عبور نه چندان آرام/اصلاحطلبان عصر اعتدال را تمام شده میدانند
تحولات سیاست خارجی اکنون دردسری هم برای روحانی شده و هم برای موتلفان او. کار به آنجا رسیده است که حتی مدافعان پروپاقرص دولت هم حالا فضای ناامیدی را به تصویر میکشند و کا را تمامشده میدانند
حالا که برجام نفسهای آخر خود را میکشد و در ایالات متحده دونالد ترامپ همه راهها برای بازگشت حیات به این توافق را بسته است، به نظر میرسد این مساله تاثیرات خود را در فضای سیاسی ایران نیز گذاشته است. هم ائتلاف کل گرفته از سال 92 میان طیفی از اصلاحطلبان و اصولگرایان دچار چالش شده، هم اصلاحطلبان برنامههای جدیدتری برای آینده سیاسی خود چیدهاند و هم از همه مهمتر تغییرات مهمی در سهمگیری از سرمایه اجتماعی در گروهها و گرایشهای سیاسی پدید آمده است. این ماجرا یک ریشه مهم دارد و آن گرهزدن سیاست خارجی به سیاست داخلی است. پروژهای که حسن روحانی در سال 92 آن را کلید زد. اینچنین است که تحولات سیاست خارجی اکنون دردسری هم برای روحانی شده و هم برای موتلفان او. کار به آنجا رسیده است که حتی مدافعان پروپاقرص دولت هم حالا فضای ناامیدی را به تصویر میکشند و کا را تمامشده میدانند.
اعتراف صادق
شاید مهمترین و صادقانهترین تفسیر را صادق زیباکلام از حامیان دولت در این مورد داشته است. او گفته است: «دوره جریان اعتدال و میانهروی تمام شد و درصورت منتفی شدن برجام به دهه 80 برمیگردیم، به این معنا که حسب آنچه میخواهیم جلو میرویم و دیگر برای ما اهمیتی نخواهد داشت که آژانس و اتحادیه اروپا چه میکنند. آقای روحانی از ریاستجمهوری استعفا بدهد یا استعفا ندهد، به اصلاحطلبان نزدیک شود یا نشود، همچنان بر خط اعتدال باقی بماند یا نماند، فرقی نمیکند چون دیگر حرفی برای گفتن ندارد. حتی اگر آقای روحانی از ریاستجمهوری استعفا ندهد و اصرار داشته باشد که تا 1400 بماند، عملا زمام امور کشور در دست او نخواهد بود. سیل جریان مخالف دولت آنقدر پرزور و پرشتاب خواهد بود که آقای لاریجانی و اصولگرایان معتدل و میانهرو را با خود میبرد یا آنها را وادار به سکوت میکند. دولت آقای روحانی، علی لاریجانی، اصولگرایان معتدل و میانهرو و اصلاحطلبان دیگر هیچکدام در برابر گردباد سهمگین ناشی از منتفیشدن برجام توان ایستادن نخواهند داشت و به حاشیه عرصه سیاسی کشور رانده میشوند.» این اظهارات صادق زیباکلام با موجی از واکنشها مواجه شد. حال آنکه قبل از او یک نفر دیگر هم حرفهایی زده بود که نشان از تغییر نگاهها در جناح اصلاح داشت. سعید حجاریان در اظهارنظر بسیار مهمی از به آخر رسیدن حسن روحانی سخن به میان آورده بود. او حرفهایش را در قالب پروژه ادعایی حذف روحانی بیان کرده بود. پروژه حذف حسن روحانی در قالب 4 سناریوی به استعفارساندن، اِعمال فشار، طرح عدم کفایت و پروندهسازی، تحلیل سعید حجاریان از تحرکات مقدماتی جناح مخالف برای روزهای پسامرگ برجام و بسته شدن کامل پنجره مراودات حقوقی با غرب است تا آستانه تحمل رئیسجمهور تحریک و کاسه صبرش لب ریز شود و وقتی طاقتش به پایان رسید، نهایتا بین زندگی با آرامش و ریاستجمهوری پرچالش، گزینه نخست را به اختیار انتخاب کند.
