حلقه انحرافی بین دو برادر فاصله انداخت گفتوگوی مثلث با پرویز سروری
داود احمدینژاد، برادر رئیسجمهور دولتهای نهم و دهم کسی بود که در راه تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی گامهای عملی برداشت. پرویز سروری، دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی با تایید این مساله معتقد است: «داود احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد امتحان بزرگی پس داد چون بالاخره او برادر رئیسجمهور بود و امکان بزرگی برای هر نوع سوءاستفادهای را داشت اما وقتی او با افرادی مواجه شد که احساس کرد آنها مغایر با روش و منش انقلاب اسلامی ایران حرکت میکنند حتی در مقابل برادرش ایستاد که منجر به عزلش از ریاست بازرسی ویژه رئیسجمهوری شد.»
نام داود احمدینژاد در فضای رسانهای مطبوعات زمانی مطرح شد که برادر کوچکترش یعنی محمود احمدینژاد توانست در سال 84 نامزد پیروز انتخابات ریاستجمهوری لقب گیرد و سکاندار هدایت قوه مجریه شود. شما زمان دولت نهم، نماینده مردم تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات در مجلس شورای اسلامی بودید، آقای داود احمدینژاد را چطور دیدید و شناختید و به نظرتان او چه نوع عملکردی از خود در ریاست بازرسی ویژه نهاد ریاستجمهوری به جای گذاشت؟
من آقای داود احمدینژاد را قبل از آنکه نماینده مجلس شوم میشناختم. او در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و از همان دوره با او آشنایی داشتم. معتقدم از بچههای فعال و پا به کار همه عرصههای انقلاب اسلامی بود. آقای داود احمدینژاد آمادگی داشت برای حفظ و پاسداری از حرکت انقلاب اسلامی هزینه بپردازد. آقای داود احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری آقای محمود احمدینژاد امتحان بزرگی پس داد چون بالاخره او برادر رئیسجمهور بود و امکان بزرگی برای هر نوع سوءاستفادهای را داشت اما آقای داود احمدینژاد به جای آنکه به این کار زشت دست بزند؛ با سوءاستفادهها مقابله کرد و تلاشش این بود که برادرش را در جهت تحقق عدالتخواهی کمک و مدد برساند و وقتی او با افرادی مواجه شد که احساس کرد آنها مغایر با روش و منش انقلاب اسلامی ایران حرکت میکنند حتی در مقابل برادرش ایستاد که منجر به عزل او از ریاست بازرسی ویژه ریاستجمهوری شد. این اتفاق خیلی مساله مهمی بود چون کمتر کسی است که این امکان بزرگ برایش فراهم باشد یعنی نسبت خویشاوندی نزدیکی با رئیسجمهور شخص دوم مملکت داشته باشد، رئیس بازرسی ویژه رئیسجمهور باشد اما وقتی احساس کند که حرکتهایی با مبانی و ارزشهای انقلاب در تعارض است رعایت برادر و مسئولیت خود را نکند و حاضر باشد همه آنها را ببوسد و کنار بگذارد اما روی مبانی خودش بایستد. از نقاط بارز و قابل توجه آقای داود احمدینژاد این بود که در راه اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و ادامه راه شهدا مسامحه نکرد و روی مبانی ایستاد و حتی این منجر به کنار رفتنش از بازرسی ویژه رئیسجمهور و جداییاش از برادرش شد.
آقای داود احمدینژاد چه نقشی در رئیسجمهور شدن آقای محمود احمدینژاد ایفا کرد؟
طبیعتا آقای محمود احمدینژاد برادر او بود و آن دوره تا آنجایی که یادم میآید، آقای داود احمدینژاد تلاش زیادی را مثل همه کسانی حامیآقای محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری نهم بودند انجام میداد تا برادرش موفق شود و به جایگاه ریاستجمهوری برسد چون او را فرد مناسبی از جهت عدالت خواهی میدانست و تا آن زمانی که چنین باوری داشت ایستاد و در انتخابات تلاش کرد. خیلی هم از خودش مایه گذاشت اما همین فرد که این همه تلاش کرده بود وقتی برخورد با بعضی افراد داشت و احساس کرد آنها با مبانی انقلاب بیگانه هستند، حاضر شد این گذشته و تلاشهای خودش را ندیده بگیرد و به نوعی در مقابل گذشته خودش نیز بایستد.
چطور شد آقای محمود احمدینژاد بین آقای داود احمدینژاد و آقای مشایی، آقای مشایی را انتخاب کرد؟
این سوال را باید آقای محمود احمدینژاد پاسخ گوید.
