موافقان و مخالفان سخنان رحیمپورازغدی چه میگویند
جنجال صبح پنجشنبه
صریحترین واکنش را آیتالله ناصر مکارم شیرازی نشان داد. او در بیانیهای نوشت: «متأسفانه جمعی از طلاب و اساتید محترم را به آنجا دعوت کرده بودند تا دربارۀ مسائل اقتصادی مردم صحبت کنند. سپس ورق برگشت. گویندهای را که هیچ اطلاعی از وضع حوزههای علمیه شیعه نداشت، دعوت کرده و بدترین اهانتها را به حوزه علمیه و مراجع شیعه کرد و پلاکاردی را در دست گرفتند که رئیسجمهور محترم را تهدید به مرگ میکرد و اعتراف ضمنی به مطالب دیگری داشت
جنجال مراسم فیضیه حالا وارد فاز تازهای شده است. داستان پلاکارد جنجالی در مورد حسن روحانی و هاشمی اکنون جای خود را به سخنان سخنران این مراسم یعنی رحیمپور ازغدی داده است؛ حرفهایی که تا آخرین روز هفته گذشته محل بحث بود.
روایت یک سخنرانی پرحاشیه
از جمله مباحث او که اعتراض علما و روحانیت را در پی داشت؛ کنایههای رحیمپور ازغدی به درسهای خارج فقه حوزه بود. رحیمپور ازغدی گفته بود: «فقه بیربط با زندگی، زندگی بیربط با فقه، درس خارجهایی که به جای تئوریزه حکومت و تمدن دینی، عملا فقه سکولار میسازند، فقه فردی، عبادی طهارت و نجاست. اما درباره اقتصاد، سیاست، بانک و روابط بینالملل حرفی ندارند.سکولاریسم یعنی همین است. همه میگویند سکولاریسم در دانشگاه است، بگذارید بگویم ریشه سکولاریسم در حوزه است. سکولاریسم یعنی تفکیک دین از حکومت، دولت و تمدن. تفکیک نظری وقتی است که حرفی ندارید. ۵ درس خارج از فقه نه، یک درس خارج فقه در قم، مشهد، نجف و اصفهان دارید که پرسشهایش را از بیرون بگیرد و همین الان در مسائل حکومتی بیاید بر اساس آنها ادله را پیدا کند و بحث کند. یعنی از ذهن نیاید به عین، از عین بیاید به ذهن. چندتا هستند؟
هنر نیست هی طهارت، نجاست و طواف بگویند، هزار بار گفته شده و برای بار هزار و یکم هم میگویند. به قول مطهری که میگوید اجتهاد تکرار حرفهای مکرر نیست. جواب مسائل حلشده نیست اجتهاد یعنی جواب مسائل حلنشده. مسائل حلنشده را جواب بده، مسائل حلشده را که همه بلدند جواب بدهند. شنیدم 8۰۰-7۰۰ رساله میخواهند در قم بدهند، ما اصلا ۷۰۰ تا مرجع میخواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده کاری نیست. کسی ۴ شرح و حاشیه بخواند و همان را بگوید مرجع میشود؟ حساسیت سر مسائل جزیی درجه ۶، عدم حساسیت درباره مسائل درجه یک. ۴ سوال جدی در حوزه فقه اداری، فقه حکومتی، فقه روابط بینالملل، فقه اقتصادی و فقه بانکی مطرح میشود، اغلب اینهایی که میخواهند رساله بدهند چیزی برای گفتن ندارند. یک علت اینکه بگویند جمهوری اسلامی ناکارآمد است، سیستمش درست نیست برای این بیسوادیهاست؛ سوادهای بهدرد نخور. بیسوادی حوزه.الان ۱۰۰ مساله مطرح میکنم در یک درس خارج فقه به اینها نمیپردازند، در حالی که ۸۰ مساله از ۱۰۰ مساله جزو مسائل اصلی جامعه ماست. علت آن است که اکثر اینها اصلا جواب ندارند. اصلا نمیدانند مظان پاسخگویی به این مسائل در کدام بخش قرآن و حدیث است.»
