تشکیلات جدید؟ عاقبت جمنا چه میشود
تشکیلات جدید اصولگرایان باید چگونه باشد که همه اصولگرایان زیر چتر آن قرار بگیرند؟ در این مورد البته برخی معتقدند اساسا تلاش برای اینکه همه زیر یک چتر باشند اقدامی بیفایده است چرا که طبیعتا و در نهایت برخی افراد یا طیفها نمیتوانند خود را با سازوکار نهایی تطبیق دهند. بحث این افراد این است که به جای صرف انرژی در این مورد بهتر است روی پیشبرد گفتمانی این سازوکار در جامعه وقت گذاشته شود.
خبرهای جدیدی از اصولگرایان در محافل سیاسی به گوش میرسد؛ گویا تصمیمات مهمی گرفته شده و شکل جدیدی برای تداوم سیاستورزی آن هم در فاز انتخاباتی طراحی شده است. این خبرها حکایت از آن دارد که جلسات سیاسی و همنشینی به نتایج خوبی رسیده است. از قرار معلوم مرکزیت این ساختار زیر نظر یک شورا خواهد بود که وظیفه وحدت را برعهده دارد.
این اتفاقات در حالی رخ داده که گویا فعلا تصمیم بر این است که فعل و انفعالات سیاسی این ماجرا چندان رسانهای نشده و ماجرا به شکل چراغ خاموش پیش رود. با این تفاسیر حالا سوالات متعددی در مورد نحوه سیاستورزی اصولگرایان با این ساختار جدید مطرح میشود.
سرنوشت جمنا
اولین سوال این است که تکلیف جبهه مردمی نیروهای انقلاب در این سیکل جدید چه خواهد بود؟ تشکیلاتی که در انتخابات سال 96 نقشی محوری ایفا کرد و بعد از جلسات متعدد توانست نامزد نهایی خود را در انتخابات معرفی کند. سیدابراهیم رئیسی اگرچه نتوانست نامزد پیروز انتخابات باشد اما با کسب 16 میلیون رای نتیجهای قابل قبول برای اصولگرایان رقم زد. به یک معنا این اولینبار بود که نامزد اصولگرایان با تجمیع آرا به سمت خودش توانسته بود چنین رایی جمع کند. بعد از انتخابات اما اولین سوالی که مطرح شد این بود که سرنوشت جمنا چه خواهد شد، آیا حیات این جبهه ادامه خواهد داشت؟
اگرچه مدیران جمنا در مصاحبههای متعددی از تداوم حیات جمنا سخن میگفتند اما چهرههای اصولگرا نظرات مختلفی داشتند. بیژن نوباوه عضو جبهه پایداری تاکید میکند که نباید ادامه فعالیت جمنا را به انتخابات گره زد. به گفته او، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی میتواند بعد از انتخابات نیز ماهیت خود را حفظ کند و به کارش ادامه دهد. نوباوه با تاکید بر اینکه موفقیت یا عدم موفقیت جمنا از این پس، موضوع مفصلی است، گفت: «صرفا به خاطر عبور از مرحله انتخابات نمیتوان گفت که این تشکل حق ادامه کار ندارد.» وی در پاسخ به اینکه آیا ادامه کار این تشکل ضرورت دارد یا خیر نیز گفت: «به هر حال این جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی است و میتواند در جمعکردن همه افکار و اندیشههای اصولگرایی موفق باشد.»
