مناسبات اصولگرایان با احمدینژاد متاخر چگونه بوده است؟
کنش معطوف به اصول
مهمترین گزاره بیانیه بستنشینی حلقه یاران محمود احمدینژاد در حرم مطهر حضرت عبدالعظیمالحسنی) بود؛ آنان از برنامهریزی بازیگران خارجی و داخلی برای هجمه به «دولت خدمتگزار» از مقطع زمانی 1390 خبر میدهند و این سال آغاز واگراییهای جدی اصولگرایان از دولت دهم بود
«از سال ۱۳۹۰ که آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی برای پیشبرد سیاستهای استکباری و سلطهطلبانه خود در منطقه و از جمله در ایران تصمیم به زدن دولت خدمتگزار دکتر احمدینژاد گرفتند، متاسفانه برخی عناصر کوتهبین و خودخواه نیز مطابق نقشه دشمن عمل کردند و با استفاده از تریبونها و رسانههای گوناگون، سیل اتهامات و افترائات را علیه فرزندان پاک ملت به راه انداختند.» مهمترین گزاره بیانیه بستنشینی حلقه یاران محمود احمدینژاد در حرم مطهر حضرت عبدالعظیمالحسنی) بود؛ آنان از برنامهریزی بازیگران خارجی و داخلی برای هجمه به «دولت خدمتگزار» از مقطع زمانی 1390 خبر میدهند و این سال آغاز واگراییهای جدی اصولگرایان از دولت دهم بود. احمدینژاد تغییر کرده است؛ رونمایی از احمدینژاد متاخر با حمله به قوهقضائیه و نامه گلایهآمیز پیرامون وضعیت کشور به رهبر معظم انقلاب اسلامی همراه شده است. احمدینژاد متاخر با احمدینژاد متقدم چه فصل مشترک یا افتراقی دارد؟ اصولگرایان از کدامیک حمایت میکردند و چرا حمایت آنان استمرار نیافت؟ آیا اصلاحطلبان از رویکرد اعتراضی احمدینژاد حمایت میکنند؟ این چند نمونه از سوالات پیشروی تحلیلگران سیاسی برای تبیین و توصیف وضعیت منازعات سیاسی کشور است. تفاوت مساله احمدینژاد برای اصولگرایان و اصلاحطلبان به مولفههای اصولی کنش سیاسی آنان برمیگردد که در این یادداشت به صورت موجز به بررسی آن میپردازیم.
مطالبه پاسخگویی؛ مرزبندی اصولی
در ابتدای تبیین کنش اصولگرایان نسبت به احمدینژاد متاخر باید از زاویه دید حامیان رئیسجمهور اسبق نیز بنگریم. آنان احمدینژاد را منجی اصولگرایان همیشه بازنده در رقابت سیاسی میدانند و در همین راستا عبدالرضا داوری اظهار داشت: «تردید نکنید که حمایت اصولگرایان چه در سال 84 و چه در سال 88 از سر اضطرار بود. جریان اصولگرا همان سال 84 از آقای احمدینژاد عبور کرد اما مساله این بود که از سر اضطرار خودشان را به جریان آقای احمدینژاد متصل کردند تا بتوانند به مواهب قدرت دست پیدا کنند. اینها هیچ وقت حامی تفکر آقای احمدینژاد نبودند و همیشه تصور میکردند که پایگاه اجتماعی شخص آقای احمدینژاد میتواند برای آنها ظرفیتسازی کند.»
اما از آن سو اصلاحطلبان، با یادآوری رخدادهای سالیان گذشته، پرسش بنیادین چرایی حمایت اصولگرایان از احمدینژاد را طرح میکنند و مدعی هستند که آنان 12 سال قبل چنین اقداماتی را پیشبینی میکردند و تنها دستاورد حمایت اصولگرایان از رئیسجمهور دولت نهم و دهم آسیب به منافع ملی بوده
است.
