آیا نامه جوانان اصلاحطلب به خاتمی را نسل اول اصلاح طلبان جدی میگیرد؟
جوانان علیه پیرمردها
شرایط برای اصلاحطلبان آنگونه پیش نمیرود که تصمیمسازان این جناح تصورش را داشتند. حالا بدنه راه دیگری را انتخاب کرده و اصلا شبیه بخشهدایت کننده فکر نمیکند
بدنه پیشرو شده و تاب محافظهکاری را ندارد. کار تا آنجا پیش رفته که همین بدنه دست به قلم شده و به محمد خاتمی هشدار داده است؛ یک نامه با صد امضا با درخواست اصلاح اصلاحات.
اما آیا این نامه را باید جدی گرفت؟ آیا این نامه خطری برای نسل اول اصلاحات است؟ و اساسا آیا اصلاحطلبان نیاز به اصلاحات در میان خودشان دارند؟
اینها سوالات مهمی است که بیشک برای اصلاحطلبان سرنوشتساز است.
داستان یک نامه
ماجرا از این قرار است که جمعی از فعالان سیاسی اصلاحطلب طی نامهای به سیدمحمد خاتمی (رهبر جریان اصلاحات) در بیستویکمین سالگرد نمود عینی این جریان در معادلات قدرت خواستار ایجاد تغییر و اصلاح در درون این جریان شدند. در بخشی از این نامه آمده است: «همچنانکه مستحضرید دوم خرداد ۱۳۷۶ فصل جدیدی از اصلاحطلبی در ایران بود که امید به اصلاح ساختار و رفتار مدیریت نظام سیاسی را در دل میلیونها ایرانی زنده کرد. امروز اما همزمان با ۲۱امین سالگرد دوم خرداد، جریان اصلاحات از هر سو در تنگنا و فشار قرار گرفته است. شدت این فشارها از یک سو و برخی ناکارآمدیهای درونی جریان اصلاحات از سوی دیگر منجر به آن شده است که در میان بخشهایی از مردم این تصور ایجاد شود که اصلاحات دیگر توان ایجاد تغییر در زیست اجتماعی ایشان را نداشته و باید در جستوجوی راههای دیگری برای تغییر بود. «همچنین در این نامه آمده است:« راهکار تشکیل شورای مشورتی اصلاحاتوسپس شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بهخصوص برای عبور از بحران و گذار از شرایط دشوار و امنیتی سالهای پسا۸۸، راهکاری کارآمد و گامی به جلو بود. اما بروز اختلافات و مشکلات جدی در شیوه تهیه فهرست نامزدهای انتخاباتی در انتخابات پنجمین دوره شوراهای شهر نشان داد که عملکرد این شورا و ساختار و ترکیب آن دچار ضعفها و نقایص جدی است که در صورت بیتوجهی به آنها بیم آن میرود که حتی نام و اعتبار جنابعالی نیز دیگر برای جذب آرای مردم موثر نیفتد.
امضاکنندگان این نامه پیشنهاد کرده بودند که در جریان شکلگیری دور جدید شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، با به عضویت درآوردن چهرههای ملی و امتحان پسداده که نماد اصلاحطلبیاند و سپردن مدیریت این شورا به یکی از شخصیتهای مقاوم و ملی، نخست از گسترش احساس تقلیل اصلاحطلبی به محافظهکاری پیشگیری شود و در مرحله بعد به این شورا به مثابه شورایی موقت ماموریت داده شود تا زمینه را برای شکلگیری نهاد ملی اصلاحات به عنوان یک سامانه سیاسی وحدتبخش میان اصلاحطلبان به نحوی که بیش از پیش دموکراتیک و برآمده از روندهای انتخابی، شفاف و منطقی باشد اقدام کند. چنین اقدامی نخستین گام در مسیر مبارک اصلاح اصلاحات خواهد بود. اما همزمان با انتشار این نامه یک خبر دیگر هم منتشر شده است، خبری که حکایت از انحلال شورای مشورتی خاتمی دارد.
