ناخدای «توفانها» بررسی اصول مدیریت بحران در عملکرد رهبر انقلاب
محمدحسن صادقپور در مثلث نوشت:
یکی از مهمترین ابعاد مدیریت کلان، مواجهه با بحرانهایی است که یک گروه، سازمان و یا جامعه را دچار مخاطره میسازد. بحران را میتوان پیشامدی ناگهانی و فراگیر دانست که به شکلگیری وضعیتی ناپایدار برای یک سازمان یا جامعه میانجامد. این بحرانها میتوانند ناشی از فضای «محیطی» یا «محاطی» باشند. به عبارتی منشأ بحران میتواند داخلی یا محیط خارجی باشد. یکی از ابعاد قابل توجه مدیریتی رهبر انقلاب، مواجهه با بحرانهای داخلی یا تحمیلی است که کشور در دو دهه گذشته با آن مواجهه بوده است و به زعم دوست و دشمن، ایشان در مدیریت و عبور دادن کشور از این بحرانها موفق عمل کردهاند. تا جایی که هفتهنامه انگلیسی اکونومیست ضمن اشاره به مدیریت حوادثی چون مناقشه هستهای، بحران منطقهای و مهار اغتشاشات سال 88 در جمهوری اسلامی ایران توسط رهبر انقلاب مینویسد: «یکی از دلایل مهم استقامت ایران در مقابل مسائلی که در نگاه دیگران بحران بسیار حاد تلقی میشود، مدیریت کارساز و غیرمتعارف آیتالله خامنهای است.»
بحرانهای کشور در بیست ساله اخیر
اگر بخواهیم بحرانهایی را که طی دو دهه اخیر (دوران زعامت رهبر انقلاب) کشور با آن مواجه شده و با اتخاذ تدبیرهای مناسب توسط رهبر انقلاب، به سلامت از آن عبور کرده است را دستهبندی کنیم میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
الف) بحرانهای بینالمللی: که از جمله آنها میتوان به «حمله عراق به کویت»، «جنگ نفتکشها»، «بحران میکونوس و تحدید روابط با کشورهای غربی»، «11 سپتامبر»، «حمله آمریکا به همسایگان ایران»، و بحران «تروریسم منطقهای» در چند سال اخیر اشاره کرد.
ب) بحرانهای سیاسی: مهمترین بحرانهای سیاسی در دو دهه اخیر عبارتند از: «فقدان امامخمینی(ره)»، «کاهش مشارکت سیاسی در دوران هاشمی»، «قتلهای زنجیرهای»، «بحرانهای دوم خرداد مانند 18 تیر، استعفای نمایندگان مجلس و...»، «فتنه 88» و «تنشهای بین سران قوا در سالهای 90 تا 92»
پ)بحرانهای فرهنگی- اجتماعی: از جمله بحرانهای اجتماعی و فرهنگی میتوان به «بحران کاهش جمعیت»، «بحرانآفرینی رسانهها و ناتوی فرهنگی»، «بحران گسست اجتماعی پس از حوادث 88» و... اشاره کرد.
ت)بحرانهای اقتصادی: بهعنوان نمونه «بحران اقتصادی ناشی از عملکرد دولت هاشمی (فشار سیاستهای توسعهگرایانه و رفتار تجملی مسئولان)»، «بحران اقتصادی در دولت دهم» و...
اصول مدیریت بحران رهبر انقلاب
1-پیشگیری و هشداردهی:
در تعاریف علمی، بحران پدیدهای است که معمولا «غیرقابل پیشبینی» است، اما «غیرمنتظره» نیست. مدیر موفق، کسی است که بتواند باتوجه به شواهد و قرائن بروز بحران، احتمال رویداد آن را متوجه شود و تا حد امکان فضای جامعه را برای واکسینه شدن و انجام اقدامات پیشگیرانه، مهیا سازد. آیندهنگری آیتالله خامنهای در پیشبینی حوادث و بحرانها و ارائه هشدارهای لازم نخستین اصلی است که در سبک مدیریت بحران ایشان قابل مشاهده است و میتوان گفت، آگاهسازی و هشداردهی در تنشهای منجر به بحران، در حالی که هیچ کس تصور شکلگیری بحران در یک مقطع را ندارد، از امتیازات مدیریتی ایشان به حساب میآید که تا حد زیادی در کاهش اثرات مخرب بحرانها موثر است.