عباس عبدی در خطمش مطالبه پاسخگویی اصولگرایان چنین سوالاتی را طرح کرد و اظهار داشت: «اول اینکه چرا در زمان ریاست وی بر دولت در برابر چنین کارهای مشابه آن دولت، سکوت یا حتی تایید کردند؟ آیا نمیتوانیم نتیجه بگیریم که نحوه داوری اکثر اصولگرایان درباره امور جاری کشور مبتنی بر انتساب عاملان رفتار به گروه آنان یا مخالف اصولگرایان است؟ اگر عامل آن سیاست جزو آنان است که دربست تایید میکنند و اگر از مخالفان و منتقدان آنان است، آنان را دربست تخطئه میکنند؟ موضوع دوم این است که اصولگرایان تاکنون به این پرسش پاسخ ندادهاند که چرا احمدینژاد و یارانش که از دل اصولگرایان بیرون آمدند در فاصله اندکی از اوج رفاقت، به یک ضدیت حاد با آنان رسیدند؟ آیا از ابتدا آنان را اشتباهی جزو خود میدانستند؟ یا آنکه این افراد دچار تحول پیشبینینشده شدهاند و چنین رفتاری از خود
نشان میدهند؟»اصولگرایان در پاسخ به پرسشهای اصلاحطلبان به سه دسته تقسیم میشوند؛ گروه اول رفتارهای احمدینژاد را دارای ضریب اثرگذاری پایین نسبت به رخدادهای کشور تلقی میکنند و دلیل آن را ضدیت با منافع ملی میدانند.
سعدالله زارعی در همین راستا نوشت: « در ماجرای اخیر احمدینژاد و تیم او، خبر این نیست که دراینبین چه گفته میشود یا چه اقدامیصورت میگیرد، خبر این است که مردم به آنان توجهی نشان نمیدهند و تعدادی که دور آنان جمع میشوند آنقدر کم هستند که در معادلات سیاسی تاثیر چندانی بر جای نمیگذارند و آن جمعیتهای بسیار محدود هم همه برای تایید نمیآیند و همه آنها که تایید میکنند، گمانشان این نیست که در تحرکات امثال احمدینژاد بنای ساختارشکنی وجود دارد.» گروه دوم با رویکرد عمیقتر به این مساله مینگرند، آنان ضعف اندیشگانی احمدینژاد و حلقه اطرافیانش را عامل انحراف تلقی میکنند، در همین راستا علیرضا زاکانی گفت: «آقای احمدینژاد بهدنبال احیای عدالتی بود که در ۱۶ سال دولتهای سازندگی و اصلاحات آسیب خورده بود، اما او و اطرافیانش در حوزه اندیشه فوقالعاده سطحی هستند.
این گروه در حوزه باور نیز دچار اغراقگویی بودهاند، در حوزه الگوپذیری در نهایت الگوهای توسعه غربی را پذیرفتهاند و در حوزه عمل نیز در جاهایی عملشان مبتنی بر شعارهای درست اولیه بوده، اما در نهایت همهچیز را با لگد خراب کردند.» گروه سوم سویههای مبانی کنش اصولگرایان را طرح میکنند. حسین شریعتمداری بارها نشان داده است که وامدار فردی نیست و حمایت یا مخالف اصولگرایان را بر مبنای اصولی مینگرد و در همین راستا اظهار داشت: «اصولگرایان نشان دادند که «قبیلهگرا» یا «حزبگرا» و «گروهگرا» نیستند و به توصیه امیرمومنان علیهالسلام افراد را با حق میسنجند و محک میزنند و نه حق را با افراد و یا به تعبیر حضرت امام(ره) «میزان» را حال فعلی افراد میدانند، بنابراین اصولگرایان حق دارند که هم به حمایت اولیه خود از دولت احمدینژاد افتخار کنند و هم اعتراض و انتقاد این روزها به برخی از مواضع و عملکرد دولت را سند افتخار خود
بدانند.»
کنش اصولگرایانه؛ اتحاد و انتقاد مبنامدار
در چند سال اخیر اصولگرایان در کنش سیاسی خود نشان دادهاند که مبنای رفتار خود را متناسب بر منافع انقلاب اسلامی و منافع ملی ترسیم میکنند. اصولگرایان مناسبات خود را معطوف بر اصول اسلامی مبتنی بر وضعیت سیره فردی و گروهی تنظیم میکنند. از دریچه چارچوب مفهومی اصولگرایان تذکر نسبت به رفتارهای اشتباه با علتسنجی و ممانعت از آن به صورت بیان در خلوت و سپس در جلوت است و پس از آن مبارزهجویی با افراد منحرف از خط انقلاب صورتبندی میشود. در چارچوب فکری اصولگرایی شخصیتپرستی معنا
ندارد.
