گفتوگوی مثلث با عباس سلیمینمین
میخواهند ما را تحقیرکنند
عباس سلیمی نمین معتقد است: امروز بیش از هر زمانی همآوایی و همنوایی وجود دارد در مورد عبثبودن مذاکره با آمریکا، زیرا هم نقض عهد در این زمینه وجود دارد و هم عداوت آشکار. ما شاهد هستیم که در واقع مذاکره را برای ضربهزدن بهکار میگیرند، نه مذاکره را برای حل مشکل. مذاکره را ابزاری برای بیاعتبارکردن کشور میخواهند، لذا رویکردشان کاملا خصمانه است.» با او در این مورد گفتوگو کردهایم.
بعد از اینکه آقای ترامپ گفت که ما میخواهیم بدون پیششرط با ایرانیها صحبت کنیم، به نظرتان در فضای داخلی، ما با چه روندی روبهرو هستیم؛ هم گروههای سیاسی و احزاب سیاسی، هم اینکه نظر دولت و حاکمیت به این موضوع چگونه است؛ آیا فضای دوگانهای وجود دارد یا نه؟
من فکر میکنم بیش از هر زمان یک انسجامی در این زمینه به وجود آمده است؛ یعنی یک نگاه واحدی در این زمینه وجود دارد و آن نگاه واحد از این جهت شکل گرفته که ما تجربه سنگینی را در ارتباط با دو مذاکره با آمریکا کسب کردیم و این برای ما بسیار حائز اهمیت بوده که یگانگی ایجاد کرده است، چون برخی از دولتمردان ما نگاه متفاوتی داشتند و همین نگاه متفاوت موجب شد که ما در گذشته مذاکره با آمریکا را بپذیریم، چون قبل از آن تجربهای کسب کرده بودیم که آن تجربه علیالقاعده ما را از این امر بازمیداشت اما با توجه به اینکه جریانی در انتخابات توانست رأی مردم را از آن خودش کند و اعتقاد متفاوتی در این زمینه داشت، علیالقاعده ما پذیرفتیم که با آمریکا مذاکره کنیم و مذاکره کردیم و آن جریان که اعتقاد داشت به اینکه میتواند با مذاکره، آمریکا را نسبت به مصالح ملت ایران نرم کند، همان جریان امروز خودش قویتر از دیگران است. در این زمینه اظهاراتی که امروز وزیر محترم خارجه دارد یا ریاست محترم جمهوری در این زمینه دارد، ناشی از یک تجربه جدید است، در حالی که این آقایان قبلا بر این مساله اصرار میورزیدند که ما میتوانیم با گفتوگو، آمریکا را نرم کنیم و میتوانیم با لحن نرم و روی باز با آمریکاییها مواجه شویم و همین مساله موجب خواهد شد که آمریکاییها متفاوت عمل کنند. اما این کار صورت گرفت و این آقایان هر آنچه در توان داشتند، برای اینکه موضع آمریکا را نسبت به ما نرم کنند، به کار گرفتند اما در نهایت هیچ تاثیری از این مساله دریافت نداشتند. فرض کنید که امروز باز با آقای ترامپ مذاکره کنیم، چند سالی با ایشان گفتوگو داشته باشیم و کشور را معطل این مساله قرار دهیم و باز با تغییر هیات حاکمه آمریکا متعهد به آنچه امضا شده نباشند و ما باز مواجه باشیم با گروه دیگری و توسط مقام جدید دیگری، آنها پیشنهاد مذاکره را به ما بدهند. این اتلاف انرژی و وقت خواهد بود اگر اتکای ما به مذاکره با گروههای مختلفی باشد که در آمریکا روی کار میآیند، ضمن اینکه ما در مورد آقای اوباما این مساله را کاملا تجربه کردیم که از زمان خود آقای اوباما نقض عهد آغاز شد، نه از زمان گروه جدیدی که به قدرت رسیدند. نقض عهد در زمان اوباما شروع شد و ایشان رسما جلوی دسترسی به سیستم بانکی را گرفت که با ما وارد کار شود. بنابراین امروز بیش از هر زمانی همآوایی و همنوایی وجود دارد در مورد عبثبودن مذاکره با آمریکا، زیرا هم نقض عهد در این زمینه وجود دارد و هم عداوت آشکار.
ما شاهد هستیم که در واقع مذاکره را برای ضربهزدن بهکار میگیرند، نه مذاکره را برای حل مشکل. مذاکره را ابزاری برای بیاعتبارکردن کشور میخواهند، لذا رویکردشان کاملا خصمانه است. چون رویکرد خصمانه است، طبیعتا ما به نتیجهای از طریق مذاکره نمیرسیم. مسائلی در تاریخ بین دو کشور وجود دارد که هر دو کشور اهتمام دارند این مشکلات حل شود، اما آمریکاییها نشان دادند که مذاکره را بهعنوان ابزاری برای تحت فشار قراردادن استفاده میکنند، ابزاری برای اعمال اراده خودشان.
