چگونه منافقین وارد فاز نظامی شدند؟
رازهای سفر به پاریس
ساختمان نخستوزیری ساعت ۳ بعدازظهر، هشتم شهریور 1360؛ نخستوزیر و رئیسجمهوری نظام اسلامی توسط بمب در کیف مسعود کشمیری از نیروهای نفوذی سازمان منافقین همراه با تعدادی از مسئولان کشوری و لشگری به شهادت رسیدند. جنایت جلادها پس از این اقدام تروریستی استمرار یافت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان منافقین، فضای کشور را برای موجسواری بر مطالبات آزادیخواهانه جامعه ایرانی مناسب دید؛ آنان در میان افکارعمومی گروهک کوچک و ناشناختهای بودند که بخش اندکی از اقدامات مسلحانه را علیه رژیم پهلوی صورت میدادند؛ که جامعه با این سبک مبارزاتی همدلی و همراهی نداشت. سازمان منافقین به این نتیجه رسید در فضای جدید جامعه باید رویکرد متفاوت داشته باشد؛ آنان خواهان «تصویرسازی» جدید بودند. اعضای سازمان دارای کادری حدود 150-250 نفر بودند؛ آنان با این استعداد نفری خود را گروه «پیشتاز» نسبت به دیگر گروهها برای تلاش معطوف به پیروزی مردم بر رژیم پهلوی میدانستند و راهبرد «دستیابی به قدرت سیاسی» را در دستورکار قراردادند. احیای کادر مرکزی جدید، گسترش تشکیلات، جذب و سازماندهی نیرو و راهاندازی تشکیلات مخفی از اقدامات اولیه و هدفدار آنان بود(1). از سوی دیگر آنان از همان بدو فعالیت خواهان ایجاد «دوقطبی» در جامعه با غیریتسازی نسبت به نظام اسلامی بودند ولی این نیازمند ارتقای جایگاه آنان در جامعه بود، به همین دلیل چنین هدفی را کتمان میکردند و غیریتسازی را با پوشش حزب جمهوری اسلامی انجام میدادند و دلیل اصلی آنان عنصر «فراگیری» تشکیلات حزب جمهوری اسلامی در کشور و جایگاه مناسب مسئولان این حزب در کشور بود.
سودای لبنانیزهکردن ایران
پس از ناکامیهای متوالی سازمان منافقین نسبت به ارتقای قدرت در ساختار سیاسی جدید، تهدید به «لبنانیزهکردن» ایران آغاز میشود. آنان برای این اقدام نیازمند نیروهای نظامی آموزشدیده و نیروی اجتماعی حامیبودند؛ میلیشیا و شاخه نظامی سازمان آموزش عملیاتی برای استفاده از سلاح سرد و گرم را دیده بودند و از سوی دیگر سازمان منافقین با نزدیکی به بنیصدر خواهان ربایش نیروهای اجتماعی حامی وی برای اقدامات بعدی بودند. مسعود رجوی از خردادماه سال 1359 آغازگر این سطح از تهدید بود؛ او در تجمع هواداران سازمان منافقین اظهار داشت: «یک عده میخواهند ایران را ترکیه بکنند. ولی ایران که ترکیه بشو نیست. لبنان خواهد شد... ما خواستار تروریسم نیستیم؛ اما نمیشود که انکار کرد. تروریسم، واکنشهای اجتنابناپذیری دارد که در آن صورت، عین لبنان، نه قدرتی برای دولت خواهد گذاشت و نه برای مجلس.»(2) 9 ماه بعد رجوی به صورت جدی از «جنگ داخلی» روایت کرد؛ آنان که از راهیابی به مجلس شورای اسلامی باز مانده بودند، این شکست را بهانه اولیه قرار دادند و در همین راستا نفر اول سازمان منافقین گفت: «البته بدیهی است که دیگر این روزها هرکس میداند که اگر سیر اوضاع کشور و جامعه به همین ترتیب ادامه یابد و اجبارا رفرمی رخ ندهد، جز جنگ داخلی پایانی نخواهد داشت. مجاهدین نیز از همان نخستین دور انتخابات مجلس پیوسته یکی از مهمترین محور حرفهایشان همین بوده است که بدون یک مجلس واقعا ملی فراگیر نمایندگان طبقات و اقشار مختلف مردم، خبری از زندگی مسالمتآمیز در کار نخواهد بود. در امجدیه نیز من با زبان صریحتر این نکته را یادآور شدم و حتی به آنها که درصدد ایجاد ترکیهای جدید در ایران هستند هشدار دادم که مبادا از لبنان سر دربیاورند.»