در بحرانهای بینالمللی، قدرت پیشبینی ایشان و تصمیمگیری مواجهه با بحران بر مبنای آیندهنگری، کشور را چندین بار از مواجهشدن با مسائل حاد، دور نگه داشته است. بهعنوان مثال ایشان در بحران «جنگ خلیجفارس» که متعاقب حمله عراق به کویت رخ داد؛ با پیشبینی عواقب ناشی از این درگیری، کشور را از درگیری با یک جنگ جدید، به دور نگه داشتند. در جریان حمله عراق به کویت برخی فعالین سیاسی که عمدتا از «اصلاحطلبان امروز» هستند، فریب سیاستهای ریاکارانه صدام را خوردند و باتوجه به برخی حملات موشکی رژیم بعث به اسرائیل، او را «خالدبن ولید» نامیدند و حمایت از او در جنگی که به تازگی با کویت آغاز کرده بود را لازم دانستند. این در حالی بود که رهبر انقلاب با پیشبینی صدمات ناشی از دخالت ایران در این بحران منطقهای، با «باطل خواندن دو طرف نزاع» اجازه دخالت در این درگیری را ندادند و در پیام سال 1370 به حجاج فرمودند: «اسلام دفاع از چنین رژیمى را جهاد نمىشمرد و آن را جایز نمىداند؛ لیکن پیشنهادکنندگان بعضا تحت تاثیر اظهارات ریاکارانه و فرصتطلبانه مسئولان ویرانى عراق (قرارگرفتند)... ورود در جنگ بهنفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضدمردمى عراق و ظلم به مردم عراق است که10سال است آن رژیم منحوس، جنگى ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است.»
مشابه همین رخداد، در بحران «11سپتامبر» شکل گرفت. پس از حمله به برجهای دو قلو آمریکا، دو گروه تفکر در کشور برای رفع سوءاثرات احتمالی به وجود آمد. عدهای همچون مساله درگیری عراق با کویت، به رهبری پیشنهاد کردند که با حمایت از طالبان، استکبارستیزی انقلاب را به نمایش بگذاریم! و عدهای دیگر با شکلگیری هراس بینالمللی و جو روانی ضدتروریستی، به رهبری پیشنهاد دادند تا در ائتلاف ضدتروریستی آمریکا که با شعار «هرکه با ما نیست برماست» شکل گرفته بود، مشارکت نماییم. رهبری با پیشبینی عاقبت نافرجام حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا، از مشارکت ایران در این ائتلاف تحذیر دادند و گذشت زمان و تبدیل شدن افغانستان به «باتلاق» نیروهای ائتلاف، نشان داد این تصمیم رهبری چه میزان آیندهنگرانه بوده است.
موارد هشداردهی و پیشبینی بحران منحصر به نمونههای منطقهای و بینالمللی نیست. ایشان در بحرانهای سیاسی نیز، اغلب از ماهها قبل با مشاهده روندهای تنشزا، هشدارهای لازم را به مسئولان و مردم دادهاند. یکی دیگر از مشهودترین مواردی که ایشان کوشیدند تا با هشداردهیهای لازم، به مدیریت بحران بپردازند، فتنه سال 88 بود. هشدارهای پیش از انتخابات رهبر انقلاب مبتنی بر رصد دقیق فضای معاند خارجی و رفتار فعالین سیاسی در انتخابات سال 88 بود. ایشان از چندماه مانده به انتخابات و درحالی که صرفا زمزمههایی از «لزوم صیانت آرا» در داخل و خطوط مشابهی در رسانههای غربی به گوش میخورد، بارها نسبت به خدشه وارد کردن به انتخابات هشدار دادند: «من مىبینم بعضىها در انتخاباتى که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کردهاند به خدشه کردن. این چه منطقى است؟... چرا بیخود خدشه میکنند، مردم را متزلزل میکنند، تردید ایجاد میکنند.»
