روایت محمدرضا باهنر از سیاست ایران در گفتوگو با مثلث
روحانی باید رئیسجمهور نظام بماند
محمد رضا باهنر سیاستمدار با تجربه ای است . او سال ها در مجلس حضور داشته و حالا از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است .باهنر که دبیرکلی جبهه پیروان را نیز بر عهده دارد همیشه از افراد موثر در تصمیمات انتخاباتی جناح اصولگرا بوده است . هفته گذشته با محمد رضا باهنر گفت و گویی تفصیلی در دفتر او در جامعه اسلامی مهندسین داشتیم. او با صبر و حوصله پاسخ سوالات ما را داد .
آقای مهندس باهنر! به نظر میرسد آقای روحانی تغییرات محسوسی کردهاند. این را میشود از سخنرانیهای اخیر ایشان به خوبی حس کرد. اگر موافقید گفتوگو را از همین جا آغاز کنیم. آیا شما هم مانند من در مورد آقای دکتر روحانی فکر میکنید؟
بله، من هم حسی مانند شما داشتهام، اما دیدگاه من به بعضی از ریشهها برمیگردد. در کشور ما بعضا ساحتها و رفتارهای سیاسی به صورت غیرضروری پررنگ میشوند که نهایتا بعضی از نکات مثبت و قلههای نظام جمهوی اسلامی خراب میشود که این به زیان همه است. من بارها و بارها گفتم ما زمانی که رقابت سیاسی میکنیم مثلا در انتخابات، مانند تیمهای باشگاهی هستیم. این رقابت اشکالی ندارد اما وقتی وارد بازی ملی میشویم نه باید با این تیم ملی رقابت کرد و نه میتوان با آن رقابت کرد و نه اصلا به مصلحت ملی است. همه باید به تیم ملی کمک کنند. البته اگر اشکالاتی وجود دارد باید همه مشفقانه و دوستانه کمک کنند تا انشاءالله برطرف شود. نباید احساس کرد که میتوان روی تیم ملی پا گذاشت تا باشگاه خودش پیروز شود. این خبط بزرگی است که بسیاری از سیاسیون انجام میدهند. فرقی هم ندارد اگر چپیها یا راستیها، اصلاحطلبان یا هر کسی آن را انجام دهد. متاسفانه وضعیت ما در بسیاری از این مسائل سیاسی ملموس و غیرملموس به جایی رسیده که احساس میکنیم قوای ما واگرا هستند. رئیسجمهور ما، مجلس ما، تریبونهای رسمی یا غیررسمی ما در واگرایی میدمیدند. در سال 96 در دیماه که اعتراضاتی پیش آمد ما یک کار میدانی انجام دادیم. به این نتیجه رسیدیم که متاسفانه در دو سال گذشته بسیاری از تریبونهای داخلی نظام که مستقیم یا غیرمستقیم از خزانه نظام تغذیه میشوند به نیت یک نوع مبارزه سیاسی یا حزبی، مرتب ارکان نظام را تخریب میکردند. شاید نیتها هم پاک بوده، یکی دولت را ناکارآمد قلمداد میکرد و شخص دیگر دولت را کارآمد میدانست . یکی ناکارآمدی قوهقضائیه را فریاد میزد و فرد دیگری میگفت هر دو خوب هستند و مجلس مشکل دارد. در مجموع برخی تریبونهای وابسته به نظام القاکننده ناکارآمدی، فساد و افزایش مطالبات شده بودند. حتی مصاحبههای سران قوا را داشتیم که با هم برخورد میکردند. مقاممعظمرهبری البته چارهاندیشی کرده،
و جلسه روسای قوا را در این وضعیت بحرانی تشکیل دادند. ابتدا غیرعلنی بود ولی بعد با مصلحت ایشان جلسات علنی بود و حتی سران قوا را مکلف به شرکت کردند که بنشینند و تصمیم بگیرند. اکنون تعداد جلسات به طور متوسط یک بار در هفته است ولی آن زمان هر وقت لازم بود این جلسات برگزار میشد. آن زمان سران قوا با هم مشکل داشتند و جو عمومی خراب میشد. جلوی تریبون همه چیز را خوب نشان میدادند ولی بعد از آنجا تیر و ترکشهایشان به هم میخورد. البته به نظر من باید جلسه به صورت گروهی برای حل مشکلات باشد و مدیریت کنند که الحمدلله پس از پیگیری حضرت آقا احساس آرامشی در قوا ایجاد شد. این البته در بدنهها نیست و فعلا در راس است. مثلا میگویند که معاون وزیر فرار کرده و یکی میگوید سکه گرفتیم و بعد دروغ از آب درمیآید و... هرچه هست درنهایت به این نتیجه رسیدند که باید همآوایی و همگرایی باشد. ما معتقدیم اگر همدلی نیست، حداقل همزبانی باشد. اگر اینطور باشد مانند همین سخنرانی رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه هم حمایت میکند. فعلا که روزنه امید بزرگی ایجاد شده است. ادامه این وضعیت موجب میشود اصلا موقعیت برای مسئولی پیدا نباشد که بخواهد در مورد نظام زاویهدار صحبت کند. این نتیجه همدلیها و همراهیهاست و میتواند نقطه امیدی باشد. آقای روحانی زحمت کشید با تیم دیپلماتیک خود رفت مذاکره کرد و برجام را به نتیجه رساند. به اصطلاح امتیاز داد و گرفت و قرار بود نتیجه ما برد- برد باشد ولی آقای روحانی که اکنون درمقابل رئیسجمهور کمخرد آمریکا موضع میگیرد خیلی معنا در آن نهفته است. فرمانده سپاه ما اعتقادی به مذاکره نداشته یا رئیس قوه قضائیه ما هم همینطور اما آقای روحانی که دو سال رفته کارکرده و زحمت کشیده تا این مذاکره را به سرانجام برساند و با این عهدشکنی، نامروتی و ناجوانمردی آمریکاییها مواجه شده میگوید ما یک تنگه نداریم و ما بازی تنگهها را داریم و تنگهها در خطر هستند. اگر قرار باشد نفت صادر نکنیم چه کنیم؟ بیان این سخنان از سوی آقای روحانی با توجه به سخنان و گرایشی که قبلا داشته بسیار بااهمیت است. این صحبتها مواضع نظام است و ما استقبال میکنیم. از رسانهها خواهش میکنیم که نگویند چرا روحانی مواضعش عوض شده و جور دیگری صحبت میکند. به او ایراد نگیریم و از او حمایت کنیم. منظور من مخالفت با بیان نقدها نیست. من میگویم نقدهای مشفقانه موثر است نه تخریبی.
