عارف از پایان ائتلاف اصلاحطلبان - اعتدالگرایان گفت
اعلام جدایی
محمدرضا عارف اظهارنظر مهمی در مورد پایان ائتلاف با اعتدالگرایان داشته است. این سخنان غیرمنتظره محمدرضا عارف است که موجی از واکنشها را به همراه داشته است. او عملا از پایان ائتلاف گفته و رسما بهعنوان رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از حضور مستقل اصلاحطلبان در انتخابات سخن به میان آورده است.
«پیشبینی من این است که ما در انتخابات سال 98 هم با پرچم اصلاحطلبانه وارد میشویم یعنی ائتلاف نمیکنیم؛ به اندازه کافی هم نیرو داریم و با تعاملی که با شورای نگهبان داریم و با تغییر نگرشی که در برخی از نهادهای حاکمیتی نسبت به جریان اصلاحات به وجود آمده است، انشاءالله به این نتیجه برسیم که تایید صلاحیتها روند عادی و قانونی را طی کند و همانند انتخابات شوراها با تورم نیرو مواجه باشیم؛ خوشحال هم میشویم که تورم نیرو داشته باشیم. در شورای شهر مشکل ما همین بود که به اندازه کافی با نیروهای واجد شرایط که میتوانستند در لیست ما قرار بگیرند رو به رو بودیم، بنابراین کمبود نیرو نخواهیم داشت و طبیعتا میتوان این لیست را از سراسر کشور براساس راهبردی که در آن زمان اعلام خواهد شد ببندیم. پیشبینی من این است که در 98 ائتلافی در کار نخواهد بود ولی در عین حال شورا باید تشکیل شود و در مورد این مساله تصمیمگیری کند.»
این اظهارنظر غیرمنتظره محمدرضا عارف است که موجی از واکنشها را به همراه داشته است. او عملا از پایان ائتلاف گفته و رسما بهعنوان رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از حضور مستقل اصلاحطلبان در انتخابات سخن به میان آورده است.
همه علیه عارف
سخنان عارف با پاسخهای مهربانانه طیف همراه آنها در انتخاباتهای گذشته همراه نشد. محمد عطریانفر، عضو حزب کارگزاران که از حامیان دولت روحانی محسوب میشوند، این اظهارنظر عارف را اظهارنظری شخصی برشمرده و گفته: «اظهارنظر روی مباحث کلان، کلیدی و راهبردی نمیتواند اظهارنظر فردی باشد و حتما باید در زمان و در کانون جمعی اصلاحطلبان و با رعایت اقتضائات سیاسى و البته با محوریت شخصیتهای جامعالاطراف ازجمله آقای عارف طرح شوم» حسن رهامی که یک فعال سیاسی اصلاحطلب است، در خصوص سخنان عارف گفته که «موضعگیری نسبت به چگونگی آرایش سیاسی در انتخابات 98 خیلی زود است و نظر عارف در مورد چگونگی حضور در انتخابات مجلس یازدهم نظر شخصی او است نه نظر مجموعه اصلاحات.» محمدجواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی هم گفته که شاید الان زمان مطرح شدن این موضوع نیست زیرا جریان اصلاحات باید ابتدا عملکرد گذشته خود را آسیبشناسی کرده و اگر لازم است در ساختار خود تجدیدنظر کند و با ساختار جدید بهدنبال تعیین راهبردهای خود برای انتخابات 98 باشد تا بتواند تاکتیکهای انتخاباتی لازم را انتخاب کند. علیمحمد حاضری فعال سیاسی اصلاحطلب هم گفته است: «تعاملگری با سایر جریانها بهعنوان رویکرد و جهتگیری اصلاحطلبان بوده و این رویکرد نه براساس تصمیمگیریهای فردی، بلکه براساس عقلانیت جمعی اصلاحطلبان است.» او در پاسخ به این سوال که اظهارنظر عارف بهمعنای جدایی اصلاحطلبان از حامیان دولت است، گفته: «جریان اصلاحطلب رویکرد تعاملگرایی خود با جریانهای عاقله کشور را ادامه داده ولی مصادیق آن براساس تعامل با جریانها و احزاب دیگر شرایط زمانی و تصمیمگیری جمعی مشخص میشود.»
