در میان اصلاحطلبان، ماندن یا نماندن اسحاق جهانگیری در دولت اختلاف ایجادکرده است
کیش به اعتدال
هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان نشانه هایی دیده اند از اینکه اسحاق جهانگیری دیگر آن موقعیت پیشین را در دولت حسن روحانی ندارد . یک پدیده شاید غیر منتظره که از روزهای نخستین دومین دوره ریاست جمهوری حسن روحانی شک گرفته است
آیا اصلاح طلبان از این رخداد که هر روز پررنگ تر میشود نگران شدهاند ؟ در این پرونده در این مورد بحث کردهایم.
حتی اگر واعظی رک و صریح تاکید کند که هیچ اختلافی میان جهانگیری و راس دولت وجود ندارد و او همچنان در همان جایگاه و موقعیت قبلی است، از چپ و راست هستند افرادی که مخالف او فکر کنند و اصرار داشته باشند که این جهانگیری همان جهانگیری قبل از انتخابات ریاستجمهوری نیست. کسانی مثل محمد رضا باهنر که به رسانهها گفته جایگاه جهانگیری افت کرده و آن سوتر از او روزنامه اصلاحطلب اعتماد که با تایید ماجرا نسبت به دورشدن روحانی و جهانگیری از یکدیگر هشدار هم داده است.
این وسط اما کسانی از اصلاحطلبان هم هستند که نسبت به وضعیت پیشآمده خوشبین هستند. حتی به استقبالش هم رفتهاند.
هرچه هست حالا هرچقدر هم که جهانگیری بر تعداد سفرهایش بیفزاید و خودش را هم در قاب رسانه ملی به جهت معاون اولبودنش قرار دهد، کاملا محسوس است که او دیگر معاوناول با اختیار دولت اول روحانی نیست. حالا سوال این است که این پدیده چه تاثیر بر روابط روحانی و اصلاحطلبان خواهد گذاشت؟ آیا اصلاحطلبان در واقع از آنچه در حال وقوع است، خرسندند؟
جهانگیری جدید
سیاستمدار کرمانیزاده سالهای آغازین انقلاب یک دانشجوی ٢١ساله بود که در سال 5٨ کار خود را از روستاهای بم آغاز کرد. نخستین شغل رسمی او پس از دستور امام برای تشکیل جهادسازندگی در یکی از دهستانهای مرزی سیستانوبلوچستان بود. پس از آن هم مسئولیت جهاد سازندگی جیرفت را بر عهده گرفت.
جهانگیری همانطور که خود در مناظره تلویزیونی در پاسخ به قالیباف بر آن تاکید داشت پلههای سیاست را آرامآرام و با کار اجرایی بالا آمد. سال 6٣ مسئول جهاد سازندگی کرمان شد. محبوبیتش در استان بهویژه جیرفت که مسئولیت خود را در این شهرستان آغاز کرده بود آنقدر بود که راهی پارلمان شود. از همین روی در دوره دوم و سوم مجلس نمایندگی مردم جیرفت را در مجلس بر عهده گرفت.
پس از اینکه از نمایندگی مجلس فارغ شد، بر صندلی غلامحسین کرباسچی تکیه زد. زمانی که کرباسچی راهی تهران شد تا به ساختمان شهرداری برود، اسحاق جهانگیری بر صندلی او در استانداری اصفهان نشست تا استانداری در دولت دوم اکبر هاشمیرفسنجانی را هم به کارنامه اجراییاش بیفزاید.
دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی فصل تازهای را در مسئولیتهای او ایجاد کرد. جهانگیری در جای و جایگاهی نشست که تخصصش بود. با تصدی وزارت معادن و فلزات به کابینه اول راه پیدا کرد. اما تجربه وزارت او به همان 4 سال ختم نشد؛ چرا که در دولت دوم هم سیدمحمد خاتمی او را برگزید و او وزیر صنایع و معادن شد.
پایان دولت خاتمی برای جهانگیری آغاز دوران عسرت بود. او هم مثل بسیاری از کارگزاران دولت هاشمی و خاتمی، گوشهنشین شد. چهار سال اول ریاستجمهوری محمود احمدینژاد عضو هیات علمیسازمان مدیریت صنعتی بود؛ زمانی که فارغ از سیاست میتوانست با دانشجویان بگذراند اما از سال ٨٨ همچون بسیاری دیگر از اصلاحطلبان به بازنشستگی رسید و ترجیح داد دغدغههای رسانهای خود را در ماهنامه صنعت و توسعه متمرکز کند.
