گفتوگو با محمدعلی وکیلی
عملکرد دولت و ریزش رای اصلاحطلبان
جریان اصلاحطلبی طی سه دهه گذشته، با فرازوفرودهای گوناگونی روبهرو بوده است. اکنون با پشتسرگذاشتن روزگاری که هم برای خودشان و هم برای نظام، هزینهسازی کردهاند و پس از ریزشهای فراوان، در شرایط عقلاییتر در سپهر سیاست ایران، به دنبال نقشآفرینی هستند. هرچند همچنان شکل جدید سیاستورزی خود را دست نیافتهاند و صرفا حضور در قدرت برایشان کافی است؛ اگرچه در نهایت، دولت برآمده از رای و حمایت آنها، پشت کند و تغییر جهت دهد. محمدعلی وکیلی معتقد است: «عبور از روحانی را خطای استراتژیک میدانیم، پشیمانی از روحانی را زودهنگام و خطا میدانیم، اما حمایت بیچونوچرا و حمایت همهجانبهای که در گذشته داشتیم را در شرایط فعلی به هیچوجه نه به صلاح دولت و نه به صلاح ملت میدانیم.»
زمان زیادی از تولد اصلاحات در دهه 70 خورشیدی میگذرد؛ به نظرتان یک بازنگری و اصلاح درونطیفی را در زمان فعلی، چه میزان ضروری میدانید؟ اساسا لزوم این بازنگری چیست؟
اصلاحطلبی یک طیف و بههرحال گفتمان فراگیری است که طیفی را شامل میشود. قرائت حداقلی و قرائت حداکثری از گفتمان اصلاحطلبی، جریانات مختلفی را شامل میشود. طی سالهای گذشته، برخی از سالها بود که راویان قرائت حداکثری، صحنهگردانان اصلی بودند. اما طی این سالهای اخیر، بهخصوص اکنون، راویان قرائت حداقلی بیشتر نقشآفرین هستند. آن راویان قرائت حداکثری گرفتار هزینههای سنگینی شدند، ولی الان به هر حال از سال 1392 به این طرف روزنهای باز شد و راویان قرائت حداقلی، امکان ورود به دامنه حاکمیت را پیدا کردند. به عبارت دیگر میتوان گفت جریان امید در مجلس شورای اسلامی و در شورای اسلامی شهر تهران جزو راویان قرائت حداقلی به حساب میآیند که بیشترین زمینه سازگاری با آرمانهای اولیه نظام را دارند و میشود گفت دغدغهشان برگشت به همان آرمان اولیه است. به همین جهت این جریان حداقلی معتقد است که ما به لحاظ پارادایم، صاحب جمهوری اسلامی هستیم؛ دکترین اصلی جمهوری اسلامی از آن پارادایم اصلاحطلبی با این قرائت هست پس بنابراین صاحب اصلی جمهوری اسلامی این قرائت و این پارادایم به حساب میآید، ولی در این سالیان ادبیات اصلاحطلبی دچار یک اعوجاج در دفاع از پارادایم شده است. بنابراین انطباقی بین «ادبیات» و «پارادایم» وجود ندارد، فشار زمانه باعث شده که این دوگانگی اتفاق بیفتد و این ادبیات موجب سوءاستفاده رقیب قرار بگیرد؛ به همین جهت اصرار راویان قرائت حداقلی این است که باید ادبیات بهگونهای اصلاح بشود تا انطباق کامل پیدا کند با همین پارادایم اصلاحطلبی به معنای «خطامام»ی آن و آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی.