جلال میرزایی عضو فراکسیون امید مجلس دهم با بیان اینکه «بدنه اجتماعی اصلاحطلبان چنین خواستهای داشتهاند و عارف آن را بیان کرده» گفت: «سیاستورزی در ایران پیچیدگیهایی دارد و از اکنون نمیتوان نسخهای را برای آینده که همان انتخابات سال ۹۸ است، پیچید.» وی همچنین ابراز عقیده کرد: «خواست بدنه اجتماعی اصلاحطلبان این است که حساب کسانی که با حمایت اصلاحطلبی به مجلس راه یافتند و راه دیگری را رفتند، مشخص شود.» قاسم میرزایینکو نماینده دماوند و عضو فراکسیون امید مجلس با تاکید بر اینکه «نگرانیهای عارف باید سریع و با فراغ بال بررسی شود» اظهار داشت: «ما در مجلس شاهد جریان سومی بودیم که نه اصولگرای مبنایی بودند و نه اصلاحطلب شاخص و به نوعی در مجلس نقشآفرینی کردند که برخی تعادلها به هم ریخت، اما باید پذیرفت که در نهایت عملکرد این مجموعه به نفع اصولگرایان تمام شد.»محسن رهامی، عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها نیز معتقد است موضعگیری نسبت به چگونگی آرایش سیاسی در انتخابات ۹۸ خیلی زود است و نظر عارف در مورد چگونگی حضور در انتخابات مجلس یازدهم نظر شخصی او باشد نه نظر مجموعه اصلاحات. وی همچنین اظهار داشت که تا انتخابات مجلس زمان زیادی باقی مانده و باید کیفیت آرایش نیروهای سیاسی و موضع شورای نگهبان برای تایید صلاحیتها را هم در نظر گرفت. همچنین عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: «در حال حاضر برای چگونگی نحوه حضور در انتخابات آتی زود است که تصمیم بگیریم اما همواره اصلاحطلبان براساس عقلانیت و خرد جمعی در انتخاباتها حضور پیدا میکنند.»
اصلاحطلبان در وضعیت نامتعادل سیاسی هستند
در همین حال عباس عبدی کارشناس مسائل سیاسی و فعال سیاسی اصلاحطلب در یاداشتی که در هفتهنامه صدا منتشر شد، نوشته است: «اصلاحطلبی در چه وضعیتی است؟ آینده آن چیست؟ در صورت ادامه وضع موجود چه خواهد شد؟ آیا نیازمند خطمشی و راهبرد جدیدی است؟ آیا تشکیلات جدیدی نیاز دارد؟ آیا احزاب و گروههای جدیدی میتوانند موفق شوند؟ و آیا ضرورتی بر شکلگیری این نوع تشکیلات و احزاب هست؟ پرسشهایی از این دست پاسخ بستهبندی شدهای ندارد. اصولا پاسخهایی اینچنینی بیش از آنکه محصول ذهن و هوش و ذکاوت یک نفر باشد، از خلال گفتوگوهای آزاد و همهجانبه میان افراد ذیربط به دست میآید. بنابراین هر اظهارنظری از جانب هر فرد از جمله بنده، فقط در حد یک نظر است و نه بیشتر. البته گفتوگو میتواند و ترجیح دارد که در عرصه عمومی انجام شود و رسانههای جمعی بهترین محمل برای انجام این گفتوگو هستند و پیشنهاد میشود که «صدا» به صورت جدیتری با طرح پرسشهای اساسی، افراد و کنشگران اصلاحطلب را درباره این پرسشها به چالش بکشد. واقعیت این است که نهتنها اصولگرایان، بلکه اصلاحطلبان نیز در وضعیت نامتعادل سیاسی هستند. وجود برخی از تناقضات در راهبردهای آنان و نیز ناهماهنگی میان راهبردها و تاکتیکهای آنان، بهعلاوه اقتضایی بودن خطمشیهای اجرایی آنان جملگی سبب میشود که درک روشنی از رفتارهای آنان شکل نگیرد. با این مقدمه کوتاه میکوشم که به چند نکته مقدماتی و پرسش اساسی در خصوص اصلاحطلبان اشاره کنم.
