گفتگوی اختصاصی مثلث با غلامعلی حدادعادل:
رهبری هیچ وقت راه بازگشت را نبستهاند
دکتر غلامعلی حدادعادل به همان اندازه که چهره فرهنگی است یک چهره سیاسی هم هست. با او در مورد اندیشههای فرهنگی رهبر معظم انقلاب گفتوگو کردهایم. همچنین بخشی از این مصاحبه پیرامون مسائل سیاسی روز بوده است.
شما در حوزه فرهنگ صاحبنظر هستید و در واقع شاید بیشتر از خیلیهای دیگر در این حوزه رهبری را میشناسید. چارچوب فکری رهبری در حوزه فرهنگ و هنر چیست و اصل برایشان در فرهنگ چیست؟
آن مقداری که من مقام معظم رهبری را شناختم و از دیدگاههای ایشان اطلاع دارم، باید عرض کنم که آقا تفکرو جهانبینیشان، جهانبینی الهی و معنوی و اسلامی و قرآنی است. در این جهانبینی توحید حاکم است و کرامت انسانی از شاخصههای این جهانبینی است. انسان نسبت به همنوعان خودش، نسبت به جامعه خودش مسئول است.این رابطه طولی با خدا و رابطه افقی و عرضی با همنوعان، مسیر زندگی انسان را در این جهان تنظیم و تعیین میکند. انسان نتیجه عمل خودش در این جهان را ، در جهان دیگر خواهد دید، آنچنان که همه انبیاء ما را به چنین زندگیای دعوت کردند. ایشان همانطور که بارها خودشان گفتهاند، اوج قله حرکت در انقلاب اسلامی را رسیدن به تمدن اسلامی میدانند. تصور من این است که فرهنگ را نرمافزار رسیدن به تمدن اسلامی میدانند. ما بدون فرهنگ اسلامی نمیتوانیم به تمدن اسلامی برسیم، تا وقتی که به تمدن اسلامی نرسیم، خواه ناخواه دنبالهرو تمدن مسلط غربی هستیم. این تمدن غربی هم عدمصلاحیت خودش را در تامین سعادت بشر به اثبات رسانده است. دلیلش هم همین ظلمی است که امروز در جهان به انسانها میشود و تناقضهای آشکار و بیمنطقیهای آشکاری که در تمدن غربی دیده میشود. آیتالله خامنهای بر استقلال مسلمانها تاکید دارند و اینکه ما از خودباختگی دربیاییم و تسلیم این فشارهای دنیای غرب نشویم.در یک کلمه ما بهعنوان یک کشور مسلمان و یک ملت مسلمان، خودمان باشیم، هویت خودمان را بشناسیم و به آن هویت پایبند باشیم.
رهبری خیلی کتاب دوست دارند. شاید در رهبران دنیا این خیلی کم دیده میشود، خیلی اهل مطالعه هستند و مشخصا خیلی کتاب دوست دارند. شده است که تا حالا مثلا کتابی را به شما سفارش کنند و بگویند این کتاب خوب است. یا مثلا راجع به یک کتابی بنشینید و با هم بحث کنید؟
بله! کمتر جلسهای است که بنده خدمت ایشان برسم و درباره کتاب صحبت نکنیم. من کتابهایی را میبرم برای ایشان، راجع به هر کتابی توضیح میدهم، ایشان سر بعضی کتابها درنگ میکنند، سوال میکنند، ورق میزنند، اظهارنظر میکنند. اصلا یکی از اوقات خوبی که ما در خدمت ایشان داریم، همین صحبت مشترک درباره کتاب است؛ حالا انواع کتابها.