دهه ٩٠، دهه بازگشت جهانگیری بود. روز پایانی ثبتنام کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری او جایی حوالی میدان فاطمی در خودرو منتظر بود تا ببیند تصمیم آیتالله هاشمی چیست. قرار بود اگر هاشمی نیاید جهانگیری در انتخابات ثبتنام کند. دقایقی مانده به پایان مهلت قانونی ثبتنام خبر رسید که هاشمی در راه وزارت کشور است. هاشمی به وزارت کشور رفت و جهانگیری مدارک ثبتنامش را یک جای مطمئن گذاشت تا شاید روزی به کارش بیاید که آمد.
خرداد ٩٢ همهچیز برای اصلاحات شکل دیگری رقم خورد. محمدرضا عارف از گردونه کاندیداهای انتخابات کنارهگیری کرد تا اصلاحطلبان به روحانی رای دهند. اما این تمام ماجرا نبود. قرار شد حسن روحانی در میان انبوهی از همطیفان، دست راست خود را از میان بانیان پیروزیاش برگزیند. همین شد که مرد مرضیالطرفین اصلاحات هم دوشادوش روحانی راهی پاستور شد؛ اصلاحطلبی که ٨ سال با سیدمحمد خاتمی در هیات دولت نشست و چند سال بعد فرستاده اصلاحطلبان در دولت روحانی شد. جهانگیری به انتخاب رئیسجمهور معاوناول او شد.
اما اندکی قبل از انتخابات ٩6 داستان تازهای از شایعه رابطه بد روحانی و جهانگیری منتشر شد. حضور یک کاندیدا در کنار روحانی اصرار اصلاحطلبان بود گرچه همان زمان زمزمههای نارضایتی روحانی از این طرح شنیده میشد. میگفتند روحانی راضی به کاندیداتوریاش نیست. هرچه بود روز شنبه ٢6 فروردین ١5 دقیقه مانده به اتمام نامنویسی برای انتخابات ریاستجمهوری درهای وزارت کشور بسته شد اما اسحاق جهانگیری هنوز از پلههای ستاد انتخابات پایین نیامده بود تا صفحه نخست شناسنامهاش را روبهروی لنز دوربین عکاسان بگیرد. همه منتظر تصمیم مهم مرد شماره دو دولت بودند.
«در کنار روحانی هستم» نخستین رونمایی جهانگیری از نقش محولشده پس از ثبتنام بود؛ گزارهای که حضور در سایه جهانگیری را به اثبات میرساند.
او آمد اما همانگونه که گفته بود در نهایت از نامزدی در انتخابات کنارهگیری کرد. روحانی آن انتخابات را برد اما جهانگیری آنگونه که انتظار میرفت در دولت او جایگاه قبلی را نداشت. حتی در روزهای آغازین دولت دوازدهم این گمانه هم بهشدت تقویت شد که او درخواست استعفا هم داده است. حالا اما دوباره شایعات در این مورد بالا گرفته است. کار حتی به آنجا رسیده که واعظی به رسانهها توصیه کرده از کلیگویی بپرهیزند و به شایعهها دامن نزنند. او پس از جلسه هیأت دولت در جمع خبرنگاران حاضر شد و درباره برخی انتقادات به عملکرد رئیسدفتر دولت دوازدهم افزود: «این مطالبی که مطرح میشود هیچ پایه و اساسی ندارد یعنی اینکه مطرح میکنند که بین بنده و آقای دکتر جهانگیری اختلاف است. هیچ اختلافی نه در این سهماه گذشته و بلکه 4 سال و سهماه گذشته بین بنده و آقای دکتر جهانگیری نبوده است و بهترین رابطه را باهم داریم.»
دقیقا نکته همین بود که رسانهها و برخی محافل سیاسی از مقایسه واعظی و جهانگیری بحث به میان میآوردند و از انتقال برخی مسئولیتها به رئیسدفتر حکایت میکردند.
این وسط روایتهای دیگری هم وجود داشت. یکی از رسانههای اصلاحطلب در این مورد نوشته بود: بهگفته یک فرد نزدیک به جهانگیری، این واعظی نیست که نقش پررنگی در حذف یا تحدید نقش اصلاحطلبان در دولت دارد. او میگوید که این خود حسن روحانی است که حساسیتهایی در اینباره نشان میدهد.
