گفتوگوی مثلث با علی صوفی
تحرکات یک فرقه
علی صوفی، از چهرههای اصلاحطلب و از استانداران دولت اصلاحات است. وی معتقد است بستنشینی اطرافیان آقای احمدینژاد، ادامه همان رفتار پوپولیستی زمان ریاستجمهوری خود ایشان است. صوفی معتقد است: «آقای احمدینژاد و تیمشان یک فرقه هستند و تفکر فرقهای دارند. تفکر خاص خودشان را دارند. این تفکر فرقهای هیچ ربطی به ولایت فقیه و تفکر اسلامی و تشیع و فرق دیگر ندارد.»
سه تن از مشاورین آقای احمدینژاد در اعتراض به پروندههای مفتوح قضایی خود، و اتهامات اقتصادی که به آنها وارد شده است، با حمایت رئیسجمهور سابق، اقدام به اعتراض از طریق بستنشینی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) کردهاند. ارزیابی شما از چرایی و نیت این اقدام چیست؟ در سطح کلان، بهدنبال چه میباشند؟
آقای احمدینژاد شیوه کارش پوپولیستی است. در گذشته هم این موضوع را نشان داده است. ایشان با توسل به المانهای مذهبی و مورد قبول مردم، مثل همین مورد آخر توسل به شاه عبدالعظیم یا اماکنی از این دست، فکر میکنند بین مردم هنوز هم اثرگذاری دارند. نکته دیگر اینکه، ایشان شیوهاش «مخالفخوانی» است. قبلا و در سال 1384، آقای احمدینژاد در مخالفت با آقای هاشمیرفسنجانی خود را مطرح کرد و البته پیروز انتخابات هم شدند. امروز هم با مظلومنمایی و اعلام مخالفت با خانواده لاریجانی، بهویژه در شرایطی که فکر میکند موقعیت این افراد تضعیف شده و اتهاماتی متوجه خانواده اینها شده است، این را ایشان ابزار قرار داده است و فکر میکند میتواند حقانیت خود را ثابت کند. او میخواهد بگوید اگر از قبل ما مخالف بودیم، محق بودیم و در این جریان ثابت شد که حق با کدام طرف بوده است و قصد دارد این موضوع را اعلام عمومی نماید و حتی به رخ حاکمیت هم بکشد تا در نتیجه مقاصد خودش را پیش ببرد.
از طرف دیگر هم بحث پروندههایی است که علیه ایشان مطرح است، در این زمینه، نوعی فرار به جلو هم تلقی میشود. بههر حال ایشان با حمایت از آقای بقایی که پروندهاش الان مفتوح است و در مرحله رسیدگی قرار دارد، ایشان در واقع زمینه را مساعد میکند برای پروندهای که خودشان دارند تا بتواند در آن پرونده نتیجه مطلوب بگیرد. میخواهد آن پرونده قضایی را سیاسی و حتی شخصی از سوی خانواده لاریجانی، قلمداد کند. اینها شیوههایی است که آقای احمدینژاد بهکار میگیرد، صرف نظر از اینکه بخواهیم قضاوت کنیم که اتهاماتی که بر این افراد وارد است، آیا به مجرمیت خواهد انجامید یا خیر.
اشاره کردید که دنبال مظلومنمایی هستند چرا در این بین، بهسراغ برادران لاریجانی رفتهاند؟
اولا این اقدام دارای یک پیشینهای است. اختلافاتی بین آقای احمدینژاد و رئیس قوه مقننه وجود داشت که منجر به پخش آن فایل ویدئویی شد که از یکی از برادران آقای لاریجانی بود. نکته دوم این است که در حال حاضر طرف مقابلش، قوه قضائیه است که در رأس آن آقای آملی است بنابراین طرف درگیریاش بهواسطه پروندههای مفتوحی که دارند، قوه قضائیه است و طبیعی است که هدف حمله خودش را خانواده لاریجانی قرار دهد.