چهرههای اصلاحطلب در سخنرانیهای اخیر خود با انتقاد از سازوکار حاکم بر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، طرح تاسیس پارلمان اصلاحات را کلید زدهاند. جریان اصلاحطلب در سال 94 و به منظور حضور منسجم در انتخابات دوره دهم مجلس اقدام به تشکیل شورایی با عنوان «شورای عالی سیاست گذاری اصلاحطلبان کرد.» این شورا هماکنون دارای 44 عضو است که 15 نفر از آنها عضو حقیقی، 26 نفر نماینده احزاب اطلاحطلب و 3 نفر نیز از اعضای لیست امید مجلس هستند و ریاست آن برعهده محمدرضا عارف است. از زمان شروع به کار شورای عالی، عملکرد این شورا مورد انتقاد برخی احزاب اصلاحطلب از جمله حزب مردمسالاری، اعتماد ملی و اراده ملت قرار گرفت که منجر به ارائه دو لیست در انتخابات شوراهای پنجم توسط اصلاحطلبان شد. رسول منتجبنیا، قائممقام مستعفی حزب اعتماد ملی انتقاد خود به نحوه اداره این شورا را با اصطلاحاتی چون دیکتاتوری و کدخدامنشی ابراز کرده بود و مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری و عضو لیست امید مجلس نیز معتقد است که شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان وزن اشخاص را بر وزن احزاب ترجیح میدهد. این انتقادات در زمان انتخابات شورای پنجم موجب شد تا اصلاحطلبان با 2 لیست اصلی وارد کارزار انتخابات شوند و برخی سران این جریان به فکر سازوکاری دیگر بیفتند. آنطور که کواکبیان گفته بود «باید بهجای تصمیمگیری چند شخصیت خاص همچون الگوی شورایعالی سیاستگذاری، اصلاحطلبان بهسمت خرد جمعی 4000 نفره بروند.» وی در شانزدهمین کنگره حزب «مردمسالاری» که اسفند ماه سال گذشته برگزار شد، طرح «پارلمان اصلاحات» را مطرح کرد. طرحی که به گفته حسین کمالی، رئیس دورهای خانه احزاب، نخستینبار توسط محمدعلی نجفی در سال 92 پیشنهاد شده و توسط کواکبیان و برخی دیگر از چهرههای اصلاحطلب پیگیری شده است.
روزنامه سازندگی ارگان حزب کارگزاران سازندگی در شماره 22 خرداد در گزارشی با بیان اینکه اعتراضات به سازوکار غیرشفاف شورای عالی سیاستگذاری همچنان پابرجاست؛ به نقل از محمد نعیمیپور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت آورده است «بعضیها تلاش دارند با مسائلی همچون ریشسفیدی و کدخدامنشی و نسبتداشتن با افراد موضوعات را اداره کنند که این در شرایط جدید امکانپذیر نیست، چراکه احزاب از طرف بدنه خود درباره تصمیمات این شورا مورد سوال قرار میگیرند که میبایست به آنها پاسخهای قانعکننده داده شود.» بهنظر میرسد کارگزارانیها که در گذشته حامیشورای عالی سیاستگذاری بودند، حالا آنها هم به جمع منتقدان این سازوکار پیوستند و در هفتههای گذشته هم حملاتی را متوجه این شورا و رئیس آن کرده بودند. محمد نعیمیپور، عضو مستعفی شورای مرکزی حزب اتحاد ملت که معتقد است شورای سیاستگذاری با شیوه کدخدامنشی اداره میشود. علاوه بر انتقادات وارده، شورای عالی سیاست گذاری اصلاحطلبان پس از انتخابات ریاستجمهوری عملا تعطیل و جلسات آن تنها یک مرتبه برگزار شده است در حالی که طرح پارلمان اصلاحات توسط اعضای «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» تایید شده و به نظر میرسد در آیندهای نزدیک اقدام جدی در راستای ایجاد این پارلمان از سوی اصلاح طلبان صورت گیرد. حجتالاسلام عبدالواحد موسویلاری، نایبرئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان درباره پارلمان اصلاحات گفته است که این پارلمان در حقیقت تشکیلاتی است که بعد از شروع به کار مجدد شورای سیاستگذاری، بهعنوان نهاد بالادستی شورا کارش را شروع میکند. حال باید دید در انتخابات آینده مجلس، کدام نهاد برای حضور اصلاحطلبان در عرصه تصمیمگیری میکند و آیا حامیان شورای سیاستگذاری، پارلمان اصلاحات را بهعنوان نهاد بالادستی میپذیرند؟
اختلاف در جناح