طبع ایشان راجع به کتابها بیشتر به سمت رمان است یا مثلا کتابهای خاطرهنویسی و یاکتابهای سیاسی؟
ایشان در طیف وسیع علوم انسانی خواننده کتاب هستند، یعنی در فلسفه و عرفان و شعر و ادبیات، تاریخ، علوم اجتماعی و بحثهای سیاسی؛ در همه این زمینهها علاقه دارند. رشته تخصصی خودشان هم که فقه و علوم دینی است که دیگر از حوزه تخصص بنده بیرون است. خب البته به ادبیات خیلی علاقه دارند، به زبان فارسی یک عشق خاصی دارند، خودشان هم شعر میگویند، هم نقد میکنند، شعر را خیلی مهم میدانند. به تاریخ ادبیات و تاریخ شعر تسلط بسیار خوبی دارند.
فیلم چطور؟
فیلم که مرتب میبینند. فکر میکنم در سال در خیلی از هفتهها ایشان فیلم میبینند. نمیگویم در همه هفتههای سال، ولی در تعدادی از هفتههای سال ایشان فیلم میبینند و کارگردانها و تهیهکنندهها و فیلمسازان و هنرمندان را میشناسند و درباره فیلمها نظر میدهند، سبک و گرایشهای فیلمسازان را میدانند. به سینما خیلی توجه دارند و تاثیر سینما را هیچ وقت دستکم نمیگیرند.
درباره فیلم هم شده با هم صحبت کنید؟
بله، اما نه به فراوانی کتاب، چون من به اندازه ایشان فیلم نمیبینم و در مذاکره راجع به سینما کم میآورم. گاهی ایشان توصیه میکنند فلان فیلم را من دیدم، شما هم برو ببین.
شما هم فیلمی را همراه ایشان دیدید؟ آخرین فیلم چه بود؟
یادم نیست، شاید چهار، پنج سال پیش بود که با هم فیلم دیدیم.
در موسیقی مشخصا نظر ایشان چیست؟
ایشان موسیقی فاخر را که یک نوع والایی و تعالی به انسان میبخشد، تایید میکنند. نگرانی ایشان این است که موسیقی مبتذل از آن نوعی که قبل از انقلابترویج میشد و موسیقیدانهای اصیل ما هم آن را نمیپسندیدند، آن در جامعه دوباره رواج پیدا کند، وگرنه مسلما ایشان به نوعی از موسیقی که هم مجاز است، هم لازم است و هم مفید است و هم ضروری است، اعتقاد دارند. گاهی اوقات در موسیقی متن بعضی از فیلمها ایشان اشاره میکنند و آهنگسازان را به فاخربودن آن نوع موسیقی توجه میدهند و میگویند ما انتظار داریم شما در این سطح کار کنید.
کدام یک از وزیرانی که تا الان در وزارت ارشاد بودند به دیدگاه ایشان نزدیکتر بودهاند؟
این سوال سختی است، چون من هرچه بگویم، ممکن است باعث سوءتفاهم شود. بهتر است من اسمیاز کسی نبرم، چون میخواهم راجع به نظر رهبری کشور صحبت کنم، ولی مردم خودشان میفهمند که کدام یک از وزرای ارشاد بیشتر از بقیه با فکر رهبری زاویه داشتند. یعنی از عملکرد وزرا میشود این را فهمید.
رهبری در واقع خیلی تلاش کردند که رهبر همه باشند و همیشه هم خودشان این را میگویند. فکر میکنم این حس حتما وجود دارد که همه طبقات اجتماعی گرایشها تصور میکنند که آقای خامنهای رهبر همه است. یعنی در شرایطی که شاید در ادوار مختلف تصور نمیشد که ایشان یک تصمیمیرا بگیرند، به دلیل اینکه تصور میشده که ایشان نزدیکتر هستند به گرایش دیگری، ولی تصمیمیگرفتند که همه متعجب شدند، یعنی تصمیم درست را گرفتند، بدون توجه به گرایش سیاسی.
