بست‌نشینی تازه‌ترین تاکتیک احمدی‌نژاد و آخرین افراد باقی‌مانده در کنار اوست. احمدی‌نژاد حرف‌هایی تندتر از همیشه می‌زند و مشخصا علی لاریجانی را هدف گرفته است. می‌خواهد در سیاست بماند؛ هر طور که شده. او اما برای این خواسته‌اش فقط یک راه بلد است؛ «دو‌قطبی‌سازی». بارها از این تاکتیک‌اش نتیجه گرفته، همین هم هست که این بار هم دست به دامان تاکتیک قدیمی ‌شده. همه برنامه او این است: «رخ‌به‌رخ لاریجانی‌شدن».

تلخی بی‌پایان
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 

او حالا اما از همیشه تند‌تر رفته است. ماجرا از این قرار است که سه تن از افراد نزدیک به او در اعتراضی عجیب به برگزاری جلسات دادگاهشان به شاه‌عبدالعظیم رفته و به گفته خودشان بست‌نشینی به راه انداخته بودند. او اما همراه آنان شد و در سخنانی بسیار تند حملاتی را به دو رئیس قوه انجام داد. این البته اولین باری نبود که او به به برادران لاریجانی حمله می‌کرد. او پیش‌تر نیز یک نامه به برادر علی لاریجانی که رئیس قوه‌قضائیه است نوشته و همه آنچه را هم که تحریر کرده در قالب یک مصاحبه تصویری بیان کرده بود. گفته بود که: «اگر آقای علی لاریجانی می‌خواهد از اینجانب به شما شکایت نماید آزاد است ولی چرا باید نام مجلس را وارد این ماجرا کند. این عمل خلاف قانون اساسی چگونه قابل توجیه است و آیا نباید مورد پیگرد قضایی قرار گیرد؟ معلوم است وقتی با بنده و همکارانم که مدیران ارشد نظام بوده‌ایم چنین رفتار می‌شود، چگونه عموم مردم می‌توانند به احقاق حق خود امیدوار باشند. متأسفانه این رفتاری است که توسط عده‌ای، بی‌محابا در دستگاه قضایی جاری می‌شود و از موجبات اصلی نارضایتی عمومی از نظام جمهوری اسلامی شده است. شنیده می‌شود که اخوی حضرت‌عالی، جناب آقای علی لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی قصد کاندیداتوری برای انتخابات ریاست‌جمهوری آینده را دارند و مهم‌ترین مانع در این راه را بنده و همکاران بنده تلقی می‌نمایند.»

کار اما به اینجا ختم نشده است، علی‌اکبر جوانفکر، از معدود حواریون باقیمانده در کنار او نیز به میدان آمده بود. حرف جدیدی نزده؛ همانی را گفته که محمود احمدی‌نژاد گفته بود. او اظهار داشته «من بر این باورم که تحرکات اخیر آقای علی لاریجانی، از برنامه‌ریزی وی برای رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری حکایت می‌کند. بنابراین به‌نظر من تنها کسی که قاطبه مردم و بر‌اساس تجربه او را شایسته چنین جایگاهی می‌دانند، دکتر احمدی‌نژاد است! کاملا واضح است که ایشان را سد راه خود تلقی می‌کند. چنین به نظر می‌رسد که آقای علی لاریجانی قصد دارد پیش از فرارسیدن زمان انتخابات در سال 1400، با استفاده از اهرم‌ها مسیر ریاست‌جمهوری‌اش را هموار کند. هیچ‌کس خود را برای بار دوم و چندم در معرض انتخاب مردم قرار نمی‌دهد، اما به نظر می‌رسد در کشور ما کسی به این منطق روشن اعتنایی ندارد.» او البته افزوده بود: «اگر انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 نیز به سبک و سیاق دوره‌های اخیر باشد، مردم حتما به یک نامزد جریان سیاسی اصولگرا رای نخواهند داد و از انتخاب خود نیز هیچ نفعی نخواهند برد، اما اگر برای مردم فرصت انتخاب قائل شوند و اجازه داده شود تا استعدادهایی از درون ملت ایران بجوشد، حتما مردم به کسی رای خواهند داد که بتواند خاطره خدمات بزرگ دولت‌های نهم و دهم را در یادها زنده کند.»

