گفت و گوی مثلث با محمدعلی پورمختار: اگر انتخابات برگزار شود احمدینژاد بیش از 500هزار رای در کشور ندارد/ خیال دارند احمدی نژاد را برای ورود به زندان تشویق کنند
علائم چرخش از دو سال آخر دولت دهم شروع شد، آقای احمدینژاد اقداماتی صورت داد، درگیریهایی نوعا با مجلس داشت، از طرف دیگر بخش ناگفتههایی هم با دستگاههای مختلف نظام در دو سال آخر داشت که همین موجب شد تذکراتی به او داده شود.
امید کرمانیها : محمدعلی پورمختار عضو فراکسیون ولایی مجلس میگوید: «برخی از اعضای جبهه پایداری بهدنبال این بودند که بالاخره احمدینژاد را حفظ کنند و اجازه ندهند که او این روند را ادامه دهد. بنابراین با او ارتباط و رفت و آمد داشتند و سعی میکردند او را حفظ کنند اما به نظر میرسد توفیقی بدست نیاوردند.» عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس یادآور میشود: «با صحبتهایی که مشایی کرد، به نحوی نمایانگر تشویقهایی برای این قضیه است که مثلا آقای احمدینژاد تقابل کند و بعد به زندان بیفتد تا یک حرکت اجتماعی در حمایتش اتفاق بیفتد اما این اتفاق به نفع او نخواهد بود چون کسی حمایت نخواهد کرد. در حال حاضر اگر انتخاباتی سراسری برگزار شود احمدینژاد بیش از 500هزار رای در کشور ندارد.»
آقای پورمختار! شما رئیس کمیسیون اصل 90 مجلس نهم بودید. پروندههای زیادی از دولت آقای احمدینژاد در آن زمان مطرح میشد. ضمن آنکه مجلس کلا در یک چالش با دولت به سر میبرد. به نظر شما آقای احمدینژاد بعد از ترک دولت چه طور ظرف 4 سال به اینجا رسید؟ این چرخش 180 درجهای و ایستادن او مقابل نظام را ناشی از چه میدانید؟
علائم چرخش از دو سال آخر دولت دهم شروع شد، آقای احمدینژاد اقداماتی صورت داد، درگیریهایی نوعا با مجلس داشت، از طرف دیگر بخش ناگفتههایی هم با دستگاههای مختلف نظام در دو سال آخر داشت که همین موجب شد تذکراتی به او داده شود. اما با همین وضع تا پایان دوره دهم ریاستجمهوری نوسان رفتاری از او مشاهده میشد. جابجایی برخی از وزرا و مسئولان و اقدامات کلیدی همه به نوعی آغازی برای اتفاقی بود که الان شاهدش هستیم که دلایل مختلفی دارد. به نظرم باید آسیب شناسی شود که چرا چنین اتفاقی افتاد و بعضا هم میافتد؟ وقتی با پدیده اخذ رای بالا مواجه هستیم. آقای بنی صدر هم همین حرف را در مقابل حضرت امام، مردم و مجلس زد که 11 میلیون رای آوردم. امیدوار هستم روسای جمهور آینده جایگاههای حقوقی و قانون اساسی خود را بدانند و موضوع داشتن سبد رای بالا خیلی موجب توهم آنها نشود چون مشروعیت رئیسجمهور به جایگاه بالای تنفیذ ولایت برمیگردد بنابراین فکر نکنند که با رای بالا همه چیز تمام شده است. آقای احمدینژاد از زمانی که نسبت به توصیه رهبری و مقام عظمای ولایت بیتوجهی کرد، بهشدت از چشم مردم افتاد و هر کسی هم که این کار را بکند همین اتفاق برایش میافتد. همانطور که اول انقلاب برای بنی صدر افتاد. البته در موضوع آقای احمدینژاد یک مقدار هم، انحرافات اعتقادی را شاهد هستیم که از همان زمان ریاستجمهوریاش ایجاد شد. ارتباطاتی که میتوان گفت غیرمشروع بود و با استفاده از اجنه و این نوع اقدامات صورت میگرفت و پروندهای برای کسانی که در این حوزه اقدام کرده بودند، درآمد. اینها موجب این شد که انحرافی ایجاد شود و به نظرم بررسی این موضوع میتواند خیلی مفید و هشداری برای آیندگان باشد. یعنی کسانی که به نوعی و به هر شکل و شعاری رای میگیرند، دچار این توهم نشوند.