ایشان اصولی را از سالها پیش، از همان اوایل دوران رهبریشان مطرح کردند و به هر کسی که تابع آن اصول باشد، احترام میگذارند و سعی میکنند او را تقویت کنند. یعنی با نگاه مثبت تلقی میکنند به هر کسی که به آن اصول پایبند باشد. در سخنرانیهایشان بارها هم اینها را گفتهاند. داشتن اعتقاد و ایمان اسلامی و اعتقاد به قانون اساسی، اعتقاد به فکر امام و راه امام، اینها ملاک رهبری برای خودی و غیرخودی بوده است. ایشان به جد معتقد به تمایز بین خودی و غیرخودی هستند، اما خودی که ایشان تعریف میکند، فراتر از تقسیمبندیهای جناحی و سیاسی است. ایشان یک انقلابی است که قبل از پیروزی انقلاب انقلابی بوده، بعد از پیروزی انقلاب هم انقلابی مانده، برخلاف خیلیها که قبل از انقلاب انقلابی بودند، بعد از انقلاب چشمشان به دنیا و عناوین دنیا که افتاد، انقلابی نماندند. آقای خامنهای انقلابی بوده و انقلابی مانده است. ایشان برای خودش یک چارچوبی دارد، یک اصولی دارد، اصولشان هم اعتقاد اسلامی و انقلاب اسلامی است و آن دیدگاههای امام است. ایشان اینها را مبنا قرار میدهد برای اداره کشور؛ البته کسی هم غیر از این باشد، ایشان با او دشمنی ندارد، ولی اشخاصی را برای اداره کشور دعوت میکند و انتظار دارد اشخاصی در کار اداره کشور فعال باشند که به این اصول ملتزم باشند.
بحثی بین اصلاحطلبان است و این چند ماه اخیر خیلی در موردش بحث شده، میگویند ما برویم با حاکمیت اعتمادسازی کنیم. حتی بحث میکنند که ما رابطی برای ارتباط با رهبری مشخص کنیم. شما فکر میکنید که واقعا اگر اصلاحطلبان بخواهند آن اعتماد سابق را به دست بیاورند و آن نسبتشان را با حاکمیت آنچنان که الان میگویند درست کنند، باید چهکار کنند؛ باید رابط تعیین کنند، چه حرفهایی بزنند و در واقع چهکار کنند؟
بالاخره باید یک ارزیابی از گذشته خودشان بکنند و اگر قبول دارند که در بعضی از موارد اشتباه کردهاند، آن موارد را مشخص و اعلام کنند. نظر من این است. من از جانب رهبری صحبت نمیکنم، من نظر خودم را میگویم. اگر اصلاحطلبان نقدی دارند به گذشته خودشان، بهتر است اعلام کنند و بگویند. مثلا در فتنه 88 بالاخره آیا در انتخابات تقلب شده یا نشده است. آن روزی که میشد با شعار تقلب در انتخابات جمعیت را به خیابانها آورد، آقایان چه مواضعی داشتند؟ بعدا چه مواضعی؟ خب بگویند به چه دلیل ما معتقد بودیم در انتخابات تقلب شده است؟ اگر واقعا در انتخابات تقلب نشده، بیایند همه اینها را صریح بگویند این داستان خیلی روشن است. به نظر من رهبری هیچ وقت راه بازگشت را نبستهاند.
یکی از افرادی که در موردش بحث وجود دارد، آقای خاتمی است. ما ابتدای دوران آقای خاتمی سخنرانیهای آقا را که گوش میکنیم، مثل همه تعاریفی که ایشان از همه روسای جمهور هر دوره داشتند، حمایتهایی کردند. چه اتفاقی افتاد برای آقای خاتمی، کجا آقا از آقای خاتمی دلخور و دلگیر شدند؟ بالاخره شماها افرادی بودید که با هم بودید، دور میز یک مینشستید، با هم صحبت میکردید، حتی مباحثه میکردید. همدیگر را میدیدید؛ در دولت، در مجلس و آشنا هستید با امور. اکنون چطور باید اصلاح شود، میشود، نمیشود، شما میفرمایید در اصلا بسته نیست چه کار باید کرد؟
این قصه سر دراز دارد، ولی شما را ارجاع میدهم به یک بیانیه که مجمع روحانیون مبارز در بحبوحه آن تظاهرات هفته بعد از انتخابات 22 خرداد 88 منتشر کرد. شما متن آن بیانیه را بگذارید و ببینید این آقایان چه حرفهایی زدند؛ یا در آن تظاهرات روز قدس همان سال که یک عده آمدند و گفتند نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، این آقایان که خودشان را پیرو راه امام میدانند، چه واکنشی نشان دادند؟ انتظار رهبری طبعا این است که آقایان تکلیف خودشان را با همین اظهارات خودشان، اعلامیههای خودشان و سکوتهای خودشان روشن کنند. اینکه میگویم یک نقدی از گذشته خودشان بکنند، این است و امثال اینطور چیزها که کم هم نیست.