این فرد که نخواست نامش فاش شود، از دیدار چندی پیش خود با واعظی در گفتوگو با «جامعه فردا» توضیح داد: «چندی پیش با آقای واعظی دیداری داشتم و ذهنیت من نیز مانند همه این بود که ایشان باعث کمرنگشدن نقش جهانگیری و بقیه اصلاحطلبان در دولت هستند اما با شنیدن حرفهای ایشان متوجه شدم که این خود آقای روحانی است که خواستار اینگونه عملکرد است.»
به گفته این منبع نزدیک به دولت، واعظی به وی گفته است که حسن روحانی محافظهکاریها و ملاحظاتی دارد و او مجبور است که نظر رئیسجمهور را تامین کند.
وی ادامه داد: «فضای ذهنی رئیس دولت اینگونه است و تنها واعظی نیست که در محدودکردن اصلاحطلبان در دولت نقش دارد. هرچند نقش واعظی هم قابل کتمان نیست خود روحانی هم محافظهکارانه و با ترس رفتار میکند. واعظی به من گفت که بین روحانی و این فضای رسانهای گرفتار شده است و حتی زمانی که قصد تغییر پرویز اسماعیلی، معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور را داشته، رئیسجمهور با آن مخالفت کرده و مانع از تغییر وی در دولت شده است.»
وی در پایان تاکید کرد: «من منکر نقش واعظی در دولت نیستم اما باید دقت کرد که تمام انتقادها به سوی او نباشد. او میگفت که تمامی استانداران با نظر و تایید آقای جهانگیری انتخاب شدند اما در کمرنگشدن نقش معاوناول رئیسجمهور من مقصر نبودم. بلکه آقای روحانی خودش هم حساسیتهایی دارد که گمان میکند برای تعدیل نقش گروهها و تشکلهای تندرو باید برخی ملاحظات را داشت.»
اصلاحطلبان خشنودند یا ناراحت؟
نکته مهمی که این روزها برخی رسانهها و چهرههای اصلاحطلب دنبال میکنند استعفای جهانگیری و خروج از کابینه برای آمادهشدن جهت حضور در انتخابات ریاستجمهوری است. محمدعلی ابطحی، چهره سیاسی اصلاحطلب چند روز پیش در گفتوگویی اظهار کرد: «اگر کاندیداتوری آقای جهانگیری قطعی است باید از دولت جدا شود و فاصله بگیرد دراین صورت شرایط بهتری برای رایآوردن خواهد داشت.» سایت مشرق نیز در گزارشی این موضوع را یک اظهارنظر شخصی ندانست و تاکید کرد: «در برخی محافل اصلاحطلبی از استراتژی سخن به میان آمده است که در پی اجرای آن بایستی اسحاق جهانگیری از سمت معاوناولی کناره گیری کند تا جناح چپ بتواند در انتخابات ۱۴۰۰ دستان پری داشته باشد. اولین بار سخن از استعفای جهانگیری در کوران بحثهای بستن کابینه دولت دوازدهم مطرح شد. انصافنیوز در تیرماه به نقل از منابعی که «موثق» میدانست ادعا کرده بود که جهانگیری استعفا داده است؛ ادعایی که البته بعدا تکذیب شد. روز پنجشنبه هم روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد در تیتر یک خود خطاب به جهانگیری نوشت: «استعفا بده». روزنامه آفتاب یزد در گزارش خود مدعی قهر جهانگیری از جلسه هیات دولت به دلیل نارضایتی از چیدمان تیم اقتصادی دولت شده است. این روزنامه در گزارش خود به نقش واعظی در کمرنگشدن نفوذ اصلاحطلبان و جهانگیری در دولت اشاره میکند و به نقل از او در یک جلسه خصوصی مینویسد: «تنها 500 هزار رای روحانی برخاسته از اصلاحطلبان بوده است. با این حال واعظی در هفته گذشته شایعه اختلافش با جهانگیری را رد کرده و گفته است: هیچ اختلافی نه در این 3ماه گذشته و بلکه 4 سال بین بنده و آقای جهانگیری نبوده است و بهترین رابطه را با هم داریم. درهمینباره عبدالله ناصری چهره سیاسی اصلاحطلب هم از گلایه جهانگیری از واعظی خبر میدهد و میگوید: «من دلخوری یا بهتر بگویم این دغدغه را از آقای جهانگیری شنیدهام با وجود مسئولیتی که دربسیاری از حوزهها در دولت قبلی داشتند، اشخاصی مانند واعظی ورود میکنند، شاید چون ایشان در ایام انتخابات رسما اعلام کرد که من نماینده اصلاحات هستم و با شناختی که از آقای واعظی داریم که ماهیت اصلاحطلبی ندارد و بیشتر به سابقه اصولگرایی و سوابق دهههای 60 و 70 تکیه میکند، تردیدی در اینباره وجود ندارد و اما معتقدم که شاید از سوی خود آقای روحانی تصمیمی صورت گرفته تا نقش آقای جهانگیری کمرنگ شود.» در نهایت باید دید آیا این شایعات رنگ واقعیت به خود میگیرد یا همچنان معاون اول رئیسجمهور جهانگیری باقی خواهد ماند. خود جهانگیری البته تاکنون واکنشی به این حاشیهها و شایعات نشان نداده است، این روزها هم که در اجلاس شانگهای در سوچی حضور دارد و باید منتظر بمانیم ببینیم وقتی بازگردد آیا موضعی در رد یا تایید این حاشیهها خواهد گرفت؟