باتوجه به خواستگاه سیاسی آقای احمدینژاد که آن را اصولگرایی میدانند؛ این رفتار و اقدامات خودشان و تیم همراهشان تا چه حد میتواند به پایگاه اجتماعی و سبد رای اصولگرایان، ضربه بزند؟
همانطور که مطرح کردید، خواستگاه آقای احمدینژاد اصولگرایی است و طی هشت سال ریاستجمهوری ایشان، اصولگرایان از حامیان وی بودهاند و تمام قد از او دفاع میکردند، مگر اواخر دولت دهم که بحث «جریان انحرافی» مطرح شد. اصولگرایان هم وقتی مشاهده کردند که عملکرد آقای احمدینژاد قابل دفاع نیست و ممکن است این موضوع به آنها ضربه بزند؛ پس از آن یازده روز خانهنشینی و بعد از آن مقابلهای که با رهبری داشتند، اصولگرایان راهشان را جدا کردند. اما جامعه این را باور نکرد و نپذیرفت. این امر را هم با رای خود در سالهای 92، 94 و 96 به صندوقها ریختند و بهطور مثال موجب پیروزی سی بر صفر اصلاحطلبان در تهران شد و نظیر آن، مبین آن است که ایشان پای اصولگرایان نوشته شدهاند و به هیچ وجه مردم بین آقای احمدینژاد و اصولگرایان تفکیکی قائل نیستند. بهعلاوه اینکه مجلسی هم که بود (هفتم، هشتم و نهم) یکپارچه از آقای احمدینژاد و سیاستهای او دفاع کردند، الاّ این اواخر که بحث جریان انحرافی و اوج گرفتن اختلافاتشان با رئیس مجلس بالا گرفت. این موضوع را هم جامعه یک اختلاف داخلی جریان اصولگرا تلقی میکند و نه یک اختلاف سیاسی و فکری.
رویه آقای احمدینژاد نشان میدهد، عملکرد امروز با شعارهای گذشته ایشان، متفاوت است و بعضا ساختارشکنانه است. بهنظر شما دلیل این تغییر در رفتار چیست؟
دلیلش این است که آقای احمدینژاد مدتهاست به این نتیجه رسیده که برای جلب آرای مردم بایستی شعارهای اصلاحطلبانه و مردمپسندانه بدهد. اصلاحطلبان فریب ایشان را نخوردند و بههیچ وجه حاضر به برگزاری نشست با ایشان نشدند و هیچگاه ایشان را همراهی نکردند. هیچوقت هم حرفهایشان را اصلاحطلبانه ندانستند و تنها خود آقای احمدینژاد فکر کرد که اصلاحطلبانه صحبت میکند. طرح «مکتب ایرانی» دقیقا یک شعار ناسیونالیستی و ملی تلقی شده تا عرق ملی و عرق ایرانی بودن را برانگیزد. در همین زمانی که آقای مشایی میخواست کاندیدای ریاستجمهوری بشود به اصولگرایان گفته بود من 36 میلیون رای میآورم! اما با شیوه خودم؛ شیوه هم همین بود، طرح مکتب ایرانی. اینها برنامههایی است که فکر میکنند به واسطه آن میتوانند جامعه را به سمت خود جلب کنند.
منشا این تفکرات چیست؟
آقای احمدینژاد و تیمشان یک فرقه هستند و تفکر فرقهای دارند. تفکر خاص خودشان را دارند. این تفکر فرقهای هیچ ربطی به ولایت فقیه و تفکر اسلامی و تشیع و فرق دیگر ندارد. آقای احمدینژاد و یارانشان فرقهای هستند که در هر زمان، متوسل به موضوعی میشوند. یکبار متوسل به امامزمان (عج) میشوند، بار دیگر از آن عبور کرده و متوسل به شاه عبدالعظیم میشوند. در این فرقهگرایی خیلی متعصب هستند و باهم یک پیوند و پیمان دارند. باورهایی دارند که بیشتر نشأت گرفته از ارتباطات ماورایی است که خودشان فکر میکنند دارند. سعی هم کردند آن را به مهدویت ارتباط دهند اما خیر، به مهدویت هم ارتباطی ندارد. آقای احمدینژاد و تیمشان فکر میکنند آدمهای خاصی هستند و حس برتری دارند. برای مثال اولینبار که ایشان در سازمان ملل حاضر شدند، بحث هاله نور را مطرح کردند و این به خوبی نشان میدهد که ایشان توهم دارند. احساس میکنند قدرت ماورایی دارند و میتوانند دنیا را مدیریت کنند و زمینه را آماده کنند برای امامزمان(عج). اکنون هم چنین نگاهی دارند. در پیامهای آقای احمدینژاد شاهد هستیم که مدام میگویند «شاهد اتفاقاتی خواهیم بود» یا بهزودی «تحولاتی رخ خواهد داد» یا حتی مطرح کردن شعار «دولت بهار» هم نشأت گرفته از همین توهماتی است که در فرقهگرایی خود دارند و فکر میکنند میتوانند جهانی شوند!
دیدگاه تان را بنویسید