گفتوگو با ناصر ایمانی
مسئولیت ناموفق بودن دولت با اصلاحطلبان است
تفاوت موقعیت اسحاق جهانگیری در دولت دوازدهم نسبت به دولت یازدهم موضوع تحلیل محافل سیاسی و رسانهای شده است، که نقش او را در دولت دوم آقای روحانی کمتر میدانند. برخی این اتفاق را اراده حزب اعتدال و توسعه میدانند و برخی نیز نگاه روحانی را در این مساله عامل اصلی تلقی میکنند اما هر چه هست جهانگیری در جایگاه معاون اول رئیسجمهور دیگر آن اختیارات دولت یازدهم را ندارد. حال باید چه کند، بماند و کمک کند تا این دولت براساس ظرفیتهایش عملکرد بهتری از خود نشان دهد یا از همین امروز جدا شود و خود را برای انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم آماده کند؟ ناصر ایمانی میگوید: «خروج جهانگیری از دولت آسیب جدی به کارآمدی دولت روحانی میزد و دولت را از همین وضعیتی هم که دارد ناموفقتر خواهد کرد و به نفع اصلاحطلبان هم هست که جهانگیری در دولت بماند چون در نهایت خوب یا بد عملکرد دولت روحانی را به پای اصلاحطلبان مینویسند، پس بهتر است کمک کنند تا دولت از نگاه مردم ناموفق و ناکارآمد ارزیابی نشود.»
هرچه از آغاز دولت دوازدهم میگذرد، به نظر میرسد فاصله آقای جهانگیری با آقای روحانی و دولت دوازدهم در حال افزایش است. برخی توصیه میکنند که آقای جهانگیری باید از دولت جدا شود اما در مقابل این دیدگاه، کسانی هم هستند که معتقدند او باید در دولت بماند، به نظر شما الان آقای جهانگیری در چه وضعیتی قرار دارد؟
شرایط دولت اول با دولت دوم همیشه متفاوت است، نباید این دو را با هم یکی گرفت. دولت اول اقتضائات خود را دارد و دولت دوم نیز همیشه اقتضائات خاص خود را دارد. حالا من مشخصاتش را اگر لازم شد عرض میکنم. پس وقتی اقتضائات دولت اول و دوم یک رئیسجمهور با هم فرق میکند، میتوان نتیجه گرفت که آقای جهانگیری معاون اول دولت یازدهم با آقای جهانگیری معاون اول دولت دوازدهم فرق میکند چون اساسا وضعیت، اوضاع و شرایط دولت مقداری تغییر کرده است. یعنی نباید فکر کنیم کسی که 8 سال رئیسجمهور بود، 4 سال اولش با چهارسال دومش یکی است. خیر، این طور نیست.
آقای جهانگیری را باید در مقتضیات دولت دوم دید. من این حرفهایی را که برخی میزنند که این موضوع مربوطه به انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم است که آنجا آقای جهانگیری آنجا یکسری توجهاتی را به خود جلب کرد و به همین دلیل مقداری آقای روحانی کمتر به او در دولت دوم خود میدان عمل میدهد، قبول ندارم. اگر امروز آقای روحانی به آقای جهانگیری میدان کمتر میدهد دلایل دیگری دارد. این بحث هم که بعضی آقایان مطرح میکنند آقای جهانگیری باید کنار بکشد تا برای انتخابات 1400 آماده شود، این منطقها را هم، منطق اپوزیسیونی میدانم یعنی تصور میکنم برخی میخواهند همواره ژست اپوزیسیونی داشته باشند. یعنی داخل قدرت باشند اما همواره به شکل اپوزیسیون دیده شوند. آنها فکر میکنند این روش، روش موفقی است که همواره مسئولیت کارهایشان را نپذیرند و در ضمن مستقل باشند. معتقدم بخشی از اصلاحطلبان این خصلت را دارند و باید در این خط مشی تامل جدی کنند. آن منطقی که میگوید آقای جهانگیری از دولت دوازدهم کنار بکشد براساس همین خطمشی و منطق است که در واقع اصلاحطلبان باید همیشه ژست اپوزیسیونی نسبت به نظام داشته باشند اما داخل نظام تعریف شوند. یک زمانی جریانی میخواهد ژست اپوزیسیونی داشته باشد، هزینههایش را هم میپردازد مانند نهضت آزادی، یعنی از قدرت کنار میکشد، این منطق خود را دارد اما این فرق میکند با جریانی که هم میخواهد اپوزیسیون باشد و هم داخل حکومت تعریف شود و بالاترین مناصب قدرت را هم در اختیار بگیرد.