شما در سال 92 که در انتخابات حضور داشتید و در مناظرهها بودید، این مناظرههای 96 را که دیدید، شبیه آن مناظره سال 92 بود یا فضا تغییر کرده بود؟
من به اصل مناظره معتقد بودم، اما به شیوه مناظره انتقاد داشتم.
92 یا 96؟
96. 92 که حالا بار اول بود چند نفر با هم نشستند. آن موقع هم یک اشکالاتی وجود داشت. آن موقع ما را مثل بچههای کنکوری فرض کرده بودند. یک عکسی بگذارند جلوی چشم ما و بگویند نظرتان نسبت به این عکس چیست که این روش، روش درستی نبود. در انتخابات 96 هم اشکالات ساختاری وجود داشت از حیث طراحی مناظره، هم اشکالاتی وجود داشت. به اعتقاد من مسائل کشور را در سه دقیقه و پنج دقیقه نمیشود مطرح کرد. سوال تستی و جواب تستی که نیست. وقتی راجع به اقتصاد کشور سوال میکنند یا راجع به مسائل خانواده سوال میکنند، یا یک کسی بخواهد مبنای فکر خودش را توضیح دهد، علت پدیدآمدن مشکلات را بیان کند، مشکل را توضیح دهد، راهحل را بگوید، چقدر طول میکشد؟ حالا ما بگوییم پنج دقیقه، سه دقیقه، دو دقیقه وقت بگیرید، مثلا 30 ثانیه از وقت شما باقی مانده؛ مسابقه فوتبال که نیست. اصلا این طراحی به نظر من باید عوض شود و با این شیوه نمیشود فهمید چه کسی موفق است، چه کسی میتواند واقعا کار کند و کشور را اداره کند. اما در مناظرههای سال 96 بنده فکر میکنم اشکال کار در روش مناظرهکنندگان یا لااقل بعضی از آنها این بود که به جای نقدهای اصولی و مبنایی، صحنه مناظره را تبدیل کردند به جنگ شخصی و در واقع مناظره به نوعی همان دنباله بگم بگم احمدینژاد شد، یعنی روح حاکم بر مناظرههای انتخاباتی 96، بگم بگم بود. یکی یک چیزی رو کند و فکر کند با این روکردن یک سند پیروز میشود، طرف مقابل هم یک تهمتی بزند به آن طرفی که یک سندی را رو کرده یا یک سندی هم او رو کند. یعنی یک دعوایی شد شبیه دعواهای سر چهارراه بین بعضی از انواع جوانها. به جای اینکه مثلا راجع به روش اقتصادی دولت، همین مساله برجام یا چیزهای دیگر نقدهای اصولی صورت بگیرد، یک فضای هیجانی و احساساتی پدیدآمد و انگار که یک مسابقه مشتزنی را ما داریم از تلویزیون تماشا میکنیم که چه کسی یک مشتی حواله کرد، چه کسی جاخالی داد، چه کسی عکسالعمل به موقع نشان داد. ظاهرا ما هم تحت تاثیر همین دعواهای ترامپ و کلینتون یا داخلیهای خودمان بودیم.
من به این مناظرهها نقد دارم.
شما چه موقع متوجه شدید که آقای روحانی انتخابات را میبرد؟ چون نظرسنجیها اصلا عجیب و غریب بود و هر کسی حرفی میزد.