نوباوه در پاسخ به پرسش دیگری، مبنی بر اینکه آیا جمنا ظرفیت لازم را دارد یا خیر گفته است: «جمنا برای ادامه فعالیت باید فراگیرتر از قبل باشد و حتما باید در این راستا ظرفیتسازی کند.» نوباوه در حالی فراگیر نبودن جمنا را در لفافه مطرح میکند، که برخی از مخالفان جمنا صراحت بیشتری به خرج میدهند و ایرادات و ضعفهای این تشکل را بیپرده مورد اشاره قرار میدهند. محمدحسن آصفری یکی از این افراد است که ضمن انتقاد از عملکرد جمنا، نداشتن یک لیدر جامعالاطراف را مشکل اصلی اصولگرایان میداند. او گفته است: «جمنا نتوانسته همه نیروهای انقلاب را جمع کند یعنی همه جریانات اصولگرایی را به آن اتحاد و انسجام برساند. یکی از دلایل این اتفاق هم به خاطر بسته نگاهکردن جمنا است. جمنا اگر دایره را بازتر میکرد و بیشتر اجازه نظریهپردازی به افراد میداد، میتوانست موفقتر باشد. در واقع یکی از دلایلی که جمنا نتوانست به حد اعلا جاذبه داشته باشد، آن نگاه بستهای بود که نتوانست همه را جمع کند.» به گفته او، دایره اصولگرایی باید بازتر شود. لازمه تحقق این هدف نیز آن است که به جای برخوردهای گزینشی، نگاه عمومیتبخشی در دستورکار قرار گیرد. آصفری همچنین تاکید دارد که جمنا تا برداشتن چنین گامهایی فاصله زیادی دارد. او معتقد است: «دایره اصولگرایی گستردهتر از این است که در جمنا بگنجد. چتر جریان اصولگرایی فراتر از جمناست. خیلی کسانی هستند که در جبهه اصولگرایی هستند ولی ممکن است زیر چتر جمنا نباشند، بنابراین لازم است این چتر گستردهتر شود تا همه جریانات اصولگرایی و نیروهای انقلاب را بتوان جذب کرد.»
ناگفته نماند که برخی از اصولگرایان نیز به این شدت با جمنا مخالف نیستند و با یک بازنگری و ارتقای ساختار راضی میشوند. خود جمناییها نیز به این فکر هستند. این خبر را چندی قبل حجتالاسلام محمدحسن رحیمیان، رئیس شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اعلام کرد و گفت: «فشردگی زمان و تشکیل جبهه در زمان نزدیک به انتخابات باعث عجله در تبیین ساختار شد و امروز باید با توجه به تجربیاتی که به دست آمده بازنگریهایی در بخشهای مختلف فعالیت و شیوهها و برنامهها صورت گیرد.»
در این میان برخی اصولگرایان دیگر نیز مانند محمدرضا باهنر برای تداوم حیات جمنا شرط تعیین کرده بودند. حالا اما هرچه هست به نظر میرسد در طراحی جدید اصولگرایان جمنا دیگر قرار نیست محور وحدت باشد. گویا قرار بر این شده است که از تجربیات جمنا و البته ساختار تشکیلاتیاش در این مورد استفاده شود.
آیا همه میآیند؟
نکته دیگر این است که تشکیلات جدید اصولگرایان باید چگونه باشد که همه اصولگرایان زیر چتر آن قرار بگیرند؟ در این مورد البته برخی معتقدند اساسا تلاش برای اینکه همه زیر یک چتر باشند اقدامی بیفایده است چرا که طبیعتا و در نهایت برخی افراد یا طیفها نمیتوانند خود را با سازوکار نهایی تطبیق دهند. بحث این افراد این است که به جای صرف انرژی در این مورد بهتر است روی پیشبرد گفتمانی این سازوکار در جامعه وقت گذاشته شود.
به هر حال برای گستردهبودن این چتر وحدت میبایست برخی نکات مورد توجه قرار گیرد:
1- نکته اساسی این است که در مرحله اول میبایست از هر گونه گروهگرایی یا ترجیح یک حزب نسبت یه یک حزب دیگر در این سازوکار جلوگیری کرد. به یک معنا همهچیز باید بر مبنای شایستهسالاری باشد نه مبنای حزبی.
2-سهمیهبندی همیشه نقشی اساسی در شروع اختلافات داشته است. به نظر میرسد به جای سهمیهبندی باید امتیازبندی فردی را مدنظر قرار داد.
3-تشکیل شورای داوری از نکات مهم و کاربردی جبهه متحد اصولگرایان بود. میتوان از این تجربه خوب بهره مجدد برد.
4- تدوین گفتمان انتخاباتی منطبق با خواستهای واقعی جامعه. اصولگرایان باید زیست در دوران امروز را مدنظر قرار دهند.