تئوریسین جریان اصلاحات حتی احتمال آن را میدهد که کناررفتن روحانی متأثر از سناریوهای چهارگانه بدون آثار اجتماعی و سیاسی باشد. او دقیقا اینچنین میگوید: «شاید مردم به نبود روحانی رضایت دهند چرا که جایگاه رئیسجمهور نزد حامیان خود به دلیل تحققنیافتن وعدههای اقتصادی و همچنین عدم توانایی در رفع حصر و برخی دیگر از مسائل افول کرده است. از این گذشته روحانی در مقابل مسائل جاری چون فیلترینگ تلگرام و افزایش نرخ دلار نیز واکنش مناسبی نداشته است. در میان احزاب و چهرهها نیز عبور از روحانی محتمل است؛ چرا که هر یک از متحدان امروزین وی تئوری بقای خاص خود را دارند و ممکن است در یک نقطه عطف به موضع عدم دفاع برسند. بنابراین بعید نیست در بزنگاه، روحانی بماند و یکی دو حزب اصلاحطلب! اما من معتقدم احزاب اصلاحطلب تا آنجا که مقدور و میسر است و خود روحانی توان ایستادگی دارد باید از وی پشتیبانی کنند و این نکته را توضیح دهند که بسیاری از موانع پیش روی روحانی ناشی از عوامل داخلی و خارجی است که وی در آنها مقصر نبوده است.»
او وقتی با این سوال خبرنگار مواجه میشود که میپرسد: «با فرض اینکه روحانی از قدرت کنار برود، آینده قوهمجریه در فردای پس از او چه خواهد بود؟» چنین پاسخ میدهد: «دو راه قانونی برای این منصب متصور است. یکم برگزاری انتخابات زودهنگام و دوم تغییر قانون اساسی و حذف پست ریاستجمهوری. درباره برگزاری انتخابات زودرس نخستین پرسش موضع اصلاحطلبان است. آیا اصلاحطلبان کاندیدا معرفی خواهند کرد؟ به اعتقاد من، اصلاحطلبان در آن انتخابات کاندیدا نخواهند داشت، بنابراین سکوت خواهند کرد و رقابت تنها میان کاندیداهای جناح راست درمیگیرد. البته ممکن است بعضی «بدلیها» از باب تقرب به انتخابات ورود کنند و شکاف سطحی ایجاد کنند اما مشارکت در چنین انتخاباتی پایین خواهد بود، بنابراین احتمالا راست پیروز انتخابات خواهد بود و این یعنی چشمپوشی از حضور حداکثری مردم.»
سیاسیون چه میگویند؟
اظهارات حجاریان و صادق زیباکلام که هر دو از پایان دوران روحانی سخن میگویند با بازخوردهایی در دو جناح مواجه شده است. در میان اصلاحطلبان حسین مرعشی گفته است: «دولت آقای روحانی دولت نیرومندی است. بیدی نیست که با این بادها بلرزد. آقای روحانی محکم است، استوار است، پشتوانه دارد و ما در این شرایط باید به فکر این باشیم که راه حلی برای مشکلات ایران پیدا کنیم. دولت آقای روحانی که دولت بیریشهای نیست که بخواهد از مشکلات بهراسد و صحنه را ترک کند. شکست دولت آقای روحانی، شکست ملت ایران است. دولت منتخب ملت است. ما حتما به چیزی به نام شکست فکر نمیکنیم.»
در اظهارنظری دیگر مرتضی بانک از اعضای اعتدال و توسعه گفته است: «من فکر میکنم سرنوشت اعتدال و اصلاحات در یک راستا و باتوجه به شرایط عمومی کشور، با یکدیگر رقم خورده است. بر شرایط موجود به نظر من خطا است که این هماهنگی و همکاری از بین برود. چه از سوی اصلاحات و چه از سوی اعتدال باید تلاش شود تا این انسجام و همکاری حفظ شود. فکر میکنم طی این چند دوره انتخابات یعنی دو دوره ریاستجمهوری و یک دوره انتخابات مجلس این همکاری ثمربخش بوده است. گرچه باید قبول کنیم ظرفیت هر جریان متفاوت است و هرکدام به اندازه خودش تلاش کرده اما نمیتوان از ثمرات آن سخن نگفت. در انتخاباتهای گذشته با همکاری میان جریان اصلاحات و جریان اعتدالگرا پیامی که به مردم داده شده بود، پیامی بسیار روشن و موفق بوده است؛ مردم هم به خوبی پیام این همکاری را دریافتند چراکه با ذائقه آنان بهشدت هماهنگی داشت. اصلا به همین دلیل بود که ائتلاف اصلاحات و اعتدال موفق بود. در این میان نباید فراموش کنیم که تندروهای اصولگرا طبیعتا اصلا به این همکاری راضی نیستند.»