اما بعد از این ماجرا محمود احمدی‌نژاد در یک فیلم ویدئویی دیگر مجددا اتهاماتی را متوجه علی لاریجانی ساخت.

  بازی دو‌قطبی

حالا هرچه هست محمود احمدی‌نژاد بازی خود را شروع کرده، شاید خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد او دوقطبی‌سازی را کلید زده؛ با علی لاریجانی. او شاید فکر می‌کند هوشمندی به خرج داده و بازی را از مرحله‌ای جلوتر آغاز کرده است‌. از جایی که صحبتی از تایید صلاحیتش نباشد. او خواسته فعلا کسی به این فکر نکند که اساسا چراغ‌سبزی برای بازگشت او داده خواهد شد یا خیر. خاصه همه فکر کنند ردصلاحیت او در این انتخاباتی که گذشت یک استثنا بوده و هنوز هم جاده برای سیاست‌ورزی او هموار است.

محمود احمدی‌نژاد آرام‌آرام می‌خواهد مقدمات بازگشت به قدرت را فراهم کند. آرام‌آرام و با همان تاکتیک سابق. او همچنان به دو‌قطبی‌سازی فکر می‌کند. هرچه باشد این درس را چند بار خوانده و خوب یاد گرفته که چطور می‌شود با ایجاد یک «دوگانه» پیروز میدان انتخابات شد. آن زمان که کسی انتظار نداشت شهردار آبادگرانی نهایتا رئیس‌جمهور شود نیز همین کار را کرد. او که پیش‌تر نتوانسته بود رای مردم تهران را برای ورود به مجلس از آن خود کند از یک ‌ترفند موثر استفاده کرد. درست همان وقتی که همه در مورد میزان رای لاریجانی و ولایتی یا صحیح‌بودن ورود معین و مهرعلیزاده صحبت می‌کردند؛ وارد عمل شد. از یک سو اظهارنظرهای پوپولیستی می‌کرد و به جوانان وعده می‌داد که به مدل موی آنها کار نخواهد داشت و از سوی دیگر با اظهارنظرهایی علیه آیت‌الله هاشمی یک فضای دوقطبی ساخت. گذشته از اینکه استاندار سابق هاشمی چطور تغییر رویه داد و مقابل مرحوم آیت‌الله ایستاد؛ این دوگانه‌سازی انتخابات را به دور دوم کشاند و احمدی‌نژاد را راهی پاستور کرد.

او در انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ نیز دقیقا همین کار را کرد. آن مناظره فراموش نمی‌شود. او با بیان اینکه «باید جوان‌ها هم بدانند که بنده در برابر یک کاندیدا نیستم دربرابر یک مجموعه‌ای هستم که با محوریت آقای هاشمی و همکاری آقای موسوی و خاتمی علیه بنده حرکت کردند» همان دوگانه احمدی‌نژاد - هاشمی را حفظ کرد. رئیس‌جمهور دولت نهم برای اینکه دولت دهم را از آن خود کند، تاکید کرد: «در دوره آقای هاشمی که حامی‌ جناب آقای موسوی است یک موجی در مدیران درست شد که همه می‌خواستند دکترا بگیرند دانشگاه آزاد هم پشت قضیه بود. دکترا صادر کرد. پشت‌‌سر هم یک موج درست شد کردان هم یکی مثل همان‌ها... بی‌قانونی اینهاست جناب آقای موسوی استات‌اویل بی‌قانونی است که طرف می‌آید اینجا محاکمه می‌شود و محکوم می‌شود، از زندان فراری داده می‌شود و می‌رود خارج و تهش پسر آقای هاشمی است».