2- صبر راهبردی:
یکی دیگر از اصول مدیریت بحران رهبر انقلاب، مواجهه صبورانه با بحران و عدم تصمیمگیری هیجانی است. همانطور که در بالا اشاره شد، در بسیاری از بحرانهای منطقهای، برخی نیروهای ناپخته سیاسی، به رهبری ورود عجولانه به یک تصمیم را پیشنهاد میدادند که معمولا رهبری از تصمیمگیریهای هیجانی متاثر از ابعاد بحران ممانعت به عمل میآوردند. مشابه همین مساله در بحرانهای داخلی کشور در طول سالهای اخیر قابل ملاحظه است. بهعنوان مثال در حالی طی 9 ماه فتنه سال 88، بسیاری به رهبری خرده میگرفتند که چرا با ورود قاطع نیروهای امنیتی و انتظامی و جمع کردن عوامل میدانی فتنه، اجازه ختم غائله را نمیدهند، اما ایشان با «صبر راهبردی» که از خود نشان دادند، مردم را متوجه اهداف فتنه و شعارهای آن کردند، بهگونهای که نهایتا خود مردم این غائله را در 9 دی دفع نمایند. رهبر انقلاب اتفاقا در پاسخ به کسانی که از ایشان به دلیل صبر در مواجهه با بحران گلایه میکنند میفرماید: «گاهی هم از بنده گله میکنند که چرا فلانی صبر میکند؟ چرا فلانی ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرایطی که دشمن با همه وجود، با همه امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد.»
3-دفع حداقلی:
یکی از اصول مدیریت بحران معظمله، تاکید بر «دفع حداقلی» نیروها و تودههاست. بهعنوان مثال در دوره بحرانی و پرتنش دوم خرداد، عوامل سیاسی تجدیدنظرطلب کوشیدند تا با همراهسازی رئیس دولت اصلاحات، وی را در مسیر اپوزیسیون بکشانند و در همان زمان بسیاری از انقلابیون و نیروهای مذهبی، شخص خاتمی را عامل اصلی بحرانهای مکرر در این دوران (به تعبیر دولت وقت، هر 9 روز یک بحران) میدانستند اما رهبری با مدیریت مدبرانه و حمایتهای صریح از رئیسجمهور وقت، اجازه نداد تا پایان دوران دوم خرداد، دولت تبدیل به اپوزیسیون نظام شود. ایشان در مقطعی از دوم خرداد با یادآوری تفاوت خاتمی با گورباچف و البته نقش بی بدیل رهبری در نظام اسلامی، نقشه ضدانقلاب برای همراهسازی دولت با تجدیدنظرطلبان را نقش بر آب میکنند: «اینها اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونسیم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاقشده، نیست و اشتباه پنجمشان هم این است که نقش بیبدیل رهبری در ایران شوخی نیست.»
در سال 88 و بحرانهای پس از انتخابات نیز رهبر انقلاب صراحتا اصل «دفع حداقلی و جذب حداکثری» را بهعنوان راهبرد مواجهه با بحران عنوان کردند و شیوه مدیریت ایشان نشان میدهد بسیاری از فعالین سیاسی حامی نامزد معترض و نیز مردمی که به وی رای داده بودند بهرغم اینکه زمینه تبدیلشدن به اپوزیسیون را بالقوه و به دلیل حجم تنش و فتنه آن ایام پیدا کرده بودند، اما نهایتا در دامنه نظام حفظ شدند.
4- مدیریت و بسیج احساسات:
یکی از مسائل مهم در مدیریت بحران «بسیج افکار عمومی» و احساسات جمعی است. مدیری که توان مدیریت احساسات و کاهش هیجانات را در زمان مقتضی و شکلدهی به احساسات را در زمان دیگری که مورد نیاز است، داشته باشد؛ حتما در مدیریت بحران موفقتر خواهد بود. مدیریت احساسات نیروهای انقلابی در فتنههای سال 88 و 78 یکی از مواردی است که از وخیمتر شدن بحران در این دو مقطع و تبدیل آن به یک خشونت سراسری جلوگیری کرد. ایشان در سال 88 به منظور مدیریت احساسات نیروهای انقلابی، آنان را بارها از بروز رفتارهای غیرعقلانی برحذر داشت و کوشید تا این احساسات در مسیر درست مدیریت شود: «من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابی خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند.» از سوی دیگر ایشان نقش شور و احساسات دینی و انقلابی ملت را برای رفع بحران مدنظر داشتند و میدانستند اگر این احساسات در مسیر درست هدایت شود، مهمترین عامل کنترل بحران خواهد بود. از همین رو میتوان خطبه پرشور و احساس نمازجمعه پس از انتخابات را یک نمونه به یادماندنی از بسیج احساسات به
حساب آورد.