آغاز فاصلهگذاری
اما آنچه مرتضی و مرتضی بانک میگویند طبیعتا نظر اعتدالگرایان و طیف راست اصلاحطلبان است و از اظهارنظرها برمیآید که طیف چپ نظر دیگری دارد و فاصلهگذاری با روحانی را آغاز کرده است. هاشمزایی که از نمایندگان اصلاح طلب مجلس است، در مصاحبهای گفته: «اعتقاد دارم اگر دوستان اصلاحطلب ما مواظب اظهارات خود باشند و در زمین رقیب بازی نکنند، بهطور حتم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. افکار عمومی به خوبی در جریان است که آقای روحانی یک چهره اصلاحطلب نبود، بلکه یک شخصیت اصولگرا بود که رویه اعتدال را برگزید. در شرایطی که بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلبی به دلایل خاص موفق به شرکت در انتخابات نشدند، بهترین گزینه آقای روحانی بود که به عنوان اعتدالگرا در عرصه انتخابات حاضر شد. بنابراین نمیتوان گفت که عملکرد روحانی را مردم به حساب اصلاحطلبان بگذارند. بله اگر نگاه جامعه به دولت روحانی بر این مبنا باشد که دولت روحانی یک دولت اصلاحطلب است بهطور حتم از این بابت آسیب خواهیم دید. من اعتقاد دارم نسل جوان کشور به سطح بالایی از آگاهی رسیده که واقعیتها را تشخیص دهد. این یک حقیقت است که در وضعیتی که شرایط بر ما تحمیل کرده است انتخاب آقای روحانی و حمایت از او بهترین گزینه برای اصلاحطلبان بوده و هست. از این رو اعتقاد دارم جامعه تلاش جریان اصلاحات را به خوبی میبیند و به شرایطی که بر ما حاکم شده به خوبی واقف است و به همین دلیل پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان از این بابت در امان است و آسیب نمیبیند.» در این میان سخنگوی حزب اعتماد ملی هم حرفهای مهمیزده است.
گرامیمقدم فعال سیاسی اصلاحطلب گفته است که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان حتما بایستی ائتلافی حرکت کند اما ائتلاف در درون جبهه اصلاحات. بیش از آنکه بر ائتلافهای خارج از جبهه اصلاحات تمرکز کنیم، باید بر حفظ هویت اصلاحطلبی تکیه و تاکید داشته باشیم، چراکه در گذشته دیدیم برخی از این ائتلافات نافرجام بود. ائتلاف در جریان انتخابات ریاستجمهوری تا قبل از پیروزی و تا پشت در پاستور ادامه داشت و بعدا تمام دولت و استانداریها به دست اعتدال و توسعه یا جریان راست میانه افتاد. بر این اساس من موافق هستم که نباید با جریانی که در انتخابات اخیر به اصلاحطلبان نارو زدند، یکبار دیگر ائتلاف کرد. اصلاحطلبان باید برای این موضوع فکری کنند و تنها درصورت یافتن راهکار مناسب به ائتلاف خارج از جبهه اصلاحات بیندیشند».
فاصلهگذاری اصلاحطلبان با روحانی البته همراه شده با انتقادهایی از عملکرد دولت.