در این میان افراد دیگری از اصلاحطلبان هم واکنشهای جالبی داشتهاند. محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در این مورد گفته است: «شخص آقای جهانگیری در حد مطرحشدن برای مسئولیت و موقعیت ریاستجمهوری است. دلایل روشنی هم برای طرح این موضوع در دست هست. برای این میتوان اول به اعتبار تجارب ایشان نگاه کرد. جهانگیری در انتخابات گذشته یعنی در سال 96 وقتی خود را در معرض نظر و افکار عمومی قرار داد، شاهد این بودیم که تواناییهایشان بازتاب و انعکاس بسیار مناسبی داشت و ایشان مورد تایید قرار گرفت. در واقع جامعه به ایشان پاسخ مثبت داد. در نتیجه میتوان گفت که این بستر و آمادگی مورد نیاز برای ایشان فراهم شده است. باید توجه کرد که ما باید برای انتخابات 1400، ظرفیت اصلاحطلبی خودمان را در حوزه رقابتی که جریان رقیب برای ما ترسیم میکند؛ مورد سنجش قرار دهیم و بر این اساس از الان نمیتوانیم افق 1400 را مطرح کنیم.
او گلایههایی هم داشته است و گفته: «توقع از آقای روحانی این بود که بتواند از ظرفیتهای آقای جهانگیری برای مدیریت درون تشکیلاتی استفاده کند و همچنین اداره دولت و کابینه را به ایشان واگذار کند و در همین حال خود ایشان به مباحث بیرونی، تقویت اعتماد ملی و تقویت اعتماد بینالمللی مشغول باشد. اگر آقای جهانگیری قرار است تا سال 1400 در دولت بماند، باید بتواند بهعنوان معاون اول رئیسجمهوری و فرمانده اقتصاد مقاومتی عملکرد خود را صریحتر، دقیقتر و ملموستر ارائه کند، بهگونهای که برای جامعه قابل درک باشد. هرچند که این وضعیت را خیلی باور نداریم. چون تیم اقتصادی دولت آنطور که مورد انتظار آقای جهانگیری بوده، بسته نشده است و جناب آقای روحانی در محذورات دیگری قرار داشتند. طبیعی است که اگر این موقعیت برای آقای جهانگیری شکل نگیرد شاید شرایط برای ایشان در سال 1400 سختتر هم بشود.اگر در سال آینده ارزیابی و بررسی روشنتری از وضعیت کابینه نداشته باشیم، شرایطمان در سال 1400 سختتر هم خواهد شد. از این جهت توصیه میشود که اصلاحطلبان برای 1400 حداقل از سال آینده در فکر و اندیشه این باشند که گزینه قابلقبولشان را مطرح کنند.» موقعیت آقای جهانگیری در دولت تثبیتشده و ایشان مورد احترام اکثر قریب به اتفاق وزرا است. همچنین آقای رئیسجمهوری ایشان را در این موقعیت به رسمیت میشناسد و برای آقای جهانگیری اعتبار قائل است. آقای جهانگیری هم تمام تلاش خود را در راستای اهداف دولت به کار میگیرد. اما فراتر از اینها، اعتمادی است که مقام معظم رهبری به آقای جهانگیری دارند و مشخصا بهعنوان فرمانده اقتصاد مقاومتی، مأموریتهایی را مستقیما برای آقای جهانگیری تعریف کردهاند.آقای جهانگیری عصای دست آقای روحانی است. میتوان گفت که او رکن بسیار موثر دولت است. در واقع مایه دوام و بقای توفیقاتی که دولت امروز داشته است آقای جهانگیری بوده است.فراتر از موقعیتی که ایشان در بخش اقتصادی دولت دارد و با آن شناخته میشود، در حوزه مسائل مدیریت منطقهای و ملی آقای جهانگیری صاحب سبک و نظر است. ما دولت آقای روحانی را فقط با آقای روحانی نمیشناسیم، بلکه این دولت با حضور آقای جهانگیری شاخته شده است؛ نمیتوانیم این حضور را کمرنگ ببینیم یا فراموش کنیم.