تاکتیک احمدی‌نژاد بار دیگر به کار آمد و او رئیس‌جمهور ماند. انتخاباتی بعد که از راه رسید هنوز رئیس دولت بود و اگرچه بنا بر قانون اساسی اجازه حضور در رقابت‌های انتخاباتی را نداشت اما از موضع خود یعنی دوگانه احمدی‌نژاد - هاشمی عقب‌نشینی نکرد. به‌عنوان نمونه روزنامه «ایران» که آن روزها هنوز در اختیار احمدی‌نژادی‌ها بود در گزارشی آیت‌الله هاشمی را پشت صحنه بنی‌صدریزاسیون احمدی‌نژاد خواند و واژه «جریان انحرافی» را «دست‌پخت هاشمی علیه دولت مردمی ‌احمدی‌نژاد» دانست. این روزنامه در بحبوحه آمدن و نیامدن هاشمی تیتر زده بود «تولید از حامیان فتنه، مصرف از مدعیان اصولگرایی». احمدی‌نژاد و تیم رسانه‌ای او حتی بعد از ورود و رد صلاحیت هاشمی نیز تلاش خود را کردند تا ثابت کنند که او بر انتخابات اثر گذار است و در مورد انتخابات سیاه‌نمایی می‌کند.

احمدی‌نژاد و همفکرانش از سال ۹۲ بارها با اظهارنظرها و اقداماتشان نشان دادند که خود را از اصولگرایان جدا می‌داند و معتقدند که این جریان سیاسی بدون آنها به پیروزی نخواهند رسید. احمدی‌نژاد در انتخابات ۹۶ به‌رغم توصیه مقام‌معظم رهبری برای ورود به رقابت‌های انتخاباتی ثبت‌نام کرد. اما او همان‌طور که انتظار می‌رفت رد صلاحیت شد. این رد‌صلاحیت‌‌شدن ثابت کرد که او دیگر نمی‌تواند به جایگاه پیشین خود دست یابد اما احمدی‌نژاد به هیچ وجه قصد کوتاه‌آمدن ندارد. طرح احتمال کاندیداتوری او برای حضور در مجلس آتی یکی از نشانه‌هایی است که ثابت می‌کند او قصد بازنشستگی ندارد. نامه‌ای که خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشت نیز روشن کرد که او با همان تاکتیک سابق یعنی دوگانه‌سازی به میدان خواهد آمد. تنها تفاوت اینجاست که دیگر آیت‌الله هاشمی در قید حیات نیست و نمی‌توان روی دوگانه قبلی مانور داد. از‌همین‌رو علی لاریجانی را هدف گرفته است. او گزینه احتمالی اصولگرایان است که شاید در ظرف زمانی ۱۴۰۰ مورد حمایت اصلاح‌طلبان نیز قرار گیرد. احمدی‌نژاد شاید از همین حالا لاریجانی را تنها رقیب خود می‌داند.

  واکنش‌ها به اقدام احمدی‌نژاد

غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در همین زمینه گفته بود: «فکر نمی‌کنم فرصتی دیگر برای ایشان در حوزه ریاست‌جمهوری باشد. خودشان هم این مساله را می‌دانند. نه ایشان توسط مراجع ذی‌صلاح تایید خواهند شد و نه مردم اقبال نسبت به ایشان دارند. به نظرم این نوع صحبت‌ها صرفا جنجال‌های سیاسی است که قصد دارند توسط آن خود را مطرح کنند.» بالاخره مراجعی هستند که قانونا رد یا تایید [صلاحیت نامزدها] می‌کنند. ولی من خودم به‌شخصه باتوجه به عملکردی که از ایشان شاهد بودیم و ضربه‌ای که به مردم زده‌اند، [ایشان را] تایید نمی‌کنم. اما علی‌القاعده تایید شورایی را می‌خواهد که این وظیفه را برعهده دارد. او در‌‌خصوص تصمیم این طیف سیاسی و حمایت از آقای لاریجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده گفت: «اصلاح‌طلبان یک جمعی هستند و بر مبنای حقیقت‌ها و واقعیت‌هایی که در جامعه هست، تصمیم می‌گیرند. فعلا تا این لحظه برای سال 1400 نه اظهارنظری کرده‌اند و نه در جمع خودشان بحثی مطرح شده و اساسا هنوز ورود به بحث انتخابات نداشته‌اند.»