به نظر شما آیا اصولگرایان امروز نسبت شان را با احمدینژاد کاملا روشن کردهاند یا هنوز رگههایی در جریان اصولگرایی است که به این واقعیت نرسیدند که احمدینژاد کلا از پایگاه رای اجتماعی خود جدا شده است؟ همان پایگاه رای اجتماعی که در سالهای 84 و 88 کسب کرد.
البته موضع و رفتار جریان اصولگرایی بهطور کلی با این نوع اقدامات چه توسط احمدینژاد باشد، چه توسط هر کسی دیگر، روشن است. ولی ممکن است افرادی باشند که دیگر نام آن باور جریانی نیست. یعنی شاید همچنان کسانی باشند که به لحاظ ارتباط عاطفی با آقای احمدینژاد رفت و آمد دارند و از روی علاقهمندی شخصی این ارتباط را حفظ کردند ولی در حوزه جریان سیاسی آنچه من اطلاع دارم این است که آقای احمدینژاد به هیچ وجه در جبهه اصولگرایی جایگاهی ندارد.
آیا امروز پایداری و جبهه یکتا هم از آقای احمدینژاد فاصله گرفته اند؟
بله، آنها هم همینطور هستند. آنچه مسلم است دیدگاه اعتقادی جبهه پایداری نسبت به موضوع ولایت یک دیدگاه قوی است و طبیعتا آقای احمدینژاد که این رفتارها را از خود نشان میدهد و تقابلی که آغاز کرد جبهه پایداری، موضع تندی علیه آقای احمدینژاد گرفت. منتها برخی از اعضای جبهه پایداری بهدنبال این بودند که بالاخره احمدینژاد را حفظ کنند و اجازه ندهند که او این روند را ادامه دهد. بنابراین با او ارتباط و رفت و آمد داشتند و سعی میکردند او را حفظ کنند اما به نظر میرسد توفیقی بدست نیاوردند.
نمایندگان مجلس هشتم دو پرونده شکایت از آقای احمدینژاد را دنبال میکردند. اخیرا نیز دادستان دیوان محاسبات اعلام کرد آقای احمدینژاد 7 هزار میلیارد تومان به کشور ضرر زد و حکم قضایی آن هم صادر شده است. پرونده شکایت نمایندگان مجلس هشتم که از طریق کمیسیون اصل 90 پیگیری میشد، آیا به سرانجامی رسید یا خیر؟
شعبه 79 دادگاه کیفری برای رسیدگی تعیین و چند جلسه نیز تشکیل شد ولی دیگر از نتیجه آن خبری ندارم.
در مورد مشی آقایان بقایی، مشایی و احمدینژاد بعد از انتخابات یک علامت سوال وجود دارد که چرا آنها آنقدر سریع به سمت خروج از مرزهای نظام پیش میروند؟ آیا از اینکه رد صلاحیت شدند، دلخورند؟
میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. هم یکی از آن دلایل است. آنها توقع داشتند تائید صلاحیت شوند و در انتخابات ریاستجمهوری حضور پیدا کنند. ولی گذشته رفتاری و اعتقادی شان نشان میدهد که یک جریان انحرافی رقم میخورد. گرچه همان زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد این حلقه انحرافی ایجاد شد و مشکلاتی را هم در پی داشت اما الان آن حلقه به جریان تبدیل شده است و به نظر میرسد با همان رویکرد و اهداف پیش میرود. پس یکی از دلایل ردصلاحیت آنها در انتخابات ریاستجمهوری و دیگری بحث خود جریان انحرافی است. پروندهای که برای آقای بقایی تشکیل و برخوردی که با وی صورت گرفت، ممکن است به حرکت این جریان در تقابل با نظام سرعت دهد. البته امیدوار هستم که این اتفاق نیفتد. ما بالاخره اینها را از جریان انقلاب میدانیم و خودشآنجایگاه و شأن خودشان را حفظ کنند و نگه دارند و در تاریخ بهعنوان چهرهای مثبت ثبت شوند چون بالاخره زحمات زیادی شخص آقای احمدینژاد کشید. ملاکهای مردم و نیروهای انقلاب و جوانهایی که به نظام علاقه دارند، روشن و ثابت است و طبیعتا هر کس به فرمایش حضرت امام(ره) در مقابل مردم بایستد، مردم مضحملش میکنند و در این قضیه هیچ مسامحهای وجود ندارند.