به نظر شما نسبت اصولگراها با «روحانی جدید» چگونه باید باشد؟
باز هم بنده حرف و موضعم خودم را تکرار میکنم. بنده به آقای روحانی رای ندادم اما همواره ما این بحث تیم ملی و باشگاهی را داریم. فرض کنیم رقبای داخل نظام آقای روحانی معتقد و مدعی هستند که ما توانی صددرصدی میخواهیم اما ایشان همراه با تیمشان 50درصد بیشتر توان برخورد با مشکلات را ندارند. سوال این است که آیا اصولگراها یعنی رقبای آقای روحانی باید این توان را 40 درصد کنند یا 60 درصد. کسی که تلاش میکند توان رئیسجمهور مستقر را از50 درصد به 40 برساند، خواه اصولگرا باشد، خواه حزباللهی به نظر من ضدانقلاب است. عدم موفقیت دولت، عدم موفقیت نظام است. عدم موفقیت قوه قضائیه نیز عدم موفقیت نظام است. فکر نکنیم که امروز دق دلیمان را نسبت به روحانی خالی میکنیم. اگر خدای ناکرده دولت بخواهد مسائل حاشیهای را به متن بیاورد یا برعکس حتما نقد مشفقانه خواهیم کرد اما اگر واقعا دنبال حل مشکلات مردم بود با توجه به اینکه ما مشکل کمبود آب، محیطزیست، تورم و... را داریم باید دست به دست هم داد تا حل شود.
زمانی میگفتند آقای روحانی، رئیسجمهور مذاکره است و اگر روزی برجام شکست بخورد، آن دوره، پایان عصر روحانی خواهد بود. با صحبتهای اخیر حضرت آقا در دیدار با دولت و تایید مواضع دولت در اروپا و فرمایش ایشان که سیاست آقای روحانی سیاست نظام است، شما فکر میکنید این گزاره که میگفتند روحانی، رئیسجمهور مذاکره است، نه رئیسجمهور مقاومت آیا همچنان درست است؟ آیا میتوان گفت با جریانات اخیر ایشان رئیسجمهور مقاومت هم هستند؟
ما دوست داریم رئیسجمهور ما رئیسجمهور نظام باشد، یعنی مثلا زمانی سیاست کلی ما این بود که درمورد جریان هستهای تخته گاز تا 20 درصد برویم تا ثابت کنیم و بگوییم ما میتوانیم اما در مقطعی رهبری در جایی گفتند موضع نرمش قهرمانانه را پیش بگیریم، آیا میتوان گفت که رهبری، رهبری قاطعانه بوده اما اکنون شده رهبری نرمش؛ خیر رهبری بنا به مصلحت نظام توصیه میکنند. ما معتقدیم روحانی یا هرکس دیگر باید رئیسجمهور نظام باشد نه رئیسجمهوری یک حزب یا گفتمان ویژه یا خاص. اینکه در زمان رقابت انتخاباتی، مواضع یکدیگر را نقد کنیم یا علیه یکدیگر حرف بزنیم سبب شادابی فضا خواهد شد چون ما به تکصدایی اعتقاد نداریم اما صداها نباید به نظام صدمه بزنند.
پس ما از این روحانی که رئیسجمهور نظام است به عنوان یک اصولگرا حمایت میکنیم، درست است؟
حمایت میکنیم اما روحانی باید رئیسجمهور نظام بماند.
یعنی ممکن است آقای روحانی مجددا تغییر کند؟
البته ایشان باید همینگونه که الان هستند بمانند. مثلا آقای احمدینژاد میگفتند که برای عبور از بحرانها رئیسجمهور باید استعفا بدهد یا رئیس قوهقضائیه باید عزل شود چون مصلحت فعلی نظام در این است یا حتی برخی از تندروهای اصلاحطلب یا اصولگرا چنین میگفتند که روحانی باید برود اما این حرفها حرفهای بیربطی است و من این رفتن را یک بحران عظیم میدانم.
اخیرا آقای موسویان، عبدالعلیزاده و برخی رسانه ها گفتهاند که آقای روحانی اگر نمیتواند، برود.
اکنون ضمن حمایت از مواضع فعلی آقای روحانی که وظیفه خود میدانیم باید بگویم که برخی از دولت مسئولان دوره نرمال هستند نه دوران بحران و قرارگاه که آقای روحانی باید آنها را رها کند.
شنیده شده که برخی از اعضای کابینه خودشان قصد دارند بروند اما آقای روحانی نمیگذارد، آیا شما هم اینها را شنیدهاید؟
من هم شنیدهام اما از صحت و سقم آن خبر ندارم. شاید برخیها رفتنی هستند و میگویند ما خودمان میرویم، نمیدانم اما این قطعی است که برخی از آنها مجهز برای زمان غیرعادی نیستند.
ما با پدیده عجیبی روبهرو هستیم و آن اینکه آقای احمدینژاد هر روز مدیر عوض میکرد اما آقای روحانی حاضر به تغییر مدیران خود نیست.
آقای روحانی میخواست کارهایی بکند اما مجلس هم کملطفی کرد.