آیا اصلاحطلبان نیازمند احزاب و سازمانهای جدید هستند؟ آیا احزاب جدید توانایی برداشتن این بار را دارند؟ هر حزبی متشکل از دو وجه محتوایی و شکلی است. هر حزب جدید باید حداقل در یکی از این دو وجه تغییر کرده باشد، تا بهعنوان یک پدیده جدید شناسایی شود. در غیر این صورت تغییر افراد یا اسم بهتنهایی نمیتواند آن پدیده را جدید نماید. از سوی دیگر هر پدیده جدیدی لزوما بر پدیده قدیم ارجحیت ندارد. برای اثبات ارجحیت و برتری یا مفیدتر بودن خود باید دلیل بیاورد. منطق تغییرات محتوایی و شکلی خود را باید توضیح دهد. اگر از این زاویه نگاه کنیم احزاب جدید اصلاحطلب فاقد هرگونه نوآوری هستند. آنان در اندیشه و تحلیل و راهبرد خود تغییر قابل توجهی را بیان نکردهاند و نگفتهاند که احزاب پیش از آنان چگونه فکر میکردهاند و اکنون این گروه چگونه میاندیشند و چرا اندیشه و تحلیل آنان باتوجه به شرایط بر قبلیها ترجیح دارد. همچنین ساختار تشکیلاتی و حتی عضوگیری آنان با پیشینیان نیز تفاوت قابل توجهی که مشاهده شود ندارد. و از این دو جالبتر اینکه اکثریت افراد آنان نیز همان نیروهای قبلی هستند. فقط اسم تشکیلات آنان فرق کرده است. البته این تغییرات ایرادی ندارد و منطق موقعیت آن را توضیح میدهد و یک گام مثبت تلقی میشود ولی این پرسش بیپاسخ مانده که چرا فعالیت احزاب قبلی با بنبست مواجه شد تا مجبور شوند شبیه آن را در قالب جدید بازسازی کنند؟ اگر راهبرد قبلیها درست بوده است و همان را ادامه خواهند داد، بنابراین دیر یا زود سرنوشت احزاب جدید هم مثل قبلیها خواهد شد و اگر آن راهبرد اشکال داشته و به واسطه آن اشکال کار به اینجا رسیده است، پس آن اشکال چه بوده و اشکال مذکور را اکنون چگونه برطرف کردهاند؟
متاسفانه دوستان و احزاب اصلاحطلب تاکنون به این پرسش ریشهای نپرداختهاند که اگر راهبرد قبلی آنان ایراد نداشته است، پس چرا با این وضع مواجه شدهاند؟ اگر این وضع را مطلوب و گریزناپذیر میدانند، تا کی میتوانند به تکرار آن ادامه دهند؟ چگونه میتوان یک راهبرد و حتی تاکتیک به نسبت ثابتی داشت که هم برای دوران 76 تا 84 کارآمد باشد و هم با دوران 88 و پس از آن کنار آید و هم با 92 به بعد همسو گردد؟ چنین راهبردی یا آنقدر کلی است که نقش راهنماییکننده ندارد و یا اگر این نقش را دارد، حتما برای برخی از این مقاطع پاسخهای آن نادرست خواهد داد. نکته دیگری که در خصوص اصلاحطلبان نباید نادیده گرفت، اظهارنظر مواضع فردی آنان است. البته بهطور قطع نمیتوان مانع از اظهارنظر کسی شد و نباید هم شد، ولی هنگامیکه برخی افراد چسبندگی زیادی به هویت اصلاحطلبی دارند و اظهاراتی متفاوت از میانگین اصلاحات بیان میدارند، هزینههای آن اظهارات به کل اصلاحطلبان بار خواهد شد. این مساله متاثر از فقدان گفتوگو و نیز فقدان یک راهبرد قابل قبول نزد اصلاحطلبان است. این حد از تنوع و پراکندگی هزینههایی را بر اصلاحطلبان بار میکند که مانع از پیشبرد اهداف آنان میگردد.
راز حرفهای آقای عارف
شاید برخی معتقد باشند که خاطرات تلخ عارف از ائتلافهای گذشته موجب شده که اصلاحطلبان دیگر به ائتلاف فکر نکنند.چراکه اصلاحطلبان در ائتلافهای گذشته خود برای ماندن در قدرت، هویت اصلی اصلاحطلبی را زیر پا گذاشتند و تن به ائتلاف دادند اما این ائتلافها پیروزی چندان دلچسبی
نصیب آنها نکرد.
ثمره ائتلافها در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، کنارهگیری عارف بهنفع روحانی و در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، ناکامی اصلاحطلبان در کسب کرسیهای کلیدی مجلس و انتخابات هیاترئیسه مجلس بود.عارف در سال 92 بهنفع روحانی کنارهگیری کرد اما روحانی چه در دولت یازدهم و چه در دولت جدید، چندان روی خوشی به او نشان نداد و مطالبات اصلی اصلاحطلبان از سوی دولت پیگیری نشد، همچنین بیاعتنایی روحانی به نظرات فراکسیون امید در انتخاب وزرای کابینه دوازدهم و مشورت نگرفتن از آنها بر شدت این ناراحتیها افزود. روحانی در مجلس دهم و در جریان انتخابات هیاترئیسه مجلس هم لاریجانی را بر عارف ترجیح داد.با این اوصاف به نظر میرسد که عارف مهمترین قربانی ائتلافهای گذشته اصلاحطلبان با دولتیها بوده است.حال سوال اینجاست که دمزدن رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از «ائتلاف نکردن و متکی بودن بر نیروهای اصلاحطلب»، بهدلیل «حفظ هویت اصلاحطلبی» است یا «یک مبارزه شخصی با روحانی؟»
دیدگاه تان را بنویسید