اطلاعیه هموطنکشی شماره 25
لبنانیزهکردن ایران به بهانه حمله به خانه پدری مهدی ابریشمچی آغاز شد؛ سازمان منافقین در اطلاعیه شماره 25 آغاز هموطنکشی را آغاز کرد. متن اطلاعیه اعلامیه رسمی شورش مسلحانه در قالب گزارهها مانند «مقاومت انقلابی از هر طریق» با ذکر «کیفر بهزودی و مضاعف آمران و عاملان» بود و بسترساز عملیاتیسازی برنامه سه هفته قبل بهخصوص در بخش اجتماعی بود. عصر روز سیام خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند یا شروع کردند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعد مدعی شد که 500 هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازماندهی شده سازمان و گروههایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنیصدر و سازمان به تظاهرات خشونتبار و مسلحانه دست زدند بیش از این چند هزار نفر نبود و خبرگزاریهای خارجی آن را حدود 3 هزار نفر توصیف کردند.(3) مرحوم هاشمیرفسنجانی از زاویه دید مسئولان نظام روایت کرد که آقای رضا زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبطشده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد؛ که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد. (4)
سازمان منافقین با تحلیلی اشتباه رایدهندگان به بنیصدر را نیروی اجتماعی پایدار وی تلقی میکردند ولی عدم کفایت وی ابتدا بین مردم و سپس در مجلس شورای اسلامی رخ داده بود و این باعث شد که شکست سختی در شورش خیابانی نصیب منافقین شود و حتی بین آنان برای تحلیل رخداد 30 خرداد هم اختلاف جدی صورت بگیرد؛ طبق تحلیل خیابانی ادعا شده که 30 خرداد یک زورآزمایی و عکسالعملی از فشارها بوده است ولی مطابق تحلیل مسعود رجوی این رخداد یک حادثه طبیعی درروند تکامل جنبش نوین به رهبری سازمان برای براندازی حاکمیت و یک حلقه در زنجیره حوادث سیاسی و فاز نظامی بود. در حالیکه مطابق تحلیلی که از خانه مرکزی محمد ضابطی به دست آمد، سازمان بهصورت برنامهریزیشده 30 خرداد را دریچه عبور به سمت تروریسم قرارداد: «...سازمان تحلیل میکرد که رژیم به جناح لیبرال برای بقای خویش و ادامه جنگ نیازمند بوده و در صورت حذف این جناح، اینکه رژیم با امپریالیسم سازش کرده باشد قطعی است و رژیم ضد خلقی شده است... و بر این اساس نمایش 30 خرداد دریچه ورود به فاز نظامی و استراتژی سرنگونی براساس خط ضربهای تشخیص داده شد و برنامه انفجار حزب و سپس قتلعام رهبران نظام انجام گردیده است.»(5)