فکر میکنید احمدینژاد از چه کسی تاثیر میپذیرد. برخی معتقدند که خودش تصمیم میگیرد و تصمیماتش را به اجرا درمیآورد و در مقابل برخی هم معتقدند که از اطرافیان خود تاثیرپذیری دارد. شما باتوجه به شناختی از وی دارید، کدام گزینه را قرین به واقع میدانید؟
اولا آقای احمدینژاد دیدگاهها و تفکرات خاص خودش را دارد و این طور نیست که همه رفتارهایش را بر این مبنا بگذاریم که تاثیرپذیر بوده و این اتفاقات ناشی از تاثیر دیگران است. من خودم این اعتقاد را دارم ولی در بخشهایی مشاورههایی میشود و بعضی از افرادی که در کنار ایشان هستند، طبیعتا در موضوعات خاصی تاثیرات خودشان را دارند. مخصوصا وقتی در مسائل مرتبط با موضوعات معنوی و بحثهای مربوط به متافیزیک هستند، از بیرون تاثیرپذیری داشته باشند.
آیا جریانهای خارج از کشور هم در هدایت آقای احمدینژاد نقش دارد یا فقط این تاثیرپذیری او از داخل کشور و محدود به اطرافیانش است؟
من خارج را خیلی در این قضیه دخیل نمیبینم. گرچه تحلیلهای مختلفی هم هست و حرفهایی زده میشود.
مثلا چه تحلیلهایی؟
بعضا گفته میشود که تاثیر خارجی هم دخیل است یا مباحث دیگر و ارتباطات خارجی که فکر نمیکنم کسی در سطح آقای احمدینژاد تبدیل به عامل بیگانه شود. ولی تحریکات خارجی و استقبال خارجیها در بعضی از روندهایی که موجب ریزش نیروهای انقلاب شود، میتواند به این حرکات دامن بزند، حتی حرف و حدیثهای جعلی درست و نقل کنند تا اختلاف ایجاد کنند بنابراین نباید مسائل را نادیده بگیریم.
آقای احمدینژاد اصلا روش کارش این طور است که با ایجاد دوقطبی برای خودش محبوبیت کسب کند، آیا ممکن است علاقه به زندان رفتن داشته باشد؟ باتوجه به آنچه دادستان دیوان محاسبات اعلام کرد که حکم قضایی ایشان منجر به خسارت هشت هزار میلیارد تومانی به بیتالمال شده آیا ایشان علاقهمند است که به زندان بیفتد تا برایش مظلوم نمایی شود؟
البته به نظر نمیرسد چنین علاقهای در آقای احمدینژاد باشد. هرچند که بعید هم نیست و با صحبتهایی که جناب آقای مشایی کرد و پخش هم شد، به نحوی نمایانگر تشویقهایی برای این قضیه است که مثلا آقای احمدینژاد تقابل کند و بعد هم زمینهاش فراهم شود که آقای احمدینژاد اقداماتی را انجام دهد که در آخر به این موضوعات ختم شود. ولی امیدواریم که این اتفاق هیچ وقت نیفتد.
فکر میکنید نظام چقدر آقای احمدینژاد را تحمل کند؟
بالاخره تحمل نظام خیلی بالاست. واقعا بهعنوان یک موضوع همیشه باید روی آن تحلیل داشته باشیم. این قضیه در زمان بنی صدر هم بود که امام (ره) کسانی که در مقابل بنی صدر بودند مثل حضرت آیتالله خامنه ای، شهید آیتالله بهشتی و مرحوم آیتالله هاشمی را به صبر دعوت میکرد که صحبت و سخنرانی نکنند. در واقع امام از آنها میخواستند همچنان تحمل داشته باشند. از طرف دیگر ایشان اجازه ندادند که این فرد سقوط کند و به دامن دشمن برود. ولی بالاخره هرچه این کار پیش رفت، آن جریان گستاختر شد. الان هم معتقدم اگر احمدینژاد و دوستانش این روال را ادامه دهند، ممکن است که همین اتفاق برایشان رخ دهد و باید حتما حواسشان باشد و بدانند که جایگاهشان چیست و با چه کسی تقابل میکنند و خیلی به آمار و اطلاعات غلط که مردم پای کار آنها بروند و به نفع شان به خیابان بریزند و تظاهرات و حمایت کنند، دل نبندند. اینها باید به سمت جریان اصیل انقلاب بیایند چون نفعشان در این است.
