صادق زیباکلام میگوید شخصیت محمدرضا عارف شبیه حسن حبیبی است
وزش باد در جهت مخالف اصلاحطلبان است
صادق زیباکلام معتقد است: برای انتخابات مجلس یازدهم جریان وزش باد در جهت مخالف اصلاحطلبان و جهت موافق اصولگرایان است. این تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: «سال 98 تکرار میکنم خاتمی با گوشهای بسته خیلیها مواجه خواهد شد، چون مردم به آقای خاتمی میگویند «اعضای فراکسیون امید در 4 سال گذشته چه کار کردند؟» درست هم میگویند.
اصلاحطلبان دو سال آینده برای موفقیت در انتخابات مجلس یازدهم باید گزارش عملکرد به مردم بدهند و دستاوردهای فراکسیون امید و نتایج حمایتشان از حسن روحانی را برشمرند و گشایشهای به وجود آمده در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را بهطور مصداقی و ملموس نام ببرند و تشریح کنند. به نظر شما امروز که در آبان سال 96 قرار داریم، اصلاحطلبان میتوانند گزارش عملکرد موفقی به مردم عرضه کنند؟
اگر خواسته باشیم خیلی واقعبینانه و تلخ به این سوال پاسخ دهیم، جواب خیر است. اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، انتخابات مجلس دهم و انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم با تمام توان ظاهر شدند و هیچ اما و اگری درباره حضور آنها در عرصه سیاسی نبود. حتی افرادی که بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 84 برای شرکت در آوردگاههای سیاسی مردد بودند، از سال 92 به بعد فعال وارد صحنه شدند. قبل از سال 92 وقتی آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم رفت و در شهرستان دماوند رای داد خیلیها اعتراض کردند که چرا چنین کاری را مرتکب شد؟ مگر اصلاحطلبان قرار بود در انتخابات شرکت کنند؟ اما اصلاحطلبان در سه انتخابات 92، 94 و 96 براساس یک اجماع جریانی وارد صحنه رقابت شدند. بر اثر همین تصمیم سال 92 رادیکالترین اصلاحطلبان نیز که متأثر از وقایع سال 88 در زندان بودند، بیانیه سیاسی دستهجمعی دادند و از مردم خواستند در انتخابات شرکت کنند و به آقای روحانی رای بدهند. در سال 94 و سال 96 هم همین مشی و رویکرد از سوی اصلاحطلبان دنبال شد بنابراین اصلاحطلبان امروز نمیتوانند بگویند برای حضور در انتخابات اجماع نداشتیم چون برخیها موافق کنشگری سیاسی در انتخابات نبودند. پس وقتی همه اصلاحطلبان در سه انتخابات گذشته با تمام وجود و تمام توان ظاهر شدند، در انتخابات سال 98 یعنی دو سال آینده چه میخواهند به مردم بگویند؟ آیا میخواهند بگویند مردم با تمام توان بیایید در انتخابات شرکت کنید؟ به لیست ائتلافی اصلاحات-اعتدال رای دهید؟ چرا مردم باید به این خواسته اصلاحطلبان توجه کنند؟ از این جهت است که میگویم کار برای اصلاحطلبان فوقالعاده مشکل است چون میخواهند چه دلیل و برهانی بیاورند. نمیتوانند به مردم بگویند این دستاوردهای مهم دولت آقای روحانی و فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی را ببینید و پای صندوق رای بیایید، زیرا عملکردها ناامیدکننده بوده است. واقعا چه دستاوردهای مهمیجریان اصلاحات داشت و چه موفقیتهای بزرگی را رقم زد؟ بنابراین اصلاحطلبان نمیتوانند به استناد دستاوردهایشان بگویند «ای مردم بیایید در انتخابات شرکت کنید» برای اینکه هم عملکرد فراکسیون امید و هم عملکرد دولت آقای روحانی ظرف پنج سال گذشته ناامید کننده بود. معتقدم عملکرد دولت آقای روحانی در چهارسال اول ریاستجمهوری یک طرف، عملکردش در چند ماه دور دوم واقعا از هر نظر یک ورشکستگی به تمام معنا بود. به ویژه وقتی میبینیم نوری هم در انتهای تونل به چشم نمیخورد که به استناد آن بگوییم دولت دوم آقای روحانی جبران مافات خواهد کرد. در حقیقت آن کورسوی امیدی هم که در انتهای تونل بود به نظر میرسد، آقای روحانی هیچ اصراری ندارد که آن را همچنان روشن و تابناک نگه دارد بنابراین کار برای اصلاحطلبان در انتخابات 98 فوقالعاده دشوار و کار برای اصولگرایان فوقالعاده آسان است. در انگلیس چون اغلب اوقات باد و باران میآید اصطلاحی را فوتبالیها به کار میبرند که «باد در جهت فلان تیم میوزد». امروز نیز میتوان گفت برای انتخابات مجلس یازدهم جریان وزش باد در جهت مخالف اصلاحطلبان و جهت موافق اصولگرایان است. اصلا نیاز نیست اصولگرایان تبلیغ کنند و بگویند چه کار خواهند کرد، فقط کافی است به مردم بگویند «از اصلاحطلبان بپرسید از سال 92 تاکنون دولت آقای روحانی و فراکسیون امید مجلس دهم چه کار کردند». رادیو، تلویزیون و تریبونهای نمازجمعه و رسانههای دیگر هم دست اصولگرایان است و کار برای اصلاحطلبان خیلی سخت میشود، مضاف بر اینکه هیچ نور امیدی در افق نیست که ظرف دو سال آینده وضعیت فعلی تکانی بخورد. قرائن نشان میدهد که وضع از نظر اقتصادی بدتر هم خواهد شد چون دولت پول ندارد. نه پول دارد که خرج پروژههای عمرانی کند، نه پول دارد وضعیت آموزشوپرورش را بهبود ببخشد، نه پول دارد وضع بهداشت و درمان را سامان دهد، نه پول دارد در زیرساختهای کشور سرمایهگذاری کند تا قدری زمینه برای اشتغال 6 میلیون جمعیت بیکار کشور فراهم شود. درآمد دولت ظرف دو سال آینده هر چه هست، 80-90 درصد آن خرج هزینههای جاری دولت، پرداخت حقوق کارکنان و کارمندان و تسویه بدهیهای کلان بانکی میشود. واقعا وضع اقتصاد ایران فاجعهآمیز است. ما حدود 5میلیون کارمند اعم از رسمی، پیمانی، قراردادی و رسمی آزمایشی داریم و دولت حدود 125 هزار میلیارد تومان در سال باید حقوق و مزایا به آنها بدهد. خیلی از کشورهای پیشرفته به نسبت جمعیت، ثلث این کارمند و حقوقبگیر را هم ندارند. خیلی آقای روحانی همت کند، ظرف 2 سال آینده حقوق این پنج میلیون نفر را بدهد. الان کارکنان، کارگران یا کارمندان بعضی صنایع و شرکتها یکی، دو ماه است که حقوق نگرفتهاند. علیالدوام میشنویم که کارکنان فلان صنایع یا فلان شرکتها راه و جاده را بستند چون ماههاست حقوق نگرفتهاند. یعنی در بهترین حالت دولت آقای روحانی باتوجه به درآمدی که دارد فقط بتواند سرش را بالای آب نگه دارد تا غرق نشود. در عین حال معتقدم همه گناه متوجه دولت روحانی نیست، چون پنج میلیون کارمند و کارگر دولتی محصول سیاستهای اقتصادی روحانی، احمدینژاد، خاتمی، هاشمی نیست. اقتصاد ایران همواره قبل و بعد از انقلاب دولتی و ناکارآمد بوده و یکی از عوارض اقتصاد دولتی ایران حجیم بودن وحشتناک بدنهاش است. کشورهای پیشرفته 125 هزار میلیارد تومان در سال را سرمایهگذاری میکنند تا به تولید ناخالص ملیشان بیفزایند اما در ایران همه این پول هزینه حقوق و مزایا و بیمه کارکنان و کارمندان و بازنشستگان دولت میشود چون در کشور ما بزرگترین کارفرما، دولت است. حالا شاید بپرسند پس چه نقدی به دولت آقای روحانی وارد است؟ انتقاد این است که تلاش زیادی نشد برای اینکه این سیستم اصلاح شود. معتقدم در زمان دولت آقای احمدینژاد یکی از مصیبتهای بزرگی که اتفاق افتاد این بود که اقتصاد ایران دولتیتر شد.
