3 حاشیه بر 15 نکته خاتمی / مرز اصلاحطلبی با براندازی کجاست؟
سخنان روز 14 مرداد سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور دوران اصلاحات، بازتاب زیادی در داخل و خارج کشور داشته است. این یادداشت تفسیر و تعبیری است که نگارنده به عنوان یک اصلاحطلب از این سخنان دارد و ممکن است لزوما مواضع نشریه مثلث نباشد.
مثلث/ مصطفی آرانی:
به طور مشخص باید گفت که سه بخش از سخنان سیدمحمد خاتمی مورد توجه قرار گرفته است. یکی آن بخش که در آن میگوید: «عدهای با استفاده از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی با ایجاد جنگ روانی، سعی دارند به ایرانیان، بهویژه نسل جوان ایرانی القا کنند که کار تمام است و شاهدیم که بیشترین تلاش آنها هم تخریب اصلاحطلبان است، چرا که میدانند تا اصلاحات زنده است جایی برای براندازی نیست.» این بخش از سخنان به ویژه توسط ارتش سایبری که این روزها با کمک آمریکا، اسرائیل و عربستان در فضای مجازی و بهطور مشخص در توئیتر فعال است مورد انتقاد قرار گرفته است.
به طور کلی یکی از سیاستهای براندازان ناامیدکردن مردم از همه جریانات سیاسی کشور است و از این روست که به گفته یکی از مقامات امنیتی کشور در جلسهای با خبرنگاران، شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» برای نخستین بار در اکانت توئیتری مریم رجوی، سرکرده فعلی گروه تروریستی منافقین نقش بسته است.
با این حال ملاحظهای در این خصوص واجب است و آن ملاحظه، مساله تعریف دقیق اصلاحات است. اصلاحطلبان این روزها بیش از هر وقت دیگری سوالات هویتی جدی از خود دارند و در میان این سوالات هویتی، پرداختن به این موضوع نیز ضروری است که واقعا خط مرز میان اصلاحطلبی و براندازی چیست؟ حقیقت این است که حاکمیت در حال حاضر بخشی از رفتارهای اصلاحطلبان به خصوص در دوران مجلس ششم را مساوی با براندازی میداند و از این روست که دیواری از بیاعتمادی میان حاکمیت و اصلاحطلبان
وجود دارد.
بخش دیگری از سخنان خاتمی راهکارهایی است که او برای برونرفت از وضعیت کنونی ارائه کرده است. عنوان 15 راهکاری که به نظر او باید برای بهبود شرایط مورد توجه قرار گیرد، عبارت است از ایجاد و تقویت فضای همبستگی ملی، وحدت ملی، تغییر نگاه رسانههای ملی، ایجاد فضای باز و امن و آزاد سیاسی، محدود کردن دایره غیرخودی، برداشتن حصر، آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، اعلام عفو عمومی، رفع محدودیتهای بیجا، پایاندادن به افراط و تندروی، کارآمدی بیشتر قوای سهگانه و نهادهای حاکمیتی، شنیدن اعتراض مردم، پاسخگویی دولت، زنده نگهداشتن اعتماد مردم به مجلس و تشکیل دادگاهها با هیأت منصفه مردمی. این راهکارها نشان میدهد که از نظر رئیسجمهور اسبق، گره اصلی مشکلات کشور در حوزه حاکمیت و مربوط به مسائل سیاسی است اما جای این سوال وجود دارد که نسبت این تفکر با واقعیت چگونه است؟ آیا حقیقتا، تصور عمومی یا نگاه کارشناسی به وضعیت کشور هم همین دیدگاه رئیسجمهور اسبق را تایید میکند و بر این باور است که اصل مشکلات کشور، در حوزه مسائل سیاسی است؟ حال اگر بپذیریم که مشکلات سیاسی نیز در کشور وجود دارد، آیا باید همه راهکارها را به این حوزه اختصاص داد به طوری که در میان 15 راهکار، حتی یک راه حل اقتصادی نیز وجود نداشته باشد؟
اما میتوان گفت که پربازخوردترین بخش این صحبتها، بخشی بود که در آن خاتمی از مردم عذرخواهی کرده است. او در این بخش گفته: «به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام، به خاطر نقصها و کمبودهای موجود، با همه وجود از مردم عذرخواهی میکنم. ما میتوانستیم بهتر از این به ایران و ایرانی خدمت کنیم و امیدوارم شاهد از بین رفتن کاستیها باشیم.» منتقدان میگویند که اولا سیدمحمد خاتمی یک شهروند عادی نیست و هشت سال در کشور رئیسجمهور بوده و از این رو در وضعیت کنونی سهم دارد و از سوی دیگر مهمترین حامی دولت حسن روحانی بوده که به طور مستقیم، مسئول وضعیت کنونی به خصوص در حوزه اقتصادی است و از این رو نمیتواند از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کند و حالا با چندین راهکار سیاسی، مشکلات کشور را مربوط به بخشهای دیگری
بداند.
دیدگاه تان را بنویسید