درباره یک آقای حجازی فرزند آقای حجازی از اینکه حاجآقا نسبت به شغل ایشان بیتفاوت است گلهمند است
مهدی محمدی در مثلث نوشت:
این روزها صحبت از ژن خوب و انتصاب آقای سیدمحمدحسین حجازی به مدیرعاملی شرکتی در شهرداری تهران، در فضای مجازی دست به دست میشود و بسیار محل گفتوگوست. پس از مدتها کلنجار رفتن با خود، احساس کردم لازم است بهعنوان یک ناظر، برای روشن شدن اذهان، چند نکته را از باب قاعده «راستیآزمایی» شرح کنم و توضیح دهم؛ اما پیش از آن، باید به خوانندگان محترم این یادداشت یادآوری کنم که من هیچ ارتباط تشکیلاتی با آقای حجازی ندارم و اساسا ایشان را یکی دوبار بیشتر ملاقات نکردهام که آن هم به سلام و علیکی و لبخندی گذشته است و بنابراین، این چند کلمه به حرمت راستی و درستی و حقیقت و همچنین وقوف به هدف اصلی دشمن نوشته میشود بهویژه اینکه برخی فضایی ساختهاند که گویی باید از دفاع از فردی چون آقای حجازیترسید و از خوف باریدن تیرهای ناسزا و تهمت، حقی را که گفتن آن فرض است بر زمین نهاد.
1- به شهادت کسانی که آقای حجازی را از نزدیک میشناسند و با روحیاتش آشنا هستند، ایشان به هیچ روی اهل معامله و داد و ستد نیست. بارها و به کرات از دوستانی که با ایشان مراوده دارند گلههای جدی شنیدهام که: آقای حجازی خیلی سفت هستند و سفارش ما را نمیکنند! به فرض که این نقل قولها درست نباشند؛ عملکرد 28 ساله ایشان در دفتر رهبری بر این رویه و رویکرد شهادت میدهد چنانکه در آن جایگاه اگر قرار بود بهرههای شخصی گرفته شود الان جای پای ایشان را باید در معاملات کلان نفتی و تجاری و یا بانکها و بیمهها و شرکتهای چند میلیاردی و بزرگ میجستیم که میدانیم و میدانند چنین نیست.
2- از سلوک شخصی ایشان چیزهایی شنیده و دیدهام. دوستان نزدیک بارها در شهرک محلاتی ایشان را دیدهاند که مشغول خرید مایحتاج منزل بوده بدون محافظ و همراه؛ و یا شنیدهام ایشان برای خرید خانه فرزندان خود ناچار شد منزل شخصی در شهرک قائم را بفروشد و در خانهای کوچکتر و مشترک در محلهای ارزان قیمت، خریداری کند تا شاید بتواند به فرزندان خویش کمکی بکند.
3- آقای محمدحسین حجازی را نه میشناسم و نه تا امروز حتی یک بار او را دیدهام. دفاعی هم از او در کار نیست. اگر خطایی در گذشته یا حال کرده رسیدگی به خطای او حتما بر دیگران اولویت دارد. این نوشته درباره پدر اوست که من عقیده دارم هدف نخستین و اصلی حملات اخیر هم در واقع پدر است و پسر را بهانه کردهاند. یکی از دوستان صمیمیمحمد حسین چند روز پیش میگفت گاه گاهی که او به دیدارم میآید، اغلب از اینکه حاجآقا نسبت به شغل ایشان بیتفاوت است و سفارشی نمیکند گلهمند است. او اضافه کرد: «یک مورد آن را به یاد دارم که محمدحسین خیلی تمایل داشت استخدام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شود، اما چون در آن زمان مدرک کارشناسی ارشد نداشت طبق قوانین این امر ممکن نبود. او از من تقاضا داشت که کمکش کنم و گله از این داشت که پدرش با وجود اینکه سازمان فرهنگ و ارتباطات زیر نظر دفتر رهبری است، حتی حاضر به یک تلفن هم نشده است.
4- آنچه در مورد انتصاب محمدحسین حجازی رخ داده، البته امر عجیبی نیست. او 12 سال در بخش فرهنگی شهرداری کارمند و مدیر بوده است. مدیر فرهنگی چند منطقه بوده و عملکرد و کارنامه مشخص و روشنی دارد. سه سال نیز معاون همان شرکتی بوده که اکنون مدیرعامل است. اگر عملکرد خوبی داشته و شایسته این مسئولیت بوده، انتصابش مساله پیچیدهای نیست و امری کاملا طبیعی مینماید، و اگر نداشته، آقای نجفی است که باید پاسخ بدهد. اگر دوستانی نظر دارند که در این فرآیند اعمال نظر شده و روشی غیرقانونی پیموده شده، باید از خود بپرسند چرا در زمان آقای قالیباف که ارتباط دیرینهتری با دفتر رهبری داشته و به جهت خطسیاسی به برخی مسئولان دفتر نزدیکتر است، این اتفاق نیفتاده است؟ اگر آقای حجازی بنابر توصیه داشت کدام شهردار به وی نزدیکتر بود؟ قالیباف یا نجفی؟ و اگر قرینهای بر توصیه آقای حجازی نباشد – که قطعا نیست - آیا باید بابت هر شغلی که فرزند او به دست آورد یک بار
پدر را مواخذه کرد؟!
5- مسئول تشخیص این امر که سیدحسین حجازی صلاحیت دارد یا نه و عملکرد او چگونه است، بر عهده شهردار تهران است نه آقای حجازی! اگر شهردار اینگونه تشخیص داده باید پاسخگو باشد. خوب است این امر از شهردار محترم تهران سوال شود و همچنین از ایشان پرسیده شود آیا آقای حجازی اعمال نظر کردهاند یا خیر؟ تا آنجا که من پرسیدهام و شنیدهام، آقای حجازی تنها یک بار پیش از انتصاب آقای دکتر نجفی با ایشان تماس داشتهاند و پس از آن هیچ تماس و ارتباطی میان این دو نبوده است.
6- من قضاوتی در مورد آقای محمدحسین حجازی و عملکرد او ندارم، چراکه نوشتم حتی یک بار هم او را ندیدهام. قضاوتی هم در مورد اینکه او چقدر از اسم «حجازی» استفاده کرده، ندارم. اما از خوانندگان عزیز این مطلب تقاضا میکنم دو نکته را مدنظر داشته باشند: نخست آنکه با یقین به روحیات و شیوه آقای حجازی که پرهیز از اعمال نفوذ و سفارش است، چرا به جای سوال از «سیدمحمدحسین حجازی»، «سیدعلیاصغر حجازی» را مخاطب قرار دادهاند؟ و دوم، اگر کسی واقعا آنگونه که ادعا میکند انقلابی است، آیا نباید یک لحظه با خود بیندیشد که هدف واقعی نه محمدحسین حجازی است و نه حتی سیدعلی اصغر حجازی و آنها که در این آتش میدمند، هدفی دیگر و بالاتر دارند. اگر در همین یک زمینه صادق باشند، تکلیف
خیلی چیزها روشن میشود.
دیدگاه تان را بنویسید