معتمدیمهر، یکی از نویسندگان نامه به سیدمحمد خاتمی نقدهایش را به جریان اصلاحات اینگونه توضیح داده است: در گام اول باید ساختار شورای سیاستگذاری اصلاح شود. حرف ما این است که چگونه میشود شورای عالی سیاستگذاری متشکل از اصلاحطلبان باشد اما برخی از افراد یا احزابی که مشی اصلاحطلبی دارند در آن نماینده نداشته باشند. بحث دیگر بر سر انتخاب افراد است. انتخاب نماینده احزاب باید به عهده خود احزاب باشد نه اینکه شورا از بالا دستچین کند. شیوه کنونی گزینش اعضای شورایعالی اصلاحطلبان ساختاری مشابه با «اهل حل و عقد» در نظامات قبیلهای دارد. ما خواستار جایگزینی شیوهای مدنی هستیم. لزوما نه هر اصلاحطلبی که در قدرت حضور دارد اما هر اصلاحطلبی که دغدغه اصلیاش حفظ قدرت به هر قیمتی است را میتوان اصلاحطلب محافظهکار دانست. در واقع اینجاست که رویکرد محافظهکارانه ایجاد میشود. محافظهکار کسی است که در پی حفظ وضع موجود است. ایرادی ندارد که اصلاحطلبی در داخل ساختار قدرت قرار بگیرد و حتی میتواند در مواردی مفید هم باشد؛ کسانی همچون آقای دکتر جهانگیری، آقای خاتمی یا حتی مهندس بازرگان در گذشته، حضور در عرصه قدرت را پذیرفتند اما حاضر نشدند به هر بهایی، دو دسته به قدرت بچسبند و از همین رو بود که این افراد به سرمایههای اجتماعی بدل شدند. سرمایه اجتماعی، بنیانهای اخلاقی نیاز دارد. این افرادی که نام بردم، در راستای امر سیاستورزی، هزینه و فایده کردند اما هرگز برای حفظ قدرت از آرمانها و مطالبات دموکراتیک نگذشتند. به نظر میرسد که امروز، بخشی از جریان اصلاحطلبی که فقط دغدغهاش حفظ و حضور در قدرت است گرایشات محافظهکارانه پیدا کرده است و بهتدریج در معرض ساختار فساد سازمانیافته جاری قرار گرفته و آگاهانه یا ناخودآگاه نقشآفرینی میکنند. آقای خاتمی فراخوانی به احزاب بدهد و از آنها بخواهد نماینده یا نمایندگانشان را برای حضور در شورای عالی معرفی کنند. در واقع ایشان متولی تغییر ساختار شوند همانطور که مهندس بازرگان از ظرفیتهای خود برای تشکیل جمعیت آزادی و حاکمیت ملت ایران در دهه نخست انقلاب و در شرایط آن زمان استفاده کرد. اما بازرگان، از بالا اعضای جمعیت را منصوب نکرد. این رفتار دموکراتیکتر است. این انشقاق نیست این تاکید بر جامعهمحوری و یادآوری به کسانی است که حضورشان در قدرت منجر به استحالهشان به محافظهکاری نشود.
الهه کولایی هم در واکنش به انتشار این نامه هشدارآمیز خطاب به خاتمی گفته است: «به نظر میرسد که این نامه بتواند محرکی برای نقد همهجانبه عملکرد شورا و اصلاح آن باشد تا بیش از این دچار انقطاع و تکرار تجربههای گوناگون در جامعه نشویم؛ جامعهای که نهادهای حزبی در آن قدرت پیدا نکردهاند و به دلایل بسیار دیرپا و عمیق ساختاری امکان اصلاح در کوتاهمدت را نیز ندارند. ما نباید به جای توجه به زیربناها و عوامل ساختاری، صرفا به افراد و کارگزاران بپردازیم و با تضعیف جریانی که در شرایط کنونی همچنان نیازمند انسجام است؛ راه را برای پیشرفت جریانهای رقیب هموار کنیم. حرف من این است که شورای عالی را باید در متن عملکرد خود و باتوجه به واقعیتهای جامعه ایران در طول تحولات سالهای اخیر ارزیابی کرد. ما نمیتوانیم تاثیر چشمگیر و سرنوشتساز شورا را در دو انتخابات عمومی در کشور نادیده گرفته و با بزرگکردن نقاط ضعف آن که کاملا هم جدی و غیرقابل انکار است، به نهادسازیهای جدید رو آوریم. من تصور میکنم باید از مکانیزم گفتوگو، مشاوره، لابی و نقد و ارزیابی همهجانبه برای بهبود عملکرد شورای موجود استفاده کرد و همه احزاب و گروههای اصلاحطلب نیز باید ضرورت گفتوگو و رفع ایرادات جاری را بپذیرند و به جای گرایشهای خصوصی، فردی، محدود، حاشیهای، باندی و حزبی؛ منافع و مصالح کلان ملی و مردمی را مبنای طرح دغدغههای خود قرار دهند. من تصور میکنم اگر منافع عمومی مردم که یکپارچگی اصلاحطلبان را اقتضا میکند، اساس قرار بگیرد بهتر میتوان به نقد و ارزیابی کارکرد شورای عالی سیاستگذاری و احتمالا انجام اصلاحات ضروری در ساختار و ماموریتهای آن پرداخت.»