آقای روحانی از اول که ما نظرسنجی میکردیم، ایشان یک درصد کمی از بقیه نامزدها جلوتر بودند. طبیعی هم بود، بالاخره رئیسجمهوری که چهار سال شب و روز رسانه در اختیارش است، حضور بیشتری در اذهان مردم دارد تا کسی که میخواهد در دو ماه در تبلیغات با ایشان رقابت کند. این حالا یک دلیلش است، از خود دولت بپرسید، دلایل دیگری را میدانند، ولی آقای روحانی جلوتر بودند. تلاش رقبا این بود که در مناظرهها و در تبلیغات رای خودشان را بالا بیاورند، ولی من یادم هست همه نظرسنجیها آقای روحانی را حدود 30 درصد، 31 درصد از همان اول نشان میداد. یعنی ما همیشه ایشان را با یک فاصله کمی جلوتر میدیدیم.
تصور شخصیتان هم این بود که ایشان میبرند؟
واکنش مردم قابل پیشبینی نیست. یعنی ممکن بود نظرسنجیها در روزهای آخر تغییر کند و تمام تلاشها هم با این نیت بود.
آقای دکتر! شما فکر میکنید اگر آقای قالیباف کنارهگیری نمیکرد، انتخابات به دور دوم میرفت؟
نمیدانیم، یعنی ما اگر میخواستیم به این نتیجه برسیم، دادههای زیادی لازم داشتیم که آن موقع در اختیار نداشتیم. به هر حال ما در جمنا از اول هم از آقای رئیسی، هم از آقای قالیباف که شورای نگهبان آنها را تایید کرده بود، درخواست کردیم که در انتخابات شرکت کنند و سعی کردیم در سطح هیاترئیسه جمنا هم نسبت به این دو تا نامزد بیطرف بمانیم.
نظر شما همین اتفاقی بود که افتاد؛ یعنی آقای دکتر قالیباف و آقای رئیسی بمانند؟
بله، من باتوجه به نتایجی که بهخصوص بعد از مناظره سوم به دست آمد، نظرم این بود که اگر ما روی یک فرد متمرکز شویم، بهتر است.
روی یک فرد یا روی آقای رئیسی؟
نه، آقای رئیسی جلوتر بود. ما اگر آن کسی را که جلوتر است کنار میگذاشتیم، خود شما و بقیه میگفتید شما چطور کسی را که در حال رشد بود، کنار گذاشتید؟ بنابراین دلیلی نداشتیم آقای رئیسی را حذف کنیم، دلیلی هم نداشتیم که هر دو را نگه داریم.
آقای دکتر قالیباف در برنامه تلویزیونی که تشریف آوردند، گفتند در نظرسنجیها من جلوتر از آقای رئیسی بودم، ولی در جمنا همه من را نگاه میکردند که یعنی شما کنار برو.
نه، ایشان بعد از مناظره سوم آرایشان تنزل پیدا کرد و جلوتر نبود.
یعنی شما اگر دوباره برگردید عقب، همین تصمیم را میگیرید؟
بله، مگر اینکه اطلاعات تازهای از یک جایی در اختیار ما قرار بگیرد. آن اطلاعاتی که ما داشتیم، این نتیجه را داد. البته این را بگویم آقای قالیباف از اول اصرار داشتند که نیایند و اصرار داشتند که شما با یک کاندیدا در انتخابات شرکت کنید.
یک نامه هم حتی آن موقع نوشتند که من نیایم.
بله، ما اصرار کردیم که ایشان بیاید و ما گفتیم بهتر است که دو سلیقه به مردم عرضه شود که ببینیم نتیجه چه میشود. با یک چنین ارزیابیای ما از هر دو خواهش کردیم آمدند و صداقت هم داشتیم در اینکه بیطرف باشیم. ما دعوتمان از آقای قالیباف مصنوعی و مصلحتی نبود. واقعا اگر آقای قالیباف آرایش بیشتر بود، این اتفاقی که برای آقای رئیسی افتاده بود، برای آقای قالیباف میافتاد.