آیا آقایان بقایی، مشایی و احمدینژاد واقعا فکر میکنند اگر احمدینژاد زندان برود یک اردوکشی خیابانی اتفاق میافتد؟ آیا آنها متوجه نشدند که 11 روز خانه نشینی و ردصلاحیت شدن در انتخابات ریاست جمهوی دوازدهم چنین اتفاقی را رقم نزد. آیا آنها این نشانهها را ندیدند و پیام بیاعتنایی مردم را نسبت به کارهای نامتعارف شان دریافت نکردند؟ یعنی نمیدانند زندان رفتن آقای احمدینژاد هم اتفاق خاصی را رقم نخواهد زد؟
نکته همین است. موضوع عدم احراز صلاحیت در انتخابات ریاستجمهوری برای آقای احمدینژاد امر بسیار سنگینی بود. در حالی که او توقع داشت حمایت مردم را در پی داشته باشد یعنی مردم به صحنه بیایند و تقاضا کنند که آقای احمدینژاد تائید صلاحیت شود ولی دیدیم که هیچ اتفاقی نیفتاد. چون ما نمایندگان مجلس با روستائیان و بسیاری از مردم مرتبط هستیم و آنچه برای مردم مهم است موضوع ولایت و رهبری است و علاقهای هم که به هر کسی دارند تا زمانی است که آن فرد واقعا نسبت به رهبری عملا معتقد و وفادار باشد اما با اینکه به دلیل موضوع یارانهها اقشاری از مردم نسبت به آقای احمدینژاد علاقهمند بودند، وقتی که مردم شنیدند او عملا با رهبری تقابل دارد و به توصیههای معظم له گوش نکرد، با وجودی که چه در خفا و چه علن حضرت آقا صراحتا دیدگاه خودشان را بیان فرمودند؛ این مساله به دلزدگی مردم انجامید. یعنی واقعا مردم کوچه و بازار چنانچه نسبت به احمدینژاد یا هر رئیسجمهور یا مسئول دیگر امروز علاقهای داشته باشند، ناشی از علاقه به رهبری است. واقعا توصیهام این است که مسئولان این را قدر بدانند و راهشان را جدا نکنند چون در غیر این صورت هر کسی باشد، مضحمل خواهد شد.
به نظر شما آینده احمدینژاد به سمت حصر پیش میرود؟ چون آنچه برای موسوی و کروبی اتفاق افتاد ناشی از برنتافتن چارچوبهای قانونی بود. آیا احمدینژاد هم به همانجا میرسد؟ آیا اگر تحمل دستگاه قضایی پایان پذیرد این قوه به اجرای حکم زندان آقای احمدینژاد ورود میکند؟
این به رفتارهای خود آقای احمدینژاد بستگی دارد. اگر تمکین کند و شئونات خودش را بهعنوان یک رئیسجمهور دو دورهای با آرای بسیار بالا حفظ کند، طبیعتا به آن مرحله نمیکشد و امیدوارم به این موضوع مورد اشاره نینجامد ولی اگر هم ادامه پیدا کند، مطمئنا این اتفاق میافتد که طبیعتا به نفع ایشان نخواهد بود چون کسی حمایت نخواهد کرد.
آقای احمدینژاد در نامه اخیر خود قوه قضائیه را تهدید به افشاگری کرده است. آیا چیزی برای عرضه دارد یا یک بلوف سیاسی زده است؟
حالا باید دید چه چیزی را میخواهد افشا کند، موضوعاتی که آقای بقایی مطرح کرد، افشاگری محسوب نمیشوند. ممکن است یکسری موضوعات یا اخباری باشد که جهت دار و درست شده و فاقد واقعیت است و بیاید این مسائل را اعلام کند، طبیعتا صرف زدن این حرفها کفایت نمیکند چون ادعاها باید مستند باشد و قابلیت اثبات داشته باشد. ولی طبیعتا چالشی ایجاد میکند. وقتی که حرفهای غیرمستند و نادرست زده شود، افکار عمومی نسبت به این موضوعات حساسیت نشان میدهد ولی باز هیچ کدام از اینها دلیل بر حقانیت آقای احمدینژاد نیست. بر فرض حتی اگر یک قوه چه مجلس و چه قوه قضائیه تخلفی انجام داده باشد، افشاکردن آن توسط دیگری، دلیل حقانیتش نیست و نمیتواند برای خودش پایگاهی ایجاد کند.