ماهی به دمش رسیده؟
احمد غلامیسردبیر، روزنامه شرق هم درباره تحولات بهوجودآمده در جناح اصلاحطلب در مطلبی با عنوان ماهی به دمش رسیده؟ در سرمقاله شرق نوشته است: «برخی نظریهپردازان اصلاحطلب و فعالان سیاسی آنان به این باور اذعان دارند که اصلاحطلبان یک پا در قدرت و یک پا در جامعه مدنی دارند. این رویکرد، حاصل پارادوکسی لاینحل است که اصلاحطلبان را وادار میکند تا دست به توجیه این تضادها بزنند و تنها راه گذر به دموکراسی را در همین تضادها جستوجو کنند. شاید برخی از اصلاحطلبان بدشان نیاید جامه اپوزیسیون بر تن کرده و با فاصله از دولت به این پارادوکس دردناک خاتمه و منفک از مرکزگرایی به سیاستورزی ادامه دهند؛ اما چهار دهه سیاستورزی در دولتهای انقلاب اسلامی به آنان آموخته مرکزگرا باشند و نگذارند جناحهای رقیب بندنافشان را از مرکز قطع کنند. ازاینرو تاکید همه اصلاحطلبان بر همزیستی دولت و ملت قابل فهم است. گویا ماهی به دم خود رسیده است و به همین دلیل حمله بیامان اپوزیسیون مرکزگریز شدت گرفته و گاه غیرمنصفانه آنان را بهشدت میکوبد و با درشتنمایی پارادوکس درونی اصلاحطلبان در بیاعتبارکردنشان در چشم مردم تلاش میکند. این حملات صریح اپوزیسیون داخلی و خارجی نتیجه عکس داده و اصلاحطلبان را ناگزیر کرده تا دیگر نتوانند بند ناف خود را از مرکز جدا کنند؛ کاری که تا دیروز بهسهولت انجامپذیر بود. اتصال به مرکز، سیاستورزی اصلاحطلبان را تهدید کرده است. ازاینرو آنان با صراحت بیشتری از مرکزگرایی دفاع کرده و درصدد حل تضادهای خود با جامعه مدنیاند. اینک اصلاحطلبان وارث تاریخی هستند که بیش از آنکه موجب امر واقعی یا خلق سیاست شود، امور واقع را تئوریزه میکند؛ اموری که از قدرت دولت تفریق نمیشود و به بیانی دیگر تاریخ دولتهاست. امر واقعی زمانی محقق میشود که از دولت تفریق شده و سیاست به معنای رهایی رقم میخورد. از این منظر اصلاحطلبان راه دشواری پیشِرو دارند. آنان که تا دیروز تخممرغهایشان را در یک سبد نمیگذاشتند، امروز ناگزیر به این کار سوق داده شدهاند و جالب آنکه هرچه بیشتر از مردم و جامعه مدنی حرف میزنند، تضادهای درونی خود را عمیقتر و آشکارتر نشان میدهند؛ به این دلیل که آنان قادر به اصلاحات استراتژیکی مانند بازتوزیع و بازشناسی نیستند. بازتوزیع اصلاحاتی ناظر بر برابری از حیث دسترسی همگان به فرصتهای اقتصادی است و بازشناسی اساسا مفهومی برای عدالت در بهرسمیتشناختن گروههای مختلف اجتماعی؛ این گفته به آن معنا نیست که اصلاحطلبان نباید از مردم حرف بزنند، هر نوع سیاستی منهای مردم بیمعناست. اصلاحطلبان با مردمی سروکار دارند که هستند. اپوزیسیون تلاش میکند تا اصلاحطلبان پوزیسیونشده را هرچه بیشتر به سمت مرکز سوق دهد تا توان آنان را در اصلاحات بنیادی خنثی کند و نگذارد دیگر آنان ناهستها را هست کنند. این معضل بزرگ اصلاحطلبان است و برای حل آن، بیش از آنکه به نظریه نیاز داشته باشند، محتاج عمل هستند. با این وجود، هنوز اصلاحطلبان در جامعه دست بالا را دارند. سرمایههایی دارند که نباید چوب حراج به آنان بزنند.»