او در عین حال گفته است: «آقای جهانگیری تکیهگاه اصلاحطلبان است. ظرفیتی که آقای روحانی به آن تکیه کرده است، آقای جهانگیری بهعنوان حلقه اتصال حوزه اعتدال با اصلاحطلبان است. آقای جهانگیری شخصیتی است که از ابتدای تعریف مأموریتش در دولت اعتدال، روزبهروز توانسته بیشتر توانمندی و محبوبیت خود را درون جریان اصلاحات و نزد نحلههای فکری مختلف تقویت کند و امروز همه گروههای سیاسی که ذیل اصلاحطلبان تعریف میشوند، روی آقای جهانگیری اجماع نظر دارند؛ این سرمایه بزرگی است که خود ایشان نقش مهمیدر شکلگیریاش داشته است.»
یدالله طاهرنژاد، عضو دیگر شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی نیز روایت متفاوتی دارد از این ماجرا. او گفته: «روحانی دولت اول با روحانی دولت دوم تفاوت فاحشی دارد. این تفاوت با عملکرد روحانی در امور اجرایی ارتباط مستقیم دارد. درواقع حسن روحانی در دولت دوم خود تصمیم گرفته است که در انجام و مدیریت امور اجرایی شخصا حضور ملموسی داشته باشد. این گزاره به معنای وجود اختلاف میان حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهوری و اسحاق جهانگیری بهعنوان معاون اول دولت نیست. حتی نمیتوان این تغییر را به پای کاهش اقتدار اسحاق جهانگیری در قامت معاون اول دولت گذاشت. به همین دلیل شبهاتی که در مورد اختلاف روحانی و جهانگیری مطرح میشود حقیقت ندارد. از سویی طرح اینگونه مباحث و دامن زدن به موضوعاتی مثل اختلاف میان رئیسجمهوری با معاون اول از سوی برخی کنش سیاسی درستی نیست، چراکه کشور در حال حاضر بهشدت نیازمند وحدت است. بیان موضوع اختلاف میان جهانگیری با روحانی یا تلاش محمود واعظی بهعنوان رئیسدفتر رئیسجمهوری برای جدایی انداختن بین روحانی و معاون اولش آن هم در شرایط فعلی حتما خواست بدخواهان کشور و مخالفان دولت است. روابط آقای جهانگیری و آقای واعظی هم اساسا نمیتواند تیرهوتار باشد. این دو نفر، هر دو در زمان حیات آیتالله هاشمی رفسنجانی از مریدان ایشان بودند. چطور میشود که دو نفر نزدیک به 40 سال در یک جبهه با یکدیگر کار کردهاند با هم اختلاف داشته باشند؟! از طرفی شخص آقای جهانگیری هم تاکنون از این اختلاف صحبتی نکرده و اظهاراتی مبنی بر وجود اختلاف یا تلاش واعظی برای کاهش نقش معاون اولی نداشته است. در این حال برخی از قول ایشان چنین اظهاراتی دارند و از طرف او نوحهسرایی میکنند.این داستانسراییها ساختهوپرداخته محافلی است که بهدنبال خیر ملت نیستند.»
