گفتوگوی مثلث با مهرداد لاهوتی
روحانی بدون اصولگرایان معتدل موفق نمیشد
مهرداد لاهوتی نایبرئیس فراکسیون مستقلان ولایی معتقد است: «افراد معتدل هر دو جریان سیاسی اعم از اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان معتدل، آقای لاریجانی را بهشدت قبول دارند.» این نماینده مجلس میگوید: «اگر خود آقای لاریجانی عزم و ارادهای برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری داشته باشد، باتوجه به عملکرد موفقی که در کارنامه او میبینم، میتواند موفق باشد و در قلوب مردم و جریانهای سیاسی جا داشته باشد.»
در روزهای اخیر برخی چهرههای اصلاحطلب همچون آقایان عطریانفر، محمدرضا خاتمی، محمد قوچانی و شکوریراد از نقش آقای لاریجانی در اداره مجلس شورای اسلامی تعریف و حمایت کردند و حتی تحلیل میشود حزب کارگزاران سازندگی بیتمایل نیست به اینکه در انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 از علی لاریجانی حمایت و پشتیبانی کند. کمااینکه در انتخابات مجلس دهم آقای عطریانفر گفته بود که ما نقد لاریجانی را به نسیه عارف ترجیح میدهیم. شما از نگاه جریانات و گروههای سیاسی آقای لاریجانی را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا او میتواند بین دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا محوریت و نقش بالانسر داشته باشد؟
من سه دوره هشتم، نهم و دهم با آقای لاریجانی در مجلس کار کردهام، بینی بینالله هم نیازی به اظهارنظر حمایتی از او ندارم، یعنی در هر صورت اظهارنظر، من یک اظهارنظر منصفانه است. من در این مدت آقای لاریجانی را آدم مستقلی دیدم که هر جا نیاز باشد تصمیمی درباره منافع ملی کشور گرفته شود، با این تصمیم براساس منافع ملی همراهی عملی خواهد داشت، حتی اگر منافع خودش ضایع شود، یعنی منافع ملی را به منافع فردی خود نمیفروشد. این شخصیتی است که میتوانم از آقای لاریجانی توصیف و ترسیم کنم. مشکلی که امروز در جامعه داریم این است که افراد منافع ملی را گاهی بر منافع شخصی خودشان ترجیح نمیدهند. مثلا طرف اصلاحطلب است اما در جایی که پای منافع، پست و مقام در میان است، نمیتوان تعریف مشخصی از او ارائه داد. در واقع برخی افراد وقتی در جایگاهی قرار میگیرند تغییر میکنند. آقای لاریجانی را شخصیتی میبینم که هر دو جناح فکری با او میتوانند کار کنند. اگر بخواهم تعریفی از پایبندی به ولایت ارائه دهیم، معتقدم آقای لاریجانی نه تندتر و نه کندتر از ولایت حرکت میکند، به عبارت دیگر همراه و تابع ولایت است. حال آنکه وقتی رهبری معظم مطلبی میفرمایند عدهای در این جریان سیاسی و آن جریان سیاسی حرف دیگری میزنند. اما من پایبندی آقای لاریجانی به ولایت فقیه را یک اصل میدانم و اعتقاد دارم همه باید حول این محوریت باشند. عامل موفقیت نظام حول این محور بودن و پشت این مسیر حرکت کردن است. پس پایبندی به ولایت یکی از صفات آقای لاریجانی است. لاریجانی در مباحث مهم و بزرگ قدرت تصمیمگیری، ریسکپذیری و شجاعت دارد. در هر دو جریان سیاسی افرادی هستند که افراط و تفریط یا تندروی و کندرویهایی دارند، اینها آقای لاریجانی را قبول ندارند. افراد معتدل هر دو جریان سیاسی اعم از اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان معتدل، آقای لاریجانی را بهشدت قبول دارند. در بحث برجام اگر بخواهم نقش آقای لاریجانی را توصیف کنم میگویم درست است که آقای لاریجانی پشت صحنه بود و جلوی صحنه، دولت قرار داشت اما به جرات میتوانم بگویم که اگر همکاریهای آقای لاریجانی در قوه مقننه و پشت صحنه نبود، شاید برجام شکل نمیگرفت. او آدم عاقل و بزرگی است که فقط به منافع ملی کشور فکر میکند.