5- استفاده از تمام شخصیتهای اصولگرا که از چهرههای اصلی به شمار میروند. جداسازی هر کدام از این چهرهها در واقع ازدستدادن ظرفیت اصولگرایی است.
6- توجه دقیق به نکات مثبت و منفی ادوار گذشته انتخابات. مرور آنچه در این سالها گذشته حتما میتواند چراغ راه خوبی باشد.
بازگشت به شورا
وحدت همواره یکی از دغدغههای مهم اصولگرایان در ایام انتخابات بوده که برای رسیدن به آن سازوکارهایی نیز طراحی کردهاند اما این ساز و کارها و مدلهای وحدت در بعضی از دورههای انتخاباتی آن گونه که باید و شاید مثمرثمر نبوده و نتیجه مطلوبی به همراه نداشته است که البته علت این امر پایبندنبودن برخی از طیفها یا چهرهها به سازوکارهای طراحیشده و قول و قرارهای گذاشته شده بوده است. نگاهی به چند دوره انتخابات گذشته میتواند تجارب اصولگرایان این مورد را یادآوری کند. مهمترین ظهور اصولگرایان در قالب هماهنگی شورایی عرصه انتخابات ریاستجمهوری نهم بود که این جریان برای پیروزی به دنبال طراحی سازوکاری انتخاباتی رفت. در این انتخابات مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده از جناح اصلاحطلبان و آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی از سوی کارگزاران در مقابل محمود احمدینژاد، علی لاریجانی، محسن رضایی و محمدباقر قالیباف از جناح اصولگرا، با یکدیگر رقابت کردند. در این مقطع سه طیف کاملا مشخص در میان اصولگرایان فعالیت میکردند.
جریان سنتی با محوریت شورای هماهنگی با حضور افرادی چون علیاکبر ناطق نوری، محمدرضا باهنر و حزب موتلفه، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب، جامعه اسلامی اصناف و بازار از علی لاریجانی حمایت میکردند. دوم، نیروهای تحولخواه و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی از قالیباف حمایت میکردند و سوم آبادگران شورای شهر که از احمدینژاد پشتیبانی میکردند. تمامی گروههای این مجموعه در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی گرد هم آمدند. گروه پنجنفرهای در قالب هیات اجرایی مرکب از افرادی چون علیاکبر ناطقنوری، محمدرضا باهنر، حبیبالله عسکراولادی، حسین فدایی و رضا تقوی مأموریت یافتند تا نامزدهای نزدیک به جناح خود را برای بیان دیدگاهها و نظراتشان فرابخوانند که در این راستا محسن رضایی، محمود احمدینژاد، احمد توکلی، علیاکبر ولایتی و علی لاریجانی به عنوان نامزدهای احتمالی ریاستجمهوری معرفی شدند. علاوه بر آن چهار نفر، محمدباقر قالیباف هم بعدا وارد عرصه رقابت شد. در آن ایام آیتالله مهدویکنی در پیامی از همه نامزدهای اصولگرا خواست در جلسهای از میان خود فرد اصلح را معرفی کنند اما هریک از طیفهای درون اصولگرایان، خواهان معرفی نامزد موردنظر خود بهعنوان کاندیدای نهایی ائتلاف اصولگرایان بودند؛ در این میان غلامعلی حدادعادل نیز برای پادرمیانی وارد عرصه شد اما جلسات وحدت او هم کارساز نشد و فقط احمد توکلی به دلیل جلوگیری از تشتت بیشتر انصراف داد.