یکی دیگر از مهمترین بحرانهای بالقوه در دو دهه اخیر، برهه زمانی بعد از وفات امام(ره) بود. نقش آیتالله خامنهای (مدظله) در آرامشبخشی به احساسات متالم جامعه در آن مقطع زمانی را میتوان بینظیر دانست. روحیه نشاط و امیدواری که ایشان در چندماه بعد از فوت امام(ره) به جامعه پمپاژ کردند در بازیابی روحیه جمعی مردم بسیار موثر بود. کافی است به یک نمونه از بسیج احساسات عمومی در سخنرانیهای ایشان پس از فوت بنیانگذار انقلاب توجه کنیم: «آینده خیلی روشن و امیدبخش است، گویی به سمت چشمهای زلال در حرکت هستیم، طبیعی است که بین راه با مشکلات و سختیهایی مواجه خواهیم بود، در چنین شرایطی که خداوند رهبر و مراد و مرشدمان را نیز از ما جدا کرده است، اگر برگردیم یا تعلل و توقّف کنیم، به او خیانت کردهایم. باید راه را ادامه دهیم و شک نکنیم که نتیجه سعی و تلاش ما رسیدن به آن سرچشمه شفاف و زلال است، یعنی حاکمیت مطلق اسلام و دین خدا به صورت کامل و پیروزی همهجانبه اسلام بر دشمنان... با دلهای محکم و ارادههای قوی به شهرهای خودتان برگردید و روحیه کار و تلاش و وحدت و صفا و صمیمیت و حضور در صحنه و آمادگی برای خدمت و کمک به اسلام و انقلاب را در خودتان حفظ کنید.»
5-استقامت بر مبانی و قاطعیت:
مدل مدیریت بحران معظمله نشان داده است، مواجهه با سنگینترین بحرانها نیز اجازه نمیدهد ایشان از اصول و مبانی انقلاب برای رفع موقت اثر بحران، چشمپوشی کنند. این قاطعیت و استقامت، از ایشان رهبری مقتدر ساخته است که معارضین داخلی و خارجی اکنون فهمیدهاند، بحرانزایی نمیتواند ایشان را وادار به عقبنشینی و کوتاه آمدن از مبانی انقلاب نماید. یکی از این مبانی، حفظ «جمهوریت» نظام است. ایشان در سال 88 بهرغم همه مماشاتهایی که با رهبران معترضین به عمل آوردند، اما اجازه دستاندازی به صندوقهای رای و خدشه به جمهوریت نظام را ندادند. یکی دیگر از بحرانهای جدی که سیاسیون اصلاحطلب در ابتدای دهه 80 ایجاد کردند، مساله رد صلاحیتهای مجلس و استعفای دستهجمعی نمایندگان در اعتراض به نظارت شورای نگهبان بود که برخی گمان میکردند نهایتا به عقبنشینی رهبری خواهد انجامید، اما ایشان با قاطعیت و تاکید بر لزوم اطاعت همه از قانون اساسی، اجازه ندادند این بحران، به تضعیف نهادهای قانونی کشور تبدیل شود.
6- انعطافپذیری و تغییر تاکتیک در صورت لزوم:
گرچه اشاره شد، استقامت بر مبانی یکی از اصول مدیریت بحران است که توسط رهبر انقلاب به کار گرفته میشود، اما در کنار این مساله تغییر تاکتیک و روش مواجهه با مسائل برای پیشگیری از بروز بحران در صورت لزوم نیز به انعطافپذیری مدیریتی ایشان منجر شده است. بهعنوان مثال رهبر انقلاب زمانی که عدم کارایی مواجهه حکومت با مساله جمعیت را و احتمال بروز بحران جمعیتی در صورت عدم تغییر رویکرد به سیاستهای جمعیتی را احصا کردند، ایشان نهتنها مساله را توجیه نکردند، بلکه ضمن عذرخواهی، سیاستهای جدید جمعیتی پیشگیرانه برای مواجهه با بحران احتمالی جمعیت را در نظر گرفتند. در خصوص اتخاذ سیاستهای توسعهمحور و خلاف رویکرد عدالت در دولتهای پنجم و ششم (هاشمی) نیز ایشان بارها برخلاف سیاستهای تجملگرایانه سخنرانی کردند و حتی اخیرا ضمن نقد رویکرد دولت در مساله عدالت، ضمن تاکید بر لزوم تاکید بر عدالت در کنار پیشرفت، به نمایندگی از مجریان سیاستها از مردم عذرخواهی کردند.
