محمدجواد حقشناس درگفتوگو با مثلث
ردپای نیروهای سیاسی در پویش پشیمانی نیست
اصلاحطلبان از این بابت خوشحال نیستند اما برخی پروژه عبور از روحانی را کلید زدهاند. انتقادهای منطقی و غیرمنطقی بر دولت را دستمایه کرده و به شکلهای مختلف بر او میتازند. از کنشهای سیاسی همچون توصیه به جهانگیری برای فاصله گرفتن از روحانی گرفته تا کنشهای اجتماعی همچون راه انداختن پویش پشیمانی. فعالان سیاسی اصلاحطلب که خاطره تلخ عبور از خاتمی را هنوز فراموش نکردهاند اما تاکید دارند که باید تا 1400 کنار روحانی ماند و در دام انتقادات غیراصولی نیفتاد. به همین خاطر است که پویش پشیمانی بهشدت مورد انتقاد فعالان این جریان سیاسی است. محمدجواد حقشناس، عضو حزب اعتماد ملی و عضو شورای شهر تهران یکی از این افراد است که از پشیمانان میپرسد اگر به روحانی رای نمیدادید به چه کسی رای میدادید؟ او نبود احزاب قدرتمند را اصلیترین علت افتادن سکان امور به دست چهرههای غیرسیاسی میداند و معتقد است که سلبریتیهای پشیمان اصول انتقاد را رعایت نمیکنند. حقشناس همچنین معتقد است که کنار هم قرار دادن نقدهای سلبریتیها و فعالان سیاسی وضعیت را برای روحانی نگرانکننده میکند.
این روزها پویشی در فضای مجازی مبنی بر پشیمانی از رای به روحانی به راه افتاده است. نظر شما در این باره چیست؟ جای پشیمانی از رای به روحانی وجود دارد؟
به نظر من این رویکردی اغراقآمیز است. بهتر است از کسانی که امروز اعلام پشیمانی میکنند بپرسیم اگر به روز 29 اردیبهشت برگردند، به چه کسی رای میدهند؟ فرض کنیم امروز 29 اردیبهشت و روز برگزاری انتخابات است. سوالی که مطرح میشود این است که آیا باید در انتخابات شرکت کنیم یا شرکت نکنیم؟ قطعا هیچ آدم عاقل و دلسوزی توصیه نمیکند که مردم برای تعیین سرنوشت خود در انتخابات شرکت نکنند. سوال بعدی این است از بین سه گزینه حسن روحانی، ابراهیم رئیسی و مصطفی میرسلیم کدام گزینه را باید انتخاب کرد؟ آیا کسانی که امروز ابراز پشیمانی میکنند، در روز 29اردیبهشت به شخص دیگری غیر از روحانی رای میدادند؟ قطعا رای به روحانی نزدیکترین گزینه به مصلحت کشور و مردم بود.
این فضا بعد از ارائه لایحه بودجه ایجاد شده است. به نظر شما نتیجه اینگونه واکنشها به تصمیمات اقتصادی دولت چیست؟
چنین فضاسازیهایی به نفع کشور نیست. در فضایی که پس از ارائه بودجه به وجود آمد، برخی چهرههای فرهنگی، هنری و ورزشی که خیلی هم با مفاهیم سیاسی آشنا نبودند، پیشگام شده و موجی علیه دولت به راه انداختند که آثار خود را در جامعه هم گذاشت. البته دولت میتوانست این فضا را بهگونهای مدیریت کند تا به این میزان مورد هجمه از سوی چهرههای سرشناس غیرسیاسی مواجه نشود.
دولت یا جریان سیاسی حامی او چگونه میتواند این فضا را مدیریت کند؟
جریان سیاسی حامی دولت پس از انتخابات 29اردیبهشت تا امروز تلاش زیادی کردند تا افکار عمومی و مطالبات اجتماعی را ساماندهی و مدیریت کنند اما به دلیل بیتوجهی حلقه اول اطرافیان رئیسجمهور به حامیان دولت، جریان سیاسی حامی دولت امکان نیافت که این فضا را مدیریت کند. حلقه اول اطرافیان رئیسجمهور در این مدت کمتر به مطالبات افکار عمومی توجه کردهاند در حالی که باید دولت، رئیسجمهور و اطرافیان او پاسخ قانعکننده و مناسبی به مطالبات جامعه بدهند نه اینکه سکوت پیشه کنند. بیتوجهی به افکار عمومی به اقتدار دولت آسیب زده و عواقب خوبی برای دولت و کشور ندارد. نوع عملکرد تبلیغاتی و رسانهای و سیاستهای کلان دولت هم در شکل گیری رویکرد پشیمانی از دولت نقش داشته است. حلقه اول اطرافیان رئیسجمهور باید توجه کافی به مطالبات هواداران و حامیان رئیسجمهور
داشته باشند.
