گفتوگوی مثلث با علی صوفی
نزاع درونی دولت آغاز شده است
دلیل این موضوع شکستهایی است که دولت بهویژه در عرصه اقتصادی برایش پیش آمده است. بالاخره اوضاع نابسامان اقتصادی که منجر به خسارات پیشبینینشدهای شده است
دلیل اختلافات پیشآمده بین دو طیف کارگزاران و اعتدال و توسعه در دولت چیست؟ به نظرتان چه مسائلی پیش آمده است که بیانیههایی علیه یکدیگر صادر شود؟
دلیل این موضوع شکستهایی است که دولت بهویژه در عرصه اقتصادی برایش پیش آمده است. بالاخره اوضاع نابسامان اقتصادی که منجر به خسارات پیشبینینشدهای شده است و نارضایتی جامعه زیادتر شده و تهدیدات امنیتی هم چه در حوزه خارجی و چه حوزه داخلی با توجه به اعتراضات گسترده دی سال گذشته بیشتر شده و امکان بروز همان بحران و همان اعتراضات در سطح شاید وسیعتری وجود دارد. شرایطی که جامعه مبتلا به آن است شرایط بسیار نگرانکننده و حساسی است به نوعی که ممکن است با یک تلنگر و یک جرقه انفجارهایی صورت بگیرد و باعث حداقل خسارتهای قابلتوجهی شود، اگر نگوییم خطرات امنیت ملی ایجاد کند. به هر حال در چنین شرایطی طبیعی است که هر کسی و هر جریانی بیاید عوامل بروز این نابسامانی را به دیگران نسبت بدهد و خود را مبرا کند. برعکس در شرایط پیروزی همه خود را سهیم و پیروز میدانند.
در چنین شرایط بغرنجی است که همه سعی میکنند فرافکنی کنند و هر کس و هر جریانی، تقصیر را به گردن دیگری بیندازند. شاید بتوان گفت این یک بحث روانشناسی است که چه در حوزه فردی یا حوزه اجتماعی، افراد یا جریانهای سیاسی یا نهادهای اجتماعی فرافکنی میکنند. این به نوعی فرافکنی است. به نوعی ایجاد امنیت برای آن حوزهای است که در آن فعالیت میکنند. واقعیتهایی وجود دارد که بالاخره برخی از احزاب حضور بیشتری در دولت دارند و بهخاطر همان حضور باید بیشتر پاسخگو باشند.
اینجاست که الان آن چیزی که بین کارگزاران و اعتدالیون میگذرد، شکل گرفته است. اعتدالیون به هر حال صاحب اصلی دولت هستند. از حزب کارگزاران هم در دولت حضور بیشتری دارند، حداقل اینکه معاون اول رئیسجمهوری آقای جهانگیری از همین حزب کارگزاران هست. و تنشهای داخلی از آنجا بروز کرده است و از دور دوم آقای روحانی از حوزه ریاست دفتر آقای روحانی و معاون اول شکل گرفته است. آقای مرعشی هم در مصاحبهای اشاره کردند که حلقه اول آقای روحانی از حضور آقای جهانگیری در انتخابات ریاستجمهوری ناراحت شدند و سعی کردند که ایشان را کنار بگذراند. ایشان توسط همان حلقه اول هم کنار گذاشته شد. بنابراین اینجا طبیعی است با این فرض که آنها آمدند آقای جهانگیری را کنار گذاشتند. یک تنش عملیاتی و عملی بین این دو جریان از ابتدای شکلگیری دولت دوم روحانی بروز کرده و ادامه دارد و اینجا هست که به هر حال کارگزاران اشکال کار و عامل بروز بحرانهای اقتصادی را در همین نادیدهگرفتن نقش معاون اولی جهانگیری میدانند یا عوامل دیگری که وابسته به اینها هستند آنها را هم در بر بگیرد.
در هر حال ما آن چیزی را که در پی دوره دوم آقای روحانی شاهد هستیم این است که یک نزاع درونی شکل گرفته که الان از پرده برون افتاده و این توسط خود کارگزاران افشا شده است. از طرفی اعتدال و توسعه هم به آن جواب داده و آن هم به نوع دیگری به این نزاع دامن زده و این نزاع اوج گرفته و از حالت خفا بیرون آمده است. بهویژه در اوضاع نابسامانی که پیش آمده و ما در آن قرار داریم طبیعی است که هر کسی سعی کند دیگری را مقصر جلوه بدهد تا بتواند اعتبار و جلوه اجتماعی خود را حفظ کند.