آقای وکیلی، اشاره کردید که دو گروه در درون طیف اصلاحطلبی وجود دارد؛ یک طیف که قرائت حداقلی دارند و طیف دیگر که قرائت حداکثری دارند و الان آن طیفی که قرائت حداقلی دارند و آنطور که برداشت کردم از صحبتهای شما و معتدلتر هستند، توانستند جریان امور را به دست بگیرند. چقدر گفتمان این گروه در درون طیف گسترده اصلاحطلبی قابل پذیرش است؟ آیا میتوانیم بگوییم گفتمان جدید اصلاحطلبی را خواهند ساخت؟
این قرائت حداقلی بود که امکان ائتلاف در سال 1392 را بهوجود آورد؛ یعنی به دلیل حداقلیبودن قرائت، امکان ائتلاف حداکثری را فراهم آورد. قرائتهای حداکثری، امکان حداقلی برای ائتلاف دارند، چون غیریتشان زیاد است؛ غیریت قرائت حداکثری، حداکثری است، اما غیریت قرائت حداقلی، حداقلی است. به همین دلیل امکان تعامل حداکثری را با گروههای زیادی دارند، به همین دلیل هم سال 92 در حقیقت با بازیگری راویان قرائت حداقلی بود که توانستیم به ائتلاف حداکثری برسیم و حماسه 92 را شکل دهیم و بعد با همین مشی بود که 94 خلق و بعد 96 تکرار شد. البته الان هم سطح انتظارات قرائت حداکثری، حداکثری باقی مانده است. با مقیاس قرائت حداکثری، جریان اصطلاحطلبی راهیافته به حاکمیت، جریان کامروایی نیست، کامیاب نیست. اما با مقیاس کسانی که کمی واقعگرا هستند و مناسبات قدرت را میدانند، به گذشته اصلاحطلبی واقف هستند، سرنوشتی که بر اصلاحطلبان گذشت را میدانند. آنها معتقد هستند که این مشی به ماندگاری اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی کمک میکند و چون ما معتقد هستیم بقای جمهوری اسلامی به بقای گفتمان اصلاحطلبی هست، به همین دلیل کسانی و جریانی و طیفی معتقد هستند با همین مشی عقلایی، ولی حداقلی در آرمانها و حداکثری در تعامل، میشود این روزنه را بهمرور به پنجره تبدیل کرد، بهمرور تبدیل به دربی کرد، چنانکه این اتفاق افتاد. ما بعد از یک دوره انسداد مطلق برای اصلاحطلبان، در سال 92 روزنهای باز شد بهنام ریاستجمهوری، در سال 94 پنجرهای باز شد بهنام امیدِ مجلس و در سال 96 درب ریاستجمهوری مجدد و شورای شهر اصلاحطلبان در کلانشهرها باز شد. به نظر من این مشی میتواند این مسیر را تعمیق ببخشد، البته به هر حال نقدهایی وجود دارد، بخشی از بدنه اجتماعی، این مشی و تبِ تندِ تغییرطلبی را عقبتر و ناهماهنگ با آهنگ حرکت، منطبق نمیدانند یا تغییری در آهنگ حرکت این جریان حداقلی را نیاز میدانند. خب البته رفتار دولت هم بر تندی آن افزوده و بنابراین انتقادات را دوچندان کرده است.
شما اشاره کردید به اینکه نقدهایی وجود دارد و واقعا هم همینطور است. نقدهایی وجود دارد که میگویند اگرچه اصلاحطلبان خودشان را پیروز انتخابات میدانند، ولی آقای روحانی یک گزینه اصلاحطلب نیست. یا مثلا در بحث مجلس؛ لیست امید وقتی وارد مجلس میشود، چند نفر از نمایندگان از جمله حضر تعالی هستند که روحیه اصلاحطلبی دارند. این در درازمدت ممکن است منجر به ازدستدادن بخشی از سبد رایشان شود؟ اگر با همین گروه حداقلی که شما اشاره کردید دید واقعگرایی دارند، با این روند اگر جلو بروند، امکان دارد بخشی از سبد رایشان را از دست دهند؟
بیتردید این تفاوت رویکردها روی امید و ناامیدی بخشی از بدنه اجتماعی تاثیر دارد؛ بههرحال یک درهمآمیختگی بین جریان راهیافته به حاکمیت و دولت برآمده از صندوق رای اصلاحطلبان، بیشتر جریان اصلاحطلب را آسیبپذیر کرده است. مضاف بر اینکه این دولت در دور دوم کمترین ارتباط را با جریان اصلاحطلبی، بهخصوص با جریان اصلی حامی خودش که امید مجلس بود، دارد. میتوان گفت دولت در شرایط کنونی به یک معنا کاملا دولت به معنای خود آقای روحانی و در معنای دیگر در انقطاع کامل ارتباطی با جریان امید که جریان اصلی حامی ایشان بوده و هست، به سر میبرد و این هم کارآمدی امید را کاهش میدهد، هم ضریب آسیبپذیری دولت را دوچندان میکند. آستانه تحمل ما هم برای تداوم این وضعیت طبیعی است که باتوجه به انتظاراتی که جامعه ما از ما بهعنوان حامیان دولت آقای روحانی دارند، آستانه محدودی خواهد بود. ما خواهان این هستیم که دولت در پاسخگویی به ملت، چابکتر، بهروزتر و کارآمدتر باشد و احساس میکنیم از این جهت کاستیهای بنیادی وجود دارد. اما از آن طرف هم این تعامل قطع شده، ماندیم که الان باید چگونه برخوردی کرد؟ مشکل اصلاحطلبان این است که اگر مردم از دولت ناامید شوند، چون پایگاه اجتماعی این دولت را اصلاحطلبان میدانند و بحق هم است، ممکن است تبعات منفی برای اصلاحطلبان داشته باشد. این دولت به ماهو خودِ دولت، فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی است. پایگاه 98 درصدی این دولت، اصلاحطلبان هستند. اگر از دولت پشیمانی اتفاق بیفتد که متاسفانه از جهات مختلفی در این بوق پشیمانی نواخته میشود، قربانی این پشیمانی دولت نیست. پشیمانی از آن گفتمانی است که این دولت محصول آن است و آن گفتمان اصلاحطلبی است. مصیبت این نیست که مردم از اصلاحطلبان عبور کنند، مصیبت این است که مردم از اصلاحطلبان عبور کردند، دیگر پشت خاکریز اصولگرایان هم قرار
نمیگیرند.
