گفتوگوی مثلث با عباس سلیمینمین
نامه درمسیر منافع آمریکا است
مذاکره مستقیم با آمریکا نسخهای است که برخی فعالان سیاسی برای برون رفت از شرایط موجود پیچیدهاند. عباس سلیمینمین در این زمینه میگوید: «این آقایان که ادعا میکنند این پیشنهادشان در مسیر منافع ایران است، این پیشنهاد کاملا در مسیر منافع آمریکا است.»
نامهای را که اصلاحطلبان نوشتهاند و اظهار میکنند صحبتشان این است که به خاطر منافع ملی و هدفشان از این نامهنگاری را حل مشکلات کشور و حفظ کیان نظام دانستهاند؛ چقدر منافع ملی ما در گرو مذاکره با آمریکاست؟
قبل از پرداختن به این ادعا باید ترکیب امضاکنندگان را مورد توجه قرار داد. برخی از امضاکنندگان از نوع ژستهای خیرخواهانه کاملا مستثنا هستند، یعنی هرگز در مسیر مصالح ملی حرکت نمیکنند. بهعنوان نمونه برخی از امضاکنندگان تمام همت خودشان را بر تخریب ارکان نظام یا مبانی نظام قرار دادهاند، بنابراین ما نمیتوانیم چنین ادعایی مطرح کنیم که امضا برای صیانت از منافع ملی است. برعکس به نظر من یک نوع ایجاد بههمریختگی است؛ در حالی که ضرورت اتحاد در داخل کشور مطرح شده، این ضرورت اتحاد با پیوندخوردن به عناصر بیرونی دارد مخدوش یا به عبارتی سختتر میشود. وقتی کسانی از داخل کشور به جای اینکه با نیروهای دارای پیوند با مصالح ملی که در طیفهای مختلف سیاسی تعریف میشوند پیوند بخورند، با نیروهایی پیوند میخورند که بیرونی هستند؛ طبعا دیگر اینجا کار را برای پیوندخوردن جریانهای مختلف داخلی سختتر و دشوارتر میکنند. من ضرورت تاکید بر این نکته را به این دلیل میبینم که در شرایط کنونی بسیاری از نیروهای دلسوز که در سلایق و جریانهای مختلف قرار دارند، الان درصدد برطرفکردن موانع و عادیکردن روابط بین خودشان برآمدهاند و عدهای این شرایط را خیلی مطلوب نمیدانند و این را یک گام به جلو برای صیانت از مصالح و منافع ملی میدانند، بنابراین درصدد خرابکردن یا تخریب این پیوندها برآمدهاند. بعد از این مقدمه راجع به اصل موضوع نکاتی را عرض میکنم. آمریکاییها بعد از اینکه آزمون بدی از خودشان نشان دادند، ارائه این پیشنهاد به معنی این است که گویا ما اصلا هیچ تجربهای را در مورد آمریکا نداشتیم، یعنی این افراد که میبایست نامهای در تخطئه آمریکا مینوشتند، نامهای علیه آمریکاییها برای تحت فشار قراردادن آنها به نگارش درمیآوردند و سعی میکردند با تحت فشار قراردادن واشنگتن، آمریکا را متعهد به اجرای عهود خودشان میکردند، نامهای را در داخل کشور گویا که ما در مورد آمریکاییها روال مذاکره یا روال گفتوگو را طی نکردیم و اصلا چنین تجربهای را پشتسر نگذاشتیم، چنین موضوعی را مطرح میکنند. در حالی که ما یک تجربه چند سالهای را با آمریکاییها طی کردیم. آقایان هرگز نامهای را در این زمینه به مجامع بینالمللی یا به محافل سیاسی مختلف در آمریکا ننوشتهاند برای اینکه چرا آمریکاییها در این مذاکره طولانی با حضور سازمان ملل، با حضور اتحادیه اروپا اینچنین تجربهای از خودشان به ثبت رساندند؛ بدون ذکر این مقدمه، بحث ضرورت گفتوگو با آمریکا را مطرح کردهاند. مگر ما گفتوگو با آمریکا نداشتیم؟ گفتوگو با آمریکا که علیالقاعده با حضور سایر کشورها مسائل بسیار شفافتر هم شده است. یعنی یک موقع است که ما با آمریکاییها به صورت دوطرفه گفتوگو داشتیم؛ میتوانستند آمریکاییها آنچه را که ردوبدل شده در این مذاکرات، پنهان کنند، اما با حضور نماینده اتحادیه اروپا، با حضور سه کشور مطرح اروپایی و دو کشور مهم جهانی، این مذاکرات صورت گرفته و آنها شاهد بودند بر این مذاکرات، بعد آمریکاییها زیر همه عهود خودشان زدند، چگونه است که آقایان این بحث را مطرح میکنند که بیاییم با آمریکاییها مذاکره کنیم؟ بنابراین در یک حالت این نامه قابل فهم است و آن اینکه آمریکاییها بهدنبال اقتدارگرایی هستند، یعنی گرفتن چنین ژستی که آنها به تنهایی باید مناقشات بینالمللی را در دستورکار خودشان قرار دهند و هیچ کشور دیگری را در سطح خودشان ندانند و خودشان را بالاتر از دیگران و کدخدای ده بدانند، قطعا این خواسته در آن راستا مطرح میشود، یعنی خواست مذاکره با آمریکا در راستای تقویت اقتدارگرایی آمریکاست وگرنه این آقایان باید تاکید میکردند بر آنچه که ما با آمریکاییها مذاکره داشتیم. اینکه بعد از شکست این مذاکره با آمریکاییها با حضور سایر کشورها این بحث مطرح میشود که ما با آمریکاییها مذاکره کنیم، یعنی مذاکره کاملا محدود به آمریکاست. این یعنی چه؟ یعنی تایید اقتدارگرایی آمریکا، یعنی تایید اینکه این آمریکاییها هستند که باید در جایگاه برتر در غرب قرار داشته باشند. این نکته قابل تاملی است؛ هم از جانب بعضیها که در داخل کشور تلاش بسیار زیاد رسانهای دارند، امکانات بسیار زیاد تبلیغاتی دارند؛ اینها تا این حد آشکار به نفع اقتدارگرایی آمریکا گام بردارند، محل تامل جدی است، یعنی این توجیهی است برای اقتدارگرایی و تمامیتخواهی آمریکا از جانب برخی کسانی که مدعی دفاع از منافع ملی ایران هستند.
