دولت سوم روحانی
اعلام سیاستهای نظام توسط رهبری فرصت بینظیری برای اصلاحات ساختاری در اقتصاد و بوروکراسی کشور ایجاد کردهاست
روحانی شاید هیچگاه فکر نمیکرد که دولتش به این وضع بغرنج دچار شود. هرچند حضور او در مناظرات انتخاباتی به همراه جهانگیری که منتقدان او را «ضربهگیر» روحانی نام دادند، نشان میداد که خودش نمیتواند از کارنامهاش در دولت یازدهم دفاع کند و لازم است که او دوتریبونه باشد. سیاستی که توانست تیغ تند انتقادات را کُند کند و در نهایت مجددا از مردم رای اعتماد بگیرد.
وضعیت او این روزها پیچیده شده است. اعضای کهنسال کابینهاش سالها تجربه وزارت دارند اما نتوانستند بحرانهای اقتصادی را با موفقیت مدیریت کنند. بنابر نظر کارشناسان اقتصادی، او با ایجاد رکود و کنترل قیمت ارز توانسته بود تا حدودی قیمتها را در دولت اولش تثبیت کند اما در نهایت، تنها چند ماه پس از انتخاب مجددش، زنجیرهها رها شدهاند و قیمتها مانند دوره احمدینژاد سر به فلک کشیده است.
روحانی آورده اشتباه اصولگرایان در انتخابات ۹۲ است؛ آنجایی که با اتحاد اصولگرایان شکل نگرفت و کثرت نامزدها موجب شکست شد.
دولت اول؛ مذاکره یا هر توافقی بهتر از
عدم توافق است
به هر صورت روحانی با ترکیبی از افراد شناختهشده و ترکیبی از اصلاحطلبان و کارگزارانیها، کارش را شروع کرد و با شعار «تعامل با جهان» مذاکره هستهای را بهسرعت جلو برد و با امتیازات زیاد سعی بر این داشت که حوزه اقتصاد را از این طریق بهبود ببخشد؛ رویایی که هیچگاه محقق نشد. کاتالیزور روحانی برای حل مساله هستهای بدون هیچ مخالف و منتقدی تنها یک چیز بود؛ «شبحجنگ». او بر این باور بود که در صورت توافقنکردن ایران با اروپاییها و آمریکاییها دچار درگیری نظامی خواهد شد، هرچند این ادعا پیش از این هم در سال 82 تکرار شده بود، اما باز هم رسانههای اصلاحطلب با دستگرفتن آن سعی کردند که دوگانه «امنیت-مذاکره» را ایجاد و از این طریق راه را برای «هر توافقی» هموار کنند. ظریف نیز برای آن کمپینی با حضور چهرههای سینمایی یا اصطلاحا «سلبریتیها» راهاندازی کرد تا از این طریق مردم نیز از ایده دولت حمایت کنند. اما خروجی کار از همان ابتدا انتقاد داشت و در نهایت پس از گذشت چند سال عیان شده است که «هیچ دستاوردی» نداشته است؛ جملهای که سیف، رئیس بانک مرکزی تنها چند ماه پس از توافق هستهای به زبان آورد.
دولت دوم؛ ارز، گرانی، تحریم یا روحانی
به مثابه احمدینژاد
نوبخت در ابتدای دولت دوازدهم، پشت تریبون قرار گرفت و در خصوص التهاب احتمالی بازار ارز گفت: «مردم هول نشوند، قیمت دلار باید کمتر از 4 هزار تومان باشد.» تنها چند ماه پس از این صحبتها بود که دلار تا ۱۲ هزار تومان هم بالا رفت تا نشان دهند پیشبینی مردم از تحولات بازار ارز دقیقتر از مقامات دولت بوده است.
دولت هم کوشید که با پولپاشی قیمتها را کنترل کند، اما توزیع بیش از 20 میلیارد دلار ارز به برخی شرکتها و افراد که یکی از آنها پدر همسر خود حسن روحانی بود، به یک رسوایی مالی تبدیل شد. اکثر شرکتهای دریافتکننده ارز دولتی بهدرستی به تعهدات خود عمل نکردند و دولت نیز نتوانست به این رانت عظیم سامان بدهد.