به نظرم اصلاحطلبان باید در این منطق تامل جدی کنند. البته بخشیشان از سال 92 یعنی بعد از ماجراهای سال 88 به این فکر افتادند که تداوم این حالت امکانپذیر نیست، بالاخره باید داخل نظام باشند یا خارج آن تعریف شوند. البته موضع نقادی داشتن با ژست اپوزیسیونی گرفتند فرق میکند. منتقدان میتوانند طرح انتقاد کنند اما ژست اپوزیسیونی ماهیتی دیگر دارد. برخی اصلاحطلبان به این باور رسیدند که داخل حکومت باید باشند، اگر داخل حکومت نباشند نمیتوانند حداقل تاثیر را از نگاه خودشان داشته باشند اما حالت اپوزیسیون داشتن یعنی اینکه همواره نظام را متهم به مسائلی کنند و خودشان را مبرا از مسئولیت نشان دهند، این اوج توسعهنیافتگی سیاسی است. برخی آقایان از این نظر به آقای جهانگیری میگویند که کنار بکشد و برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 آماده شود.
نکته همین است. معاون اول رئیسجمهور باید نقش هماهنگکننده بین اعضای کابینه را ایفا کند و اساسا چنین شرح وظایفی دارد اما آقای روحانی در دولت دوازدهم چنین شرح وظایفی را از آقای جهانگیری گرفت و به مسئول دفترش محول کرد، بر همین اساس شاهد هستیم که آقای واعظی با وزرا جلسه میگذارد، نکته دیگر آنکه آقای جهانگیری در دولت اول آقای روحانی در مدیریت بخش اقتصادی نقش پررنگی داشت، حتی فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی بود یعنی یک جایگاه فراقوهای را اداره میکرد اما در این دوره شاهد هستیم آقای نهاوندیان معاون اقتصادی رئیسجمهور شده است. به نوعی شرح وظایف آقای جهانگیری در این حوزه نیز کاهش یافته است، از این جهت برخی اصلاحطلبان میگوید آقای جهانگیری نباید به قرار داشتن در یک جایگاه نمادین اکتفا کند و بهتر است از این جایگاهی که هیچ اختیاراتی ندارد، خارج شود،
نظر شما چیست؟
وقتی یک ادعایی درباره آقای جهانگیری میشود باید دید سابقهاش چیست. از زمانی که قانون اساسی تغییر کرد که جایگاه نخستوزیر حذف و معاون اول برای نفر دوم دولت تعریف شد، آقای هاشمی نخستین رئیسجمهور و معاون اولش مرحوم دکتر حبیبی بود. دکتر حبیبی چقدر در دولت نقش داشت؟ نقشش در مقابل آقای هاشمی بسیار کم بود. در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی معاون اول او ابتدا مرحوم دکتر حبیبی بود و در دولت بعدی، آقای عارف عهدهدار این مسئولیت شد، در دولتهای آقای خاتمی نیز معاون اولها نقش پررنگی نداشتند، در واقع جلسات هیأت دولت را در زمان حضور نداشتن رئیسجمهور مدیریت و اداره میکردند. همان زمان نیز هماهنگی بین وزرا را شخص رئیسجمهور انجام میداد. زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، آقای داوودی معاون اول دولت نهم بود که در دولت دهم جای خود را به آقای رحیمی داد و او معاون اول رئیسجمهور شد. نقش آنها نیز در دولت به مراتب از نقش آقای جهانگیری در دولت یازدهم کمتر بود یعنی همواره معاون اولهای روسای جمهور ما یک نقش نسبتا کمرنگی داشتند. پس اگر آقای جهانگیری در دولت یازدهم به هر دلیلی نقشهای پررنگی ایفا کرد، خلاف قاعده دولتهای گذشته بود. یعنی رئیسجمهور در واقع گرداننده قوه مجریه در همه ارکان بود. اگر در دولت اول آقای روحانی این نقش برای آقای جهانگیری پررنگ شد دلایل دیگری داشت. معتقدم در دولت دوازدهم اختیارات آقای جهانگیری با وضعیت موجود همچنان به نسبت معاونان اول روسای جمهور گذشته باز پررنگتر است. البته درست است که بخشی از وظایف رئیسجمهور را معاون اول میتواند انجام دهد و باری را از دوش رئیسجمهور بردارد ولی الان هم خیلی اتفاق ویژهای نیفتاده است. مگر در زمان دولت آقای خاتمی معاون اول چه کار میکرده که الان آقای جهانگیری نمیکند؟ ضمن آنکه آقای جهانگیری در حال حاضر نیز اختیاراتش از معاون اولهای دولتهای گذشته بیشتر است. البته اگر کسی بخواهد این طور وارد بحث شود که اساسا جایگاه معاون اول در قوه مجریه چیست؟ معاون اول چه کاری را منطقا براساس عقل مدیریت اجرایی باید انجام دهد؟ رئیسجمهور چه کاری را باید به معاون اول محول کند؟ بله، حرف او درست است اما من قبول ندارم که الان اختیارات آقای جهانگیری خیلی کم است حال آنکه معاون اولهای دولتهای گذشته خیلی اختیارات داشتند. خیر، اصلا این طور نیست.