جریانهایی که انتخابات سال 1400 را در دست گرفتهاند، بهدنبال این اختلافافکنیها و فاصلهاندازیها هستند. به نظر میرسد که دود این اختلافات نهایتا به چشم آتشافروزان خواهد رفت. به صلاح هیچ کس نیست که در شرایط کنونی بر آتش اختلافات بدمیم. در شرایط کنونی منطقه و اوضاع بینالمللی بهشدت نیازمند انسجام و اتحاد درون کشور هستیم. این انسجام و اتحاد داخل دولت هم وجود دارد و اصلا به صلاح نیست که جریان یا گروهی ادعای اختلاف در دولت را داشته باشد. به نظر میرسد کسانی که برای اختلافافکنی تلاش میکنند اصولا با منابع اصلی تحولات فاصله دارند؛ از دور نظر میدهند و از دور قضاوت میکنند. وقتی به تحولات نزدیکتر شوند متوجه قضاوت اشتباهشان خواهند شد. اتحاد و وفاق در دولت بسیار قابلتوجه است.اصلاحطلبان باید همچنان بر مواضع حمایتی خود باقی بمانند. باید همچنان حامیچه دولت و چه شخص رئیسجمهوری باشند. همچنان که از حسن روحانی حمایت کردند تا در انتخابات پیروز شد باید از او حمایت کنند تا در اجراییات پیروز شود. شکست یا پیروزی حسن روحانی و دولت دوازدهم دقیقا به حساب اصلاحطلبان نوشته خواهد شد. در واقع اصلاحطلبان نمیتوانند خود را از این روند جدا کنند. همانطور که پیروزی روحانی و موفقیتهای دولت به حساب اصلاحات نوشته میشود شکست دولت نیز به حساب این جریان گذاشته میشود و اصلاحطلبان نمیتوانند خود را از این جریان جدا کنند. اصلاحطلبان باید تمام تلاش خود را بکنند تا دولت پس از 4 سال پیروز و سربلند باشد.بسیار شنیده میشود که اسحاق جهانگیری نماد اصلاحطلبی در دولت است و باید در دولت گامهایی برای اصلاحطلبان بردارد. این چهره اصلاحطلب تاکید کرده است: «باید در نظر داشت که آقای جهانگیری معاون اول دولت است نه معاون اول اصلاحطلبان. وظایف ایشان تعریف شده است و باید دولت را در رساندن به اهداف یاری کند. اصلاحطلب و اصولگرا تفاوتی ندارد. همگی حقوق و خواستههایی دارند که اسحاق جهانگیری بهعنوان معاون اول رئیسجمهوری باید همه جریانها و طیفها و گروهها را در نظر داشته باشد. در واقع آقای جهانگیری در نقشی قرار دارد که اساسا نمیتواند به خاستگاه سیاسی خود یعنی اصلاحطلبی بپردازد کما اینکه رئیسجمهوری هم رئیسجمهوری همه است. در حال حاضر هم به اندازه کافی فضا برای فعالیت همه مهیا است. دولت کار خود را انجام میدهد. احزاب هم فعال هستند. آقای جهانگیری هم نقش خود را به خوبی انجام میدهد.»
حسین مرعشی هم در اظهارنظری گفته است: «هماهنگی روحانی و جهانگیری برقرار است.نمیشود گفت به نفع کدام گروه تمام میشود. ما بهعنوان حزب کارگزاران، بهعنوان بخشی از اصلاحطلبان، به سایر دوستان اصلاحطلب بر چند نکته تاکید میکنیم؛ اول اینکه باید همچنان حامی رئیسجمهوری و حامیدولت منبعث از رای مردم باشیم و حتما بر حضور آقای جهانگیری و سایر دوستانمان در دولت بهعنوان یاران صدیق آقای دکتر روحانی تاکید داریم و میگوییم همه باید به آقای روحانی کمک کنیم. ما فکر میکنیم مجموعه قوای سهگانه کشور هم همانطور که در ماههای اخیر جلساتی را برای هماهنگی بیشتر برگزار میکنند، باید همکاری داشته باشند. همه اینها باید در یک فرآیند کلی ذیل سیاستهای کلی نظام که از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ میشود، به امور کشور بپردازند. واقعیت این است که امروز کشور نیازمند تصمیمات مهم است. این تصمیمات مهم جز با یک دولت منسجم و هماهنگی در مجموعه قوای سهگانه و در قالب همکاری قوای سهگانه با نهاد بسیار ارزشمند رهبری محقق نمیشود. اگر کسی امروز دلسوز کشور، مردم و نظام باشد باید همه دوستانی را که در مجموعه نهادهای مختلف هستند دعوت به همکاری و همافزایی کند. پرداختن به هر مساله اختلافی و ارائه تحلیلهای مختلفی که به واگرایی در درون دولت میانجامد به نفع کشور نیست. هر چیزی که منجر به واگرایی دولت و مجلس شود به نفع مردم و کشور نیست. اینکه در انتخابات 1400 چه باید بکنیم تا آن سال راه زیادی در پیش داریم. ما فعلا انتخابات مجلس را در پیش داریم و فضای سیاسی ممکن است تغییرات مختلفی داشته باشد. هر نوع ائتلافی میتواند به وجود بیاید و میتواند بشکند و دلیلی ندارد از الان درگیر مسائلی از این دست شویم. به موقع باید رقابت و به موقع همکاری کرد؛ الان وقت همکاری است.