بنابراین در این مذاکره هرگز شما به نتیجهای نمیرسید. چرا؟ چون اگر او احساس کند در مذاکره به آن اهدافش نرسیده، یعنی در واقع بهعنوان ابزار قدرت از آن نتوانسته جهت اعمال و تحمیل نظراتش استفاده کند، بلافاصله به هم میزند و برمیگردد به نقطه صفر تا بتواند از ابزار دیپلماسی بهعنوان یک شیوه و روش از بین رفتن مصالح و منافع طرف مقابل استفاده کند؛ لذا در این نوع مذاکرات باید بدانیم که به هیچ وجه به جایی نخواهیم رسید
و نتیجهبخش نخواهد بود.
برخی میگویند اگر حاکمیت به این نتیجه برسد که به نوعی با گفتوگو، با درنظرگرفتن این مساله که نفس گفتوگو موضوع باطلی نیست و با این نوع مسیر بشود منافع ملی ایران را کسب کرد، جلوی تحریمها را سد کرد و روشهای جدیدی باشد برای اینکه هزینههای ترامپ کاهش پیدا کند و اگر کانالی ایجاد شود که بین مقامات ایران و آمریکا گفتوگو شود و این اعمال تحریمها به عقب بیفتد یا دوباره آمریکا به برجام و به تعهدات قبلیاش پایبند باشد، این روش باز به نظر شما کار عبثی است؟
قطعا عبث است، فرقی نمیکند؛ این هم باز هر زمانی قابل نقدشدن است. در مذاکرات قبلی ما توانستیم زیر نظر سازمان ملل و اتحادیه اروپا یک مذاکره کنیم و به توافقی رسیدیم. خب این توافق را نقض کرده است؛ حالا شما میگویید ما مستقیما بتوانیم با آمریکاییها به یک توافق برسیم و یک توافق پایداری شکل گیرد؟ چه تضمینی در این قضیه وجود دارد که به توافق پایداری برسیم؟ در حالی که ما در مذاکرهای توافق کردیم که غیر از آمریکا، دیگران هم دخیل بودند و اینها توانسته بودند چارچوبهای این مذکرات را استحکام بیشتری ببخشند و جنبه بینالمللی به او بدهند. چه تضمینی دارد که فرض کنید به توافق هم برسیم، بلافاصله هر زمانی که نظر آنها تامین نشود، این توافق را به صورت خیلی راحتتر نقض نکنند. عرض کردم، شما رویکرد را باید توجه کنید. آیا واقعا در آمریکا رویکردی برای مذاکرات عادلانه که منافع ایران تامین میشود، وجود دارد؟ هرگز وجود ندارد، یعنی در واقع جنگ دیپلماسی مثل جنگ نظامی است، هیچ تفاوتی هم در نتیجه لااقل اینجا نمیبینم. یعنی او میخواهد در این چارچوب هم شما را له کند و حقوق شما را نابود کند، در تهاجم نظامی هم همین کار را میخواهد بکند.
در واقع هدف، ضربهزدن به طرف مقابل است، یعنی در واقع نابودکردن او است. ما باید دقت داشته باشیم که ایران با استقلال خودش ضربهای به آمریکا زده و تاثیری بر منطقه گذاشته که روز به روز شرایط آمریکا در منطقه سختتر و سختتر میشود. به عبارتی دیگر بیداری ملت ایران و خیزش ملت ایران، خیزشهای دیگری را در پی دارد. تنها راه آمریکا برای اینکه سایر خیزشها را متوقف کند، این است که مبدأ این خیزش را کاملا زمینگیر کند و اثبات کند که این کشوری که دارد منشأ آگاهی میشود، این کشور به اشتباه خودش راضی شده و به گونهای به زانو درآمده است.
در این شرایط است که آمریکاییها میتوانند برخی مشکلات خودشان را حل کنند. اگر با ایران مذاکره کنند بهصورت برابر و این مذاکرات برای ایران نفع داشته باشد، آن شرایط برای آمریکا اصلا حاصل نخواهد شد.
آمریکاییها میخواهند یک دستاورد نابودکننده و تحقیرکننده داشته باشند که این تحقیر منجر شود که دیگران در مسیر استقلالی که ایران در آن قرار گرفت، قرار نگیرند. این را اگر ما درک کنیم که فکر میکنم امروز حتی کسانی که طرفدار مذاکره بودند و تصورشان این بود که با لحن خوشتر میتوانیم آمریکاییها را سر عقل بیاوریم، آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که مساله آمریکا این نیست که مسائلش را با ایران حل کند؛ این است که به ایران یک ضربه هولناکی بزند و جلوی ترقی و پیشرفتش را بگیرد تا او نتواند سرمشق دیگران باشد. در این حالت ما باید متوجه این مساله باشیم که رویکرد آمریکا، رویکرد مذاکره نیست، بلکه همان رویکردی است که از راه نظامی میخواهد به دست بیاورد، یعنی از حرکتهای نظامی عایدش
شود.
منتها حرکتهای نظامی، ریسک او را بالا میبرد، خطرپذیری او را بالا میبرد و میتواند برای آن تبعات زیادی داشته باشد. مذاکرات تبعات زیادی برایش ندارد؛ مقداری بیاعتباری برای او رقم میزند، ولی در این حالت نظام طبعا وارد عرصهای میشود که بههیچوجه نمیتواند نتیجهاش را محاسبه کند.
دیدگاه تان را بنویسید