فکر میکنید اصلاحطلبان چقدر این حمایت ظاهری را که از آقای لاریجانی بیان میکنند و میگویند «حاضرند با آقای لاریجانی کار کنند» در عرصه عمل به اجرا درخواهند آورد؟ در واقع چقدر باطنی و از روی صداقت این حرف را میزنند؟
ما میگوییم هدف تعالی نظام جمهوری اسلامی است. حالا چه اصلاحطلب باشد و چه اصولگرا باید هدف بر تعالی جمهوری اسلامی قرار گیرد و راههای رسیدن به هدف متفاوت است. من میگویم از این طریق ما به تعالی جمهوری اسلامی میرسیم، شما هم میگویید از آن طریق، پس هدفمان مشترک است. آنهایی که هدفشان تعالی جمهوری اسلامی است، خواه اصولگرا یا اصلاحطلب باید آقای لاریجانی را بهعنوان یک آدم کارشناس، آگاه و دانشمند که خوب میفهمد قبول داشته باشند. حالا آنهایی که در این دو جریان سیاسی افراط دارند هم دو دسته هستند؛ یک عده آدمهایی که اصلا آگاهند و مسیر را غلط میروند و یک عده آدمهایی که در هر صورت مسیر را غلط میروند و آگاه هم نیستند، این دو گروه صف شان در جریان سیاسی جداست. بنابراین معتقدم آنها که آگاه هستند و هدفشان تعالی جمهوری اسلامی است اما راههای رسیدن به هدفشان متفاوت است، آقای دکتر لاریجانی را قبول دارند. در همین ریاست آقای لاریجانی در این دوره مجلس اثبات شد، بالاخره جریانهای متفاوت سیاسی در مجلس هستند اما آنهایی که از دو جریان سیاسی متفاوتی بودند ولی آدمهای آگاهی بودند، آقای لاریجانی را بهعنوان یک آدم توانمند قبول داشتند و به ریاست او رای دادند.
فکر میکنید آقای لاریجانی میتواند در انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 نقشی را که آقای روحانی ایفا کرد و محل اجماع و حمایت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و بخشی از اصولگرایان شد، ایفا کند و پیروز انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 باشد؟
اولا اظهارنظر برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 هنوز زود است چون هر روز اتفاقی میتواند صورت مساله را تغییر دهد. حتی آمدن خود آقای دکتر روحانی به میدان یک اتفاق بود. مروری کنیم افرادی که در صحنه میدان بودند و آنهایی که آمدند، یکمرتبه چه اتفاقاتی افتاد و نام همهشان محو شد. مثلا آقای قالیباف که اصلاحطلبان معتدل تمایل به همراهی با ایشان داشتند. یکمرتبه با حضور آقای هاشمی در میدان و رد صلاحیت او صورت مساله کاملا تغییر کرد بنابراین الان اظهارنظر کردن برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 به نظرم زود است چون تا آن سال میتواند هرگونه اتفاقات و مسائلی رخ دهد. البته حضور در میدان انتخابات نیز بستگی به اراده و تصمیم جناب آقای دکتر لاریجانی هم دارد. یعنی باید دید خود آقای لاریجانی عزم و ارادهای برای این کار دارد یا خیر. من نمیتوانم در این رابطه صحبت کنم چون از زبان ایشان کلامی در اینباره نشنیدم. اگر خود آقای لاریجانی عزم و ارادهای برای این کار داشته باشد باتوجه به عملکرد موفقی که در کارنامه او میبینم، میتواند موفق باشد و در قلوب مردم و جریانهای سیاسی جا داشته باشد. منتها من نه از خودش تمایلی برای حضور در 1400 دیدهام و نه علائم و سیگنالهایی میبینم که الان بتوانم اظهارنظر کنم.