کنارگذاشتن یا استعفای آقای داود احمدینژاد از ریاست بازرسی ویژه رئیسجمهور مقارن با معرفی آقای کردان به مجلس هشتم برای تصدی جایگاه عالیترین مقام وزارت کشور شد، یعنی آیا فقط مشکل آقای داود احمدینژاد با آقای کردان و مشایی بود یا موضوعات دیگری هم وجود داشت؟
آقای داود احمدینژاد معتقد بود که عدهای دور آقای محمود احمدینژاد حلقه زدند که اینها از مبانی و ارزشهای انقلاب دور هستند، خیلی هم تلاش کرد برادرش را قانع کند این مسیری که میرود راهی نیست که منتهی به اهداف عدالتخواهی و رسیدگی به محرومان شود چون مهمترین ویژگی که آقای محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 اعلام کرد، این بود که پرچم ولایت با اقدامات عدالتخواهانه او بالا خواهد رفت اما آقای داود احمدینژاد وقتی بعضی رفتارها و حرکات اطرافیان برادرش را دید، معتقد بود با وجود این حلقه از افرادی که دور برادرش را گرفتند نهتنها آن اهداف والای انقلابی محقق نمیشوند، بلکه به اهداف ولایت لطمه میخورد و نهایتا این حلقه باعث فاصله گرفتن احمدینژاد از رهبری خواهند شد. آقای داود احمدینژاد نگران این موضوع بود یعنی اعتقاد داشت اگر آقای احمدینژاد از رهبری فاصله بگیرد دیگر نمیتواند بر آن اهدافی که به خاطر آنها وارد انتخابات ریاستجمهوری شد پا به بفشارد و این فاصله هر روز عمیقتر و بیشتر میشود. این تحلیلی بود که من بعضا در برخوردهایی که با آقای داود احمدینژاد داشتم بیان میکرد.
پیشبینیهای آقای داود احمدینژاد درست از آب درآمد؟
چون با بسیاری از نقطه نظرات آقای داود احمدینژاد موافق بودم معتقدم خیلی از این پیشبینیها درست از آب درآمد، کمااینکه در دولت دهم دیدیم این مسائل منجر به خانهنشینی آقای محمود احمدینژاد شد و طبیعتا نشان داد بین آقای محمود احمدینژاد و رهبری فاصله ایجاد شده است. حکمی که آقای احمدینژاد برای معاون اولی آقای مشایی زد و اتفاقاتی که بعدا پیش آمد همه نشان داد که تحلیل آقای داود احمدینژاد غلط نبود.
چسبندگی آقای مشایی به آقای محمود احمدینژاد بعد از جدا شدن آقای داود احمدینژاد از دولت نهم بیشتر شد یا تغییری نکرد؟
معتقدم شدت پیدا کرد چون بالاخره وجود داود احمدینژاد در دولت یک تلنگری به آقای محمود احمدینژاد بود چون او دائما تذکر میداد و به برادرش فشار میآورد تا مانع چسبندگی و پیوستگی بیشتر بین آقای محمود احمدینژاد و آقای مشایی شود اما با رفتن آقای داود احمدینژاد از بازرسی ویژه ریاستجمهوری، دیگر فضا برای حلقه اطرافیان آقای احمدینژاد باز و موانع چسبندگی آنها به آقای محمود احمدینژاد برداشته شد.
به نظر شما با فوت آقای داود احمدینژاد و پیامهایی که شخصیتهای عالیرتبه نظام برای فوت ایشان صادر کردند، آقای محمود احمدینژاد به خودش آمده برای آنکه راه گذشته را اصلاح کند؟
من بعید میدانم این اتفاق افتاده باشد. آقای محمود احمدینژاد نگاهش نسبت به این افراد یک نگاه خیلی عمیق است، بهطوری که میتوان گفت ارادت و تعلق خاطری که آقای احمدینژاد به حلقه اطراف خود دارد بسیار بالاست یعنی همانهایی که آقای داود احمدینژاد بارها نسبت به روش و رویکرد آنها اظهار مخالفت کرده بود. فکر میکنم آقای محمود احمدینژاد در زمان حیات آقای داود احمدینژاد اگر میخواست از آن حلقه فاصله بگیرد، فاصله میگرفت چون تا آنجا که من در جریان هستم و از گذشته این دو برادر مطلع هستم؛ میدانم که این دو برادر به هم خیلی نزدیک بودند و تعلق خاطر به هم داشتند. طبیعتا برای آقای محمود احمدینژاد هم فاصله گرفتن از داود احمدینژاد سخت بود اما چسبندگی، پیوستگی و تعلق خاطر آقای محمود احمدینژاد به آن حلقه منجر شد به اینکه علاقه و این نسبت برادری را نادیده بگیرد و فاصله او و برادرش هر روز بیشتر شود. این نشان میدهد که تعلق خاطرش به آن حلقه خیلی بیشتر از اینهاست که با این پیامها تغییری در آقای محمود احمدینژاد اتفاق بیفتد.
دیدگاه تان را بنویسید