انتقادهای دو مرجع تقلید
صریحترین واکنش را آیتالله ناصر مکارم شیرازی نشان داد. او در بیانیهای نوشت: «متأسفانه جمعی از طلاب و اساتید محترم را به آنجا دعوت کرده بودند تا دربارۀ مسائل اقتصادی مردم صحبت کنند. سپس ورق برگشت. گویندهای را که هیچ اطلاعی از وضع حوزههای علمیه شیعه نداشت، دعوت کرده و بدترین اهانتها را به حوزه علمیه و مراجع شیعه کرد و پلاکاردی را در دست گرفتند که رئیسجمهور محترم را تهدید به مرگ میکرد و اعتراف ضمنی به مطالب دیگری داشت. آیا صحیح است در کانون حوزه علمیه اینگونه سخنان گفته شود؟
اما ساعتی بعد آیتالله حسین نوریهمدانی نیز در سخنرانی لب به انتقاد گشود و ضمن اظهار تاسف از بعضی مطالب و شعارهای تجمع طلاب در مدرسه فیضیه گفت: «در شرایط فعلی کشور نیاز به تفکر و کمک برای حل مشکلات مردم دارد و این تجمع هم ظاهرا برای همین موضوع بود؛ اما چطور میشود کسی بیاید سخن بگوید و حوزه علمیه و خدمات علما و مراجع را زیر سوال ببرد. حوزه علمیه که در طول تاریخ در مقابل ظلم ماند، استکبارستیز بود. حال اینگونه قضاوت بیانصافی است. حوزه هیچگاه سکولار نبود و نیست و نخواهد بود. چرا باید کسی را به حوزه بیاورند که از حوزه بیاطلاع باشد.»
اما موج اعتراض روحانیون و استادان حوزههای علمیه نسبت به اجتماع مدرسه فیضیه تمام نشد و ادامه یافت تا آنکه بالاخره جامعه مدرسین به سکوت خود پایان داد و موضع گرفت: «تحرکات ناشایست، ناآگاهانه و بعضا مغرضانه برخی در حاشیه تجمع طلاب و روحانیون که در راستای مطالبات اقتصادی مردم در مدرسه مبارکه فیضیه قم برگزار شده بود، دانسته یا ندانسته، ضربه و خدشهای بر حوزه و روحانیت وارد ساخت که منجر به واکنش مراجع معظم تقلید و دیگر بزرگان حوزه شده است. همگان میدانند حوزههای علمیه، مراجع و بزرگان حوزه عمیقا و صمیمانه همدرد مردم و در کنار آنها بوده و تاکنون خدمات گوناگونی در عرصههای مختلف برای مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشتهاند، بنابراین نباید گذاشت با برخی بیتوجهیها و بیحرمتیها این خدمات ارزشمند توسط برخی مورد بیمهری قرار گیرد.»
دفاع حسین شریعتمداری
در حالی که موج انتقادها از ازغدی بالا گرفته بود، روزنامه کیهان در مطلبی به دفاع از او پرداخت.
حسین شریعتمداری در سرمقاله این روزنامه نوشت: «سخنان استاد رحیم پورازغدی در همایش اساتید و طلاب حوزه علمیه قم که روز پنجشنبه ۲۵ مرداد در مدرسه فیضیه قم ایراد شده بود، از آن روز تاکنون، واکنشهای فراوان و متفاوتی را در پی داشته است و این واکنشها کماکان ادامه دارد. مجموعه اظهارنظرها درباره سخنان آن روز آقای رحیم پورازغدی را میتوان با اندکی تسامح به ۳ بخش تقسیم کرد؛گروه اول، کسانی هستند که اظهارات ایشان را، بیان حقایقی میدانند که باید مطرح میشد و طرح آن را از سوی شخصیتی نظیر استاد رحیمپور که خود فرزند حوزه و از چهرههای پاکباخته و ایثارگر انقلاب اسلامی است، بایستهتر و شایستهتر نیز تلقی میکنند.گروه دوم، شامل کسانی است که در حقانیت سخنان استاد رحیمپور تردیدی ندارند و آن را واگویه نظرات بارها مطرح شده از سوی حضرت امام- رضوانالله تعالیعلیه- و رهبر معظم انقلاب میدانند ولی بخشی از ادبیات به کار گرفتهشده از سوی ایشان درباره حوزههای علمیه و مراجع عالیقدر را بیدقتی در بیان موضوع معرفی میکنند و همین بخش اندک از بیانات استاد را که در مقایسه به حجم سخنان ایشان بسیار ناچیز است، باعث تکدر خاطر برخی از مراجع عظام میدانند.