پس در واقع شما قضیه اختلاف بین آقای جهانگیری با آقای روحانی و اطرافیان او را یک داستانسرایی میدانید؟
خیر، اصلا من چنین حرفی نزدم.
یعنی تایید میکنید که چنین اختلافی میان آنها است؟
بله، آقای روحانی و آقای جهانگیری با هم اختلاف دارند. بخشی از اختلافات سیاسی است، یعنی خیلی ربطی به مسائل اجرایی ندارد. برخی از این اختلافات به نوع چینش کابینه برمیگردد یعنی آقای روحانی در این دولت طوری کابینه خود را چینش کرد که نقش آقای جهانگیری نسبت به دولت یازدهم مقداری کمرنگتر شود چون در دولت یازدهم نقش او خیلی پررنگ بود. شاید آقای روحانی نخواست که این دفعه آقای جهانگیری نقش پررنگی داشته باشد. بر همین اساس یک معاون اقتصادی منصوب کرد و آقای واعظی را نیز بهعنوان مسئول دفتر خود قرار داد که از حزب اعتدال و توسعه است تا به امور اجرایی رسیدگی کند، حزبی که آقای روحانی تمایل بیشتری به سمت این حزب دارد. مسئولیت سخنگویی دولت و مدیریت منابع دولتی نیز در اختیار آقای نوبخت قرار گرفت، بنابراین عملا نقش آقای جهانگیری را کمرنگ کردند. من این مساله را کتمان نمیکنم بلکه معتقدم باید نوع نگاه به مساله را تعریف کرد.
به نظر شما آقای جهانگیری با وجود این واقعیت که خودش هم از آن مطلع است که عمدا نقشش را در دولت دوازدهم کاهش دادند و رسانهها درباره این مساله تحلیل میکنند، آیا باید در دولت بماند؟ سوال دیگر آنکه ماندن آقای جهانگیری در دولت به نفع جریان اصلاحات است یا ماندن یا نماندن او تفاوتی به حال
اصلاحطلبان نمیکند؟
من در مجموع تصور میکنم که بودن آقای جهانگیری هم به نفع دولت است و هم به نفع اصلاحطلبان، چرا؟ چون اولا آقای جهانگیری یک وجهات قابل قبولی در مجموعه نظام دارد. ارتباطاتش و میزان اعتمادی که رأس نظام به آقای جهانگیری دارد در حد بسیار خوبی است، این مساله جایگاه آقای جهانگیری را خیلی مستحکم میکند. ضمن آنکه آقای جهانگیری نزد بقیه ارکان نظام نیز نسبتا جایگاه قابل قبولی دارد که معتقدم این موقعیت و جایگاه برای دولت بسیار مفید است. یعنی آقای روحانی اگر آقای جهانگیری را از دست بدهد، به نظر من خسارت مهمی بر دولت دوازدهم وارد میشود. به عبارت دیگر با رفتن آقای جهانگیری از دولت دوازدهم یک استوانه نسبتا وجیه و باتوان از مجموعه مدیریتش خارج میشود.