آنها میخواهند در ذهن مردم «این همانی» اصلاحان و اعتدالگرا این را از میان ببرند و بگویند عملکرد دولت چندان مورد حمایت آنها نیست. برای مثال عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب گفته است: «این اتفاقات بر وضعیت کابینه هم تأثیر میگذارد. به وضعیت ارز یا اقتصاد نگاه کنید. تیم اقتصادی دولت آنطور که انتظار میرفت شکل نگرفت، تیمی درست شد که رهبری و هدایتکننده جدی ندارد، به نظر نمیرسد انسجام داشته باشد و نمیدانیم بر چه اساسی شکل گرفته است. یا در زمینه فیلتر تلگرام، دولت تا آنجا که میتوانست اقداماتی کرد، اما این اقدامات اولا شفاف نبود، ثانیا سعی نکرد آن را به عرصه عمومی بکشاند، به همین دلیل هم دچار مشکل شد. یعنی میگفت دست ما روی دکمه فیلترینگ نمیرود، اما عملا این اتفاق افتاد. از نظر مردم این یک مسأله فرعی است که چه کسی این کار را کرده است. مردم به نتیجه نگاه میکنند. آنان به دولت رأی دادند و رئیسجمهوری را انتخاب کردند تا این هدف را پیش ببرند. حالا اگر کس دیگری این کار را میکند، مسأله اصلی مردم نیست، مهمتر از فیلترینگ تلگرام، اعتبار انتخاب مردم به چالش کشیده شده است. وظیفه دولت و رئیسجمهوری است که از انتخاب مردم و اعتبار آن دفاع کنند و اگر نمیتوانند از آن انتخاب دفاع کنند، پس برای چه نامزد شدند؟»
داستان تئوریهای حجاریان
اما سخنان حجاریان هم بیواکنش نمانده است. هرچند اصولگرایان واکنش جناحی مشخص و یکسانی نشان ندادند اما مجموع پاسخهای آنها انکاری بود. عباس سلیمینمین تئوری پروژه حذف روحانی را صرفنظر عناصر دست پایین جبهه پایداری دانست که اگر در مجلس یا فضای رسانهای حرفی میزنند اما این حرف را نباید به حساب اصولگرایی گذاشت چون با سیاست نظام و عقلای جریان اصولگرا نمیخواند. او یادآور شد: «رهبری هیچگاه اجازه ندادند دولتها در چارچوب رقابتها نیمهتمام رها شوند. زمان ریاستجمهوری خاتمی در جناح راست کلی آدمهایی بودند که تحلیل میکردند که «ماندن دولت خاتمی فاجعه است و هر طور شده او باید از ریاستجمهوری کنار برود» اما رهبری با تمام توان دفاع کردند و ایستادند تا خاتمی دوره دوم ریاستجمهوری خود را به پایان برساند. در دولت دوم آقای احمدینژاد نیز سیاسیون زیادی معتقد بودند که «باید هرچه سریعتر احمدینژاد را استیضاح کرد» اما رهبر معظم انقلاب نگذاشت چنین اتفاقی بیفتد.» حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران هم این استدلال سلیمینمین را تایید میکند و میگوید: «اراده به استعفاکشاندن دولت محدود به الان نیست و باندهای متصل به قدرت و ثروت در زمان خاتمی و احمدینژاد هم چنین دیدگاهی را دنبال میکردند، چون به هیچ عنوان دغدغه مردم را ندارند و فقط به ماندگاری خود در سطوح مختلف قدرت فکر میکنند.»
برخلاف این استدلال، برخی اصولگرایان از زاویه طراحیهای انتخاباتی به موضوع نگریستند. احمد کریمیاصفهانی اظهارات حجاریان را فرافکنی و جنگ روانی زودهنگام انتخاباتی علیه جریان اصولگرا تحلیل کرد و گفت: «آقای حجاریان برای آنکه ذهن جامعه را از مساله محقق نشدن وعدهها منحرف و مشغول مسائل فرعی کند، چنین حرفهایی زده تا مقصر وضعیت موجود را اصولگرایان جلوه دهد اما مردم کوچه و بازار زرنگ هستند و به این حرفها میخندند، چون مردم عاقلتر از آنی هستند که آقایان فکر میکنند.»
البته واکنش سومیهم در اردوگاه اصولگرایان شنیده شد که از جنس طعنه بود. روزنامه اصولگرای جوان نوشت: «سعید حجاریان گویی اصلا در ایران نیست و همچون خیالپردازیهای دوستش اکبر گنجی، برنامه جناح مقابل را چنان ترسیم کرده که اگر خودشان هم بشنوند، تعجب میکنند. با وجودی که تزهای قبلی حجاریان اصلاحات را به خاک سیاه نشاند و شکست خورد اما ظاهرا برای او درسآموز نبوده است». اما دیدگاه متفاوت دیگری هم وجود داشت که مختص احمد توکلی بود. او از موضع پیر و ریشسفید سیاسی به مساله ورود کرد و در قالب پند و نصیحت به حجاریان چنین پاسخ داد که «این حرفها از امثال شما که دعوی دفاع از دموکراسی دارید و از مردمسالاری دفاع میکنید، پذیرفته نیست. اقتضای مردم سالاری آن است که نمایندگان مردم در مجلس بتوانند حرف شان را بزنند و متهم به توطئه براندازی دولت هم نشوند. اگر در مقابل نقدها سعه صدرمان را بالا ببریم و انتظار نداشته باشیم کسی به دولت چیزی نگوید، خیلی از اختلاف نظرهای بیمورد رفع میشود».
دیدگاه تان را بنویسید