20 فروردین 1384 نیز با وجود متفرقشدن اصولگرایان، شورای هماهنگی علی لاریجانی را به عنوان نامزد نهایی خود معرفی کرد. حسین فدایی سالها بعد در سال 92 در گفتوگویی با برنامه شناسنامه درباره سازوکار وحدت، گفت: «تعجیل برخی از دوستان باعث شد داخل تشکیلات و شورا اختلاف و چالش ایجاد شود. متاسفانه بهرغم اینکه رویکرد عمومی مردم نسبت به اصولگراها مثبت بود اما در نهایت تفاهم روی یک فرد صورت نگرفت و چهار نامزد بیرون آمد. اختلاف آقای ناطق و آقای احمدینژاد از همین جا آغاز شد و ما هم از دست احمدینژاد ناراحت شدیم. قرار این بود که همه دست به دست هم دهیم که یک نفر معرفی شود و همه به نفع یک نفر کنار روند و کمک کنند؛ اما این اتفاق نیفتاد.» با برگزاری انتخابات در 27 خرداد 1384 و راهیابی اکبر هاشمیرفسنجانی و محمود احمدینژاد به دور دوم، اصولگرایان آرایش انتخاباتی متفاوتی داشتند چرا که احمدینژاد حاضر به پذیرش چارچوبهای ائتلاف نشد. جامعه مدرسین و جامعه روحانیت نظر جدیدی ارائه نکردند و شورای هماهنگی هم که در مرحله نخست از لاریجانی حمایت کرده بود، در مرحله دوم سکوت اختیار کرد. همچنین جبهه پیروان و حزب موتلفه هر دو نامزد را اصولگرا خوانده و از حمایت فرد خاصی خودداری کردند. با این حال جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران و احمد توکلی با صدور بیانیهای از محمود احمدینژاد حمایت کردند. فصل بعدی به انتخابات پرتب و تاب 1388 میرسد که در آن تقریبا بیشتر اصولگرایان از محمود احمدینژاد حمایت کردند و برخی که دل خوشی از او نداشتند به سمت کاندیدای دیگر یعنی محسن رضایی رفتند. در نتیجه وحدت اصولگرایان در حمایت از کاندیدای واحد موجب پیروزی احمدینژاد در انتخابات شد. اما یکی از مهمترین انتخابات دهههای اخیر برای اصولگرایان انتخابات ریاستجمهوری 1392 بود. اصولگرایان این بار مانند سال 84 تصمیم گرفتند به دلیل کثرت کاندیداها با طراحی یک سازوکار انتخاباتی مدلی برای رسیدن به وحدت جستوجو کنند. در این انتخابات غلامعلی حدادعادل، علیاکبر ولایتی، محمدباقر قالیباف، محمدرضا باهنر، یحیی آلاسحاق، منوچهر متکی، محمدحسن ابوترابی، مصطفی پورمحمدی، علیرضا زاکانی، علی لاریجانی، سعید جلیلی، کامران باقریلنکرانی و برخی دیگر در آن ایام به عنوان کاندیداهای جریان اصولگرا مطرح بودند که در نهایت حدادعادل، قالیباف، محسن رضایی، ولایتی و جلیلی به عنوان کاندیداهای رسمی وارد صحنه رقابت شدند. اصولگرایان که تجربه نبود وحدت در سال 84 را در کارنامه داشتند اینبار تصمیم گرفتند الگویی برای وحدت پیاده کنند. با ابتکار غلامعلی حدادعادل ائتلافی با عنوان 1+2 با حضور وی، قالیباف و ولایتی به عنوان کاندیداهای اصلی اصولگرایان شکل گرفت. دو مؤلفه نظر جامعتین و نظرسنجی برای انتخاب کاندیدای نهایی درنظر گرفته شده بود. بر اساس این الگو کاندیدایی که دارای بالاترین رأی در نظرسنجیها بود به عنوان نامزد نهایی ائتلاف اصولگرایان انتخاب میشد. به دلیل اینکه قالیباف در نظرسنجیها از دو همگروهی خود جلوتر بود حدادعادل از انتخابات کنارهگیری کرد اما ولایتی عضو دیگر ائتلاف از انصراف سر باز زد. محسن رضایی هم که خود را کاندیدای جریان سوم معرفی میکرد نیز یکی دیگر از حاضران صحنه بود. جلیلی هم در آخرین لحظات در انتخابات ثبتنام و جبهه پایداری از وی حمایت کرد. طیف سنتی اصولگرایان هم ابتدا با حضور پنج نامزد ائتلافی تشکیل داد اما در نهایت نمایندهای در صحنه نهایی
نداشت.
هرچه هست به نظر میرسد اصولگرایان در تشکیلات جدید خود میبایست به گونهای عمل کنند که از تمام ظرفیتها استفاده شده و از تجربیات گذشته نیز بهره گرفته شود.
دیدگاه تان را بنویسید