این اختلاف را باید در دستور کشورهای خارجی در سفر پنهانی مسعود رجوی به فرانسه یافت که حتی کادر مرکزی سازمان منافقین شرایط را برای شورش و براندازی مناسب نمیدانست ولی رأس سازمان مجری «دستور» آنان را اقناع کرد. یکی از مسئولان بررسی بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در این زمینه اظهار داشت: «حدودا در تابستان 1359 رجوی قاچاقی به فرانسه رفت که ما از چند کانال اطلاعات صد درصد موثق داریم. البته اینکه در آنجا چه اتفاقی میافتد کسی خبر ندارد؛ گرچه شواهد و قرائن نشان میدهد که هماهنگی اینها با سرویس اطلاعاتی فرانسه امری بدیهی است، مثلا یک سال بعد رجوی و بنیصدر در فرودگاه نظامی فرانسه فرود آمدند. حتی در مقطعی ما شواهدی بهدست آوردیم که سفارت فرانسه در تهران در چمدانهای سیاسی برای اینها تجهیزات میآورد. این نکته را در نظر بگیرید که هر کشوری که سازمان با آن ارتباط برقرار میکند، قویترین ارتباطات را با سرویس اطلاعاتی آن کشور دارد؛ از ترکیه و پاکستان تا آلمان و کشورهای دیگر. به هرحال نمیدانیم در سال 1359 در فرانسه چه گذشت. زمانی که رجوی در اول فروردین 1360 قاچاقی و زمینی از مرزهای شرقی کشور برگشت، بلافاصله جلسه شورای مرکزی سازمان را تشکیل داد و اعلام کرد فاز نظامی باید شروع شود. تمام اعضای شورای مرکزی مخالف بودند ولی رجوی میگوید نه، باید فاز نظامی را شروع کنیم و سریع خودتان را آماده کنید. اعضای اصلی شورای مرکزی سازمان عبارت بودند از موسی خیابانی، مهدی ابرایشمچی، محمد ضابطی، محمود عطایی و علی زرکش. بیشتر از جهت ذهنیت نیروها بود که شورای مرکزی میگفت ما آمادگی نداریم، کمااینکه وقتی در 30 خرداد فاز مسلحانه اعلام شد خیلی از نیروها بریدند، خیلی از خانوادههایی که طرفدار اینها بودند بریدند و اینها را کنار گذاشتند.»(6)
فاجعه هفتتیر
پس از شکست شورش خیابانی، استراتژی براندازی به روش «تنه زدن» با «ضربه به حاکمیت» مدنظر سازمان تروریستی منافقین قرار گرفت. فاجعه انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بزرگترین ضربهای بود که تروریسم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بدان وارد آورده بود. بهرغم عریانبودن انگیزهها و نحوه عملکرد سازمان که حتی از پیش از تحقیقات هم برای مردم روشن بود، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلی و بین المللی این اقدام سازمان مسئولیت انفجار 7 تیر را صریحا اعلام نکرد(7) و به روایت تایم آمریکا «امید اصلی برای تداوم انقلاب اسلامی» به شهادت رسید. سازمان تروریستی منافقین اصلیترین صدای خطامام و عنصر تشکیلاتی را هدف قرار داد. مسعود رجوی در جمعبندی یکساله سازمان منافقین در نبرد با مردم، اولین مرحله شورش مسلحانه را حذف «سران سیاسی» نظام با تعبیر «شاهمهرهها» دانست تا از این طریق «بیآیندهسازی» و «سلب ثابت» نظام را ایجاد کند و آن را یک اقدام «حسابشده» و «برنامهریزی» شده دانست و حتی پس از خدمت به حزب بعث در جنگ تحمیلی از این اقدام برای کسب امتیازات
استفاده میکرد.