7-نگاه ذوالابعاد به بحران:
یکی از مهمترین عواملی که میتواند به کاهش بحرانهای کلان بینجامد، نگرش همهجانبه و بینالطرفینی به ابعاد فتنه است. در صورتی که مدیر – خصوصا در بحرانهای اجتماعی و سیاسی قطبیشده - خود به یکی از طرفهای چالش تبدیل شود، عملا امکان هدایت و مدیریت بحران را از دست میدهد. اما جایگاه پدرانه رهبری در مدیریت بحرانها نشان میدهد ایشان باتوجه دادن به دو طرف شکلگیری بحران – و البته وزندهی به نقش هریک - مساله را یکجانبه مورد بررسی قرار نمیهند. شاید این اصل از مدیریت بحران را بتوان در فتنه 88 در قالب «جلسه با نمایندگان نامزدهای انتخابات»، «محکومیت اظهارات بحرانزای احمدینژاد در مناظرات انتخاباتی»، «دستور قاطع در موضوع کهریزک» و «حمایت صریح از هاشمیرفسنجانی در خطبه نمازجمعه» مشاهده کرد که البته گرچه برخی زمزمههای اعتراضآمیز در آن برهه نسبت به این اظهارات صورت گرفت، اما بعدها نقش همین بیانات در کاهش اثرات فتنه و حداقلکردن رادیکالیسم فعالین سیاسی مشخص گردید. ایشان در حوادث کوی دانشگاه سال 78 نیز، نمونه همین نگاه اعتدالی و طرفینی به جنبههای مختلف بحران را نشان دادند و ضمن دیدار با حادثهدیدگان کوی دانشگاه، آن واقعه و هجوم نیروهای خودسر را مسالهای دانستند که «قلب ایشان را میفشرد».
8-تامین امنیت:
زمانی که بحران رخ میدهد، مهمترین نیاز که امنیت یا احساس امنیت است از بین میرود. آنچه مشهود است رویکرد معظمله، دستور به تامین امنیت عمومی بهعنوان اولین اقدام برای رفع سوء اثر بحران است. مصادیق این مساله را میتوان در مدیریت بحرانهای منطقهای مشاهده کرد که تصمیم ایشان برای حضور در منطقه و پاکسازی گروههای تروریستی، با رویکرد تامین امنیت در داخل صورت گرفت و اثر این تصمیم را در امنیت کامل کشور در شرایطی که غرب آسیا درگیر بحران وحشیترین عناصر تروریستی بود، مشاهده کرد.
9- تکیه بر مشارکت مردمی در رفع بحران:
آخرین نکتهای که میتوان در خصوصیات مدیریت بحران در عملکرد رهبر انقلاب مشاهده کرد، تکیه ویژه در بحرانها بر ظرفیت مشارکت مردمی در حل بحرانهاست. این مساله را میتوان در غائله سال 78، فتنه 88 و بسیاری دیگر از چالشهای ریز و درشت کشور در سالهای اخیر مشاهده کرد که نهایتا با حضور و اجتماع مردمی برطرف شد. تاکید رهبری بر مشارکت مردمی در حل بحرانهای کشور بهگونهای است که مجله انگلیسی اکونومیست مینویسد: «اعتقادات مذهبی مردم ایران باعث شده تا در بحرانها، از گروههای مخالف جمهوری اسلامی جدا شوند. جمهوری اسلامی برخلاف رژیمهای دیگر منطقه که اعتقادی به مذهب ندارند، برپایه اعتقادات دینی مردم به ویژه اقشار فرودست شکل گرفته و همچنان از این حمایت مردمی بهرهمند است.»
دیدگاه تان را بنویسید