کارگزاران اعتقاد دارند که چون در دور اول آقای روحانی، کارگزاران و آقای جهانگیری محور مسائل اقتصادی بود و آن دوره، دوره ثباتی برای مسائل اقتصادی بود ولی در دولت دوم این محور از دست آقای جهانگیری خارج شد و در دست خود اعتدالیها و بیشتر دست آقای نوبخت و واعظی بود، این مسائل و مشکلات پیش آمده است. این میتواند گزاره درستی باشد؟
نه، این به شکل دقیق نمیتواند درست باشد. گرچه من منکر نقش مثبت آقای جهانگیری در ایجاد هماهنگی بهویژه در حوزه اقتصادی در دولت اول نیستم و همین طور منکر این نیستم که نقش آقای جهانگیری با حضور آقای واعظی در دفتر رئیسجمهوری عمدا کاهش پیدا کرده و در واقع آقای جهانگیری کنار گذاشته شد.
آقای جهانگیری میتوانست عامل هماهنگکنندهای بین مسئولین اقتصادی دولت باشد و چون از تجربه کاری بالایی هم برخوردار بوده در این حوزه، هشت سال وزیر صنعت بوده، استاندار بوده و در مجلس حضور داشته، به هر حال اشراف داشته به این موضوعات، همین کنارگذاشتن ایشان ایجاد تعارض و تضاد در داخل دولت بهویژه در حوزه ریاستجمهوری داشته است. این تضاد به ضرر دولت تمام شده و کاملا هم قابل پیشبینی بود که این تضاد میتواند برای دولت ایجاد مشکل کند و این مشکل پیش آمده است اما یک چیز دیگر هم وجود دارد.
دو دیدگاه اقتصادی در دولت وجود داشته است. اقتصاد متکی است بر نظریات و مکاتبی که در حوزه علمی و حوزه نظری اقتصاد بهوجود آمده و از نظر بینالمللی هم بهویژه ارتباطات و نهادهایی مثل بانک جهانی وجود دارد که اینها چیزهایی را برای توسعه کشورها دیکته میکنند و آنها هم باز تاثیرگذار است. مجموعه اقتصادی دولت از ابتدا باید تکلیفش روشن باشد. یعنی مشخص باشد که اینها به چه نوع سیاست اقتصادی معتقد هستند و باید آن را در پیش بگیرند. اگر بین اینها تعارض وجود داشته باشد آن وقت دولت دچار افراط و تفریط خواهد شد، کمااینکه این تعارض در حوزه اقتصادی دولت از نظر نوع نگاه سیاستهای اقتصادی یا دخالتهای دولت یا کلا عدم دخالت دولت وجود داشته. این تضاد به هر حال در دور اول توسط کسانی که تفکر این را داشتند -که نقش دولت باید در اقتصاد بیشتر باشد و اوضاع را کنترل کند نه اینکه اقتصاد آزاد باشد و دولت دست خود را از این کنترل بردارد- حاکم بود و دیدیم که دولت سیاستهای انقباضی را برای کاهش نرخ تورم بسیار شدید حاکم کرد. به هر حال هر نظری هم خلاف این وجود داشت دولت گوش نکرد و همان را تا آخر ادامه دادند.
اما آنچه از دی سال گذشته اتفاق افتاد و آقای روحانی منشا آن را 5 دی و حضور مردم به تحریک رقبای خود در پاسخ به سوالات نمایندگان در مجلس مطرح کردند که واقعیت ندارد، بلکه تسلیم دولت و روحانی در مقابل دیدگاه مخالف این جریان بوده است- یعنی چه؟ یعنی عدم کنترل دولت بر نرخ ارز و عدم کنترل دولت بر بازار سرمایه و رهاکردن نرخ ارز به منظور واقعی کردن نرخ ارز و کمکردن فاصله بین نرخ رسمی و نرخ آزاد یا نرخ بازار ارز. این چیزی بود که در این تفکر وجود داشت و این تفکر از دی غالب شد.