وضعیت کنترل قیمت سکه نیز بهتر از دلار نبود. دولت 2 میلیارد دلار سکه حراج کرد اما خروجی آن تاثیری بر بازار نداشت و تنها بخشی از نقدینگی مردم جمعآوری شد. سیاستهای اقتصادی روحانی بسیار به سلفش، احمدینژاد شباهت دارد. احمدینژاد در سه سال پایانی دولتش با دو مشکل بزرگ مواجهه بود؛ قفلشدن سیاست خارجی و عدم توانایی در سیاست داخلی و بهخصوص اقتصاد.
مجموع عملکرد قریب به ۶ سال حسن روحانی، منتقدان زیادی دارد، این ادعا و برآورد هر دو جریان سیاسی کشور است. او سرمایه سیاسی لازم را ندارد و اصلاحطلبان بهسرعت میکوشند که هزینه اشتباهات دولت او به پای آنها نوشته نشود و اصولگرایان نیز سهم جدی در دولت او نداشته و ندارند و بیشازپیش منتقد عملکرد او هستند. در این فضا روحانی حتی نمیتواند با اتخاذ مواضع رادیکال فضا را به نفع خود مصادره کند، در دولت قبل، گاهی برای فرار از فشار ایجادشده، دوگانهای در حوزه اجتماعی ایجاد میکرد، یک روز مساله حجاب و روز دیگر دخالت نهادهای خاص در اداره فرهنگ و... اما این مواضع نیاز به حامی برای پیگیری و تشویق دارد، اما حالا وضع اقتصاد آنقدر بغرنج شده است که این صحبتها نیز هیچ هواداری ندارد.
صحبتهای رهبر انقلاب که در 23 مردادماه جاری انجام شد، برای روحانی یک تذکر و فرصت مناسب است. ایشان با انتقاد از اشتباهات غلط دولت در حوزه ارزی، گریزی هم به مساله مذاکرات هستهای زد و عنوان کرد ند، در برجام از خط قرمزها عبور شد و مذاکره جدیدی هم در کار نخواهد بود و البته جنگ هم نخواهد شد.
رهبر معظم انقلاب خطاب صحبتهایشان به دولت در سه حوزه بود؛ «مساله ارزی»، «مذاکره با آمریکا» و «سایه تهدید». روحانی در هر سه حوزه دستاوردی ندارد، برجام با چالشهای بزرگی مواجه شده و از نظر رهبری از خط قرمزها عبور شده مساله ارزی که تبعی از اقتصاد است این روزها اصلا حال خوشی ندارد و سایه جنگ که رهبری آن را سیاست آمریکا برای ترساندن ترسوهای داخلی عنوان کرده است به طور قطع از سوی ایشان رد شد.
میتوان اینطور گفت که روحانی اولین دولت بعد از انقلاب است که ایدههای مرکزی دولتش تهی شده است و همه آنها در واقعیت نقض شدهاند. از اینرو او شاید اولین کسی باشد که باید دولت سوم را تشکیل دهد. دولتی کارآمدتر، چابکتر و در عین حال دارای «ایده مرکزی» جدید که قطعا چیزی باید غیر از مذاکره و تعامل با غرب باشد، لذا باید از او خواست به اولین شعار انتخاباتیاش پایبند باشد، دولتی فراگیر و غیرجناحی. شاید از این طریق امکان برونرفت از این وضع وجود داشته باشد.
روحانی حتی برای آینده سیاسی خودش هم که شده باید دامنه انتخابات افراد را بسیار گسترده کند و دستش را به سوی جریانات سیاسی دراز کند. قطعا دستهای زیادی هستند که نخواهند گذاشت رئیسجمهور زمین بخورد، اما تصمیم این کار با خودش است.
دیدگاه تان را بنویسید