دو گروه یادشده اکثریت قریب به اتفاق افراد مومن و انقلابی را شامل میشود که تنها انتقاد برخی از آنان به سخنان آقای ازغدی، بیدقتی ناخواسته در بخشی از اظهارات ایشان است.گروه سوم، اما کسانی هستند که انتقاد و اعتراض آنان به سخنان روز پنجشنبه آقای رحیم پورازغدی، قبل از آنکه قابلاعتنا و توجه باشد، تعجبآور و خندهدار است! این جماعت در حالی اظهارات آقای رحیمپور را تضعیف حوزههای علمیه و جفا در حق روحانیت میدانند که بارها در اظهارات و نوشتههای خود نه فقط نسبت به حوزههای علمیه و روحانیت سخیفترین اهانتها را روا داشتهاند، بلکه در پارهای موارد به برخی از مسلمات اسلام نیز حمله کرده و یا در مقابل اهانت همپالکیها و همحزبیهای خود به مقدسات و باورهای دینی سکوت اختیار کردهاند. به این نمونهها توجه کنید:
«تقلید از مراجع- نستجیربالله- کار میمون است»! «دین افیون تودههاست» کسانی که از آنها با عنوان گروه سوم یاد کردیم، در حالی سخنان برادر رحیم پورازغدی را اهانت به روحانیت قلمداد کرده و برای حوزههای علمیه اشک تمساح میریزند که بسیاری از آنان در مقابل تمامی اهانتها و پلشتیهای مورد اشاره که فقط اندکی از بسیارهاست نه فقط سکوت کرده و لام تا کام زبان به اعتراض نگشودهاند، بلکه در برخی موارد از اهانتکنندگان صرفا به این علت که همحزب و گروه آنان بودهاند، حمایت نیز کردهاند! از این رو اعتراض آنها به اظهارات آقای رحیمپور مضحک به نظر میرسد و هیچکس حتی در دورترین افق ذهن خویش هم نمیتواند باور کند که آنان نگران حوزههای علمیه و جایگاه روحانیت و مراجع عظام تقلید باشند.
و بالاخره، این نکته نیز گفتنی است که از برادر عزیزمان آقای رحیمپور انتظار میرفت و میرود در سخنان و تحلیلهای خویش که همیشه علمی و راهگشا بوده است، دقت بیشتری داشته باشند تا به کارگیری برخی از تعابیر نه چندان مناسب، رنجش خاطر شماری از عزیزان حوزههای مقدس علمیه را درپی نداشته باشد و از آن بزرگواران- مخصوصا دو تن از مراجع عظام تقلید که به دلیل جایگاه رفیعشان بیرون از شمار گروههای یادشده هستند- نیز خواهشی در میان است و آن اینکه هرگز تصور سوءنیت نسبت به شخصیت شناختهشده و فداکاری نظیر استاد رحیمپور ازغدی را به ذهن راه ندهند. در متن سخنان آن روز ایشان دفاع از روحانیت و حوزههای علمیه موج میزند و بارها بر جایگاه رفیع و مقدس آن تاکید ورزیدهاند.
«عبدالله گنجی» هم در سرمقاله شماره امروز روزنامه «جوان» نوشت: «خوشبختانه بهانه سیاسی «پلاکارد» در تجمع فیضیه به سرعت نقش تقلیلگرایانه خود را از دست داد و سخنان جناب رحیمپور ازغدی مساله اصلی آن تجمع شد. این شیفت از منازعه سطحی- سیاسی به منازعه تئوریک و کشاندن مجدد پای حوزه به عرصه کارآمدی نظام یا نسبت آن با اسلام سیاسی را باید به فال نیک گرفت و از این محفظه گفتمانی شکلگرفته برای مرور آنچه باید میبودیم، استفاده کرد. طیف بودن و پیوستار پرتنوع اجتهاد روحانیت شیعه درستی سلطه اصولیون در ۲۰۰ سال گذشته را به اثبات میرساند که تنوع نگرشها در روحانیت تشیع آنقدر موسّع است که از تجویز قمه تا تساهل در مقابل غیریت را در خود جای داده است. شاید برخی نگرشها را نپسندیم، اما اصل این تنوع را باید پاس داشت و آن را نقطه قوت تفکر شیعی دانست.
