حلقه محمودیه/ وفاداران به تیم بهاری چه کسانی هستند؟
نسیم بهار که به کشور میوزد، بهاریون آخرین برنامههای خود را برای سال آینده مرور میکنند. مهمترین اکت سیاسی احمدینژاد در آخرین روزهای سرد بهمن ماه که درست پس از سالگرد انقلاب انجام شد، انتشار نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب بود که در آن خواستار برکناری روسای قوا و برگزاری انتخابات آزاد و بدون مهندسی شورای نگهبان شد. پس از آن وقتی با بیتوجهی روبهرو شد، در دفاع از خود یادداشتی نیز منتشر کرد. بقایی نیز آماده میشود تا به گفته خود، حکمش را گرفته و «آتش» بزند. با این همه حلقه اطرافیان او هر روز محدود و محدودتر اما متصلبتر میشود.
برخی از آنها او را در میانه راه و در سال 88 رها کردند. برخی دیگر از قطار حمایت او در سال 89 و ماجرای خانهنشینی پیاده شدند. پایداریها در انتخابات سال 90 جدا شدند. یک عده نیز با او در ماجرای انتخابات سال 94 زاویه پیدا کردند و یارانش آخر که البته چندان افرادی هم برایش نمانده بود، در ماجرای بیتوجهی به توصیه نهی و ثبتنام در انتخابات از دست داد. حالا احمدینژاد مانده و عدهای معدود افرادی که به او نزدیک و عدهای که از او دور ماندهاند. آنها که همچنان در دفتر ولنجک «حلقه محمودیه» را تشکیل میدهند.
بقایی
در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد او که به مشایی نزدیک بود رشد کرد. به معاونت ریاستجمهوری در سازمان میراث فرهنگی رسید و تکیه بر صندلی مشایی زد. اما به سرعت از آنجا به پاستور نقل مکان کرد و معاونت اجرایی نهاد ریاستجمهوری را برعهده گرفت. پستی که آخرین پست سازمانی عمرش بود و تمام پروندههای ریز و درشت تیم احمدینژاد به آنجا مرتبط شد.
یکی از ارقام تخلفش برداشت 16 میلیارد تومان از تنخواه دولت در روزهای آخر دولت دهم بود. بعدها مشخص شد که او از اموالی که در اختیار داشته، به ارگانها و اشخاص مختلف کمکهایی میکرده است. از جمله پخش سکه یا دادن پول به موسسه ایران که ما بین طرفداران احمدینژاد در این ارگان تقسیم شود. همچنین بخشیدن بدهی وام بخشی از نزدیکان دولتشان در نهاد ریاستجمهوری از هزینه بیتالمال.
بقایی این روزها بال چپ احمدینژاد محسوب میشود. او دوباره به زندان رفت. در انتخابات کاندیدا شد و احمدینژاد برای عبوردادنش از فیلتر شورای نگهبان در روز ثبتنام به همراهش رفت و در برابر دیدگان شوکزده حاضران دست در جیبش کرد. شناسنامه را روی میز گذاشت و ثبتنام کرد. احمدینژاد میخواست تا نظام را بر سر یک دوراهی برای ردصلاحیت بقایی قرار دهد. او گمان میکرد حاضر خواهند شد با او بر سر تایید صلاحیت بقایی رایزنی کنند. اما این اتفاق نیفتاد. بقایی بعد از ردصلاحیت در تابستان 96 بار دیگر به زندان رفت.
بقایی از معدود افرادی بود که در زمان ریاستجمهوری و در دوران در قدرت بودن احمدینژاد هم حکم انفصال از خدمت او اعلام شده بود. حالا در آستانه اجرای حکم قرار دارد. اما اعلام میکند و حکم را قبول ندارد و آن را به آتش میکشد. خواستار علنی برگزار شدن دادگاهش بود. اما بهدنبال افشاگری قاضیپور (نماینده ارومیه) از محتویات پروندهاش بهشدت بههم ریخت. گفته میشود حکم سنگینی در انتظارش است. احمدینژاد در یکی از جلسات پایین دادگاهش در مقابل دادگستری حاضر شد و سخنرانی تندی کرد.