 ناصر ایمانی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر اصولگرا نیز در‌این‌مورد گفته است: «این کار آنها نوعی فرار به جلوی مذهبی با سوءاستفاده از احساسات مردم است. در واقع می‌خواهند به اتهام‌های خود پاسخ ندهند؛ برای همین منظور اساسا قوه قضائیه و رئیس آن را زیر سوال می‌برند. به عبارت بهتر هدفشان این است که موضوع را مبهم و تبدیل به جنگ با لاریجانی‌ها کنند تا ذهن مردم از توجه به اصل اتهام‌هایشان خارج شود و برداشت عمومی این باشد که «احمدی‌نژاد در روز یکشنبه سیاه آمد و علیه خاندان لاریجانی افشاگری کرد و حالا لاریجانی‌ها دارند از احمدی‌نژاد و یارانش انتقام

 می‌گیرند».

 بنا به گفته وی آنها در واقع موضوع را در حد انتقام‌گیری شخصی تنزل می‌دهند تا از خود رفع اتهام کنند. او گفته ‌است: «موضوع فراتر از آقای بقایی و مشایی است. اینها یک حلقه دارند. اعضای حلقه این نحله فکری - سیاسی نیز همین چند نفر یعنی آقای احمدی‌نژاد، بقایی، مشایی و جوانفکر هستند. آقای احمدی‌نژاد در زمان ریاست‌جمهوری‌اش اعلام کرد «کابینه خط قرمز من است».

 در واقع آقای احمدی‌نژاد برای خود یک خط قرمز دارد. طبعا چون امروز کابینه‌ای نیست، تیم و اطرافیان او خط قرمز می‌شود؛ پس باید از آنها دفاع کند، اگر آنها نباشند دیگر احمدی‌نژادی وجود ندارد».ایمانی در ادامه گفته است: «برداشت آنها همین است. فکر می‌کنند پایگاه اجتماعی بسیار قوی‌ای دارند؛ مثلا اگر آقای احمدی‌نژاد کاندیدای ریاست‌جمهوری شود، رای می‌آورد. این جریان مثل جریان اصلاح‌طلبان در سال‌های دوم خرداد است. آن جریان هم اساس نظام را قبول نداشت. این جریان فکری هم اساس نظام را قبول ندارد». محمود صادقی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس هم گفته است: «شیوه‌ای که احمدی‌نژاد برای طرح انتقادش برگزیده نیز سوال‌برانگیز است. این شیوه نمایشی و بست‌نشینی ازسوی فردی که هم‌اکنون هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، تعجب‌برانگیز است. به‌هر‌حال احمدی‌نژاد هم‌اکنون هم خارج از قدرت نیست و می‌تواند موضوع را از طریق رهبری و طرق دیگر پیگیری کند. این نحوه طرح انتقادات کمی جای تامل دارد؛ مگر این نخستین‌بار است که آقای احمدی‌نژاد متوجه شده فردی به انفرادی منتقل شده و حقوق متهم نقض شده است؟! مگر در زمانی که احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور و مسئول اجرای قانون اساسی بود، در جریان مسائلی از این دست قرار نمی‌گرفت؟! مگر آقای مرتضوی که جزو نزدیک‌ترین اشخاص به احمدی‌نژاد بود، مرتکب چنین تخلفاتی نشد و مگر احمدی‌نژاد از جنایات کهریزک بی‌خبر بود؟! چرا احمدی‌نژاد زمانی که مسئول اجرای قانون اساسی بود، هیچ اقدامی‌انجام نمی‌داد و اکنون که با جلب، بازداشت و محاکمه یکی از نزدیکانش مواجه شده، به‌این ترتیب عمل

 می‌کند؟!»