شهریور؛ تکرار جنایت جلاد
تکرار جنایت جلادها در بعدازظهر روز یکشنبه 8 شهریورماه 1360 رخ داد؛ هنگامی که محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر بهاتفاق چند تن از مسئولان کشوری و لشگری در جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخستوزیری شرکت کرده بودند، براثر انفجار یک بمب قوی در کیفی به شهادت رسیدند. اقدام بمبگذاری از سوی یک نفوذی به نام مسعود کشمیری صورت گرفته بود. مسعود کشمیری در اوایل انقلاب از هواداران «جنبش ملی مجاهدین» و دارای اسم رمز «مجیب» بوده است(8) توانایی نفوذ وی - با فعالیتهای غیر همسو با نظام و با خانواده آشکار حامیمنافقین- در سطح عالیرتبه مسئولان دولتی بدون مشکوکشدن نهادهای نوپای امنیتی سالیان طولانی است که مورد کنکاش تحلیلگران تاریخ قرار گرفته است؛ هرچند دوازده سال بعد از این رخداد در یک سندی مشخص شد طراحی و برنامهریزی و عاملان آن از مأموران سیا بودند؛ پس حلقه اصلی هدایتگری وی را برعهده داشتند. هرچند راهبرد نفوذ فردی و جریانی یک راهبرد همیشگی با تاکتیکهای مختلف است.
پس از ناکامی «شورش خیابانی» و «استراتژی ضربهای» ابتدا تحلیل سازمان این بود که «نوک هرم حاکمیت ضربه خورده است و حال باید با ضربههای پیاپی به بدنه این هرم، جلوی ترمیم ضربههای 7 تیر و 8 شهریور را گرفت» و پس از آن حرکت ایذایی را آغاز کردند و ترور شهید آیتالله قدوسی، دادستان کل انقلاب، در همین راستا صورت گرفت. بعد آن از دستورالعملهای جزئی پیرامون شیوه برخورد با مردم، انهدام و آتش کشیدن مراکز و خودروها و دزدی و جعل را به هستههای حامی علیه مردم میدادند.(9)
شکست از مردم
قدرت مردم مهمترین عامل بازدارنده سازمان منافقین بود؛ مردم پس از شورش خیابانی سال 60 نهتنها با آنان همسو نکردند، بلکه به مقابله با این گروهک تروریستی پرداختند و با حملات و اقدامات خونین بر انزجار آنان افزوده شد، به نحوی که سازمان پس از شکستهای متوالی خط «قیام در شهر» ترور گسترده مردم و نیروهای انقلابی را در دستورکار قرارداد و جنایتهای فراوانی از سوی اعضای جانی این گروهک علیه مردم صورت گرفت؛ هرچند ضربات قدرت ایمان مردم آنان را تار و مار کرد و از سوی دیگر در مرحله اول تحرکات سازمان، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران با کشف خانههای تیمی و دستگیری و هلاکت اعضای سازمان، ضربات موثری به سازمان وارد کردند. ضربه 19 بهمن 1360 و کشف خانه تیمی موسی خیابانی و اشرف رجوی و هلاکت آنان به همراه تعداد زیادی از کادرهای سازمان، ضربه 12 اردیبهشت 1361 و ضربه به بخش اجتماعی و هلاکت ضابطی – هدایتکننده جریان 30 خرداد 1360- با تعدادی از کادرهای موثر سازمان، ضربه 19 اردیبهشت 1362 و هلاکت باقیمانده بخش اجتماعی و پس از آن ضربه مردادماه همان سال ازجمله اقدامات نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بود.(10)
پینوشت:
1. بنبست در استراتژی؛ شکست در تاکتیک؛ دکتر ناصر شعبانی، دانشگاه امام حسین (ع)، صفحه 107
2. نشریه مجاهد، شماره 88: صفحه 6
3. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد سوم، صفحه 573
4. عبور از بحران، اکبر هاشمی رفسنجانی: صفحات 163-164
5. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد سوم، صفحه 579
6. عملیات مهندسی، بررسی کارنامه تروریستی بخش ویژه نظامی سازمان مجاهدین خلق 1357-1361، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 130
7. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد دوم، صفحه 524
8. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد سوم، صفحه 623
9. جلاد دهه 60، اسناد درون تشکیلاتی منتشر نشده از گروهک تروریستی منافقین، معاونت پژوهشی موسسه راهبردی دیده بان
10. بنبست در استراتژی؛ شکست در تاکتیک؛ دکتر ناصر شعبانی، دانشگاه امام حسین (ع)، صفحه 130
دیدگاه تان را بنویسید