بقایی در آخرین اظهارنظرها اما حرفهای عجیبی میزد. معتقد است که هر جریانی برای ماندن «نیاز به خون و شهید» دارد و او حاضر است در این راه شهید شود اما زندان را نمیپذیرد. بارها در مقابل دادگاه انقلاب معرکه گرفت و در یک اقدام بیسابقه در جمهوری اسلامی به حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری رفت و «بست نشست». بال چپ سه یار بهاری با تمام سروصداها ناگزیر است به زودی خودش را به زندان معرفی کند. البته و بیشک او مستعد دست زدن به کارهای محیرالعقول است و از او هیچ اقدامی دور از ذهن نیست.
مشایی
بعد از رد صلاحیتش در سال 92 اعلام کرد: «از سیاست کنارهگیری کرده است» اما همچنان که احمدینژاد گفته بود قصد ورود به انتخابات را نداشتم و ثبتنام کرد، او هم خلاف واقع میگفت. برخی از نزدیکان قبلی که به خاطر حضور او از دور و بر او کنار رفته بودند، باور کرده و به نزدیکش رفتند اما بار دیگر فهمیدند که این تنها یک تاکتیک برای فریب است.»
برخی معتقدند که از ابتدا با احمدینژاد در شهرداری نبوده است. اما بسیاری او را مرشد اصلی احمدینژاد میدانند. کسی که فرمانهای ایدئولوژیک این تیم را صادر میکرده و احمدینژاد اجرا میکرد. به او سرحلقه تیم انحرافی میگویند که باعث ریزش یاران بسیاری از تیم احمدینژاد از کنار او شده است. مشایی در آستانه اعلام کاندیداتوری بقایی دوباره به عرصه سیاست بازگشت. در یک اقدام جدید نامهای به سیدمحمد خاتمی، رئیسدولت اصلاحات نوشت و به او توصیه کرد تا در مورد اصلاحات و آینده آن به گفتوگو بنشینند. اما خاتمی آن را بیپاسخ گذاشت. مشایی یکبار هم به این بیتوجهی به نامه اشاره کرد و اظهار امیدواری کرد که کاش به آن پاسخ داده میشد. مشایی از سال 88 به بعد نقش دست راست احمدینژاد را بیشتر و صریحتر بازی کرد. در جریان ثبتنام بقایی در کنفرانسهای خبری او شرکت میکرد و وفاداریاش به احمدینژاد را در سخنرانیهایی که در پارکینگ ساختمان ولنجک برگزار میشود اعلام میکند.
مشایی هم مثل بقایی درگیر پرونده قضایی است. آخرین خبرها از او حکایت از این دارد که به اتهام تبلیغ علیه نظام به دادگاه فراخوانده شده است. او هم مانند بقایی حرفهایی تند علیه مسئولان کشور بهخصوص مسئولان قضایی بر زبان آورده یا توییت میکند. یکی از مهمترین کلیدواژههایی که به کار میبرد این است که امسال را سال پایانی برای همه میداند. یکی از مهمترین خطوط قرمز احمدینژاد، مشایی بود که همچنان روی زندان رفتن و دادگاه او حساس است. به اعتقاد بسیاری او بیش از آنکه نگران بقایی باشد، نگران مشایی است و تصور میکند به زودی به زندان فرستاده خواهد شد.
حبیباللهجزء خراسانی
او ذیحساب دولت دهم بود. از یاران نزدیک بقایی که بعد از خروج آنها از دولت همچنان رابطهاش را بهطور نزدیک با این تیم حفظ کرد. نامش در پرونده برداشتها غیرقانونی از نهاد ریاستجمهوری بر سرزبانهاست. حالا برای تحمل حکم شش سال به زندان اوین رفته است. تمام پولهایی که از ذیحسابی خارج شده، به امضای او بوده است. نام و تصویر او در ماجرای بستنشینی سه نفره به همراه جوانفکر و بقایی منتشر و بیشتر دیده شد. بعد از آن بود که برخی از منابع خبری از سوابق او در سالهایی نهچندان دور در شهرستانی در شرق کشور سخن گفتند. سوابقی که اصلا مناسب نبود و اگرچه خودش هم رد نکرد اما به تندی به آنها پاسخ داد. در جریان دادگاههایی که برگزار میشد، او بخشی از دفاعیاتش را در قالب فیلم و تصویر منتشر میکرد تا روی افکار عمومی تاثیر بگذارد در همانجا نشان داد. از همان روحیهای برخوردار است که بقایی و احمدینژاد نیز برخوردار هستند و بیدلیل نبود که توانسته در مدت زمانی کوتاه به چنان جایگاهی دست پیدا کند.
علیاکبر جوانفکر
او سرپرست روزنامه ایران و خبرگزاری ایرنا، بود که دستگیریاش در سال آخر دولت احمدینژاد سروصدای زیادی به پا کرد. زمانی برای دستگیریاش به ساختمان روزنامه ایران رفتند اما تیمی از نویسندگان با ایجاد درگیری مانع از این دستگیری شدند. با بازگشت احمدینژاد از نیویورک او به زندان رفت اما مدت زیادی باقی نماند.
جوانفکر همچنان جزو حلقه نزدیکان دولت بهشمار میرود. از مهمترین ارکان رسانهای این تیم است. بیشتر نوشتهها از سوی او در قالب یادداشت منتشر میشود و همچنان ارتباطهای رسانهای تیم احمدینژاد را سازماندهی میکند؛ از انتشار مطالب در کانالها یا در سایتها. جوانفکر نیز اخیرا در پروندهای درگیر است و به دادگاه میرود. او یکی از سه یار بستنشین بود که با بدرقه محمود احمدینژاد به شهرری و شاهعبدالعظیم رفت. اما یک روز بعد و با اولین اعتراضات مردمی بساط این بستنشینی بیسروصدا جمع شد. او سعی میکند در غیاب عبدالرضا داوری که در زندان به سر میبرد با تمام توان در سطح رسانهها از تیم احمدینژاد دفاع کند. یادداشتهای او بلافاصله بعد از هر موضوعی به دفاع از این تیم میپردازد. هنوز سرنوشت پرونده جدید او مشخص نشده است. در زندانبودن عبدالرضا داوری باعث شده تا این تیم کمی ضعیفتر عمل کند. او به تنهایی یک دسته از نویسندگان و چند کانال را اداره میکرد و همزمان برای آنها مطالبی را تهیه و در پخش آن کمک میکرد؛ تواناییهایی که در جوانفکر کمتر دیده میشود. با این حال او در نزد احمدینژاد و مشایی از ارج و قرب زیادی برخوردار است.
مجتبی هاشمیثمره
همچنان که در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، مرد پشت پرده این تیم بود، در دوران خروج آنها از پاستور نیز نقشش تداوم دارد. او همچنان یکی از افراد تاثیرگذار این حلقه است اما تمایلی به دیدهشدن ندارد. برای همین نه مصاحبه میکند نه اظهارنظر. اما بسیاری همچنان او را از سرحلقههای تصمیمسازی تیم احمدینژاد میدانند. شاید به خاطر همین هم بود که اخیرا عزتالله ضرغامی نزد او رفته و به اعتبار گفتههای خودش نزدیک به چهار ساعت با او به گفتوگو پرداخته است. مشخص نیست آنچه گفته و شنیده شده چه بوده است؟ آیا پیام و هشداری منتشر شده؟
اصالتا کرمانی است و خواهرزاده محمدرضا باهنر اما این هم دلیل نمیشود تا احمدی»نژادیها ملاحظه باهنر را در انتقادات تند بکنند. گفته میشود که بسیاری از اقدامات ابتکاری و بحثبرانگیز احمدینژاد همچون نامههای خارجی محمود احمدینژاد ازجمله نامه به جورج بوش و آنگلا مرکل به توصیه او انجام شده است. بسیاری نقش او را حلقه وصل با جریان اصولگرای سنتی میدانند. تحلیلی که چندان با واقعیت نمیتواند توام باشد. اما به هرحال احمدینژاد هم تلاش میکند این کانال ارتباطی را همچنان باز نگهدارد.
مرتضی تمدن
سیاستمدار زاده شهر کرد است که در دوران پرحادثه و التهاب پس از سال 88 در استانداری تهران فعالیت کرد. تا پایان دوران احمدینژاد بر سر کار بود و بعد از آن به دفتر او رفت. هیچ ابایی از اینکه در کنار احمدینژاد دیده شود، ندارد. اگرچه بعد از ماجرای بستنشینی تا حدی از نظرها پنهان شده است. اما پیش از آن بیشتر دیده میشد. پس از مجلس هفتم، با پایان دوره نمایندگی خود از سوی محمود احمدینژاد بهعنوان مشاور اقتصادیاش برگزیده شد. وی همچنین سابقه معاونت حقوقی و امور مجلس و استانها در وزارت صنایع را داراست. مرتضی تمدن از سال ۱۳۸۷ تا ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ (بیش از ۵ سال) بهعنوان استاندار تهران مشغول به کار بود. به دلیل سابقه فعالیتش در صداوسیما به حلقه رحیمی و کردان نزدیک بود. یکبار نیز در مصاحبهای که یک سال بعد از خروجش از پاستور انجام شده بود به شرق درباره علت ماندنش در کنار احمدینژاد گفت: «خیلی تعصب شخصگرایی در من نبود. من دیدگاهها و آرمانها و اصول کلی را که مبتنی بر آرمانهای انقلاب، امام و رهنمونهای مقاممعظمرهبری باشد، هر کجا ببینم انطباق دارد من کنار آن ایده و آرمان میمانم.» اما با وجود تغییرات اساسی در رفتارهای احمدینژاد و عدم انطباق دیدگاهها با نظرات رهبری همچنان در کنار او مانده است. تمدن در ماجرای اعتراض برخی از خانوادههای شهدای مدافع حرم به احمدینژاد در بهشت زهرا در کنار او قرار داشت و به مجادله با افراد مختلف میپرداخت. او همچنان در دفتر احمدینژاد در ولنجک مشغول به فعالیت است. تمدن یکباره هم در موقعی که بحث جریان انحرافی در جامعه داغ شده بود در مصاحبهای گفته بود: تمام باورهایم را در احمدینژاد پیدا کردم.
غلامحسین الهام
مردی که از قوه قضائیه به شورای نگهبان رفت و در اواخر دولت احمدینژاد سخنگوی این دولت بود. غلامحسین الهام همچنان با تیم احمدینژاد کار میکند. اگرچه از او و هوادارانش در دستگاه احمدینژاد بهعنوان تیمی موازی و مخالف تیم مشایی و بقایی نام میبرند. همسرش فاطمه رجبی از هواداران سفت و سخت احمدینژاد بود. تا آنجا که تعبیر «معجزه هزاره سوم» را برایش به کار برد و در این زمینه کتابی برایش نوشت. آخرین بار او در کنار احمدینژاد و در بوشهر دیده شد. درحالی که دو روز قبل از آن رهبری در یک سخنرانی گفته بودند: «کسانی که خودشان مسئول بودند نباید ژست اپوزیسیون بگیرند.» اظهاراتی که به رفتارهای اخیر احمدینژاد باز میگشت. دو روز بعد احمدینژاد به بوشهر سفر کرد و الهام در جریان این سفر در بین هواداران احمدینژاد در یک جلسه خصوصی سخنرانی کرد و نسبت به برخوردهایی که با تیم احمدینژاد از سوی قوه قضائیه میشود، انتقاد کرد.
عبدالرضا شیخالاسلامی
اگرچه احمدینژاد او را همچون یک قربانی (به تعبیر خودش) به مجلس برد تا به پای سعید مرتضوی قربانی کند، اما با این حال این قربانی در دستگاه احمدینژاد حضور و نفوذ خوبی دارد. شیخالاسلامی وزیرکار دولت دهم بود که بر سر استیضاحش در مجلس ماجرای یکشنبه سیاه در بهمن 91 رخ داد. فردی آرام که کمتر از دیگران رسانهای است اما در عین حال از وفاداران به احمدینژاد است. در سال 92 و هنگام اعلام کاندیداتوری مشایی او بهعنوان رئیس ستاد انتخاباتیاش معرفی شد.
شیخالاسلامی حالا همسفر روزهای کوهنوردی محمود احمدینژاد و در دفتر او کنار مرتضی تمدن مشغول به کار است. احمدینژاد برایش حکم ریاست مجتمع فنی دانشگاه ایرانیان را امضا کرد؛ دانشگاهی که روی کاغذ ماند. تنها بودجهای بود که بابتش از صندوق دولت برداشت و یک ساختمان که به دفتر دوم احمدینژاد در جنتآباد تبدیل شده است. شیخالاسلامی در جریان برگزاری جلسات بازخوانی اندیشههای امام در این مرکز فعالیت زیادی داشت. آن روزها تلاش میکردند جامعه را (خصوصا در طبقات مرتبط با شهرستانها) برای حضور دوباره احمدینژاد آماده کنند.