عملکرد فراکسیون امید را چطور میدانید؟
انتظار من از فراکسیون امید این بود که بگویند «بزرگترین نهاد مردمسالاری در ایران مجلس است اما این نهاد امروز حال و روز خوبی ندارد و ضعیف، ناکارآمد، عقیم و سترون شده است، چون افراد لایق و شایسته به دلایل سیاسی ردصلاحیت میشوند و کسانی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا میکنند که حتی از حداقل توانایی لازم نیز برخوردار نیستند». این واقعیت از صحبتها و نطقهای میان دستور نمایندگان مشهود است که 290 نفر افراد غیرموثر در مجلس حضور دارند. در کل نمایندگان مجلس شورای اسلامی در طول چهار سال مراقب هستند که طوری رفتار نکنند که برای انتخابات مجلس بعد ردصلاحیت شوند. یعنی خودسانسوری بزرگترین مصیبتی است که پارلمان و مجلس شورای اسلامی به آن گرفتار شده است.
یعنی شما علت اصلی ناکارآمدی فراکسیون امید را خودسانسوری با هدف ردصلاحیت نشدن در انتخابات مجلس آینده میدانید؟
بله، دقیقا همین است. کسانی میتوانند در مجلس شورای اسلامی ایران بدرخشند که بگویند دندان ردصلاحیت شدن توسط شورای نگهبان در چهار سال آینده را کشیدیم، حالا میایستیم و میگوییم «وزارت اطلاعات، وزارت امورخارجه، قوه قضائیه و رئیسجمهور باید بیایند و پاسخگو باشند». هیچگاه اعضای فراکسیون امید چنین نمیکنند چون اولین تبعاتش این است که اگر بخواهند چنین کاری انجام دهند، برای دور بعد ردصلاحیت میشوند.
حالا اگر به اعضای فراکسیون امید تضمین بدهند خطر ردصلاحیت در دوره آینده انتخابات مجلس آنها را تهدید نمیکند، آیا رویکردشان عوض میشود؟
در واقع سوال این است اگر ردصلاحیتی در کار نباشد آیا اعضای فراکسیون امید توان، جربزه، لیاقت، استعداد و شایستگی را دارند که اگر مساله تایید صلاحیتشان حل شود، نگران نباشند و از دستگاههای مختلف حاکمیت دادخواهی کنند؟ بله بعضی از نمایندگان کنونی فراکسیون امید از چنین توانایی برخوردار هستند، اما همچنان اکثریتشان از چنین توانایی برخوردار نیستند، چون اگر چنین توانایی داشتند ردصلاحیت میشدند.
آیا آقای عارف در این ناکارآمدی فراکسیون امید نقشی دارد؟
معتقدم در مجموع هیچ حرکتی از آقای عارف ندیدم که بتوانم بگویم در جهت تأمین حداقل خواستههای جریان اصلاحات در حال حرکت است، چنین مواضعی را از محمود صادقی و علی مطهری خیلی زیاد دیدم ولی انتظارم این بود که به جای علی مطهری اصولگرا این اقدامات و مواضع را از محمدرضا عارف، الیاس حضرتی و وکیلی ببینم. منتها نمادهای فراکسیون امید چنین تحرکات و نقشآفرینیهایی ندارند.