ماجرای تفکیک را میفرمایید؟
بله، ایشان میخواست این وسط راه گریزی داشته باشد.
آقای مهندس! مگر آقای روحانی رودربایستی دارند؟
مثالی عامیانه بزنم. در اسلام نقل است از قول رسول اکرم که مکروهترین حلال نزد من طلاق است. من عزل و استیضاح را طلاق میدانم. نباید اتفاق بیفتد اما یک جایی حلال میشود.
پس شما رویه آقای روحانی را میپسندید که خیلی دنبال طلاق نیست.
نه، اتفاقا پیام و خواسته و خواهش من از آقای روحانی این است که در کابینه خود خانهتکانی کند. اینکه شما فکر کنید آقای احمدینژاد هر روز مدیر عوض میکرد، کار خوبی میکرد؟ خیر، او متزلزلترین دولتها را داشت. سهرئیسکل بانک مرکزی عوض کرد که نفعی برای کشور نداشت. در دنیا آنجایی که سیستم و سازمان و تجربه دارند 25 سال رئیسکل بانک مرکزیشان را عوض نمیکنند.
آقای حجاریان نوشتهاند که اصولگرایان چهار سناریو مقابل آقای روحانی دارند و یکی از آنها این است که زمینه کنارهگیری آقای روحانی را فراهم کنند. به نظر میرسد که شما در جلسات مختلفی از اصولگرایان شرکت میکنید. آیا واقعا چنین سناریویی در محافل و گعدههای اصولگرایان مطرح بوده است؟
به نظر من اصولگراها و اصلاحطلبها نفس واحدی نیستند، من رسما گفتهام و باز هم میگویم. همین جا جوابی هم به جناب آقای جنتی بدهم و آن اینکه یک اصلی در قانون اساسی داریم که مجلس میتواند به عدمکفایت رئیسجمهوری رای بدهد، رهبری او را عزل خواهد کرد که یکبار از این اصل استفاده شده است. من متضرعانه درخواست میکنم که دیگر از این اصل استفاده نشود.
پس شما چنین چیزی را در جلسات نشنیدهاید؟
ممکن است من بعضی مواضع را داشته باشم اما افراد تند و رادیکال اصولگرا آن را قبول نداشته باشند. من با این کاری ندارم.
نه جایی که شما هستید و افرادی با طبع سیاسی شما حضور دارند را میپرسم.
نه، اینجایی که من هستم هیچ کس چنین حرفی را نمیزند. این کار خیلی هزینه زیادی دارد. اصلا شوخی نیست. اینها که میگویند اکنون زمان تغییر رئیسجمهور است یعنی قبول کردن اینکه ما بحران داریم.
از اصولگراها که بگذریم، اصلاحطلبانی که بحث رفتن آقای روحانی را مطرح میکنند چه هدفی دارند؟
آنها میخواهند پرونده خودشان را از روحانی جدا کنند و هزینهای نپردازند. خیلی روشن است وگرنه در جلسات خصوصی که به آنها نگاه میکنیم میبینیم آنها جایگزینی برای روحانی ندارند ولی میخواهند اگر گرفتاریای وجود دارد از زیر آن شانه خالی کنند. این بیمعرفتی است که در مشکل فردی را رها کنند.
به نظر شما ممکن است به سمتی برویم که اصولگراها طرفدار آقای روحانی شوند و اصلاحطلبان منتقد ایشان. آقای زیباکلام در سرمقالهای که در روزنامه ایران چاپ کرده به آقای روحانی گفته که چرا این حرفها را زدهای؟ تو برای خوشامد اصولگرایان این حرفها را زدهای که به غرب برمیخورد. آیا ما با چنین پدیدهای مواجه میشویم که آقای روحانی رئیسجمهور اصولگراها شود؟
من جملهای بگویم و عبور کنم و آن اینکه وقتی آقای روحانی رئیس جمهور شد نشریات اصلاحطلب میگفتند که روحانی اصلاحطلب است اما من بارها و بارها به این نشریات میگفتم که ایشان ساختار و سابقه سیاسی و خاستگاهش اصولگراست. ما مشکلی در کشور داریم و آن اینکه چون حزب فراگیر و قدرتمندی نداریم آدمی که میخواهد مسئولیتی را بپذیرد باید به نحوی رای جمع کند. در سال 92 از آقای روحانی حمایت نکردیم و او به سمت اصلاحطلبان رفت. من ذاتا ایشان را اصلاحطلب نمیدانم. سال 78 اتفاقی کوچکتر از فتنه 88 افتاد که سخنران محوریاش (9 دی آن موقع) روحانی بود. من به دوستان اصلاحطلب گفتم اگر یک سخنرانی از آقای روحانی قبل از سال 92 پیدا کنید که به نفع اصلاحطلبان صحبت کرده باشد به ازای آن من صد سخنرانی از ایشان میآورم که به نفع اصولگراها سخن گفته است. میخواهم بگویم در واقع اگر اصولگرایان طرفدار روحانی شوند، او تازه به سر جای خودش بازگشته است.
میگویند که بیشترین مذاکرهها در نقطه جوش دعواها صورت می گیرد. اکنون که جدالی سخت بین آقای روحانی و ترامپ بالا گرفته به نظر شما ممکن است مذاکرهای بین ایران و آمریکا در دوره ترامپ صورت گیرد؟
خیلی بعید یا تقریبا غیرممکن است. علت آن این است که بالاخره باید یک روزنه امیدی به مذاکره وجود داشته باشد.
در مورد کرهشمالی هم این اتفاق افتاد. سطح جدال بسیار بالا رفت اما به یکباره تصمیم به صلح گرفتند.
اینها رجزخوانی بود. ما همین الان هم علیرغم کریخوانیهای ترامپ، هرگز اولین شلیککننده موشک نخواهیم بود.