اصولگرایان به صورت جدی رفتار حلقه مرکزی احمدینژاد را موجب انحراف رفتاری معرفی کردند و بارها هشدارهای جدی به رئیس وقت پاستور دادند؛ اما رابطه مرید و مرادی استمرار یافت و ختم به جدایی کامل شد. در شرایط فعلی اصولگرایان باید چرایی اتحاد راهبردی با احمدینژاد – نه حلقه اطرافیان وی- در طول هشت سال را مبتنی بر اصول رفتاری خود تبیین کنند زیرا اهداف اصلاحطلبان هجمه به مفاهیم متعالی اصولگرایی مانند عدالت اجتماعی و حمایت از مستضعفین در پوشش انتقاد از حمایت پیشین اصولگرایان از احمدینژاد است تا از این طریق پایگاه اجتماعی اصلی اصولگرایان را به تاراج ببرند. از سوی دیگر اصولگرایان در مقابل رفتارهای اخیر احمدینژاد باید به جای سکوت، انتقادات جدی خود را در عرصه عمومی مطرح سازند تا امکان استمرار چنین کنشهای تهاجمی با فشار اجتماعی کاهش
یابد.
از ظهور تا سقوط احمدینژاد
حسین کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا رفتارهای سیاسی جریان اصولگرا در رابطه با احمدینژاد و یارانش سوالاتی در ذهن مردم و شبهاتی برای افکار عمومی ایجاد کرده که لازم است از سوی این جریان پاسخ داده شود. اکنون سوال مردم از هر دو جریان سیاسی کشور این است که چه اتفاقی افتاده و موجب شده که شاهد چنین رفتارهایی باشیم. جریان اصولگرا نیز در این باره به یک آسیب شناسی جدی نیاز دارد که من نامش را از ظهور تا سقوط احمدینژاد میگذارم. این دوره به هرحال یک تجربه گرانقیمت در تاریخ ایران و برای ملت ما به حساب میآید. ضروری است که از تجربه این اتفاقات به نحوی استفاده کنیم که در آینده دچار چنین ظهور و سقوطهایی نباشیم.
به اضافه اینکه جریانهای سیاسی موجود موظف هستند پاسخ جامع و کاملی به گفتمانی که احمدینژاد طرح میکند، بدهند. روشن است که با سرپوشگذاشتن بر بیانات او و مطالبی که میگوید تنها کمک میکنیم که آنها به هدف خود یعنی مطرحبودن و در سرخط خبرها قرار گرفتن برسند. حتی ممکن است برای رسیدن به این هدف رفتارهایی انجام دهند که با چارچوبهای نظام در تضاد و تقابل است. جریان اصولگرایی نمیتواند در این موارد سکوت کرده و به بهانههای مختلف از مسئولیتی که برعهده داشته، شانه خالی کند.
به این نکته نیز توجه داشته باشید که شاید علت بروز چینن اتفاقاتی در کشور این است که ما احزاب بزرگ و قدرتمند نداریم و اشخاص در خلأ قدرت بالا آمده و ظهور میکند. مدتی با شعارها و رفتارهای سیاسی خاص خود در قدرت میمانند و بعد از آنکه کنار میروند نیز پاسخگوی گذشته و رفتار خود نیستند. این درحالی است که اگر احزاب قدرتمند داشته باشیم و افراد از درون حزب برآمده و آماده کار سیاسی شده باشند، شاهد چنین اتفاقاتی نخواهیم بود. بالاخره در چارچوب کار حزبی میتوان افراد را چکشکاری، کادرسازی و مهیای کار سیاسی کرد. در همین پروسه افراد محک زده شده و نتیجه این میشود که این قدر با آزمون و خطا پیش نرویم. این مسیری است که باید طی کنیم. اکنون نیز بهدنبال نوسازی و بازسازی و آواربرداری بعد از سونامی احمدینژاد هستیم. به نظر میرسد که جریان اصولگرایی در مواجهه با رفتارهای اخیر احمدینژاد از دو تاکتیک استفاده میکند. برخی اظهارات او را نشنیده و اقدامات او را ندیده میگیرند. به عبارتی احمدینژاد را بایکوت خبری کردهاند. گروه دوم که خود مسبب و بانی چنین رفتارهای سیاسی هستند، خودشان در مقابل احمدینژاد قرار گرفتهاند. از آنجایی که خودکرده را تدبیر نیست و رطبخورده منع رطب کی کند؛ رفتارهای سیاسی چنین افرادی نهتنها اثر ندارد بلکه باعث بیشتر دیده شدن احمدینژادیها میشود.
به نظر من ما باید از گذشته عبرت گرفته و به فکر این باشیم که در آینده با گفتمانی که مطالبات و حق مردم را در مرکز توجه قرار داده است، وارد صحنه شویم و از حقوق ملت براساس قانون اساسی دفاع کنیم. در این گفتمان حقطلبان که کمتر بهدنبال دفاع از جریانهای سیاسی، حزبی و گروهی است میتوان به نتایج بهتری
رسید.
دیدگاه تان را بنویسید