به نظر شما آقای احمدینژاد چقدر از آن آرای 25 میلیونی که سال 88 کسب کرد را امروز همراه خودش دارد؟ ما در انتخابات 96 شاهد بودیم که وقتی رد صلاحیت شد، اطرافیانش در کانالها شبکههای اجتماعی سعی بر راه اندازی جنبش آرای باطله کردند که در نهایت حدود یک میلیون و 200 هزار رای باطله اعلام شد، به نظر شما آقای احمدینژاد چقدر از 25 میلیون رای سال 88 را با خودش دارد؟
من فکر میکنم حداکثر 500هزار رای بیشتر نداشته باشد! حتی از نظر من آرای او امروز در جامعه خیلی پایینتر از این حرفها است. آرای باطله در انتخابات ریاستجمهوری که الزاما رای به آقای احمدینژاد نبود، بیشتر ناشی از بیتوجهی یا رای به افراد دیگر یا حتی انداختن رای سفید بود. بنابراین خوب بود که وزارت کشور اعلام میکرد که چه تعداد از این آرای باطله به نام احمدینژاد نوشته شده است. فکر نمیکنم در حال حاضر اگر انتخاباتی سراسری برگزار شود آقای احمدینژاد بیش از 500هزار رای داشته باشد.
آیا اگر به سال 90 و خانه نشینی احمدینژاد برگردیم مجلس هشتم باید همان تصمیمیکه گرفت را دوباره اتخاذ کند یا اینکه رای به عدم کفایت او دهد و کار را تمام کند؟
البته در مجلس نهم هم بعد از اینکه این قضیه اتفاق افتاد بحثی مطرح شد که اتفاقا یکسال به پایان ریاستجمهوری مانده بود و تعدادی از نمایندگان این نظر را داشتند که بحث عدم کفایت مطرح شود ولی دیگر مصلحتهای کشور به لحاظ امنیتی و اجتماعی ایجاب نمیکرد و طبیعتا در همین حد تحمل شد تا دوره ریاستجمهوریاش خاتمه پیدا کرد.
برخی معتقدند که احمدینژاد به نحوی از آقای هاشمی رفسنجانی الگوبرداری میکند چون وقتی آقای هاشمی سال 84 نتوانست در انتخابات ریاستجمهوری موفق شود و شاهد آرای منفی خود بود، به سمت مواضع دوپهلو رفت و سعی کرد در فرصتهایی که به دست میآورد برای خودش محبوبیت کسب کند و چهرهای که آرای منفی قوی در جامعه داشت را تغییر دهد. آیا احمدینژاد قصد الگوبرداری از آقای هاشمی را دارد؟ اما یک فرقی بین آقای هاشمی و آقای احمدینژاد است و آن اینکه احمدینژاد به جای اخذ موضع دوپهلو، خیلی موضعهای صریح و تند در مقابل نظام اتخاد میکند. آیا این رفتارها برای او محبوبیت میآورد؟
قطعا خیر. حالا ممکن است بعضی از شعارها و حرفهایی که میزند برای تعدادی که معاند نظام و ضدانقلاب هستند جلب توجه کند. البته این افراد چون نظام را قبول ندارند شاید به انعکاس حرفهای احمدینژاد مبادرت کنند. در واقع این کار آنها نه از باب اینکه به آقای احمدینژاد علاقه داشته باشند بلکه بیشتر قصد استفاده یا سوءاستفاده از این حرفها را دارند که علیه نظام جریانی را راه بیندازند. بنابراین بحث الگوبرداری اصلا امکانپذیر نیست. چون آقای هاشمی رفسنجانی از همان جوانی و دوران مبارزات و بعد از انقلاب یک مشی ثابت داشت. ایشان روش ثابتی داشت و در طول یک زمان بسیار بلند مخصوصا از زمانی که انقلاب پیروز شد و مردم بیشتر ایشان را شناختند یعنی از سال 57 به بعد، این مشی را ادامه داد و روش خود را در نمازجمعه، سخنرانیها و مسئولیتهای مختلف نشان داد ولی بعید میدانم که چنین ظرفیتی در آقای احمدینژاد وجود داشته باشد. به همین دلیل میبینیم نامهای که آقای مشایی به آقای خاتمی مینویسد و مسائلی را عنوان میکند، نشان دهنده این است که خود این جریان نمیخواهد در راس باشد بلکه میخواهد خودشان را به نوعی به سایر جریانهای قویتر از خودشان وابسته کنند تا آنها را هم به نوعی پشتیبان خودشان قرار دهند.
دیدگاه تان را بنویسید