پس تحلیل شما این است که مدل ما مثل کرهشمالی نیست و در دوران ترامپ به مذاکره نمیرسیم.
برای آنها توهم ایجاد شده که مثلا میتوانند در یک فرصت تغییر نظام یا تغییر رفتار دهند. به تعبیر آقا تغییر رفتار همان تغییر نظام است. نظام و اعتقاد ما اصلا قابل تغییر نیست. زمانی با یکی از وزرای کشورهای عربی ملاقاتی دوستانه داشتم. او شروع کرد به تعریف و نقل از صحبتهای رئیس سیآیای که ایران کشور پهناور و مقتدری است. من صحبت او را قطع کردم و به او گفتم میخواهی بگویم که جمله بعدی رئیس سیآیای چه بوده؟ میخواهند که ایران کاری به اسرائیل نداشته باشد و در این صورت شریک منطقه و بزرگترین پایگاه منطقه خواهد بود. گفت: او همین را گفت. گفتم به ایشان بگو حکام آمریکا ملت آمریکا را گروگان اسرائیل قرار دادهاند که اگر ملت آنها حکامشان را وادار کنند که اسرائیل را کنار بگذارند تازه میشوند مثل ما. ما دعوایمان با آمریکا همین است. آنها میخواهند که ما نباشیم. به تعبیر حضرت آقا اینها که میگویند در مقابل آمریکا کوتاه بیایید بگویند که چقدر کوتاه بیاییم تا آمریکا راضی شود؟ آمریکا راضی نخواهد شد و به دنبال این است که ما نباشیم. ما از اعتقاد خود دفاع میکنیم. مذاکره با آمریکا و درگیری نظامی با آمریکا هر دو بعید است. حتی آمریکا به دنبال جنگ نیابتی در منطقه است. حتی آنهایی که نایب آمریکا هستند بعید است با ایران درگیر شوند؛ یعنی ممکن است با دوستان ایران درگیر شوند اما با خود ایران بعید است.
آقای مهندس! از جلسه اخیر مجمع تشخیص تصویری جنجالی منتشر شده که مربوط به زمان رایگیری در مورد ماجرای سپنتا نیکنام است. شما که در این جلسه حضور داشتید، بفرمایید این تصویر همان جلسه است یا آنگونه که دکتر کدخدایی میگویند، ربطی به این رایگیری ندارد و مربوط به مصوبه دیگری است. همه بحث در مورد عکس هم این است که به گواه همین تصویر همه موافق عضویت آقای سپنتا بودهاند و فقط آقای جنتی مخالف بودهاند.
بله، تصویر همین مصوبه است. اما نکته این است که همه موافق نبودند. باید دو توضیح مهم در این رابطه داد. اتفاقا در این جلسه خیلیها به نفع نظریه شورای نگهبان صحبت کردند. آیتالله مدرسییزدی مفصل در این مورد صحبت کردند اما آقای جنتی حتی یک کلام نه موافق و نه مخالف صحبت نکردند. اینکه آقای جنتی تمام توانش را به کار بست تا رای آورده نشود درست نیست. سخنگوی شورای نگهبان، آقای دکتر کدخدایی دفاع کردند. برخی دوستان دیگر هم در مقام موافق و مخالف صحبت کردند. این جوی که رسانهها راه انداختند آیتالله جنتی خیلی عصبانی بودند درست نیست.
یعنی شما میفرمایید غیر از آقای جنتی مخالفان دیگری هم وجود داشتند ؟
بله.
پس چرا در این تصویر فقط دست ایشان پایین است؟
عکس از زاویهای دیگر گرفته شده است. حدود یکچهارم حضار مخالف بودند. حداقل 7،8 نفر مخالف بودند. دقیقا جایی که دوربین قرار گرفته پشت این دوربین حداقل هفت یا هشت نفر مخالف حضور دارند.
ممکن است مساله مینو خالقی، هم اینگونه حل شود؟
من ورود نمیکنم. آن مساله دیگری است.
شما جزو آن چند نفری که در اتاق فکر آقای لاریجانی رفتهاند -نمایندگان ادوار- هستید؟ زمانی گفتند که 25 نفر از نمایندگان ادوار آمدهاند و برای آقای لاریجانی اتاق فکر تشکیل دادهاند. شما جزو آنها هستید؟
خیر من نیستم البته ایشان به من لطف دارند و بنده نیز با ایشان ارتباط دارم و بعضی از مسائل را با ایشان با مشورت حل میکنیم یا خبر میدهند و نظر میخواهند اما ساختاری مثل اتاق فکر را نه، من حضور ندارم.
شما جزو حزب ایشان هستید؟ آقای بهروز نعمتی مصاحبه کردند و گفتند که خبر خوشی دارند و حزبشان در راه است.
من عضو آن نیستم.
گفتهاند که آقای لاریجانی دارند حزبی متشکل از نمایندگان ادوار تشکیل میدهند. این یک مساله دوسویه است. این نمایندگان ادوار اولا میتوانند در انتخابات از برند آقای لاریجانی استفاده کرده و رای بیاورند. ثانیا برای آقای لاریجانی هم خوب است که در سراسر کشور نمایندگانی پیدا میکند. نظر شما در این مورد چیست؟
این را از آقای لاریجانی بپرسید. این داستان نمایندگان ادوار یک وضعیت سهل و ممتنع دارد. اکثریت قاطع سه مجلس هفتم، هشتم، نهم هر سه اصولگرا بودند، یعنی مجلس خط عوض نکرد، ولی دوسوم نمایندگان آن عوض شد. مثلا این مجلس دو تا نماینده برای شهر کرمان داشت. از ابتدای انقلاب تا به حال مجلس 15 نماینده به جز افراد تکراری برای کرمان داشته است. مثلا 8 تا اصولگرا یا 7 تا اصلاحطلب داشتیم که همان 8 اصولگرا هم با هم رقیب بودند. من دارم تحلیل آماری ارائه میکنم. الان 1500 نماینده بعد از انقلاب حداقل یک دوره نماینده شدهاند هر حوزه انتخابیه یک نماینده ممکن است داشته باشد اما 5 نماینده ادوار دارد که با هم رقیب هستند و نمیتوانند با هم کار کنند که مثلا میتوانند هر 5 تا اصولگرا باشند. اگر یک نفر یک حزب تشکیل دهد و بگوید از نماینده ادوار حمایت میکنم، نمیشود چون آنها 5 نفر هستند و ما یک نفر میخواهیم حزب منسجمی تشکیل دهد چون ممکن است هر دو تا اصولگرا و متدین و رقیب از یک شهر باشند پس نمیتوانند در یک حزب باشند.