فراموش نکنیم که امام بیشترین، زیباترین، فصیحترین و بلیغترین مفاهیم را در توصیف علمای اسلامِ تشیع به کار بردهاند و حواسمان باشد که بیشترین خون دل و ناراحتی و تندترین ادبیات امام نیز در همینجا نهفته است. «روحانیت طرفدار اسلام ناب محمدی» طیف مطلوب و منظور حضرت امام در انقلاب اسلامی است که هم سیاست را میفهمند، هم دنیای مدرن را و هم قدرت خدمتگزاری را موهبت الهی در عصر غیبت میدانند. همانطور که امام میفرمایند: «آنان (روحانیت پیرو اسلام ناب) با زهد، تقوی و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی باز به همان شیوه زاهدانه زیستهاند»، نقطه مقابل را نیز مدنظر دارند که «مقدسنمای متحجر و بیشعور»، «خون دلی که پدر پیرتان از این قشر خورده است از هیچ قشری نخورده است» و یادمان باشد امام از جنگ، صدام و شاه خسته نشد که «خدا مرگ مرا برساند» نیز در مواجهه با حوزه گفته شد.
رحیمپور و امثال وی فرزند دانشگاه نیستند و به التقاط آلوده نشدهاند که خود خروجی حوزهاند. او و صدها هزار از مؤمنین به اسلام سیاسی امروز آرمان تمدن اسلامی را در حجرههای حوزه جستوجو میکنند. حوزه امروز طلبکار نیست که بدهکار انقلاب اسلامی است. کسانی که از ترس پهلوی اول، روزها به اطراف قم میرفتند و در تاریکی شب برمیگشتند، امروز به برکت امام و انقلاب اسلامی میداندار دین و سیاست شدهاند و این امر فقط به شیرینیها و تلخیهای روزمره ختم نمیشود که آزمون سخت برای حاملان اسلام تشیع است. توقع اینکه هر کس لباس روحانیت به تن دارد، باید سرباز انقلاب و پرچمدار نرمافزار جمهوری اسلامی باشد مطلوب است، اما قابل تحقق نیست و این باید افتخار انقلابیون حوزه باشد که قرائت خود را به صورت قهرآمیز مسلط نکردهاند و دیگران نیز آزادند راه خود را بروند و حتی سر از انگلستان در بیاورند. اما آنچه امثال رحیمپور را مضطرب میکند، افق کارآمدی جمهوری اسلامی مبتنی بر اندیشه بومی و درونزای اسلام سیاسی است که عدم حصول به آن افق تمدنساز، به معنای عبارت معروف امام در صدر انقلاب اسلامی است که «شکست روحانیت، شکست اسلام است.» این شکست باید ترجمه امروزی شود.»
پاسخ دفتر آیتالله مکارم به اظهارات ازغدی
این اظهارات اما از دامنه انتقادها نکاست. پیرو انتشار بیانیه آیتالله مکارمشیرازی پیرامون گردهمایی مدرسه فیضیه قم، سوالاتی از سوی برخی مخاطبین پایگاه
اطلاع رسانی دفتر این مرجع تقلید مطرح شد که پاسخ داده شد. در واقع دفتر آیتالله مکارم شیرازی به نکات هفتگانهای به عنوان نمونههایی که عینا از نوار سخنرانی ازغدی پیاده شده اشاره و پیش از پاسخ یادآور شده است: این گوینده محترم که سوابق خوبی دارد، در مدرسه فیضیه در سخنرانی خود مطالبی را عنوان کرد که نشان میدهد متأسفانه هیچ آگاهی از وضع حوزه علمیه ندارد، به عنوان نمونه؛۱ـ ایشان میگوید: «ریشۀ سکولاریسم در حوزه است، سکولاریسم یعنی چه؟ یعنی تفکیک دین از حکومت و دولت و تمدن، تفکیک نظری وقتی است که شما حرفی ندارید.»