علت آنکه آقای عارف نتوانست ریاست ایدهآل مدنظر شما را بر فراکسیون امید پیاده کند چیست؟ آیا بدنه فراکسیون امید با او هماهنگ نیست یا آقای عارف چهره غیرکاریزماتیک برای اعضا محسوب میشود؟ اوایل مجلس دهم شما میگفتید اگر عارف رئیس مجلس میشد، کافی بود کیهان دو تیتر علیه او بزند کلا خودش را جمع و جور میکرد. چقدر محافظهکاری آقای عارف را عامل عملکرد ضعیف فراکسیون امید میدانید؟
من فکر میکنم آقای عارف بسیاربسیار شخصیت درست، پاک است و مطلقا دنبال زدوبند و لابیگریهای رایج داخل مجلس و سوءاستفاده از موقعیت سیاسی خود نیست. اهل آنکه از وزرا امتیاز بگیرد، از استاندار امتیاز بگیرد، کاری که برخی نمایندگان میکنند اهل هیچکدام اینها نیست، منتها برای برآورده شدن انتظارات من این ویژگیها کفایت نمیکند، من میخواستم آقای دکتر محمدرضا عارف بهعنوان لیدر فراکسیون اصلاحطلب در مجلس این بحث را مطرح کند که «چرا مجلس اینقدر عقیم است؟» و برای حل مساله قدم جلو بگذارد و طرح اصلاح قانون انتخابات را بهطور جدی پیگیری کند تا به تصویب برسد.
شما که میگویید آقای عارف اهل لابیگری نیست اما همین آقای عارف رایزنی کرد تا آقای کدخدایی در مجلس دهم رای بیاورد و دوباره عضو حقوقدان شورای نگهبان شود، یعنی آقای عارف چنین اقدامیانجام داد تا شورای نگهبان در تایید صلاحیت نامزدهای اصلاحطلب برای انتخابات مجلس یازدهم با نگاه مثبت وارد پروسه بررسیها شود. آیا این اقدام آقای عارف درست بود؟
آقای عارف از آقای کدخدایی حمایت کرد، نه به خاطر آنکه امتیازاتی از شورای نگهبان بگیرد. چون اگر آقای عارف میخواست زدوبند و معامله سیاسی کند میتوانست معاملات خیلی پرسودتری انجام دهد. انتقاد اصلی و اساسی من از عارف آن است که هیچ حرکت و عزم و ارادهای در او نمیبینیم که در جهت خارج کردن پارلمان ایران از این وضعیت بخواهد گامیبردارد. امروز اگر وضعیت اقتدار ادوار مختلف مجلس را مشاهده کنیم میبینیم که مجلس اول خیلی اقتدار و نفوذ بیشتری در سطح اداره کشور داشت و هرچه به سال 96 نزدیک میشویم دوره به دوره از اقتدار مجلس کاسته شده است. اگر من به مجلس اول به لحاظ پاسخگویی و اعمال نظر در اداره کشور نمره 15 بدهم، به مجلس یازدهم بیشتر از نمره 7 نمیتوانم بدهم. در واقع مجلس یازدهم رد میشود.