به نظر شما اصلاحطلبان در این زمان سه سال باقیمانده به پایان دولت دوم آقای روحانی، باید چه راهبردی را پیش بگیرند؟ همچنان حمایت کنند یا نه؟
به نظر من حمایت گفتمانی و انتقاد حداکثری عملکردی باید در دستورکار قرار دهند. انتظار حداقلی مردم این است. ما عبور از روحانی را خطای استراتژیک میدانیم، پشیمانی از روحانی را زودهنگام و خطا میدانیم اما حمایت بیچون و چرا و حمایت همهجانبهای که در گذشته داشتیم را در شرایط فعلی به هیچ وجه نه به صلاح دولت و نه به صلاح ملت میدانیم. ما حمایتمان را گفتمانی میدانیم، دولت باید به لحاظ گفتمانی همچنان حمایت شود، ولی به لحاظ عملکردی باید بیمحابا نقد شود. قصور از این دولت با این سرمایه اجتماعی، به هیچ وجه پذیرفته نیست. دولت مشی دوره دوم خود را به نظر من نسبت به دور اولش کاهش داده؛ هم افت عملکردی داشته و هم افت گفتمانی داشته و این پذیرفتنی نیست.
برای تثبیت این چهره واقعگرای عقلانی که طیف حداقلی آن را دنبال میکنند، آیا اصلاحات ساختاری هم باید صورت بگیرد؟ آیا در درون جریان و طیف اصلاحطلبی، افراد هم باید دچار تغییری بشوند؟
بدونتردید در پروسه زمان آدمهایمان دچار تحولات زیادی شدند، همانطوری که در اردوگاه اصولگرایی خیلی اتفاقات افتاده است. اصولگرایان سرشناسی با شناسنامه 30 ساله و 40 ساله، آمدند به اردوگاه اصلاحطلبی پیوستند و گاهی حتی از اصلاحطلبی هم عبور کردند بعضی از آنها. در اردوگاه اصلاحطلبی هم ما شاهد فراز و فرود رفتاری بین چهرههای برجستهای بودیم و هستیم. حتما در جریان اصلاحطلبی باید بپذیریم که یک نوگرایی نسلی اتفاق افتاده است. البته از این جهت دچار یک شکاف نسلی هستیم. در دوره هشتساله دولت آقای احمدینژاد دست ما از دانشگاهها کوتاه بود و در تربیت نیرو با مشکلات اساسی ایروبهرو بودیم؛ هزینه تشکلهای اصلاحطلبی بالا رفت و خروجی نیروی انسانی اصلاحطلبی از دهه 80 به بعد با مشکلات اساسی روبهرو شد و این الان به نظر من یکی از تهدیدهای جریان اصلاحطلبی به حساب میآید، اما از سویی یک نسلی که میشود گفت نسل دوم و سوم اصلاحطلبی هستند- که الان خیلی از آنها در مجلس و شورا حضور دارند- به هر حال کسانی هستند که میشود گفت نمایندگان روایت حداقلی از اصلاحطلبی هستند و نمایندگان جریان واقعگرا و رویکرد واقعگرایی به جریان اصلاحطلبی به حساب میآیند. اینها کسانی هستند که میتوانند هزینه-فایده کنند. به همین دلیل به عقیدهام الان فرصت خوبی برای یک بازتعریف داریم؛ هم عناصر گفتمانی اصلاحطلبی، هم اصلاح ادبیات اصلاحطلبی. از این جهت به عقیدهام یک فرصت طلایی پیش روی ماست.
دیدگاه تان را بنویسید