این در حالی است که انقلاب از حوزههای علمیه برخاسته و الان هم مهمترین پشتیبان انقلاب حوزههای علمیه و مراجع بزرگ هستند. اگر اقلیت کوچکی در حوزه خلاف این عمل میکنند، آن را نمیشود به حوزه تسری داد، بیشترین شهیدان انقلاب را حوزویان دادند.۲ـ ایشان میگوید: «شما پنج تا درس خارج ـ نه یک درس خارج فقه ـ در قم، نجف، مشهد و اصفهان دارید که پرسشها را از بیرون بگیرد.» این در حالی است که در بسیاری از دروس خارج حوزه علمیه مخصوصا مراجع و بهویژه حضرت آیتالله العظمی مکارمشیرازی مسائل مستحدثه را عنوان کرده و پاسخ لازم را فراهم نمودند و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته و منتشر شده که تمام پرسشها را از بیرون گرفتهاند و لیست این کتابهای چاپ شده حداقل به یکصد و پنجاه کتاب میرسد. ۳ـ ایشان میگوید: «هنر نیست که هی طهارت و نجاست و طواف و اینها را بگویند و هزار بار گفتند و هزار و یکمین بار آنها را بگویند.» این یک نوع بی اعتنایی به فقه جواهری است که مورد توجه امام راحل (قدس سره) و همه علما بوده و هست و در همین مسائل هم حرف برای گفتن بسیار دارند که در آینده به شرح آن میپردازیم.۴ـ ایشان میگوید: «من شنیدم هفتصد، هشتصد رساله در قم میخواهند بدهند، ما اصلا هفتصد تا مرجع میخواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟» اولا: این عدد کاملاً خلاف واقع است. یکدهم آن هم صحیح نیست. معلوم نیست از کجا این عدد را گرفتهاند. ثانیاً: آیا تعبیر به «کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید» توهین به مرجعیت محسوب نمیشود؟! این گوینده محترم میگوید: «چهارتا شرح و حاشیه را میخوانی و همانها را میگویی و مرجع میشوی!.» این هم سخن عجیبی است. بزرگان مراجع بعد از ۴۰ یا ۵۰ سال به آن مقام میرسند و در گذشته هم چنین بوده است. مرحوم شیخ انصاری سخن معروفی دارد، میگوید: «رسیدن به اجتهاد از طول جهاد هم سختتر است.» ۶ـ ایشان میگوید: «اغلب اینهایی که میخواهند رساله بدهند، هفتصد تا و هشتصد تا و هزار تا، اغلب هیچچیز برای گفتن ندارند، اینکه میگویند جمهوری اسلامی ناکارآمد است و سیستمش درست نیست، یکی همین بیسوادهاست.»
باز همان عدد بی اساس تکرار شده و از آن بالاتر هم رفته است. تعبیر به بیسوادی در مورد فضلا و مدرسین حوزه توهین آشکاری است. البته نظر ایشان توهین نبوده ولیکن خواننده از این تعبیر، توهین میفهمد. به علاوه این که گفته است سخنی برای گفتن ندارند، اتفاقا درست خلاف آن است، اگر کتابهایی که در حوزه چاپ شده مطالعه شود، نشان میدهد همه چیز برای گفتن دارند.۷ـ ایشان میگوید: «اینها اصلا جواب ندارند. اصلا نمیدانند مظان پاسخگویی به این مسائل در کدام بخش قرآن و احادیث است.» این هم گفتار عجیبی است که نشان میدهد گوینده محترم ابدا اطلاعی درباره وضع حوزه ندارد. کدام مسأله است که در جامعه مطرح شده و جواب آن در دروس مراجع بزرگ و مدرسین سطوح عالی نیامده است. امیدواریم هنگام قضاوت، خدا را در نظر بگیریم و از روی اطلاع و بدون حب و بغض قضاوت کنیم. مایل نبودیم این مسائل تلخ بازگو شود اما اصرار جمعی از پرسشگران سایت ما، ما را وادار کرد. ما این گوینده را هرگز متهم به سوء نیت نمیکنیم، ولی سخنان مزبور برخلاف واقعیات است. خداوند عاقبت امر همه ما را ختم به خیر کند.
ادعای رحیمپور ازغدی قابل آزمون است
در واکنشی دیگر، پرویز امینی هم در متنی نوست: نقادی رحیمپور درباره وضعیت نامطلوب و نامقبول حوزه علمیه و جامعه فقهی شیعی با مخالفتهای گوناگونی روبهرو شد که بخش کم اهمیت آن ناظر به یکی دو تراکت احمقانه در حاشیه برنامه بود اما از نظر محتوایی، برخی مراجع و برخی روحانیون معروف به فضلایی مثل جواد فاضللنکرانی و سبحانی و... مخالفتهای متفاوتی داشتند که شایسته تأمل و توجه بود. لب کلام رحیمپور این بود که حوزههای فقهی در قم و نجف و... ناظر به مسائل واقعی و مبتلابه اجتماعی و سیاسی مثل حکومت و تمدن و... ورودی ندارند. حالا یا اساسا اعتقادی برای ورود به این مسائل ندارند یا دانایی لازم را برای مواجهه مجتهدانه با این مسائل ندارند. در مقابل، آقایان در مخالفت ادعا کردهاند که هم اعتقاد دارند و هم دانایی لازم را دارند و رحیمپور چون از حوزه بیاطلاع بوده، متوجه نیست و نفهمیده یک حرفی زده است.