اما فراتر از همه اینها اظهارنظر صادق زیباکلام هم جالب اشت. او گفته: «وی با بیان اینکه «من هرکاری که میتوانستم برای روحانی و رئیسجمهور شدنش در دوره دوم انجام دادم» و بیان این ادعا که «اما امروز هرجا میروم ناامیدی میبینم و حال باید گفت که آیا باید از روحانی عبور کرد یا در کنار وی ماند؟» عملکرد اطرافیان رئیسجمهور را قابل نقد دانست و گفت: به نظرم جهانگیری باید کنار بکشد و خود را برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده کند. جهانگیری آمادگی کار اجرایی را دارد. البته ما باید کنار روحانی بمانیم و با او بسوزیم و بسازیم.» سوال اساسی این است که این وضعیت جدید، برای اصلاحطلبان چه حسی را پدید آورده است؟ آیا میتوان برداشت کرد که آنها این مساله را شکستی بزرگ برای خود قلمداد میکنند؟
این درست است که اصلاحطلبان از کمرنگ کردن نقش جهانگیری درحوزه اقتصادی ناراحت هستند اما هر چه هست آنها از هماکنون برای سال 1400 و ریاستجمهوری برنامههایشان را تدارک میبینند. نگاهی به وضعیت اقتصادی و مشکلاتی که میتواند در آینده در اقتصاد به وجود بیاید نیز آنها را از این دور ماندن از حوزه اقتصادی راضیتر کرده است. آنها شرایط امروز را اینگونه میبینند؛ با وجود تلاشها رکورد همچنان باقی است، نرخ بالای بیکاری همچنان وجود دارد، در حوزه برجام و رفع تحریمها، سایه نگاه خصمانهترامپ سنگینی میکند و بانکها با مشکلات زیادی روبهرو هستند. موسسات مالی اعتباری وضعیتی بحرانی دارند که حتی دولت برای تغییر در وضعیت آنها و اعلام عدم مجوزدار بودنشان، با مشکل روبهرواست. صندوقهای بازنشستگی وضعیت بدی دارند تا آنجا که باهنر در یک اظهارنظر گفته بود بیش از 95 درصد آنها از مرحله ورشکستگی نیز عبور کردند. نرخ دلار افزایش پیدا کرده است که منجر به بالا رفتن قیمت محصولات وارداتی از جمله خودرو شد و دولت برای کنترل نرخ طلا ناچار به حراج سکه شد.
تاکتیک اصلاحطلبان
همه اینها اصلاحطلبان را راضی میکند تا به تصمیم روحانی در مورد کمتر کردن نقش جهانگیری در دولت رضایتمندانهتر نگاه کنند. شاید یک پاسخ اصلاحطلبان به ایرادات در آینده این باشد؛ تیم نزدیک به روحانی اجازه فعالیت و تحرک بیشتر به اصلاحطلبان نداد.
آنها شاید اینگونه دستشان برای نامزد کردن جهانگیری بازتر باشد. اقتصاد یعنی چالش بزرگ این دولت در سالهای پیش رو نمیبایست چالش بزرگ اصلاحطلبان در انتخابات 1400 باشد. اصلاحطلبان لابد خرسندند از اینکه قرار نیست هزینه دفاع از وضعیت اقتصادی را در برهه انتخابات بپردازند.
دیدگاه تان را بنویسید