یعنی آن طور که آقای روحانی عنوان کرد که ارز گران شد این صحیح نیست، بلکه ارز را گران کردند، نه اینکه ارز گران شد. ارز خودبهخود گران نشد، دولت کنترلها را برداشت به امید همان صاحبانِ تفکر که به آقای رئیسجمهور وعده دارند که اگر ما ارز را کنترل نکنیم و آزاد کنیم بهجز اینکه فوایدی از جمله بیشتر شدن درآمد برای دولت دارد، تا 5 هزار تومان بیشتر بالا نخواهد رفت. دولت این را پذیرفت و تسلیم شد و اجازه داد این کنترل برداشته شود. اما برداشته شدن این کنترل همان و جهشکردن آن فنر همان. به این ترتیب کنترل از دست دولت خارج شد و انرژی و پتانسیلی که اینجا وجود داشت بهویژه تهدیدات خارجی و حضور ترامپ، اینها همه باعث شد جامعه دفعتا نگران و مضطرب شود. آن نگرانی هم بر این عدم کنترل افزوده شد، یعنی مردم یکدفعه احساس کردند دارد داراییهایشان از دست میرود و باید به هر شکل ممکن این دارایی را حفظ کنند و برای همین سراغ ارز، سکه، مسکن و خودرو رفتند. در واقع به سمتی رفتند که از پسانداز پرهیز کنند و در بانک یا خانه پولی را نگه ندارند و سریع آن را به کالا تبدیل کنند. این نگرانی هنوز وجود دارد. دولت نتوانست کنترل کند، نرخ ارز به 5 هزار تومان رسید، بانک مرکزی به مردم قول داد که افزایش قیمت دلار را مدیریت کند تا رقم به بیش از 5 هزار تومان افزایش پیدا نکند. برخی مسئولان دیگر دولت هم همین را گفتند اما این صحبتها دیگر افاقه نمیکرد و دیگر اسب نقدینگی سرگردان در جامعه رمید و دیگر کسی نتوانست آن را مهار کند. با وجودی که وضعیت بازار ارز هنوز تحت کنترل در نیامده اما دولت هنوز نمیخواهد واقعیت را به مردم بگوید. در حالیکه میتواند با مردم صادق باشد و بگوید ما به این نتیجه رسیدیم که نرخ ارز باید واقعی شود. مردم نگران نباشید، ما از محل واقعی شدن نرخ ارز یک بسته حمایتی درست خواهیم کرد و اجازه نمیدهیم کالاهای اساسی گران شود و فشاری به خانوادهها بیاید. اما دولت این کار را نکرد و خواست با یک حرکت ضربتی و دفعی قیمت ارز را واقعی کند اما کنترل بازار از دستش خارج شد. بین دیدگاه دولت اول و دیدگاه دولت دوم آقای روحانی یک تناقض وجود دارد. معتقدم دیدگاه اقتصادی دولت دوم آقای روحانی عامل وضعیت کنونی است.
الان در این بین موضع آقای روحانی درباره اختلاف بین این دو طیف چیست؟
آقای روحانی تسلیم دیدگاه دوم شد. اگر بخواهیم مساله را مصداقی بین آقای جهانگیری و آقای واعظی توضیح دهیم، این طور است که نقش آقای جهانگیری در دولت دوم نسبت به دولت اول کمتر شد.
چندین مرتبه احتمال خروج آقای جهانگیری از دولت مطرح شد، آیا احتمال خروج او در اوضاع کنونی وجود دارد؟
بعید میدانم، آقای جهانگیری دید بازتری دارد و صبورانه خواسته تحمل کند و نقش خود را ایفا کند. اگر قرار بود آقای جهانگیری از دولت خارج شود شرایطش در همان سال 96 فراهم بود و حتی توصیههایی هم از ناحیه نخبگان جامعه به او شده بود و خیلیها مصلحت او را این میدانستند که از دولت خارج شود اما او از دولت خارج نشد. در حالیکه میدانست ممکن است دولت با مشکلاتی مواجه شود این مشکلات دامنگیر او هم بشود، بنابراین بعید میدانم آقای جهانگیری در وضعیت کنونی از دولت کنار بکشد.
سرانجام اختلافات در دولت به کجا میرسد؟
این بستگی به تصمیم آقای روحانی دارد.
آیا دولت قبول کرده که مقصر است و عرصه را باخته است؟
هنوز اختلاف بین دو جریان سیاسی است و به حوزه دولت و آقای روحانی کشیده نشده است. آقای روحانی به دلایلی ترجیح داد عوامل کنترلی که حلقه اول او بودند و میخواستند آقای جهانگیری را کنترل کنند تن داد اما الان دولت در وضعیت بحران است و برای مدیریت این بحران به آقای جهانگیری نیاز دارند و بعید میدانم بخواهند آقای جهانگیری را حذف کنند یا آقای جهانگیری خودش بخواهد کنار بکشد.0
دیدگاه تان را بنویسید