یعنی ضعف دولت در حوزه رسانه را عامل اصلی بروز چنین فضایی میدانید؟
روحانی هم رسانه را خوب میشناسد و هم افکار عمومی را اما دولت یازدهم و این دولت توجه کافی به افکار عمومی نداشته و نتوانسته است ارتباط مناسبی با آنها برقرار کند. بسیاری از حامیان و دلسوزان دولت از جمله مرحوم هاشمی درباره ضعف تیم رسانهای دولت بارها تذکر دادهاند، اما کمتر شاهد آنیم که واکنش مناسبی به این نگرانیهای ناشی از دلسوزی داده شود.
انتقادی که به پویش پشیمانی میشود این است که به صورت واضح و مشخص نقد خود را بیان نکرده است. به نظر شما این گونه رفتارهای چقدر با نقد منصفانه و راهگشا فاصله دارد؟
به نظر من این روند، روند درستی نیست و به ما کمک نمیکند. قطعا اثرات منفی خواهد داشت. اتفاقی که افتاده این است که، اینکه سردمداران این موج مشخصا نیروهای سیاسی یا کسانی که به هر حال در این حوزهها تجربه و تحلیل مشخص دارند، نیستند. به عبارت دیگر سردمداران این موج چهرههای شناختهشدهای از حوزه هنر و فرهنگ یا سینما و ورزش هستند؛ حوزههایی که قبلا خیلی نقد در آنها انجام نشده است. شاخص این افراد برای نقد بر دولت این است که به روحانی رای داده و حالا برای رای خود یک ارزش حداکثری تعریف کردهاند. اتفاق بد این است که روی رایدادن تاکید دارند اما انتظارشان از دولت را مشخص نمیکنند. به شکل کلی انتقاد کرده و بدون اینکه مشخص کنند به کدام عملکرد دولت نقد دارند، اظهار پشیمانی میکنند.
به نظر شما این پویش نشانه وجود سرخوردگی در جامعه است؟
به نظر من این پویش قطعا کارکرد اجتماعی خودش را دارد. به هر حال بخشی از جامعه از این افراد که هر کدام میتوانند در حوزههایی غیر از سیاست صاحب نظر باشند، اثرپذیری دارد. کسی که بهشدت در حوزه ورزش یا هنر و سینما مورد علاقه است و جایگاه والایی هم دارد اظهار پشیمانی میکند و این روی جامعه اثر میگذارد. این افراد به نظر من توانایی نقد تخصصی ندارند اما جامعه شاید نتواند فضاها را از یکدیگر تفکیک کند. این احساسات است که در جامعه حاکمیت دارد و براساس همین احساسات اظهار پشیمانی چهرههای سرشناس موجب سرخوردگی میشود.
علیالقاعده من فکر میکنم درخصوص نقد عملکرد رئیسجمهور و دولت که یک امر لازم هم است، باید دقیقتر عمل کرد، یعنی اگر هر کدام از شهروندان این حق را دارد که نقد کند، اما دقیقا باید بگوید که به چه حوزهای نقد میکند، اگر معتقد است که رئیسجمهور کوتاهی داشته باید مشخصا آن را بیان کند و انتظارش را بگوید وگرنه اعلام پشیمانی، یک حرکت به سمت قطبیکردن جامعه است. ما از این بابت خیلی لطمه خوردیم. یادمان باشد که بین صفر تا 100، 99 عدد وجود دارد و نمیتوان گفت که یک فرد 100 درصد مورد قبول ما است یا نمره صفر میگیرد. این امر بهشدت غیرواقعی است و جامعه را قطبی میکند و ویرانی جدی برای جامعه به همراه میآورد. لازم است که به سمت نقد اصولی و منصفانه بریم. توانمندیها و موانع را شناسایی کنیم، روی حوزههایی که کمکاری شده، دست بگذاریم و براساس آن، کارنامه افراد را تعریف کنیم
و به نتیجه برسیم.
باتوجه به اینکه اصلاحطلبان حامیان اصلی دولت روحانی بودند، زیان این رویکرد برای جریان اصلاحطلب چیست؟
اصلا این مساله را وارد بحث جناحبندی نمیکنم. امروز روحانی رئیسجمهور کل کشور است و هر رفتار او در چهار سال آینده بهعنوان دومین شخص کشور بر 80میلیون ایرانی اثر دارد. حتی روی آینده کشور اثر دارد. تضعیف یا توجیه غیرموجه عملکرد او نیز آثار و عواقبی دارد که به کل کشور آسیب میزند. وقتی اظهار پشیمانی میکنیم در صورتی که گزینه بهتر از او نداشتهایم، یک رفتار غیرمنطقی انجام دادهایم که به جامعه آسیب میزنیم.
