حشمتالله فلاحتپیشه در گفتوگو با مثلث
برجام منطقهای نوعی لفاظی و شعار است
پس از اینکه مذاکرات هستهای میان ایران و اعضای 1+5 منتهی به توافق هستهای (برجام) گردید، برخی زمزمهها در خصوص استمرار الگوی مذاکرات هستهای و تعمیم آن به مسائل منطقهای به گوش رسید. برخی سخن از برجام 2 و 3 و... به میان آورده و برجام منطقهای را کلیدی برای حل معضلات جاری در غرب آسیا دانستند. با گذشت حدود دو سال از توافق هستهای، همچنان بحث بر سر برجام منطقهای ادامه دارد. در این خصوص گفتوگویی با دکتر حشمتالله فلاحتپیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی صورت دادهایم که از نظرتان میگذرد.
پس از توافق هستهای و متعاقبا اجرا شدن برجام، برخی افراد و گروههای سیاسی معتقد بودند میتوان در قالب برجام منطقهای و با بهرهگیری از الگوی توافق هستهای، معضلات جاری در منطقه را حل و فصل کرد. نظر شما در این خصوص چیست؟
برجام و توافق هستهای بهطور کلی رژیمی بود که در آن جنبههای حقوقی، سیاسی، راهبردی، اقتصادی و فنی مورد توجه قرار گرفت و این موارد از سوی سازمانهای بینالمللی مورد تاکید قرار گرفت. کشورهای دارای نفوذ و سازمانهای بینالمللی در این معادله دخیل بودند. من واژگانی مانند برجام 2 و 3 یا برجام منطقهای را قبول ندارم. اینها نوعی شعار و لفاظی محسوب میشود. میان ماهیت تحولات منطقه و آنچه در خصوص برجام رخ داد تفاوتی اساسی وجود دارد. ما در منطقه با موارد و رقابتهای متعددی مواجه هستیم. برخی از این رقابتها طبیعی است. برخی اوقات نیز این رقابتها تبدیل به دشمنی گردیده است. از سوی دیگر، هر یک از بازیگران منطقه برای خود افق و چشماندازی را متصور هستند. به عنوان مثال ما در کشورمان چشمانداز 1404 و اهداف مندرج در آن را مدنظر قرار دادهایم. در کشور عربستان سعودی شاهد ترسیم افق 2025 و در ترکیه شاهد ترسیم چشمانداز 2013 هستیم. همان گونه که اشاره کردم بخشی از رقابتها در منطقه حالتی تند به خود گرفته است مانند منازعاتی که امروز میان کشورمان و عربستان شاهد هستیم. هر اندازه ریاض بیشتر به این منازعه جنبه ایدئولوژیک میدهد، این روند تندتر میشود. در هر حال، ما در منطقه با راهبردهای متفاوتی مواجه هستیم، از راهبرد ارتجاع عرب گرفته تا راهبرد ترکیه. ما هماکنون شاهد هستیم که میان خود کشورهای عربی نیز در این معادله راهبردی اختلاف رخ داده است. بنابراین، این معادله با صورت ماهوی با آنچه در برجام شاهد بودیم متفاوت است.
به اختلاف میان کشورهای غربی اشاره کردید. تفسیر شما از اختلافی که اخیرا میان عربستان سعودی و قطر رخ داده است چیست؟ آیا این را نیز میتوان بهعنوان مصداق تفاوت ماهوی تحولات منطقه با دیگر تحولات حوزه سیاست خارجی دانست؟
اتفاقات اخیر در مناسبات قطر و کشورهای مرتجع عرب، شاید برای کسانی که فقط اخبار را دنبال میکنند، خبری غافلگیرکننده بود اما برای کسانی که نگاهی تحلیلی نسبت به تحولات منطقه دارند، غافلگیرکننده محسوب نمیشود. بخش عمدهای از این تحولات قابل پیشبینی بود. کشورهای عربستان، مصر، بحرین، امارات، لیبی و ... به عبارتی اغلب کشورهایی که با بیداری اسلامی مواجه بودهاند، از طریق سرکوب و انحراف کماکان بیداری اسلامی را به تعویق انداخته و مانع از نهادسازی و دموکراتیکسازی کشور خود شدهاند، در کنار عربستان قرار گرفتهاند. در طرف مقابل، کشور قطر قرار دارد که به دلایلی از جمله فعالیت رسانهای در مسیر غیر ارتجاعی آماج حملات اخیر قرار گرفته است.غیر از اقدام نظامی، همه اقدامات بیثباتکننده و خصمانه علیه کشور قطر صورت گرفته است. این تحولی اساسی در منطقه محسوب میشود که باید به درستی مورد تحلیل قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران نیز باید با ظرافتهای راهبردی این موضوع را تحت پیگرد قرار دهد.موضوع اخیری که منجر به تشدید اختلافات موجود شد، زمانی بود که آقای ترامپ نمایشی را راه انداخت که همه کشورهای عربی به تماشاگر قرارداد 480 میلیارد دلاری ده ساله بین عربستان و آمریکا تبدیل شدند. بلافاصله دیداری که امیر قطر با ترامپ داشت، نشان داد که از این قرارداد ناراحت است.
رویکرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به این منازعه چگونه است؟ بهطور کلی در این معادله چه تفاوتی میان عربستان سعودی و قطر وجود دارد؟ چگونه میتوان میان رویکرد قطر و عربستان سعودی تفکیک قائل شد؟
جمهوری اسلامی ایران کشوری است که همواره راهبرد مبتنی بر ثبات در منطقه و خلیجفارس را در پیش گرفته و حتی جنگ بین دو دشمن نیز مورد موافقت ایران نبوده است. قطر و عربستان در گذشته بارها دشمنی مشترک با ایران داشتهاند اما قطریها امکان مذاکره دیپلماتیک با ایران را حفظ کردهاند. الان مناسبات قطر با ایران متفاوت از عربستان است و قطر به همکاری مشترک و ثباتبخش با ایران (از جمله پذیرش نقش بیبدیل ایران در ثبات منطقه) معترف است اما عربستان معتقد است ایران را باید به عنوان دشمن منطقهای تعریف کرد.
به صورت مساله باز میگردیم؛ آیا منازعات جاری در منطقه قابل حل است؟ در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران چگونه باید به مدیریت تحولات منطقه بپردازد؟
بهطور کلی در عرصه سیاسی هیچ اختلافی غیرقابل حل یا حداقل غیرقابل مذاکره نیست. ما با برخی کشورها در منطقه دارای اختلاف هستیم، مانند روابطی که میان ما و مصر وجود دارد. با این حال با برخی کشورها دچار تنش هستیم، مانند اختلافی که میان ما و کشور عربستان سعودی وجود دارد. راهبرد ما، تحدید تنشها و جلوگیری از تصاعد و افزایش این بحرانهاست. همانگونه که اشاره شد، تحولات منطقه نیاز به رصد جدی و عمیق دارد و به لحاظ ماهوی نیز شرایط خاص خود را دارد.
دیدگاه تان را بنویسید