برخی میگویند سقف اقبال سیاسی آقای لاریجانی همین ریاست مجلس است و در ریاستجمهوری ستاره بختش نخواهد درخشید. به نظر شما این تحلیل درستی است؟
نه، من این تحلیل را درست نمیدانم. کسی که به نظرم قوه مقننه را بتواند درست اداره کند، قطعا با اشرافی که به مباحث ملی و بزرگ کشور دارد و همراهی که توانسته بستر همکاری را برای قوه مقننه با ریاست خود فراهم کند، قطعا میتواند در قوه مجریه هم موفق باشد.
درانتخابات ریاستجمهوری سال 1384 آقای لاریجانی وارد صحنه و نامزد انتخابات شد و یک میلیون و 400 هزار رای آورد. برخی میگویند نامزد تجربهشده، اگر دوباره بیاید اقبالی به دست نخواهد آورد. مثال روشنش را آقای قالیباف، آقای رضایی یا آقای توکلی میدانند که چند بار وارد صحنه شدند و نتوانستند اقبال لازم را بهدست بیاورند. به نظر شما مثال نقض میتواند آقای لاریجانی باشد یا خیر؟
در مورد انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 هیچ اظهارنظر نمیکنم چون هنوز برای اظهارنظر درباره 1400 خیلی فرصت هست.
فارغ از مصادیق بفرمایید درانتخابات ریاستجمهوری سال 1400 به نظر شما آن اصل همچنان پابرجاست که نامزد تجربهشده و شکستخورده دیگر اقبالی در عرصه ریاستجمهوری نخواهد داشت؟
من این بحث را قبول ندارم و بستگی به فرد دارد. اعتقاد دارم خود آقای لاریجانی اگر با یک اراده قوی برای این کار وارد شود - که من از آن بیخبرم وجود داشته باشد- این تحلیل در مورد او صدق نمیکند.
برخی میگویند وقتی اصلاحطلبان سال 1392 به صحنه انتخابات ریاستجمهوری آمدند، به تعبیر شما برحسب اتفاق پشت سر آقای روحانی قرار گرفتند، با این هدف و نظر که باید گفتمان اصلاحطلبی را پیش برد و مصداق اجرای آن مهم نیست. حالا میخواهد مصداق آقای روحانی و اصولگرا برآمده از راست میانه باشد یا یک فرد اصلاحطلب. سوال من این است که به نظر شما اصلاحطلبان انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 بهدنبال یک کاندیدای اختصاصی از جناح خودشان خواهند رفت یا همان رویکرد را دنبال میکنند؟
دنبال کسی خواهند رفت که اقبال بیشتری دارد.
که بتواند رویکرد اصلاحطلبانه را پیش ببرد؟
معمولا بدین صورت است که جریانهای سیاسی در داخل کشور ما دنبال کسی میروند که با تفکر آنها نزدیک باشد و بتواند در هر صورت اقبال بیشتری هم داشته باشد.
اما همین اصلاحطلبان که تمامقد در 1396 پشت سر آقای روحانی قرار گرفتند در انتخاب اعضای کابینه با او وارد چالش شدند.
آقای روحانی طراحی همه جوانب را داشت. یعنی اگر اصولگرایان معتدل هم برای آقای روحانی به صحنه نمیآمدند، قطعا آقای روحانی موفق نمیشد.