این اعتقاد وجود دارد که هر کس میبازد، بار دوم بردنش دیگر خیلی بعید است. از این جهت بعضی از اصولگراها مثلا در مصاحبههایی که در روزهای اخیر داشتهاند، میگویند آقای رئیسی چون یک بار این اتفاق برایش افتاده، نباید بازگردد، کما اینکه بعضی از اصولگرایان دیگر میگویند نه، اتفاقا رایای که ایشان دارند، پشتوانه خوبی است برای اینکه دوباره این کار را بکنند. شما چه ایدهای دارید؟
والا اصلا در این مسائل سیاسی و اجتماعی با مشاهده یک تجربه نمیشود قانون ابدی و دائمیوضع کرد. مردم خیلی وقتها به یکی در این انتخابات چند میلیون رای میدهند، به همان آدم در انتخابات بعدی یک دهم آن تعداد رای میدهند. ما همه اینها را داشتهایم، مگر در کشور خودمان نداشتهایم؟ یعنی نمیشود خیلی با یک بار آزمایش قانون وضع کرد. خیلی شرایط دست به دست هم میدهد تا یک کسی پیش میافتد در انتخابات.
آقای دکتر! با همه این اتفاقاتی که در این چند وقت اخیر افتاده، از زمان آغاز به کار مجلس جدید و آمدن شهردار جدید و عملکردی که داشتهاند شما تصور میکنید که اگر همین امروز انتخابات برگزار شود و همان دو لیست شرکت کنند، باز هم 30 نماینده اصلاحطلب میتوانند در تهران وارد شوند؟
من فکر میکنم در این انتخابات که چه در شهرداری، شورای شهر و چه در مجلس، اصلا توانایی و عملکرد ملاک نبود. یک فضاسازی دیگری بود. بله، شما این را از داخل شعارهای انتخاباتی میتوانید دربیاورید. یعنی اصلا 90 درصد اینهایی که رای دادند، شناختی از نامزدها نداشتند که توانایی دارند یا ندارند.
الان همان فضا همچنان برقرار است؟
بله.
یعنی اگر دوباره انتخابات شود، ممکن است همان نتیجه حاصل شود؟
حالا من نمیتوانم پیامبرانه پیشبینی کنم.
اصلاحطلبان از چند وقت پیش، به شکل عجیب و غریبی از آقای لاریجانی حمایت میکنند. باتوجه به شناختی که شما از فضای سیاسی دارید، فکر میکنید آقای لاریجانی ممکن است در سال 1400 برای اصلاحطلبان تبدیل به فردی با کاراکتر آقای روحانی شود؟
به هیچ کدام از این حمایتها یا عدم حمایتها در این مواقع نمیشود مطمئن بود. بعضی وقتها موضعگیریها میتواند یک نوع آدرس غلط دادن باشد، یعنی ممکن است برنامه این باشد که امسال اینطور وانمود کنیم، ولی در نهایت برویم سراغ فلانی. یعنی بنده میخواهم بگویم در این عالم سیاست به این نوع لبخندها و حمایتها و اینطور چیزها اصلا نمیشود اعتماد
کرد.
طبع سیاسی آقای لاریجانی با آقای روحانی در این زمینه فرق دارد؟ چون آقای روحانی یک جاهایی با اصلاحطلبان کنار میآید. باتوجه به شناختی که شما دارید آقای لاریجانی هم اینطور هستند؟
بهتر است من حرف نزنم. آقای لاریجانی آقای لاریجانی است، آقای روحانی هم آقای روحانی است.
یک بار هم پارسال این سوال را از شما پرسیدم که جواب مثبت دادید. الان فکر میکنید این ائتلاف بین اعتدالیون و اصلاحطلبان همچنان برقرار میماند؟ تاریخ انقضای آن تا چه مدت است؟
بالاخره اصلاحطلبان از پیروزی اعتدالیون یا اعتدالگراها ضرر نکردند. یعنی عموما سر کار آمدهاند، دیگر بیشتر از این چه میخواهند؟ چه دلیلی دارد ناراضی باشند؟ چه طلبی دارند که وصول نشده باشد؟
زمان اینکه خودشان به صورت مستقل باشند، هنوز فرا نرسیده است؟
الان سر کارها هستند.