خاتمی علیه عارف
در میان این تحولات اما یک اتفاق دیگر هم رخ داده است. از قرار معلوم خاتمی چندان از پررنگشدن محمدرضا عارف خشنود نیست. او که در انتخابات هیاترئیسه رای خوبی آورده و حالا به ریاست فراکسیون آموزش هم رسیده است، با کنایههایی از سوی خاتمی مواجه شده است. یک فعال رسانهای اصلاحطلب از اظهارات انتقادی رئیس دولت اصلاحات در مورد محمدرضا عارف خبر داد. زهیر موسوی نوشت: «سیدمحمد خاتمی در جلسه با اعضای ستاد امید (گروهی از جوانان اصلاحطلب) مطرح کرد شخصا آقای عارف را اصلاحطلبتر از روحانی نمیدانم». این توییت با فشار برخی جریانها، ساعاتی بعد حذف شده است. انتخاب میافزاید: طی سالهای گذشته، انتقادات وسیعی نسبت به عملکرد «محمدرضا عارف»، رئیس فراکسیون امید در افکار عمومی و رسانهها وجود داشته است و بسیاری او را با عنوان «مرد سکوتهای عارفانه» میشناسند که نسبت به هیچیک از اتفاقات و حوادث مسائل روز، موضع مشخصی نمیگیرد. به نظر میرسد این انتقادات به حدی تشدید شده که صدای خاتمی را هم درآورده است؛ بهطوری که او صراحتا اصلاحطلببودن عارف را زیر سوال برده است. با این حال، سطح اعتماد به نفس عارف روزبهروز در حال گستردگی است، بهطوری که هفته گذشته اخباری مبنی بر تمایل وی برای کاندیداتوری در انتخابات 1400 منتشر شد. یادآور میشود برخی مدعیان اصلاحطلبی، پیش از این، از عارف به عنوان اصلاحطلب بدلی و قلابی و برانگیخته نهادهای امنیتی نام بردهاند. در این میان حسن رسولی، مشاور عارف و عضو شورای شهر، گفت: اظهارات اخیر منتسب به رئیس دولت اصلاحات درباره رئیس فراکسیون امید مبنی بر اینکه عارف اصلاحطلبتر از روحانی نیست را باور نمیکنم. سیدحسن رسولی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، در واکنش به صحبتهای اخیر رئیس دولت اصلاحات مبنی بر اینکه عارف اصلاحطلبتر از روحانی نیست، اظهار کرد: نمیپذیرم که اظهارات اخیر منتسب به رئیس دولت اصلاحات درباره رئیس فراکسیون امید مبنی بر اینکه عارف اصلاحطلبتر از روحانی نیست از زبان خاتمی بیان شده باشد، چرا که چند شب پیش نزد ایشان بودم و کلا نمیپذیرم که وی چنین رویکردی درباره رئیس فراکسیون امید داشته باشد. این درحالی است که تعداد زیادی از حضار که در جلسه دیدار خاتمی حضور داشتند، در صحت خبر منتقل شده تردیدی ندارند. هرچه هست به نظر میرسد طیف پیشروی اصلاحات در حال جدا کردن راه خود از سران تصمیمساز جناح است. آنها هر چه به انتخابات مجلس نزدیکتر میشوند بر شیب این جداسازی خواهند افزود.
دیدگاه تان را بنویسید