به نظر شما راست میانه که خاستگاه سیاسی آقای لاریجانی، آقای باهنر، آقای ناطق و آقای روحانی است، چه خاصیتی دارد که آنقدر برای اصلاحطلبان جاذب است و تمایل دارند که با این بخش کار کنند؟
داستان منطق است. ما اگر تابع هر جریان سیاسی قرار گرفتیم، قرار است هر چیزی که راه درستی است را قبول داشته باشیم. اگر راه غلط است باید بپذیریم که این راه غلط است. به نظرم راه میانه یک راه منطقی است. راهی است که تشخیص دادیم این راه درست است. در مجلس هم همین داستان را داریم. ما سه تا جریان سیاسی داریم؛ یکی اصولگرایان هستند، یکی اصلاحطلبان هستند و یکی مستقلین ولایی یعنی همان راه میانهای که شما میگویید. شاید آن جریان سیاسی بهگونهای باشد که تمام عملکردهای دولت را غلط بداند حالا این طرف هم برعکس ممکن است بهگونهای باشد که بگویند دولت هر کاری کرده اجبارا باید بگوییم که درست است اما راه میانه و مستقلین ولایی میگوید آنچه راه درست و منطقی است را انتخاب میکنیم. در جریان رای اعتماد به وزرا تنها فراکسیونی که جرات کرد لیست بدهد و لیستش کاملا دقیق و صحیح از آب درآمد فراکسیون مستقلان ولایی بود چون درصدها را برآورد کرد و دقیقا همان درصدها رای آورد. حتی میزان رای و حتی وزیر پیشنهادی که افتاد مطابق برآورد فراکسیون مستقلان بود.
تحلیلی وجود دارد که میگوید اصولگرایان نمیتوانند مردم نگه دارند، اصلاحطلبان نمیتوانند دولت نگه دارند. به نظر شما راست میانه که خاستگاه سیاسی آقای لاریجانی است، میتواند هم دولت را نگه دارد و هم ملت را؟
مگر هدف از تشکیل دولت چیست؟ فلسفه حاکمیت دولت چیست؟ آیا دولت تافته جدابافتهای از ملت است؟ فلسفه تشکیل حاکمیت و دولتها برای خدمترسانی به مردم است. اگر قرار باشد ما مردم را کنار بزنیم، پس هدف را نقض کردیم. دولتها و حاکمیت باید نگاه به حفظ مردم داشته باشند. اگر بخواهیم یکی را حذف کنیم معنی ندارد. تنها چیزی که باید از آن غافل شد، حفظ خود و جریان سیاسی خودمان است چون هدف حفظ و تعالی نظام جمهوری اسلامی است. نباید از هر تصمیمیکه موجبات تعالی جمهوری اسلامی را فراهم میکند، عدول کنیم.
فکر میکنید آقای لاریجانی بتواند چنین جایگاهی را کسب کند، آقای روحانی توانست هم دولت را داشته باشد و هم اقبال مردمی را، کمااینکه در سال 96 دیدیم میزان آرای او از سال 92 بیشتر شد یعنی 18.5 میلیون رای در سال 92، در سال 96 به 23.5 میلیون رای رسید.
من الان هیچ اظهارنظری دراینباره نمیکنم. چون بحث مسائل سیاست بهگونهای است که هر کلامی ممکن است برای هر فردی حاشیه سازی کند. یک اتفاق در مورد فردی که از یک درصد پایینی برخوردار است براساس نظرسنجیها میتواند او را در یک سطح بالاتر قرار دهد و برعکس آن هم میتواند اتفاق بیفتد. اما در مجموع این توانمندی را در آقای لاریجانی میبینم که در هر مسئولیتی باشد موفق عمل کند. حالا شما میفرمایید ریاستجمهوری و من میگویم قوه مقننه. در هر لباسی که باشند چون به تعالی جمهوری اسلامی فکر میکند میتواند مفید باشد. آقای لاریجانی در بحث ولایت و رهبری افراط و تفریط ندارند. یعنی اعتقاد دارد که حول محور رهبر معظم انقلاب باید حرکت کرد، نه کندتر و نه تندتر. چون روحیه اینگونه دارد من ایشان را در مجموع آدم توانایی میدانم.
دیدگاه تان را بنویسید