به نظرم این ادعا قابل آزمون است و با طرح چند مساله واقعی و مصداقی میتوان رحیمپور و امثال او را از جهالت خارج کرد: شیعه معروف است به عدلیه و جایگاه عدالت در متون دینی منحصر به فرد و اساسا نظم سیاسی شیعی، نظمی عدالت بنیاد است. حوزه و فقه هم که سابقه هزار ساله دارد. سوال از آقایان علما و فضلا این است آیا با این اوصاف، انتظار داشتن نظریهای درباره عدالت خصوصا عدالت اجتماعی و توزیعی انتظار گزافی است؟ آیا در همه جامعه فقهی شیعی، یک کار تئوریک درباره عدالت به اندازه کار راولز در سنت لیبرالی وجود دارد؟ از لیبرالترین لیبرالها مثل هایک (لیبرتارینها) تا کامنتارینهایی مثل والزر و سندل تا انواع و اقسام گرایشها در چپها درباره عدالت، نظریه و نظریههایی را برساختهاند. درحالی که نه به اندازه شیعه عمق عدالتخواهانه داشتهاند و نه متون درجه اولی مثل قرآن و نهجالبلاغه و... را در اختیار داشتهاند! انسان از خودش به عنوان شیعه علی که تجسم تئوریک و عملی عدالت است، شرمنده میشود که چرا ما حرف حسابی درباره عدالت نتوانستهایم بزنیم؟ اگر غیر از این است بفرمایید. تنبیهالامه و تنزیهالمله نائینی در ۱۳۲۷ قمری در پاسخ به پرسش زمانه یعنی مشروطه نوشته شده است. بعد از ۱۱۰ سال، کاری در حد و اندازه کار نائینی در فقه سیاسی ما با اینکه چهل سال از تأسیس نظم سیاسی نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران گذشته، انجام شده است؟ از این بالاتر اینکه همین کار نائینی چنان مهجور واقع شده است که جناب صادق زیباکلام در کتاب سنت و مدرنیته ادعا میکند این کتاب که از اول به فارسی نوشته شده، به زبان عربی است(!!!) و آنچنان کسی متعرض این مساله نشده است که خطای زیباکلام حتی در تجدیدچاپهای بعدی کتاب تکرار میشود.جناب آقای جوادی آملی که در فقه و فلسفه و عرفان و تفسیر، سرآمد حوزویان است، کتابی دارد به نام منزلت عقل در هندسه معرفت دینی که بعید است بتواند نظر یک دانشآموخته متوسط فلسفه علم را جلب کند! کافی است به خود کتاب و نقد کسانی که اتفاقا در همین سنت فکری هستند، مراجعه شود تا عیار این کتاب از نظر فکری و علمی روشن شود. اگر در ایران، سروش سروش شد، اگر ملکیان ملکیان شد، اگر جواد طباطبایی جواد طباطبایی شد و... بیش از آنکه از توانایی فکری و قدرت نظرورزی آنها ناشی باشد، از ناتوانی و بیسوادی و بیمایگی طرف مقابل بود وگرنه این آقایان به قول فوتبالیها در دسته محلات علوم انسانی دنیا نیز نمیتوانند توپ بزنند و نزدهاند. سطح درگیریها با افکار مخالف از هگلی که تقی ارانی نمایندگی میکرد و راه طی شده بازرگان و راه انبیا راه بشر حنیفنژاد و قبض و بسط شریعت و.. به خود هگل و کانت و هایدگر و ویتگنشتاین و هوسرل و کوهن و دورکیم و وبر و مارکس و دریدا و فوکو و لاک و هابز و... رسیده است اما صحنه از شما آقایان آنچنان خالی است که رائفیپورها جور کار را میکشند!»
دیدگاه تان را بنویسید