شما به این نکته اشاره کردید که محتوای نامه بهطور کل بهجای اینکه در وضعیت فعلی که توصیه به وحدت میشود، به جای اینکه وحدتبخش باشد، بیشتر تفرقهافکن است. تا چه حد شما با این صحبت که این نامه و این بحث اینکه مذاکره برای حل مشکلات کشور با آمریکا را مطرح کردهاند، دادن آدرس غلط و فرار به جلو است تا این موضوع را بگویند که مشکلات کشور از ناحیه اصلاحطلبانی که در رأس کار هستند یا دولتی که با حمایت اصلاحطلبان به قدرت رسیده و نتوانسته مشکلات را حل کند، بیتقصیرند؛ مشکلات در داخل و سوءمدیریت نیست و به خارج آن را ارجاع دهند؟
نه، به نظر من طراحی آمریکاییها در این افتضاح سیاسی که خودشان رقم زدند، یعنی رسوایی سیاسی برای آمریکا با این کار پوشانده میشود؛ به نوعی بهدنبال فراموشی این مساله یا گمکردن آن است. الان یک فرد متعهد به منافع ملی اگر میخواهد در ارتباط با آمریکا نامه بنویسد، باید نامه خطاب به سیاستمداران آمریکایی باشد، خطاب به محافل تصمیمساز در آمریکا باشد که چرا شما اینقدر بدعهدی کردید؟ اگر واقعا شما اینقدر تمامیتخواه بودید، چرا از ابتدای امر اعلام نکردید که ما اگر توافق جمعی صورت بگیرد، به آن تن نخواهیم داد؟ ما به توافقی پایبند خواهیم بود که خودمان محوریت در آن داشته باشیم؟ هرچند آن رویه هم به لحاظ تاریخی کاملا منتفی است، یعنی به لحاظ تاریخی ما مذاکرات مستقیم با آمریکاییها داشتیم، یعنی آمریکاییها هم محور بودند، هیچ کشور دیگری در این قضیه دخالت نداشته، اما در همان مسائل و در آن تجربیات هم آمریکاییها پایبند به تعهداتشان نبودند. مثلا در بحث مک فارلین، ما مستقیما با آمریکاییها وارد مذاکره شدیم. آمریکاییها قطعاتی را برای ما ارسال کردند که از رده خارج شده بود. این را شما میتوانید در خاطرات مرحوم هاشمیرفسنجانی بخوانید که آقای هاشمی به صراحت میگوید که آمریکاییها فریبکار هستند و پایبند نبودند. این تجربه مذاکره مستقیم بوده یا مذاکراتی که ما در قالب قرارداد الجزایر با آمریکاییها داشتیم. در آنجا هم آمریکاییها به هیچکدام از عهودشان پایبند نبودند. حالا فرض کنید تجربیات تاریخی را ما نداشتیم. ما با آمریکاییها با حضور چند کشور مذاکره کردیم. آیا اگر کسی در داخل کشور خودش را پایبند منافع ملی میداند، باید در این شرایط این واقعیت را نادیده بگیرد و بیاید و بگوید با آمریکاییها باز هم بنشینیم و مذاکره کنیم یا اول باید آمریکاییها به خاطر اینکه نزدیک چند سال از وقت ملت ایران را تلف کردند و از این لطمات جدی به منافع ملی ایران زدند، این را باید مورد بازخواست قرار داد که چرا آمریکاییها در این زمینه اگر قرار بود عهدشکنی کنند که ربطی هم به آقای ترامپ ندارد، یعنی از دوران خود آقای اوباما روند معکوس شد، یعنی روند نقض قرارداد از دوران آقای اوباما شروع شد چرا وارد معاهده شدند. حاکمیت آمریکا در این زمینه وقتی اینگونه یافت که سطح آمریکا در این توافق مثل سطحی است که برای سایر کشورها باید قائل بود، در صدد نقض قرارداد برآمدند و در این قضیه کاملا به عهودشان پشت پا زدند. نامهای که به بانکهای اروپا توسط آمریکاییها نوشته شد که شرایطی است تغییر نکرده، در دوران خود آقای اوباما نوشته شد. من تعجب میکنم از این آقایان که ادعا میکنند این پیشنهادشان در مسیر منافع ایران است، این پیشنهاد کاملا در مسیر منافع آمریکا است، یعنی آمریکا را از زیر سوال خارج میکنند و راهحل را در ایران پیگیری میکنند، در حالی که باید راهحل در آمریکا دنبال شود که چرا آمریکا در این قضیه نقض عهد کرده و این به نظر من محل تامل و تأسف است.
دیدگاه تان را بنویسید