواهد داشت؟

جایگاه عمومی

بی‌راه نیست اگر بگوییم نتیجه سه انتخابات ریاست‌جمهوری 92 و 96 و مجلس 94 ماحصل موضع‌گیری خاتمی بود اما حتما همان حمایت‌های بی‌حدوحصر از روحانی و لیست امید باعث شد متعاقب عملکرد حسن روحانی در دولت و نمایندگان اصلاح‌طلب در مجلس دهم، سیل انتقادها به تصمیم تشکیلاتی اصلاح‌طلبان روانه شود و مسئولیت عملکرد دولت و مجلس دهم به پای جبهه اصلاحات هم نوشته شود. اوج این شرایط در بعد از اعتراض‌های دی‌ماه 96 و آبان 98 دیده شد که خاتمی به صورت تمام‌عیار پشت روحانی ایستاد و اعتراض‌ها را انکار کرد. در مجموع از سال92 تا 1400 تصمیم‌سازی‌های جبهه اصلاحات با محوریت خاتمی به شدت باعث کاهش سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان شد که نتیجه‌اش هم مشخصا انتخابات‌های سال‌های اخیر مشاهده شد. با این وصف خاتمی برای احیای سرمایه اجتماعی اصلاحات کار سختی دارد و بعید به نظر می‌رسد که مردم بازهم به او اعتماد کنند.

جایگاه تشکیلاتی

خاتمی از منظر تشکیلاتی هم دچار مشکل است و مشکل او صرفا مربوط به دوره کنونی یعنی بعد از شکست اصلاح‌طلبان در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم نیست و قبل از اینها نیز طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان مانند کارگزاران سازندگی بر لیدری او خدشه‌هایی وارد کرده بودند؛ مانند غلامحسین کرباسچی، دبیر کل این حزب که سال 97 گفته بود که اصلاحات دارای رهبری خاصی نیست و کسی تا به امروز نگفته است که فردی نقش رهبری اصلاحات را برعهده گرفته است. او تأکید کرد که اصلاح‌طلبان از نظر تشکیلاتی تا کنون لیدری برای خود تعیین نکرده‌اند که چنین فردی در قبال تصمیمات تشکیلاتی پاسخ‌گو باشد. او در سال 99 باز هم به خاتمی تاخت و در گفت‌وگو با روزنامه «جهان صنعت» گفت: «با شخصیت‌های محترم سیاسی هم رودربایستی نداشته باشیم. مثلا این که آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاست جمهوری شدند و اصلاح‌طلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کنیم و بگوییم که او حتما رئیس شورای عالی باشد... درباره بقیه بزرگان هم همین‌طور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا. اگر به خاطر شخصیت‌های بزرگوار و خصلت‌های قابل تحسینی که دارند، به خاطر این که نمی‌توانند به هیچ‌کسی نه بگویند و... نباید تعارف داشته باشیم. ما باید به فکر مجموعه کشور، مردم و نظام باشیم. ما به همه شخصیت‌ها احترام گذاشته و دستشان را می‌بوسیم اما در عرصه سیاست به این شکل نمی‌توان پیش رفت».

این سخنان البته با واکنش‌های تندی از سوی حامیان خاتمی روبه‌رو شد اما نشان از یک سخن تازه در اصلاحات داشت؛ آنکه خاتمی دیگر کارایی سابق را ندارد که البته بعد از آن بسیاری از اصلاح‌طلبان به شیوه حاکم بر شورای عالی سیاست‌گذاری و تصمیمات آمرانه خاتمی در این تشکیلات انتقاد کردند که همین انتقادها هم یکی از دلایل مهم تعطیل‌شدن آن شورا و ایجاد نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان بود.

باری، به هر روی خاتمی در مقطع کنونی از دو جهت در معرض تحدید قرار دارد؛ نخست افکار عمومی که دیگر همراهش نیست و دوم نظرهای متفاوت اعضای جبهه اصلاحات درباره کارکرد تشکیلاتی او که باید دید آیا او می‌تواند این چالش‌ها از پیش روی خود بردارد یا خیر؟