تیم رسانهای
از اعضای تیم رسانهای که همچنان برای احمدینژادیها باقی مانده، به تعدادی از وبلاگنویسها میتوان اشاره کرد که در گمنامی اما به صورت سازماندهی شده مشغول به کار و کمک به احمدینژاد هستند. افراد آنها در شهرستانهای مختلف نیز به این تیم کمک میکنند و از جمله سازمانهای رسانهای هستند که میتوانند در سرعت بالایی مطالب را دست به دست کرده و در کانالهای مختلف بازنشر کنند.
علاوه بر جوانفکر افراد دیگری نیز در این تیم حضور دارند. حسین نوبختی یکی از کسانی است که گفته میشود در پشت صحنه مشغول اداره این تیم است. از مصطفی زرقونی نیز نام برده میشود که از جمله افرادی است که در دوره جوانفکر در روزنامه ایران حضور داشتند و از آن منبع تغذیه میکردند. اما همچنان با این تیم ادامه دادند و به دفاع از احمدینژاد میپردازند. محمدحسین حیدری یکی دیگر از اعضای این تیم است که مسئولیت سایت دولت بهار و کانال آن را برعهده دارد. او در ماجرای بستنشینی تیم رسانهای را در غیاب جوانفکر هدایت و راهبری میکرد. یادداشتهای او در دفاع از تیم احمدینژاد عموما برآیند این تیم است که در برخی مواقع که جوانفکر در نوشتن آن ملاحظاتی دارد و یا باید حرفهای تندتری زده شود از قلم او نوشته و منتشر میشود.
حیدری جوان است و بعد از پخش سخنان احمدینژاد در ماجرای بستنشینی دستگیر و مدتی بازداشت بود، اما با وثیقه آزاد شده و به فعالیتش در همان کانالها و سایتها ادامه میدهد.
بهمن شریفزاده
یکی از معدود روحانیون این حلقه است. تا سال 80 مدیر حوزه علمیه مروی و مدارس تابعه آن به مدت 10سال بود. حالا مجلهای را برای تیم احمدینژاد و حلقه انحرافی منتشر میکند. تلاش میکند زبان گویای ایدئولوژیهای مشایی باشد و آنها را برای جامعه و مردم تبیین کند. اگرچه عنصری چندان پرهیاهو و پرسروصدا نیست. اما مصاحبههایش معمولا دارای نکاتی است که رسانهها از آن استقبال میکنند. از جمله در آخرین مصاحبهاش با سایت نامه نیوز ادعای عجیبی کرده و ضمن دفاع از احمدینژاد گفته بود: «که ممکن است مخالفان نقشه ترور او را بکشند.» اخیرا مجلهای با عنوان: «نسیم بهاری» منتشر میکند؛ مجلهای که اسما و رسما متعلق به جریان احمدینژاد است و تلاش میکند گفتمان موسوم به «بهاری» را تبیین کند. یار نزدیک مشایی و احمدینژاد در گفتوگو با نامه نیوز میگوید: «به نظر من واقعگراها به این نتیجه نمیرسند که با احمدینژاد برخورد کنند. اما توهمگراها فکر میکنند مردم عاشقشان هستند و هیچ مشکلی وجود ندارد. اگر با چنین افراد توهمزدهای روبهرو شویم که هستیم، شاید آنها حتی نقشه حذف فیزیکی احمدینژاد را هم بکشند. اما به نظر من واقعگرایان نسبت به اعتراض مردم عددشان بیشتر شده است و به توهمزدگان مهلت نخواهند داد که با احمدینژاد برخورد کنند. ممکن است به احمدینژاد انتقاد کنند اما حاضر نیستندای نامه برخورد با احمدینژاد را امضا کنند. وقتی در مجلس رد صلاحیت شدم به من گفتند هر کاری کنی باید بدانی که بنا نیست از این خط کسی تایید شود، روابط عمومی یک نهاد نظامی به من گفت ما رصد کردیم که هر کسی از جریان انحرافی وارد انتخابات شده است، ما ردش کردهایم، خب این یعنی چه؟
دیدگاه تان را بنویسید