خبری آمده که آقای خاتمی با آقای ناطق دیداری داشتند و گفته بودند که آقای لاریجانی را بر آقای عارف ترجیح میدهند. سوال این است که آیا آقای لاریجانی میتواند مانند آقای روحانی گزینه ائتلافی باشد که او را رئیسجمهور کرد و در این جایگاه قرار گیرد یا اصلاحطلبان با او زاویه تندتری دارند؟ بنای این حرفم هم آن اتفاقی است که در هیاترئیسه افتاد، یعنی یکدفعه سمت آقای عارف رفتند. آیا این پیغامی به سران ائتلاف یا آقای لاریجانی بود که اگر بخواهند انتخاب کنند، آدم خود را خواهند آورد؟ تحلیل شما چیست؟ آیا اصلاحطلبان آنقدر محافظهکار هستند که هنوز هم ترجیح بدهند از نامزد ائتلافی این طرف استفاده کنند یا اینکه ممکن است آن ریسک را بپذیرند و به سمت خودشان بروند. آیا هنوز این حرف آقای عطریانفر ساری و جاری است که ما نقد آقای لاریجانی را به نسیه آقای عارف ترجیح میدهیم؟
چون ما دو، سه تا حزب منضبط و فراگیر و جاندار نداریم، تعداد متاسفانه زیاد اما شناورند. در مجلس دهم 140 نفر تقریبا از نردبان لیست امید به مجلس راه یافتند. در سال اول که آقای عارف کاندیدای ریاست شد 104 نفر بیشتر به او رای ندادند؛ سوال این است که آن 36 نفر کجا هستند؟ پیداست که آنها فقط نذر کرده بودند که به مجلس راه یابند. در اصولگراها هم گاهی اینطور آدمها پیدا میشوند. این افراد از نردبان هرکس که بشود بالا میروند تا فقط به مجلس بروند، حال نردبان آقای حداد یا آقای لاریجانی یا آقای عارف، بعد هم که وارد شدند به آن نردبان متعهد نیستند که این از اشکالات سیاستورزان است. نکته دوم هم که میگویید به سمت آقای عارف رفتند ایشان سال اول و سوم نامزد شد و در سال دوم کاندیدا نشد و در این سال هم تعدادی رای سفید جمع شد که به آقای لاریجانی رای داده بودند. در مجلس دهم در یک موضوع متفاوت از مجالس دیگر شده و آن این است که در مجلس دهم سه تا فراکسیون داریم که اکثریت نیستند. ما متاسفانه فراکسیون اکثریت نداریم. در ساحت سیاست، دولتهای ائتلافی دولتهای ضعیفی هستند، مجلسهای ائتلافی هم ضعیف هستند چون حتما باید دو فراکسیون با هم ائتلاف کنند تا حرفی به کرسی نشانده شود. سه تا استیضاح به صحنه میآید و یکی هم رای نمیآورد ولی در گذشته استیضاحی میآمد و رایگیری هم میشد. البته آقای لاریجانی مورد نقد بخشی از جریان اصولگرایی هست اما چسبندگی او به جریان اصولگرایی خوب است.
بیشتر از روحانی؟
در سال 92، 4 کاندیدا از دل اصولگراها بیرون آمد اما هیچکدام از مجموعه آنها حاضر نشدند از روحانی حمایت کنند. خاستگاه روحانی اصولگرایی بود اما به دلایلی از او حمایت نکردند.
اما در انتخابات هیات رئیسه دیدیم که نهایتا نامزد اصولگرایان به نفع آقای لاریجانی کنارهگیری کرد.
معلوم است. حتی الان دوستان رادیکال ما آقای لاریجانی را بر عارف ترجیح میدهند، همین الان لاریجانی را بر روحانی هم ترجیح میدهند حتی با وجود نقدهایی که به او دارند. اگر امر بر آقای لاریجانی و اصولگرای دیگری دائر شود، در این صورت بحث دیگری است اما اگر همین الان امر بر آقای لاریجانی و آقای روحانی یا آقای لاریجانی و آقای عارف دائر شود ، معلوم است که آقای لاریجانی انتخاب خواهد شد اما معنای آن این نیست که من توصیه میکنم که ایشان نامزد شوند یا توصیه میکنم که ایشان کاندیدا نشوند. الان توصیه میکنم که اصلا طرح کاندیدای ریاستجمهوری مضر و زود است.
آقای لاریجانی در مجلس دهم کمی سخت توانستند از قم وارد پارلمان شوند. آیا این وضعیت برای مجلس یازدهم سختتر خواهد بود؟
زود است که قضاوت کنیم.
برای رئیس مجلس شدن ایشان هم قضاوت زود است؟
آقای لاریجانی سیاستمدار قدرتمندی است. قطعا او محاسبه خواهد کرد که کاندیدا بشود یا نشود ولی الان زود است برای این محاسبات و نمیشود از حالا گفت. ممکن است ما شش ماه به پایان مجلس دهم بتوانیم تحلیل و محاسبه کنیم اما اکنون نمیتوان محاسبه کرد که او رای میآورد یا رئیس میشود یا خیر.
