اصلاحات در اردوگاه سنتگرایان/ آیا جامعه روحانیت خواهد توانست به جایگاه قبلی خود در سیاست ایران بازگردد؟
تحولات اخیر اساسنامهای و مدیریتی در جامعه روحانیت مبارز را چقدر باید جدی گرفت؟ آیا واقعا میتوان گفت که فصل جدیدی از فعالیت این نهاد مذهبی – سیاسی آغاز شده یا همه چیز در سطح تغییر روسا و شاید برخی تغییراتی جزئی شکلی باقی خواهد ماند؟
مثلث آنلاین/ مصطفی آرانی
قبل از هر چیز برای کسانی که از این تغییرات باخبر نیستند باید بهطور خلاصه بگوییم که بعد از تغییرات اساسنامهای این تشکل، آیتالله موحدیکرمانی که قبلا دبیرکل این مجمع بودند به عنوان رئیس شورای مرکزی و آیتالله مجتهدشبستری و حجتالاسلام تقوی به ترتیب به عنوان نایب رئیس و دبیر آن انتخاب شدند. مصباحیمقدم همچنان به عنوان سخنگوی این تشکل باقی ماند و در مهمترین تحول، مصطفی پورمحمدی، به عنوان دبیرکل این تشکل انتخاب شد.
ابتدا بیایید معنای این تحولات را با هم مرور کنیم تا بعد از آن به سراغ اثرگذار بودن یا نبودن آن برویم. به نظر میرسد که این تحولات دست کم سه پیام روشن دارد، نخست جوانگرایی. در ساختار جدید، سن دبیرکل یعنی پورمحمدی، اگرچه 59 سال است؛ اما باز هم نسبت به سن آیتالله موحدیکرمانی یعنی 87 سال نزدیک به 28 سال جوانگرایی را نشان میدهد. در عین حال تعیین یک شورای مرکزی برای نظارت عالیه روی مجموعهای که شیوخ جامعه در آن عضو هستند هم باعث شده که بتوان در سطوح پایین از افراد چابکتر استفاده کرد و همین موضوع احتمالا باعث خواهد شد که جامعه روحانیتی فعالتر در عرصه سیاسی حضور داشته باشد. در عین حال، انتخاب سخنگو برای این تشکل نشان میدهد که جامعه روحانیت پذیرفته که در دوران جدیدی در حال فعالیت سیاسی است و از این رو باید خود را با شرایط جدید مطابقت بدهد. تاسیس سایتی برای جامعه روحانیت را نیز باید در بستر همین مساله فهم کرد.
حالا به سراغ سوال اصلی برویم. آیا چنین تحولی، تحول موثر در جهت فعالیت بیشتر و کارآمدتر این نهاد در سپهر سیاسی ایران خواهد بود؟ به نظر میرسد دستکم به سه دلیل باید گفت که جامعه روحانیت با موانع جدی برای فعالیت کارآمد در سیاست ایران روبهرو است:
نخست اینکه جامعه روحانیت در حال حاضر از چهرههای موثر و درجه یک خود که از ابتدای انقلاب تا اواخر دهه 70 در این تشکل و سیاست ایران نقشآفرین بودند خالی شده است. بخشی از این بزرگان مثل شهید مطهری، بهشتی یا مفتح و باهنر در ابتدای انقلاب به دست تروریستها به شهادت رسیدند، بخشی دیگر طی این سالها از دنیا رفتهاند مثل آیتالله مهدویکنی، بخشی دیگر در اواسط دهه 60 طیف دیگری از سیاست ایران را برای فعالیت خود انتخاب کردند و مجمع روحانیون را تاسیس کردند، ولی بخش مهم دیگری بعد از روی کار آمدن احمدینژاد و بهطور مشخص بعد از سال 1388 از مواضع سیاسی جامعه روحانیت گلایهمند شدند و ترجیح دادند که دیگر در جلسات این طیف شرکت نکنند. بهطور مشخص باید به هاشمیرفسنجانی، حسن روحانی و ناطقنوری به عنوان یک مثلث در این طیف اشاره کرد.
مساله بعدی به اعتماد عمومی مردم نسبت به روحانیت برمیگردد. شاید آمار دقیق و به روزی از میزان اعتماد مردم به روحانیت در دست نداشته باشیم و شاید برخی بگویند که اعتماد به حسن روحانی در سال 1392 نشاندهنده این است که مردم هنوز به روحانیت اعتماد دارند اما شاخصهای دیگری مثل کاهش محسوس تعداد نمایندگان روحانی در مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که دست کم بخشی از مردم نسبت به حضور روحانیت در سیاست ایران اعتماد گذشته را ندارند. فراموش نکنید که حالا و با آغاز یازدهمین سال فعالیت علی لاریجانی در مجلس شورای اسلامی، این نهاد قانونگذاری، 15 سال است که دیگر رئیس روحانی به خود ندیده است.
مساله سوم، موضع سیاسی جامعه روحانیت مبارز است. جامعه روحانیت در سنگر راست سنتی حضور دارد اما واقعیت این است که یکی از آخرین مبارزان در این سنگر است چرا که رفتهرفته تمام افرادی که در این سنگر حضور داشتند جای خود را در محیط سیاسی ایران تغییر دادند. بخشی از آنها مثل طیف ناطقنوری و روحانی و هاشمی و حتی لاریجانی بعد از سال 1388 به اصلاحطلبان نزدیکتر شدند از سال 1392 رسما جریان سومی به نام اعتدال را کلید زدند. بخشی هم مانند علیاکبر ولایتی بعد از ارتحال هاشمی در حال حرکت به سمت اصولگرایان رادیکالتر هستند. در این شرایط ماندن در سنگر راست سنتی آن هم در حالی که راست یا همان اصولگرایی هم ظاهرا به مرحله پوستاندازی رسیده و برخی از نواصولگرایی صحبت میکنند، چه معنایی خواهد داشت؟
با این سه ملاحظه آیا باید گفت که تغییرات جدید، بدون نتیجه باقی خواهد ماند؟ به نظر نمیرسد که این تغییرات بینتیجه باشد. همانطور که گفتیم جوانگرایی، چابکی و حضور در رسانه میتواند باعث شود جامعه روحانیت بتواند دست کم سهم کنونی خود در سیاست ایران را حفظ کند. از سوی دیگر، وضعیت سیاسی در ایران به سویی پیش میرود که با شکست دولت روحانی در پروژههای خود و البته احتمال عدم تمایل مردم و کشور به انتخاب یک اصولگرا یا نواصولگرا چون قالیباف یا احمدینژاد، راست سنتی بتواند با گزینهای مثل علی لاریجانی، جای محکمتری در سپهر سیاسی ایران داشته باشد. با این وجود شکی نیست که جامعه روحانیت برای رسیدن به جایگاه قبلی خود ماموریت دشوار یا حتی غیرممکنی را پیش رو دارد.
دیدگاه تان را بنویسید