این گزاره که عملکرد آقای روحانی در دوره دوم کمتر از حد انتظار است و میتوانست در این مدت بهتر عمل کند؛ درست است. او در انتخاب وزرایش خوب عمل نکرده است. تیم رسانهای او در پاسخدادن به انتظارات مردم خوب عمل نکرده است. اینها همه گزارههای درست است اما اینکه ما بیاییم و بگوییم پشیمان هستیم، به نظر من یک آدرس غلط است و جامعه را به سمت قطبیشدن پیش میبرد و ناامید میکند. ناامیدی از دولت، نظام و مسئولان، تبعات وحشتناکی بهدنبال دارد و از همه مهمتر ناامیدی از صندوق رای است که نتیجهاش تحریم صندوق انتخابات خواهد بود. این امر به هیچ وجه زیبنده یک دموکراسی نوپایی مثل ما نیست و آثار زیانبار جدی
در پی دارد.
برخی اعتقاد دارند که پویش پشیمانی، آغاز پروژه عبور از روحانی است. با این موافق هستید؟ پیامدهای عبور از روحانی برای جامعه چیست؟
یک بخشی از اینها به نبودن حزب سیاسی کارآمد در کشور برمیگردد. احزاب باید در این حوزهها پیشتاز و پیشقراول و صاحبنظر باشند. وقتی که احزاب در کشور درست عمل نمیکنند یا فضا و فرصتی برای درست عملکردن پیدا نمیکنند، آن موقع است که مثلا میبینیم که سلبریتیها وارد عمل میشوند. آن وقت است که میبینیم یک خواننده محبوب برای یک نسل خاص، یکدفعه میآید در ستاد یک آقایی که قبلا حتی شنیدن موسیقی آن خواننده یا دیدن ویدئوی آن را حرام موکد میدانسته کنار او عکس میگیرد و بخشی از جامعه را بهشدت متعجب میکند.
ادامه این روند موجب جابهجایی کارکرد افراد میشود. با ادامه این روند به نقطهای میرسیم که یک خوانندهای که حتی تصاویرش هم از تلویزیون پخش نمیشده و برای انتشار ویدئو مجوز نمیگرفته؛ کنار یک چهره روحانی شناختهشدهای که مقام قضایی بوده قرار میگیرد و از او حمایت میکند. این اتفاقات، اتفاقات پسندیدهای نیست.
یعنی پویش پشیمانیم را متاثر از کنشگران اجتماعی و بیربط به پروژه عبور از روحانی میدانید؟
بله، بحث عبور از روحانی یک اقدام سیاسی است که نمونهاش را در گذشته و در دوران آقای خاتمی تجربه کردهایم. آن امر توسط بخشی از جریان سیاسی رقم خورد، اما اینجا ما اصلا جای پای نیروهای سیاسی را نمیبینیم. من فکر میکنم یک فضاسازی شده که اثرش نهایتا موجب ناامیدی و ریزش اجتماعی در میان تودهها خواهد شد. این ناامیدی و ریزش بیش از و قبل از روحانی، نظام جمهوری اسلامی و ساختار اعتماد مردم به مسئولان را هدف قرار داده و به آن لطمه میزند.
درست است که در این پویش ردپای نیروهای سیاسی را نمیبینیم اما همزمان با این پویش کنشهایی در جهت عبور از روحانی از سوی نیروهای سیاسی مشاهده میشود که کنار همدیدن آنها مساله را معنادارتر میکند. مثلا به آقای جهانگیری پیشنهاد میشود که از دولت استعفا دهند و فاصله بگیرند.
بله، آن مساله اما جنسش با این حوزه متفاوت است. همانطور که گفتم نقدهایی به دولت وارد است. شکی نیست که جریان اصلاحطلب امروز از عملکرد آقای روحانی در برخی حوزهها راضی نیست اما این ربطی به پویش پشیمانی ندارد.
اگر هر یک از این مسائل را یک قطعه از پازل تصور کنیم، چطور؟ تصویر نهایی پروژه عبور از روحانی نخواهد بود؟
اگر اینها را در کنار هم قرار دهیم، میتوان به چنین نتیجهای رسید و آن وقت است که آقای روحانی باید خیلی نسبت به وضعیت خود نگران شود. این رویکرد نتیجه خوبی نخواهد داشت و به نظرم از همه مهمتر این است که کشور زیان میکند.
بهطور خاص جریان اصلاحات چقدر آسیب میبیند؟
من فکر میکنم تمام جریانهای سیاسی ضرر میکنند. یادمان باشد که آقای روحانی در آغاز چهار ساله ریاستجمهوریاش است. هر نوع تضعیفی، فقط تضعیف روحانی بهعنوان یک رقیب دیگر نیست. یادمان باشد که رقیبهای انتخاباتی تا 29 اردیبهشت رقیب بودند و اکنون دیگر انتخابات تمام شده است. در تمام دنیا رقابتهای انتخاباتی بعد از اعلام نتیجه انتخابات پایان مییابد و همکاری آغاز میشود. ما نیز اگر بخواهیم به رشد سیاسی برسیم، باید یادمان باشد که رقابتهای انتخاباتی 29 اردیبهشت 96 تمام شده و ادامه آن موجب زیان
خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید