محمدباقر قالیباف از شرایط سیاسی این روزها سخن گفته است
قرار نبود معاون اول شوم
محمدباقر قالیباف در هفته گذشته دو مصاحبه و اظهارنظر مهم داشته و از مهمترین چهرههای این روزهاست. شهردار سابق تهران با تاکید بر نواصولگرایی به عنوان راهحل جریان اصولگرایی گفته است:«موضوع اصولگرایان رها نشده و دنبال میشود و بنده نمیتوانم نواصولگرایی را به دوستان دیکته کنم و تنها میتوانم به عنوان یک نفر نظر خود را بگویم.»
او گفته است: «اگر از من بپرسید که آیا موضوع اقتصاد قابل حل است یا خیر، با جدیت زمان انتخابات میگویم که حتی در شرایط فعلی نیز میتوان کشور را اداره کرد، به گونهای که هرسال مردم احساس کنند که به سمت یک ثبات در زمینه اقتصاد پیش میروند. در دولتهای یازدهم و دوازدهم اعداد و ارقام اثبات میکند که نقدینگی سه برابر افزایش پیدا کرده است لذا ابتدا باید به فکر مهار نقدینگی بود .در زمان انتخابات گفتم، برخی اقشار جامعه که بیش از حد دچار مشکلات اقتصادی هستند و جمعیتی حدود 15 تا 20 میلیون نفر را تشکیل میدهند، تحت پوشش قرار داده و یارانه آنها را نیز حدود 3 برابر خواهم کرد و آن زمان همه گفتند که این نقدینگی را از کجا خواهی آورد؟ اما بعد از انتخابات دیدید که این کار را کردند. علیرغم تصویب قانون در مجلس یارانه دهکهای بالا را حذف نمیکنند و متاسفانه از جیب بیتالمال حامیپروری میکنند. شفافسازیها باعث شده تا اعداد و ارقام مشخص کنند که تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری 96 چگونه سعی شد تا نرخ ارز مصنوعی تثبیت شود و بعد از انتخابات قیمت ارز بهسرعت بالا رفت، در حالی که تحریمها هنوز شروع نشده بود .با اطمینان میگویم که کنترل رشد نقدینگی در کشور قابل اجرا بوده و میتوان آن را مدیریت و هدایت کرد، اما من چنین ارادهای نمیبینم! قیمتگذاری دستوری برای نرخ ارز در منطق اقتصاد اشتباه است. نباید ناامید شد. در موضوع اداره اقتصاد کشور نباید موضوع رقابت سیاسی و جناحی وجود داشته باشد، چرا که به مردم، نظام و حفظ منافع ملی ارتباط دارد و همه ما باید به سهم خود دولت را همراهی کنیم تا بتواند بر مشکلات کنونی فائق بیاید. البته دولت باید بخواهد و گام بردارد و بهطور حتم همه ما چه در زمینه پیشنهاد راهکار و برنامه کمک خواهیم کرد تا کشور در مسیر درستی حرکت کند.»
او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه اخیرا مطرح شده بود که قرار است جنابعالی به عنوان معاون اول رئیسجمهور در کابینه دولت قرار بگیرید چنین پاسخ داده است:«چنین مسئلهای نبوده است. او در پاسخ به این سوال که دلتنگ بهشت نشدهاید، گفته است: نه! چرا دلتنگ بهشت شوم، فکر میکنید 12 سال کفایت نمیکند؟ زیادی هم بوده است. شهرداری یک نهاد اجتماعی بوده و محل خدمت است، لذا کوچکترین کار سیاسی و سیاسیکاری در مدیریت شهری نه در ایران و بلکه در همه دنیا درست نیست، در کشورهایی که مهد تمدن و دموکراسی هستند، شهرداریها به دور از سیاسیکاری عمل میکنند. هرکسی وارد شهرداری شده و جهتگیری سیاسی پیدا کند، نمیتواند موفق باشد؛ چرا که جنس کار در این نهاد خدمت به مردم است. زمانی در شهرداری کار سیاسی انجام میدهند و سیاسیکاری میکنند و زمانی در همین نهاد کار میکنند. نباید این دو مسئله را با یکدیگر اشتباه گرفت. فعالیت سیاسی که عین انقلابیبودن و دینداری است اما سیاستزدگی و سوءاستفاده از پست و سمت و جایگاه دولتی خلاف است. اصلا فرض کنیم که من با نیت سیاسی در شهرداری کار میکردم. اما سیاسیکاری که انجام ندادم، بلکه فعالیت میکردم و مردم هم میدیدند، به نظر شما اگر فردی خود را با کار به مردم معرفی کند حلالتر است یا با وعدههای دروغ؟ شما ببینید که در شهرداری چقدر از اردوگاه اصلاحطلب در دوران مدیریت بنده در ردههای معاون شهردار تا شهردار مناطق حضور داشتند. بعد از دوران بنده چه اتفاقی افتاد و حتی رفتند و با دوستان خودشان که با من کار میکردند، برخورد کردند که شما به ما خیانت کردهاید که با قالیباف کار میکردید.»
قالیباف در پاسخ به این سوال که مشاوران به شما آدرس غلط میدهند؟ گفته است:«فکر میکنم که این تحلیل اشتباه است و ممکن است درباره سال 84 در آن زمان چنین تحلیلی صورت گرفته باشد، اما امروز بعد از 8 سال استقرار آن دولت و وعدههایی که داده بود عملیاتی شد؟ آیا حرفهایی که در سالهای 84، 92 و 96 زدم که متن سخنرانیهای آن در رسانه ملی و دیگر رسانهها وجود دارد، با یکدیگر مغایرتی دارند؟ در دایره قدرت در سطح بالا در حوزه قوه مجریه و مقننه که عمدتا انتخاباتی و با رأی مردم انتخاب میشود حاکم شده و همه نمیتوانند در این دایره وارد شوند، به این معنا که وقتی میخواهند به این دایره ورود پیدا کنند، ابتدا باید حاضری خود را یک جایی زده باشند و بعد به این وادی ورود پیدا کنند. اگر حاضری خودت را جایی نزدی و به دایره ورود پیدا کردی اولین اتفاقنظر به وجود میآید که آن جریانات حرف بزنند. به عنوان مثال حرفی که در سال 92 زده شد، اگر روحانی میدانست که میخواهم آن کار را انجام دهم، مگر دبیر شورای عالی امنیت ملی نبود و مسئولیت امنیت کشور را نداشت؟ پس چرا عکسالعملی نشان نداد؟ به هرحال امنیتیتر از آقای روحانی که نداشتیم، چرا که وی 18 سال مسئول شورای عالی امنیت ملی بوده و همه حوزههای هماهنگی با نظر ایشان انجام میشد. من به عنوان یکی از بچههای انقلاب چنین مبانیای را اساسا برای کسب قدرت قبول ندارم و هیچگاه وعده دروغ و خلافی نمیدهم که نتوانم آن را انجام دهم.
چرا آدم باید به هر قیمتی روی قدرت بیاید؟ بنده در هر پستی قرار گرفتهام روزی 18 ساعت بهجز دوران جنگ که 24 ساعته به خدمت پرداختهام، پای کار بودهام. اگر فردی روزی 18 ساعت کار کرده و زحمت بکشد، لازم است که با دروغ رأی بیاورد؟ خیر، اما وقتی میخواهی با دروغ قدرت را بهدست آوری و کار دیگری انجام دهی تا دوران بگذرد، همان داستان حامیپروری
است.»
او همچنین در قسمت دیگری از این مصاحبه گفته است:«جمنا از نظر شکلی مورد پسند بنده است، اردوگاهی که توانست از همه شهرها و شهرستانها افراد اصولگرا را کنار یکدیگر قرار دهد، پس حتما کار پسندیدهای است. اما اشکالی که به آن وارد است این است که افرادی که انتخاب شدند، مسیر درستی را طی نکردند. به این معنا که از بطن مردم و یک جریان سیاسی نیامدهاند. شکل کار جمنا صحیح است، اما روش آن اشکال دارد وگرنه اگر همه مسیر طیشده اصلاح شود و اتفاقی بیفتد، به آن نواصولگرایی میگویند و معتقدم که باید هدفگذاریها و کارها را بهروز کنیم. معتقدم که باید حتما پوستاندازی در اردوگاه اصولگرایان صورت بگیرد و به سهم خودم این کار را شروع کردهام .موضوع اصولگرایان رها نشده و دنبال میشود و بنده نمیتوانم نواصولگرایی را به دوستان دیکته کنم و تنها میتوانم به عنوان یک نفر نظر خود را بگویم. اما جوانها باید بگویند که این چیست و آن را تعریف و توصیف کنند و به تشکیل تشکل بپردازند. خبری که -از برگزاری جلسه با سیدابراهیم رئیسی- بیرون آمده صحت ندارد و جلسات به آن شکلی که بحثی صورت بگیرد، برگزار نمیشود. گفتم که وحدت لازم است اما کافی نیست و با این اقدامم نشان دادم که تنها با وحدت مشکلات حل نمیشود، البته جمع دوستان و بزرگان اصولگرا وقتی میگفتند که یکی باید کنار برود به من نگاه میکردند. اگر کسی الفبای سیاست و بازیگری را بداند، میداند که نباید چنین کاری انجام شود و بنده کنار کشیدم تا اگر عدم توفیقی پیش آمد، نگویند به خاطر فقدان وحدت بوده است. اما چرا باز ناموفقیم؟ پس نواصولگرایی یک ضرورت است و باید رویکردها و روشهایمان را تغییر دهیم.
دیدگاه تان را بنویسید