آیا شما در جلسات آقای رئیسی در تهران شرکت کردهاید؟
من علاقهمند بودم شرکت کنم اما از نظر زمانی امکان آن مهیا نشد.
از شما دعوت کردند؟
بله.
میدانید چه کسانی شرکت میکنند؟
خیر، اطلاع دقیق ندارم اما علاقه داشتم شرکت کنم.
این جلسات به پایان رسیده است؟
این جلسات تمام نشده و ادامه دارد. من سوال کردم که حول ریاست جمهوری است ، دوستانی که شرکتی میکردند گفتند نه، حول ریاست جمهوری نیست.
پس موضوع چیست؟
گفتند که موضوع این جلسات حول منسجمکردن اصولگراهاست.
با محوریت آقای رئیسی؟
خیر. در گذشته اصولگراها یک مجموعه بودند به نام جمنا.
جلسات آقای رئیسی هفتگی تشکیل میشوند؟
شنیدم هفتگی تشکیل می شود. جلسات حول محور کاندیدای ریاستجمهوری نیست، همان انسجام اصولگراهاست و من نمیدانم که آنها اعضای ثابت یا مهمان بودهاند چون خبر ندارم. من اگر در این جلسات شرکت کنم دیگر حرف هایم بر مبنای شنیدهها نیست و خودم میبینم که چه ماجرایی هست. الان شنیدهها میگوید اصلا جلسات حول یک کاندیدای ریاست جمهوری یا حول یک محور اصولگرایی نیست .یک جلسهای است برای انسجام بخشی اصولگرایان.
میگویند آقای قالیباف و آقای جلیلی به آنجا رفتهاند.
من نمیدانم، ممکن است مهمان باشند یا عضو شده باشند.
همین را میخواستم بدانم که ساختار جلسات چگونه است آیا یک سری اعضای ثابت دارد و بقیه مهمان هستند؟
این را هم خبر ندارم.
برای جمنا فعل «بودند» که به کار بردید، یعنی الان نیستند؟
الان هم هستند اما من گفتم اگر جمنا بخواهد استقرار پیدا کند باید اصلاحاتی در آن انجام شود.
حتی شما گفتهاید که اگر جمنا خود را اصلاح نکند به سراغ تشکیلات دیگری خواهید رفت و این خیلی سر و صدا کرده است.
من نگفتهام باید اصلاح شود . ما ممکن است با رادیکالهای اصولگرا یا حتی میانهروهای آن اختلافنظرهایی داشته باشیم اما در هر صورت باید با هم جمع شویم. جمنا اگر میخواهد محور باشد باید یکسری اصلاحات ساختاری به وجود بیاورد تا بتواند همه اصولگرایان را پوشش دهد. اگر این اتفاق رخندهد دو حالت دارد. یا جمنا میرود و نمیماند آنوقت باید تشکیلات جدید آورد اما اگر جمنا بماند یک تشکیلات دیگر هم بیاید، این اول تفرقه است. این از همان اول شکستش مبرهن است. پس اگر جمنا اصلاح نکند و نماند طبیعی است که تشکیلات دیگری راه میافتد ولی ماندن بدون اصلاحات طبیعی است که شکاف و اختلاف پیش میآورد.
آیا بعد از انتخابات ریاست جمهوری جلسهای میان اصولگرایان برای تصمیمگیری انتخاباتی تشکیل شده است؟
فقط یکدیگر را میبینیم و جلسه کاملی هم نداشتهایم.
شما مدلهای موفقی برای مجلس هشتم و هفتم داشتهاید اما در مجلس دهم اتفاقات دیگری افتاد؛ مثلا فراکسیون به معنای اکثریت تشکیل نشد. مدل پیشنهادی شما به عنوان محمدرضا باهنر با این همه سابقه کار در انتخابات مجلس چیست؟ چه کار کنند؟ حول جمنا جمع شوند؟ حول آقای رئیسی جمع شوند؟ تشکیلات جدید درست کنند؟ جبهه متحد درست کنند؟ داوری درست کنند؟
زمانی که جمنا تشکیل و تاسیس شد من در جلسات سیاسیشان بودم. آن موقع دلایلی داشتم که گفتم در این وضعیتی که شما دارید باید گفتمان داشته باشید. گفتم با این وضع گفتمانی، ما 25 درصد بیشتر رای برای ریاستجمهوری نخواهیم داشت. پس از پایان انتخابات آقای رئیسی 40درصد رای آوردند که بهزعم من موفقیت بسیار بزرگی بود و شکست نبود. چون پیشبینی ما 25 درصد بود و 40 درصد شد. آقای روحانی در مجلس دوره قبل گفت درست است که من 50 درصد رای آوردم اما نفر بعد از من 14 درصد رای آورد یعنی آقای قالیباف. او میخواست بگوید که تفاوت من با رقیبم 36 درصد است. آنموقع آقای انصاری معاون پارلمانی ایشان بود که من گفتم رقبای ایشان 4 نفر شدهاند؛ آقای قالیباف، محسن رضایی و ولایتی و... حداقل اثر جمنا این بود که 11 درصد را 40 درصد کرد. در مجلس هم این بود. بنده کاندیدای مجلس دهم نبودم ولی وقتی که انتخابات مجلس روز جمعه در تهران برگزار شد، من در کنفرانس مطبوعاتی قبل از انتخابات اعلام کرده بودم که ما مجلس دهم را بردیم. بعضی از دوستان گفتند حالا که ما سی- هیچ باختیم این کنفرانس را لغو کنید ولی من گفتم نه. 30 نفر در تهران رای نیاوردند ولی ما بردیم. به رسانههای اصلاحطلب گفتم ما در 8 خرداد در خدمتتان هستیم. خواهید دید که رئیس مجلس اصولگرا خواهد شد. بنابراین من این تحلیل را قبول ندارم که در ریاستجمهوری و مجلس شکست خوردیم. یک اشکال دیگر هم در طرف مقابل وجود داشت و آن اینکه 140 نفر از لیست امید به مجلس رفتند ولی در اولین انتخابات آقای عارف رای نیاورد؛ ما فلز کاندیداها را میشناسیم. شاید خود ایشان نمیدانست ولی من میدانستم که عدهای با نردبان آقای عارف به مجلس رفتهاند ولی به او رای نمیدهند. اینها چیزهایی هست که پشت کتاب نوشتهاند و کسانی که بخواهند روی کتاب را بخوانند، نمیتوانند متوجه اتفاقات باشند. من دو روز بعد از انتخابات مجلس (7اسفند) به خبرنگاران گفتم ما برندهایم درحالی که باخته بودیم، گفتند روی چه حسابی میگویید، گفتم نمیتوانم به شما بفهمانم ولی معتقدم ما 8 خرداد در خدمت شما هستیم که ببینید چه کسی برده است؛ یعنی قصد من این بود که بگویم باید بتوانید تحلیل آماری داشته باشید. ما در مجلس از دوره قبل بدتر بودیم ولی نباختیم چون توانستیم ریاست فراکسیون قاطعی داشته باشیم اما اینبار نداشتیم اما در ریاستجمهوری بهتر بودیم. در نهایت برندهایم. الان آقای لاریجانی حتما سال چهارم هم رئیس است چون رقیبی ندارد.