شما میگویید آقای عارف برای احیای اقتدار مجلس از طریق کار تشکیلاتی در فراکسیون امید هیچ تحرکی نداشت، چرا؟
دلایل مختلفی دارد بخشی به جوهره آقای عارف برمیگردد. آقای عارف یک جوهره مبارزهگر و مطالبهگر ندارد. آقای عارف فردی شبیه مرحوم حسن حبیبی است. یعنی شخصیتی درست، وزین و متشخصی دارد. یکسری مسائل به ذات و شخصیت آقای عارف برمیگردد. نکته دیگر آنکه بهترین عضو فراکسیون امید آقای عارف است به عبارت دیگر خود بخوان حدیث مفصّل از این مجمل. پس عارف یک سروگردن از اعضای فراکسیون امید بالاتر میایستد. اگر به صحبتها و تحرکات عارف برای اصلاح و ترقی وضعیت مجلس از 20 نمره 15 بدهیم، به سایر اعضای فراکسیون امید باید نمره 10 یا 8 بدهیم. در واقع سایر اعضای فراکسیون امید نمره پایینتر از عارف میگیرند. ثالثا نیرویی روی آقای عارف و فراکسیون امید نیست که از آنها بخواهد مقداری جدیتر مطالبات دموکراسیخواهانه داشته باشند. مجموعه این سه دلیل باعث شده که فراکسیون امید چنین وضعیتی پیدا کند. بر همین اساس میگویم کار برای اصلاحطلبان در انتخابات مجلس آینده در سال 98 خیلی سخت خواهد بود.
آیا میتوان از صحبتهای شما نتیجه گرفت که بین بدنه اجتماعی جریان اصلاحات با فراکسیون امید شکافی به وجود آمده و هر روز این شکاف عمیقتر میشود؟
این طور نمیگویم ولی کسانی که باعث شدند در تهران سی نامزد ائتلاف امید رای بیاورند و حتی یک اصولگرا در تهران نتواند به مجلس راه پیدا کند به این سادگی دیگر پای صندوقهای رای حاضر نمیشوند و این کار را برای فراکسیون امید خیلی دشوار خواهد کرد. همان چیزی که عرض کردم جهت وزش باد همسو با حرکت اصولگراها است، در مقابل شرایط و اوضاع برای اصلاحطلبان مساعد نیست. اگر از الان تا اسفند 98 یعنی زمان برگزاری انتخابات مجلس یازدهم هیچ اتفاقی نیفتد، در آن صورت خیلی از کسانی که به فهرست فراکسیون امید رای دادند در انتخابات شرکت نخواهند کرد. به عبارت دیگر بزرگترین مشکل اصلاحطلبان در انتخابات 98 این است که چطور مردم را در حوزههایی مثل تهران و مراکز استانهای بزرگ راضی کنند که پای صندوقهای رای بیایند، چون میدانیم در خیلی از حوزهها مساله اصولگرایی و اصلاحطلبی نیست و رقابتها براساس مسائل محلی، قومی و منطقهای شکل میگیرد اما در شهرهایی مثل تهران، تبریز، رشت، شیراز، مشهد و اصفهان رای سیاسی است و در این حوزهها اصلاحطلبان مشکلات اساسی خواهند داشت.
یعنی شما میگویید سال 98 تکرار میکنم آقای خاتمی هم موجب نمیشود مردم به نفع لیست اصلاحطلبان پای صندوق رای بیایند؟
معتقدم تکرار میکنم آقای خاتمی با گوشهای بسته خیلیها مواجه خواهد شد چون آنها به آقای خاتمی میگویند «اعضای فراکسیون امید در 4 سال گذشته چه کار کردند؟» درست هم میگویند بنابراین کار ما دو چندان میشود، یعنی صادق زیباکلام اگر در انتخابات سال 94، بیست شهر رفت الان باید 200 شهر برود چون دیگر الان کار برای مجاب کردن، تشویق وترغیب کردن مردم خیلی دشوار است. در واقع عملکرد ضعیف فراکسیون امید خیلی کار را دشوار میکند که مردم دوباره به سمت اصلاحطلبان اقبال نشان دهند اما چارهای نیست باید این کار را انجام دهیم. مثال فوتبالی میزنم، اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم همچون تیمی هستند که بازی را در خانه خودشان 2 بر صفر واگذار کردند و حالا میخواهند بروند و در خانه حریف نتیجه را جبران کنند چنین کاری خیلی سخت است.