یا مثلا در 1400 بخواهند نامزد خودشان را بیاورند؟
اگر بدانند پیروز میشوند، حتما این کار را میکنند، ولی الان هم خودشان را پیروز میدانند، با این فرق که تصور میکنند در نفع این معامله شریک هستند، ولی در ضررش نه.
تصور شما از انتخاب مجلس چیست؛ ائتلافشان برقرار میماند؟
بله، یعنی من تصور میکنم آنها دلیلی ندارد که روشی را که در انتخاباتهای گذشته داشتند که رسیدن به فهرست واحد باشد، کنار بگذارند. ما باید قدری برگردیم به وحدت سابق خودمان و از تفرقه در اردوگاه اصولگرایی پرهیز کنیم. یعنی الان وضعی که آنها در سال 84 داشتند، ما داریم و وضعی که ما در سال 82 داشتیم که وحدت داشتیم، آنها دارند، یعنی جای ما عوض شده است.
چند مدل اتفاق افتاد؛ 5+6، 7+8، جبهه متحد و جمنا. مدل شما برای انتخابات مجلس چیست؟ کدام یک از این راههایی که رفتید، موفقیتآمیزتر بوده؟ از آن شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بگیرید و بیایید تا جمنایی که الان هستید.
بنده فکر میکنم دیگر آن شوراهای ائتلاف موسمی دو، سه ماهه قبل از انتخابات جواب نمیدهد. یعنی یک کار وسیعتر، عمیقتر و تشکیلاتیتر با یک گفتمان نو در اردوگاه اصولگرایی باید ایجاد شود، و گرنه دیگر 5+6، 7+8 و شورای ائتلاف و اینها راهحل نیست.
حتی جمنا هم راهحل نیست؟
جمنا بهعنوان یک شورای ائتلاف نبود، الان هم نیست. امید ما این است که جمنا بتواند یک تشکیلات نیرومند با یک گفتمان جذاب و یک چهره موجه از خودش عرضه بکند و بتواند از همه جریانات و احزاب و جمعیتهای اصولگرا دعوت کند که بیایند و به تصمیم واحد برسند؛ چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاستجمهوری آینده.
این جمنا قرار است صرفا دعوتکننده باشد یا قرار است این اتفاق حول محور جمنا بیفتد؟
جمنا هم باید دعوتکننده باشد، هم یک چهره تازهای از فعالیت سیاسی در اردوگاه نیروهای انقلابی نشان دهد. صرفا یک دعوت به ائتلاف نیست. آن کارساز نمیتواند باشد.
شما میگویید یک سازوکار گستردهتری را درست کنند؟
ما این روزها بررسی میکنیم که چگونه یک تشکیلات سیاسی نیرومندتر و جذابتر و موفقتری در مقایسه با گذشته ایجاد کنیم تا بتوانیم در انتخابات موفق شویم. تلاش میکنیم که با بازتعریف و بازسازی جمنا به یک چنین نتیجهای برسیم.
تصورتان این است که گروههای مختلف، حتی مثلا موتلفه که علیه جمنا حرف زده بودند، بالاخره به این مسیر میآیند؟
حالا ما این حرفهایی که دوستان خودمان درباره جمنا میزنند که انتقاد میکنند و نقد میکنند را خیلی جدی نمیگیریم.
یعنی وقتش که برسد، جمع میشوند؟
بله، یعنی اگر که جمنا آن توانایی خودش را نشان دهد و منطقی عمل کند و نشان دهد که قصد قدرتطلبی و حذف دیگران را ندارد، کاملا میتواند با تشکلها و احزاب بهصورت یکپارچه وارد صحنه سیاسی شود.
شما فارغ از نتیجه انتخابات، از عملکرد جمنا در انتخابات دفاع میکنید؟
من باتوجه به فرصت کم و مشکلاتی که بود، در مجموع تجربه جمنا را مثبت ارزیابی میکنم.
دیدگاه تان را بنویسید