نماینده اصلاح‌طلب مردم تهران در مجلس یادآور شد: «نکته تعجب‌برانگیز دیگر این است که هیچ واکنشی نسبت به این سطح از ساختارشکنی از جانب مقامات ذی‌ربط نمی‌بینیم». صادقی گفته است: «به نظر می‌رسد این جریان سیاسی سعی دارد در هر شرایطی با ژست‌های مختلف خود را در عرصه سیاسی حفظ کند و احمدی‌نژاد و اطرافیانش عملا وارد نوعی جنگ بقا شده‌اند. نکته حائز اهمیت دیگر این است که توهمی‌در جامعه به‌وجود آمده که احمدی‌نژاد اسناد و مدارکی در دست دارد و علت عدم برخورد با این جریان سیاسی نیز همین مساله است که شخصا صحت این مساله را بسیار بعید می‌دانم؛ چراکه اگر احمدی‌نژاد چنین دسترسی‌ای به اسناد داشت، به‌جای این رجزخوانی‌ها حداقل بخشی از اسناد و مدارکش را افشا می‌کرد و با این حساب بعید است که چنین دسترسی‌ای وجود داشته باشد».

در واکنشی دیگر به این ماجرا ابراهیم فیاض به خبرآنلاین گفته است: «احمدی‌نژاد در مسیر مرگ تدریجی قدم گذاشت و روز به روز هم مرگش پررنگ‌تر می‌شود، هرچه دست و پا هم می‌زند در باتلاق بی‌نامی ‌بیشتر فرو‌می‌رود و هرچه هجوم می‌آورد، بیشتر مبتذل می‌شود.»

ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران در تحلیل فضای عمومی جامعه باتوجه به موضوع بست‌نشینی یاران احمدی‎نژاد در حرم عبدالعظیم، از انحطاط عدالت‌طلبی او سخن گفت؛ عدالت طلبی‎ای که روزگاری جلال آل‌احمد و دکتر شریعتی پرچمدارش بودند، اما این پرچم پس از واگذاری به نسل‎های بعد، از نهضت آزادی و دولت موقت گرفته تا دولت اصلاحات و احمدی‌نژاد، به درستی به اهتزاز در‌نیامد.

این جامعه‌شناس که معتقد است نتیجه تفکر شریعتی یعنی «پیشرفت اجتماعی براساس عدالت» در تمامی ‌ادوار گذشته مورد هجمه واقع شده است، از لیبرال شدن احمدی‎نژاد سخن گفت و افزود: «دولت اعتدالی کنونی نیز کاملا نگاهش نئولیبرالیسم است.» این استاد دانشگاه یادآور شد: «احمدی‌نژاد هم که ادعای عدالت‌طلبی داشت، در آخر تفکرش به سمت لیبرالیسم رفت و پس زده شد. در واقع عرفانی که مشایی آورد، همان بحث‌های سروش بود، اما در قالب لیبرالیسم تصوف‌گرا مطرح و در نهایت باعث روی کار آمدن دولت فعلی شد. در نتیجه تفکر شریعتی یعنی «پیشرفت اجتماعی براساس عدالت» مورد هجوم واقع شد. دولت اعتدالی کنونی نیز کاملا نگاهش نئولیبرالیسم است، چون اعتدال یعنی پذیرش فردی عدالت و اگر کسی آن را خواست، دنبال می‌کند.»

 وی پس از تشریح این مقدمه طولانی افزود: «در مجموع احمدی‌نژاد در مسیر مرگ تدریجی قدم گذاشت و روز به روز هم مرگش پررنگ‌تر می‌شود. هرچه دست و پا هم می‌زند در باتلاق ‌بی‌نامی، بیشتر فرو می‌رود. هرچه هجوم می‌آورد، بیشتر مبتذل می‌شود. مثل موقعی که رهبری توصیه کردند «در انتخابات نیا»، اما آمد و ردصلاحیت شد. بعد هم او و بقایی در روز انتخابات خودشان به خودشان رای دادند! یعنی دچار ابتذال‌های پشت سرهم شدند. یک نوع عرفان را با عدالت قاطی کردند. همانی که احمدی‌نژاد دچارش شد، بنابراین سرنوشت احمدی‌نژاد به‌شدت عبرت‌آموز است. او اول به‌شدت طرفدار عدالت‌طلب عرفانی بود؛ اما آخرش به سمت لیبرالیسم اصلاح‌طلبی رفت و آن زمان اصلاح‌طلبان تحویلش

 نگرفتند.»