از طرف دیگر چرا میگویم ماندن آقای جهانگیری در دولت برای اصلاحطلبان هم مفید است چون اصلاحطلبان تخممرغهایشان را درون سبد این دولت گذاشتند. نمیتوانند از این مسئولیت شانه خالی کنند. البته تاریخچه جریان اصلاحات را نگاه کنیم، خیلی عادت دارند که مسئولیت اقدامات خودشان را نپذیرند، در هیچ برهه تاریخی در 20 سال گذشته ندیدم که اصلاحطلبان یک مسالهای را بپذیرند و بگویند ما در فلان مقطع راجع به فلان موضوع اشتباه کردیم و عذرخواهی میکنیم، هیچ وقت چنین کاری نکردند، نه اینکه بهطور لفظی بیایند بگویند، عملا هم چنین کاری را انجام نمیدهند. ولی واقعیت این است که مسئولیت این دولت به عهده اصلاحطلبان است، حمایت کامل و بدون قید و شرط از آقای روحانی در انتخابات کردند، اگر آقای جهانگیری از این دولت جدا شود دولت تضعیف میشود، تضعیف دولت بیش از این حد، آن را ناموفقتر میکند. ناموفق شدن دولت مسئولیتش با اصلاحطلبان است
و آنها باید پاسخ دهند.
آقای زیباکلام چنین استدلالی دارد که بهتر است آقای جهانگیری از دولت خارج شود و خود را برای سال 1400 آماده کند. به تعبیری آیا میتوان گفت آقای جهانگیری اگر از دولت خارج شود، اصلاحطلبان به منتقد وضع موجود تبدیل میشوند، با این استدلال که ما تا اینجا دولت دوازدهم را قبول داشتیم و حالا دیگر منتقدش هستیم؟
این فرار از مسئولیت و ایفای نقش اپوزیسیونی است. اصلاحطلبان از دولت آقای روحانی به هیچ وجه نمیتوانند خودشان را جدا کنند.
یعنی از دولت آقای روحانی نمیتوانند عبور کنند؟
خیر، نمیتوانند عبور کنند. مگر نامردی و مردرندی کنند والا اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کردند و تا آخر نیز باید با او باشند. چنانکه مسئولیت اول دولت آقای احمدینژاد با اصولگرایان است، اگر چه آنها در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 از احمدینژاد حمایت نکردند اما چون بعد حمایت کردند مسئولیت دولت نهم برعهده اصولگرایان است اما در عملکرد دولت دوم آقای احمدینژاد مسئولیتی ندارند. اصلاحطلبان در انتخابات از آقای روحانی حمایت بیقید و شرط انجام دادند پس باید تا آخرش هم بایستند، اگر زمانی هم تصمیم گرفتند از قطار دولت آقای روحانی پیاده شوند، باید کامل پیاده شوند. یعنی بگویند «ما در حمایت از دولت آقای روحانی اشتباه کردیم، عذر میخواهیم. دیگر با این دولت کاری نداریم.» بعد همه نیروهای اصلاحطلب را بیرون بکشند چرا فقط به خروج آقای جهانگیری اکتفا کنند؟ همه وزرا و استانداران اصلاحطلب را نیز از کابینه و بدنه دولت خارج کنند. مگر سهمیه اصلاحطلبان در دولت فقط آقای جهانگیری است؟ سهمیه آنها شامل همه مدیرانی است که امروز در بدنه مدیریت کشور مسئولیت دارند.
یعنی آقای جهانگیری تنها نماد اصلاحطلبی در دولت دوازدهم نیست که صرف خروج او از کابینه به معنی جدایی اصلاحطلبان از آقای روحانی باشد؟
خیر، آقای زنگنه و آقای حجتی نیز اصلاحطلب هستند و به آنها احترام میگذاریم. اگر اصلاحطلبان روزی خواستند مسئولیت این دولت را به عهده نگیرند باید رسما اعلام کنند، بگویید ما تا اینجا مسئولیت دولت را به عهده میگیریم و بعد از آن را به عهده نمیگیریم و آن موقع هم که حمایت کردیم اشتباه بود. بعد همه نیروهایشان را از دولت خارج کنند. در دولت آقای مهندس موسوی چند نفر از وزرا با او اختلاف نظر پیدا کردند و خط مشیهای دولت را قبول نداشتند با امام نیز مذاکره شد، بعد همه آنها با هم کنار رفتند. اصلاحطلبان هم اگر میخواهند راه خود را از دولت آقای روحانی جدا کنند راهش مشخص است. اینکه فقط آقای جهانگیری را از دولت بیرون بیاورند تا آسیب نبیند و او را برای انتخابات ریاستجمهوری 1400 نگه دارند، خیر، این طور نمیشود از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. مسئولیت دولت آقای روحانی تا سال 1400 به عهده اصلاحطلبان است.
دیدگاه تان را بنویسید