آقای مهندس، دقیقا مشکل اصلاحطلبان با آقای عارف چیست؟ چرا اینقدر با این فرد جدل دارند؟ به خاطر محافظهکاری ایشان است؟
ریشه ماجرا این است که سیاستورزان کشور با یکدیگر حتی با خودشان مشکل دارند. ما در کشور چهار حزب چارچوبدار قوی نداریم. ما انرژی زیادی را برای انسجام می گذاریم و در نتیجه انرژی کمتری برای رقابت می ماند. اتحاد و انسجام لازم است اما کافی نیست.در حالی که اگر ما چهار حزب داشتیم، تمام انرژیمان صرف انتخابات میشد، چون حزب برای کار انتخاباتی ضابطه و ساختار دارد.ما چون قانون نداریم، یک بار میگوییم جبهه متحد یک بار میگوییم جبهه پیروان خط امام و رهبری، یک بار میگوییم جمنا، هر دفعه یک چیزی میگوییم. آن طرفیها هم همینطور؛ یک بار میگویند شورای عالی اصلاحطلبان، یک روز میگویند پارلمان اصلاحطلبان و... ما باز هم باید تلاش کنیم که همهمان دست به دست هم بدهیم. البته اینجا من یک نکته را هم باید بگویم . موقعی که میگوییم حزب، منظورمان در چارچوب نظام است. ما حزب رقیب نظام نداریم، اصلا اجازه فعالیت ندارند. این اصلا ویژه ما نیست. تمامی حکومتهای دنیا؛ از آمریکا، فرانسه، روسیه و... اصلا نمیتواند یک حزبی وجود داشته باشد که مخالف حکومت آمریکا باشد. اصلاحطلبان یک مدتی در مجلس ششم ، اشتباهی فکر میکردند حالا چون رأیشان خوب شده، میتوانند رقیب نظام باشند. اصلاحطلبان که یک زمانی جزو هنجارشکنهای اصلی بودند، الان شعارشان این است که اگر میخواهید مطالبات بگیرید، باید بروید پای صندوقهای رأی. بنابراین من موقعی که میگویم سه تا حزب، چهار تا حزب، اینها حتما در چارچوب نظام باشند، ولی باید منسجم باشند، شناسنامهدار باشند، لیدر داشته باشند، موضع داشته باشند تا بتوانند با همدیگر کار کنند.
ما در دی ماه گذشته با ناآرامی هایی در سطح کشور مواجه شدیم . امسال نیز نمونه های کوچکی در این مورد دیده شد. آقای حجاریان در مطلبی نوشته است که این موج دوباره بازخواهد گشت . نظر شما در این مورد چیست؟
ما درباره وقایع دیماه نشستیم و بحث کردیم و تحلیل کردیم. نتیجه بحثهایمان این بود که متاسفانه یکسری اختلافات و رقابتهای غیرضرور، حداقل اینکه زمانش زمان مناسبی نبود، باعث شد که ما ظرف یکی، دو سال گذشته بسیاری از تریبونهای نظام؛ حالا به آن تریبونهای مخالف نظام، خارج و صداهای بیگانه و صهیونیست و آمریکا و انگلیس یا بعضی از فضاهای مجازی داخل کشور، کاری نداریم، تریبونهایی که وابسته به نظام بودند شروع کردند کلیت اصول نظام را تخریب کردند. یکی گفت دولت ناکارآمد است، یکی گفت قوه قضائیه ناکارآمد است، یکی گفت مجلس ناکارآمد است، یکی گفت هر سه اینها ناکارآمد هستند، یکی گفت سپاه اینطوری است، یکی گفت ارتش اینطوری است. مجموعا دو، سه تا پیام را متاسفانه بدون اینکه با همدیگر هماهنگ کنند، القا کردند به جامعه. یکی ناکارآمدی، یکی فساد و یکی هم اینکه مردم باید مطالباتشان را فریاد بکشند. حضرت آقا یک زمانی تعبیری داشتند. گفتند آقا این جناح برای آن جناح میگوید، آن جناح برای جناح دیگری میگوید، شنونده میگوید جمعش این است که همهشان مشکل دارند. اواخر سال قبل در کرمانشاه یک زلزله اتفاق افتاد، اتفاق بدی هم بود، حادثه غمانگیزی هم بود . یک عده از مردم کشته شدند، بیخانمان شدند و... منِ باهنر، شخص محمدرضا باهنر، بعد از انقلاب در چند زلزله بسیار سنگین مدیر میدانی بودم. یعنی از امداد و نجات رفتم، جسد آوردم بیرون، دفن کردم، مسکن موقت ساختیم، مسکن دائم ساختیم. در کرمانشاه متاسفانه من مسئولیتی نداشتم.من با این وضعیت قضاوتم این است که کرمانشاه را خیلی خوب جمع کردند به نسبت زلزلههای قبل. هلال احمر آمد، دولت آمد، ارتش آمد، سپاه آمد، مردم آمدند، مثلا 30 هزار چادر زدند.ناگهان باران آمد، از این 30 هزار چادر، 300 تای آن زیر آب رفت. صدا و سیمای ما میرود بالای سر این چادرها میگوید این هم هنر مسئولان، این هم کار مسئولان. آقای صدا و سیمای محترم! در آمریکا موقعی که کمکرسانی میخواهند کنند، این اتفاقات نمیافتد؟ در انگلیس نمیافتد؟ در جاهای دیگر نمیافتد؟ میرود بالای سر چادری که آب رفته در آن، میخواهد القاء کند که اینها ناکارآمد هستند. طرف در چادرش اذیت میشود، من اذیتشدن را انکار نمیکنم، یک نفر هم نباید اذیت شود، اما اگر از 30 هزار تا چادر که در یک ماه نصب شده، 300 چادر رفت زیر آب، این میشود ناکارآمدی؟ از این موارد الا ماشاءالله. صدا و سیمای ما حالا فکر میکنند اگر این حرف را بزنند چه میشود؟ دولت وظیفهاش است؟ من تا چند روز پیش نشنیده بودم. فرمانده هوانیروز میگفت زمانی که ما آمدیم کرمانشاه، 100 سورتی پرواز داشتیم. 100 سورتی پرواز، جنازه ببر، مصدوم بیاور و... این خدمات عظیم انجام میشد. یا مثلا ما 60 هزار مدرسه در کشور داریم، از این 60 هزار تا، ممکن است 300 تا در چادر باشند، در کانکس باشند یا در کپر باشند. اگر ما وضع مالیمان هم خیلی خوب باشد، بعضی از این مدارس باید در کانکس باشد. یک مدرسهای که 30 دانشآموز دارد با یک معلم، آیا میشود از بیتالمال یک میلیارد تومان یک مدرسه برایشان ساخت؟ اصلا باید ساخت یا نباید ساخت؟ در مهرماه سال گذشته رادیو گوش میکردم، آقای گزارشگر میگفت ما یک مدرسه داریم که در دنیا نمونه است. من تعجب کردم که چه مدرسهای؟ گفت یک مدرسهای داریم با یک معلم و یک شاگرد. عذر میخواهم؛ گفتم احمقانهترین کاری است که ما داریم انجام میدهیم. اگر این دانشآموز را ما با هلیکوپتر هم ببریم در شهر، معلم استاد دانشگاه هم برایش بگیریم، خرجش کمتر است که برای او یک مدرسه بسازیم. مثلا این را آن خبرنگار میرود بالای کانکس و زمانی میرود که برق آن کانکس به یکباره قطع شده و میگوید این هم مدارس ما است. یعنی بعضیها فکر میکنند که اگر به دولت بد بگویند، به قوه قضاییه بد بگویند، به مجلس بد بگویند، به مجمع تشخیص مصلحت نظام بد بگویند، اینها خیلی انقلابی هستند. من جمعبندی صحبتم این است که در مملکت ما مشکل وجود دارد، نابرابری وجود دارد، فساد هم وجود دارد، اما حس مردم چندین برابر واقعیتها است. واقعیت را ما به وجود آوردیم؛ ندانمکاری و ناشیگری و بلدنبودن کار. حتی در تریبونهای نماز جمعه، بعضی اوقات یک نقدهای خشنی میشود به آنها هم میگوییم که چرا اینگونه حرف می زنید، میگویند ما باید فریادکننده مطالبات مردم باشیم. آخرینش هم چند روز پیش از تلویزیون دیدم. آن طرف مرز آتش گرفته بود، دود آمده سمت کشور ما. چیز بدی بود. بعد خبرنگار رسانه ملی رفته بود و میگفت این دود چیست؟ مردم میگفتند ما خودمان هم نمیدانیم چیست. مسئولان رسیدهاند به آن یا نه؟ مسئولان چکار کنند؟ تا پریروز خبرها آمد که چند هلیکوپتر آتش نشان آوردهاند که آنها را خاموش کنند. اینطوری میخواهیم بگوییم مسئولان ناکارآمد هستند؛ زحمت میکشند، کار میکنند. من بحثم این است که اینها یک ریشههای تخریبکردن افکار عمومی دارد. خارجیها که مرتب مشغول هستند؛ از آقای ترامپ گرفته تا صهیونیستها. خودمان لااقل این بلا را به سرمان نیاوریم. واقعا امسال سال چهلم پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران است. من واقعا از رسانهها توقع دارم و خواهش میکنم کارنامه عادلانه و عالمانه از عملکرد نظام جمهوری اسلامی تهیه کنند. در این کارنامه عالمانه و عادلانه یک جاهایی هم ممکن است ما اشتباه کرده باشیم. این دولت به آن دولت میگوید، آن دولت به آن دولت میگویند، چپیها میگویند راستیها بودند، راستیها میگویند... نه، مشترکا مملکت را اداره کردید. بعضیها میگفتند دست اینها بوده، بعضیها میگویند دست آنها بوده است . به انقلاب، نظام و به این همت مردم ظلم است که ما مثلا بخواهیم اینطوری بعد از 40 سال نگاه کنیم. این را هم بگویم که الان 70 درصد جمعیت کشورمان انقلاب را درک نکردند. حدود 60 درصد از جمعیت کشورمان، جنگ و امام را ندیدند. اینها باید باورشان باشد که این انقلاب بزرگ، خدایی
بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید