درگفتوگو با مثلث :
سیدجلال ساداتیان : حرکت با احتیاط بیشتر
دونالد ترامپ با حضور در کاخ سفید معادلات را در بسیاری از نقاط جهان برهم ریخت. او که در دوران رقابتهای انتخاباتی نیز بارها برجام را بدترین توافق تاریخ خوانده بود، بالاخره پس از یک سال تحمل این توافق، یک ماه پیش از آن خارج شد و اعلام کرد سختترین تحریمها را علیه ایران اعمال خواهد کرد. این تصمیم رئیسجمهور آمریکا تبعات زیادی برای مذاکرهکنندگان ایرانی در پی داشت و بسیاری از منتقدان برجام زبان به گلایه از ظریف به عنوان وزیر خارجه و رهبر مذاکرات با گروه 1+۵ گشودند. اما اکنون این پرسش مطرح است که آیا اتفاقات اخیر منجر به تغییر مواضع محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران خواهد شد یا خیر؟ دکتر سیدجلال ساداتیان، دیپلمات پیشین ایرانی و از حامیان توافق برجام در گفتوگویی با هفتهنامه مثلث به تبیین این موضوع پرداخته است.
ارزیابی شما از فعالیتهای دکتر ظریف در پرونده هستهای ایران چیست؟
با یادآوری شرایطی که در آن قرار داشتیم شاید اهمیت اقدامات تیم مذاکرهکننده به ریاست آقای دکتر ظریف و توافقی که به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) شهرت یافت، خود را بهتر نشان دهد. واقعیت آن است که این مذاکرات سابقهای 12 ساله دارد. یعنی در دوره دولت اصلاحات با شیطنت منافقین و اطلاعاتی که به محافل بینالمللی دادند، اعلام داشتند که ایران در حال ساخت بمب اتمی است. طبیعتا آژانس بینالمللی انرژی نسبت به این خبر حساس شد، چند دور مذاکرات فیمابین ایران و آژانس صورت پذیرفت و نمایندگان و بازرسان آژانس از ایران و سایتهای فعالیت هستهای بازدید کردند. گزارشاتی که آژانس به ریاست آقای بلیکس و بعد از وی آقای البرادعی از فعالیتهای هستهای ایران منتشر میساخت مدعی انحراف ایران از «انپیتی» و تعهدات ایران بود. در همان زمان تیم مذاکرهکننده ایران به سرپرستی آقای دکتر روحانی، دبیروقت شورای عالی امنیت ملی تلاشهای فراوانی را به کار گرفتند تا موضوع، کماکان در چارچوب آژانس باقی بماند و جنبه امنیتی پیدا نکند. در این ارتباط مذاکراتی با وزرای خارجه سه کشور اروپایی (تروئیکا) در خارج از ایران و نهایتا در ایران انجام شد که به تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای ایران مشهور به توافق سعدآباد منجر شد. با تغییر دولت در سال 1384، تیم مذاکرهکننده نیز تغییر کرد و آقای جلیلی به عنوان دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی مسئول مذاکره شد و چند دور مذاکرات بعدی بینتیجه به پایان رسید. بنابراین ایران تعلیق را فک کرد و فعالیتهای غنیسازی خود را با شدت بیشتر آغاز کرد. از این پس، گزارشات آژانس علاوه بر شورای حکام، مستقیما روانه شورای امنیت سازمان ملل متحد میشد. با بیاعتنایی رئیس وقت دولت، آقای احمدینژاد و با اصرار ایالات متحده آمریکا و اجماع همه اعضا دائم و غیردائم، 6 قطعنامه علیه فعالیتهای هستهای ایران صادر شد که اولین آن به شماره 1737 غیر اجباری با 14 رای موافق و یک رای عضو غیر دائم (قطر) به تصویب رسید ولی بقیه قطعنامهها به شماره 1747، 1803، 1835، 1887 و 1929 ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد و ماده 40 و 41 عمدتا با اجماع یا حداکثر رای ممتنع مثلا ونزوئلای عضو غیردائم به شکل اجباری و تکلیفی به تصویب رسید و در نتیجه همه کشورهای جهان موظف به شرکت در تحریم و افزایش فشار اقتصادی بر ایران بودند. طبیعتا کشورهای صنعتی و صاحب تکنولوژی و قدرت اقتصادی فشارهای بیشتری را علاوه بر تحریمهای شورای امنیت علیه ایران وضع کردند و شرایط بهگونهای شده بود که انتظار تصویب قطعنامههای بیشتری ذیل ماده 42 میرفت که کشورهای عضو سازمان ملل همگی موظف به شرکت در جنگ علیه ایران میشدند. در چنین شرایطی در سال 1392 آقای روحانی رئیسجمهور و دکتر ظریف وزیر امور خارجه شدند و موضوع هستهای ایران از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه منتقل شد. در این مقطع تیم هستهای به ریاست آقای ظریف و حمایت و پشتیبانی مستقیم رئیسجمهور کار خود را آغاز کرد.
حاصل 23 ماه مذاکرات فشرده و نفسگیر که تقریبا تمامی توجه آقای ظریف به عنوان وزیر امورخارجه جدید و تیم همکار وی را با وزرای خارجه کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل (روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا) به علاوه آلمان موسوم به 1+5 به خود اختصاص داده بود، بهرغم مخالفتهای شدید صهیونیستها و عربستان سعودی و لابی آنها در داخل آمریکا و اروپا و گروه موسوم به دلواپسان و برخی محافل زیرزمینی در داخل ایران، توافقی شامل 174 صفحه مطلب بود که با قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد تضمین شد و علاوه بر آن تمامی قطعنامههای قبلی در رابطه با تحریمهای هستهای علیه ایران نیز ملغی اثر شدند. این امر در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل متحد بیسابقه بود و در دنیا به عنوان توان آقای دکتر ظریف و تیم مذاکرهکننده انعکاس یافت و نتیجه قهری آن رفع ایرانهراسی و آغاز رفع تحریمهای چندجانبه و دوجانبه بود. همچنین اتحادیه اروپا مصوبه خاص خود را در رابطه با لغو تحریمها صورت داد و حرکت آرام به سمت عادیشدن همه امور تجاری و اقتصادی و به تبع آن سیاسی آغاز شده بود و یکی پس از دیگری موفقیتها خودنمایی میکرد. هرچند تمرکز بر برجام، باعث غفلت از داخل وزارتخارجه و نیز روابط دوجانبه با برخی دیگر از کشورهای جهان شده بود. پس از چندی دولت جدید آمریکا به ریاست دونالد ترامپ جمهوریخواه بر سر کار آمد و تمامی دستاوردهای اوباما و از جمله توافق برجام را که شخص باراک اوباما و وزیر خارجهاش جان کری سعی بلیغی برای به نتیجه رسیدن آن به کار برده بودند را زیر سوال برد.
در حال حاضر که آمریکا از برجام خارج شده و انتقادهایی نیز به عملکرد تیم هستهای وارد است به نظر شما دکتر ظریف بین حاکمیت و دولت کجا قرار میگیرد؟
باید توجه داشت چند نوبت تعریف و تشکر رهبری از تیم مذاکرهکننده و همراهان او و تائید رهبری اگر نبود، شاید مخالفان قسمخوردهای که تلاش داشتند به هر شکل شده از ادامه کار آقای ظریف جلوگیری کنند و اجازه ندهند برجامی شکل بگیرد، موفق میشدند. در شرح احوالات آقای ظریف ذکر شده است، زمانی که ایشان برای سفارت ایران در زمان وزارت آقای دکتر کمال خرازی در نظر گرفته میشوند و آقای وزیر موضوع را با رهبری مطرح میکنند با استقبال ایشان روبهرو شده است. یا در موردی آقای ظریف گفتهاند که رهبری تاکید داشتهاند که شرعا موظفی اگر نظرت 180 درجه با من مغایر بود، آن را مطرح کنی و ایشان گفته است که متعهد بودهام با طرح نظراتم آنچه نظر رهبری بوده، ولو مغایر با نظرات خودم آن را اجرایی کنم. عملکردها هم غیر از این را نشان نمیدهد.