به نظر شما کسانی که امروز عضو فراکسیون امید هستند و فشاری از ناحیه اردوگاه اصلاحات بر خود احساس نمیکنند یا اصلا چنین فشاری را برنمیتابند و به رسمیت نمیشناسند که بخواهند به عقبه تشکیلاتی خارج از پارلمان پاسخگو باشند، تایید میکنید که یک شکافی هم اینجا بین بدنه و رأس جریان اصلاحات وجود دارد؟
همانطور که به آقای روحانی انتقادهایی داشتم اما در نهایت به نوعی تبرئهاش کردم و گفتم پنج میلیون حقوق بگیر دولتی ماحصل سیاستهای غلط دولت یازدهم و دوازدهم نبود، بلکه او فقط سعی نکرد در این 4 سال چند درصدی از حجم تعداد حقوق بگیران دولت کم کند. مجبورم مقداری دلایل ناکامیفراکسیون امید را هم بگویم. بزرگترین علت ناکامیفراکسیون امید این است که اصلاحطلبان نمیتوانند در قالب حزب فعالیت کنند. الان به خاطر عملکرد ضعیف فراکسیون امید میتوان یقه چه کسی را گرفت؟ آیا مرحومهاشمی، آقای خاتمی یا آقای عارف مسئول هستند و باید پاسخگو باشند؟ بله همه آنها به نوعی مسئول هستند و باید پاسخگو باشند ولی هیچ کدام نیز به آن صورت نمیتوانند پاسخگو باشند. چرا؟ چون لیست امید برآمده از نظر و تصمیم یک حزب نبود که امروز بخواهیم رهبری یک حزب را به میز پاسخگویی بکشانیم.
پس شما میپذیرید که فراکسیون امید حرفناشنوی از بزرگان اصلاحات دارند؟
فراکسیون امید از یک حزب متشکل بیرون نیامده، پس عملکرد ضعیف فراکسیون امید را از چه کسی میتوان بهعنوان مسئول و مقصر بازخواست کرد؟ اگر یک حزبی بود که در مجلس 40-50 نماینده در فراکسیون امید داشت، میشد رهبری آن حزب را بازخواست کرد و گفت «اینها چه کسانی بودند که از سوی شما در فهرست امید قرار گرفتند و مردم نیز به نام اصلاحطلبی رای خود را به نفع آنها در داخل صندوق انداختند؟» چون چنین وضعیتی هم نیست، امروز واقعا نمیتوانیم از کسی مطالبه پاسخگویی کنیم.
در واقع شما علت عدم پاسخگویی فراکسیون امید به رأس جریان اصلاحات را فقدان ساختار تشکیلاتی حزبی میدانید؟
دلایل دیگری هم وجود دارد ولی یکی از مهمترین دلایلش این است که ما احزاب متشکل، سازمان یافته و نیرومند نداریم. در واقع احزاب جریان اصلاحات به نامزدهای لیست امید کمک سیاسی و تشکیلاتی کردند تا آنها به مجلس دهم راه پیدا کنند ولی آیا اعضای فراکسیون امید به احزابی که آنها را در صحنه انتخابات حمایت کردند پاسخگو هستند؟ خیر. خیلی از اعضای فراکسیون امید به آقای بیطرف رای اعتماد ندادند.
حتی درباره آقای غلامی نیز آقای عارف در فراکسیون امید به اعضا اعلام کرد که آتش به اختیار عمل کنید.
بله، تصمیم را به عهده خود اعضا گذاشتند. این ضعف فراکسیون امید یکی از ریشههایش به فقدان تحزب برمیگردد. اگر حزب باشد میشود دبیرکل و رهبری حزب را مواخذه کرد اما کار تصمیمگیری تشکیلاتی در جریانهای سیاسی حزبی نیست، بلکه ساختاری هیأتی دارد.
دیدگاه تان را بنویسید