به نظر شما آیا سرنوشت برجام آقای ظریف را در مذاکرات و مواضعش محافظهکارتر از پیش خواهد کرد؟
آنچه اتفاق افتاده است، کمکاری و ضعف ظریف نمیتواند ارزیابی شود؛ آقای ظریف هرچه بلد بوده را در ظرف زمانی خودش به کار برده است. به اذعان خیلی از شخصیتهای جهانی از جمله هنری کیسینجر که کتاب دیپلماسیاش را با امضای خودش به آقای ظریف هدیه کرده، تعبیری دارد قابل تامل و نوشته «تقدیم به دشمن قابل احترام»، پس دلیلی برای محافظهکار شدن وجود ندارد، اما اینکه هر کس از مجموعه تجارب حاصلهاش در حرکات بعدی استفاده کند، عین عقلانیت است. آیا میشد در آن ظرف زمانی و با آن شرایطی که آمریکاییها پای میز مذاکره آمده بودند، آن همه همت بهخرج دادند تا برجام به نتیجه برسد، برای اولینبار پس از شکلگیری رژیمصهیونیستی اشغالگر قدس، رئیسجمهور آمریکا، نخستوزیر اسرائیل را به حضور نپذیرفت و او از طریق کنگره به آمریکا رفت و در آنجا سخنرانی انجام داد که آقای اوباما بگوید به آن هم گوش نمیدهد، ظریف یا طرف ایرانی بهطور کلی، فشار بیشتری را بر آمریکا وارد کند و ضمانتهای سفت و سختتر بیشتری بگیرد؟ گمان نمیکنم. شاید در مقابل جریانات داخلی که هنوز هم برای حمله به دولت آقای روحانی از آن استفاده میکنند، لازم بداند که محتاطتر عمل کند تا آنگونه دچار کمردرد نشود، اما در مقابل جریانات بیرونی ضرورتی حس نمیشود.
در نهایت محتوای مذاکرات اخیر آقای ظریف با جان کری چه بوده و با چه هدفی این گفتوگوها انجام شده است؟
ظریف خود با اشاره به رایزنیاش با جان کری و دولت قبل آمریکا درباره برجام، گفته بود: «در سفر خود به نیویورک با افراد مختلف خارج از دولت آمریکا که در گذشته در مذاکرات 1+5 حضور داشتند و از گروههای تصمیمساز و نخبگان سیاسی هستند، گفتوگو کردم تا واقعیات را به آنها منتقل کنیم.»
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی تاکنون برجام را رعایت کرده و کشور جدی در صحنه بینالملل بوده است اما در مقابل آمریکاییها به برجام پایبند نبودند، بنابراین در حقیقت نخبگان سیاسی آمریکا میبایست این حرفها را شنیده و منتقل کنند.
در آمریکا افرادی که دارای نفوذ سیاسی هستند، میتوانند در روند تصمیمسازی تاثیرگذار باشند اما جان کری و دیگر افراد حزب دموکرات در دولت ترامپ تاثیر ندارند. با این وجود باید توجه داشت که آمریکا تنها یک دولت مستقر در کاخ سفید نیست، بلکه مجموعهای از افکار عمومی و گروههای لابی و فشار و مطالعاتی است که مجموعه این عوامل سیاستی را پیش میبرد.
دکتر ظریف در سفر خود به نیویورک با افراد گوناگون و موثر در حزب جمهوریخواه، حزب دموکرات، رسانهها و گروههای مطالعاتی مذاکره انجام دادند که مجموعه آنها باید به کار گرفته شوند، این در حالی است که مقامات کشورهای دیگر برای انجام چنین ملاقاتهایی دهها و بیش از 100 میلیون دلار هزینه میکنند تا هماهنگ و برگزار شود زیرا این گفتوگوها و انتقال پیامها تاثیرگذار است.
دیدگاه تان را بنویسید