طبقاتی شدن جامعه / تاثیر رفتارهای احمدینژاد بر سیاست ایران چیست؟
دوباره ظهورکرده است؛ اینبار اما هرچه تلاش میکند نمیتواند در همانجایی بایستد که سالها در آن موقعیت بود. حرفهای آنچنانی میزند، تهدید میکند، رویاهای همیشگیاش ر ا پشت سر هم به تصویر میکشد اما نه، خبری نیست. دیگر کسی چندان او را جدی نمیگیرد.
آنچنان تنها شده که سعی میکند به شرایط دوران بدل زده و اینگونه وانمود کند که خودش خواسته تافته جدابافته شود. یک کاراکتر عجیب و غریب خلق کرده است. دور از اصولگرایان و دور از حاکمیت، رقیب دولت مستقر، چیزی شبیه اپوزیسیون.
یک لحظه آرام ندارد این روزها. یک روز در مجامع رسمی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام ظاهر میشود و روز دیگر از این شهر به آن شهر میرود و سخنرانیهای تند و تیز انجام میدهد.
باید او را تحلیل کرد؛ اینکه دقیقا چه در سر دارد و چه برنامهای برای آینده سیاسیاش چیده است.
بازی با طبقات
محمود احمدینژاد در سال 84 در سطح جامعه اقدام مهمی انجام داد. او حرف خود را حرف مردم کرد. آن روزها که همه عادت کرده بودند از توسعه سیاسی بشنوند و خواستهای سیاسی داشته باشند، او از تبعیض گفت و فاصله طبقاتی را پررنگ کرد.
او خط طبقات را در ایران به خوبی مرزبندی کرد و با دلبستهکردن طبقه محروم به خود و البته امیدوارکردن طبقه متوسط به گرفتن حق بیشتر و عدالت توانست به قدرت سیاسی دست یابد. در بیشتر سالهایی که او رئیسجمهور بود، همین مدل برای تداوم سیاستورزی به کار برده میشد. ناگهان اما همهچیز تغییرکرد. او وقتی دید که اصولگرایان از او دور شدهاند و رقبا هم به قدرت نزدیکتر شدهاند، خواست که در قدرت بماند و راه این کار را درگروگان گرفتن اقتصاد دید.
وقایع اقتصادی سال 92 به خوبی نشان میدهد که محمود احمدینژاد چه بازی خاصی را با نهادهای حاکمیتی برای تایید صلاحیت یاران خود شروع کرده بود. ریسک سیاسی او چند نتیجه در بر داشت:
فاصله او و حاکمیت از همیشه بیشتر شد.
جدال عجیبی میان او و برخی نهادهای انقلابی درگرفت.
اصلاحطلبان و رقبای سیاسی او قدرت بیشتری در بدنه اجتماعی پیدا کردند.
محبوبیت او در طبقه کارگر و پایین جامعه از میان رفت.
طبقه متوسط از او و اوصولگرایان هراس پیدا کردند.
مساله انتخابات بار دیگر از مسائل طبقاتی دور و به مسائل سیاسی نزدیک شد. به یک معنا بازی از سطح جامعه به سیاست بازگشت. همین هم بود که در تحلیل رای حسن روحانی میگفتند که او یک رای ترکیبی طبقاتی به دست آورده است.
حالا اما دوباره به همان تاکتیک گذشته بازگشته است. او برای سفر به حاشیه میرود و در میان قشر ضعیف سخنرانی میکند.
این جمله اخیر او را بخوانید: «پول نیست؟ اگر میگن پول نیست یک تماس با من بگیرند تا من جاهایی راکه پولها خوابیده نشون بدم! اگر طرح هدفمندی یارانهها را درست اجرا میکردند، اکنون میشد به هر ایرانی یک میلیون تومان پرداخت کرد.»
او این حرفها رادر حصارک کرج بیان کرده است.
باز به ماجرای یارانهها بازگشته است و حتی این را گفته است که میشد یک میلیون تومان یارانه داد. او این را القا کرده که پول هست اما آن را به جامعه نمیدهند. به بیان سادهتر او خواسته است طبقه کارگر و پایین را تحریک کند. همان کاری که در سال 84 انجام داد. میخواهد از حسن روحانی یک هاشمیرفسنجانی زمانه بسازد و به همه یادآوری کند که او بوده است که حق طبقه محروم را از پولدارها گرفته بود و حالا هم میتواند رابین هود دوران باشد.
آنچه او میخواهد این است که دوباره طبقات را در ایران از هم جدا کند و در یک بازی طبقاتی بتواند برای خود رای و حامی داشته باشد.
احمدینژاد میخواهد به جایگاه سالهای دور خود در لیدری طبقه محروم بازگردد.
بازی در سطح سیاسی
او البته فقط در جامعه بازی نمیکند. محمود احمدینژاد از وقتی دید که از صحنه سیاستورزی رسمی حذف شده تصمیمات مهمی گرفت.
به باور او برادران لاریجانی نقش مهمی در حذف او از سیاست داشتهاند. او در این مدت بارها علیه هر دو برادر سخن گفته است. نکته مهم اما این است که او فکر میکند علی لاریجانی میتواند جایگزین نهایی برای حسن روحانی باشد، برای همین هم هست که بارها او را مورد خطاب قرار داده است.
میداند که مهمترین نقطه ضعف لاریجانی در بدنه اجتماعی است و این را هم میداند که اگر بخواهد نامزد ریاستجمهوری شود او هم باید مانند حسن روحانی رای عاریتی بگیرد.
احمدینژاد همین را نشانه گرفته است، میخواهد رای او را در طبقات بگیرد و البته به اعتدالیون بگوید روی رای او حساب باز نکنند.
جدال عجیب
محمود احمدینژاد این روزها دو یار اصلی خود را به همراه ندارد. بقایی و مشایی هر دو در زندان هستند و او از همیشه تنهاتر شده است. شنیده میشود او در جمع خصوصی گفته است ممکن است او هم به سرنوشت دو یار خود دچار شود.
میگوید هدف این دستگیریها رسیدن به خود اوست. برای همین هم هست که او این روزها از همیشه تندتر شده است. او حرفهای رادیکالی میزند و در شهرهای حاشیهای هواداران خود را جمع میکند تا این مساله را به رخ منتقدان خود بکشاند. به باور او خلق چنین صحنههایی میتواند او را از خطر بازداشت دورترکند. شاید معتقد است نمایش این محبوبیت ریسک بازداشت او را بالا میبرد.
آینده پرماجرا
محمود احمدینژاد در شرایط عادی هیچ شانسی برای تداوم سیاستورزی رسمی ندارد. او وقتی با مهر عدم صلاحیت در زمان انتخابات سال 96 مواجه شد، شاید متوجه این واقعیت شده باشد. او اما اینگونه مطلق به این ماجرا نگاه نمیکند.
او بسیار به آینده امیدوار است. کسانی که کنار او هستند نقل میکنند او بارها گفته است به تغییر شرایط امیدوار است. احمدینژاد میگوید که روزی به قدرت بازمیگردد. او با همین حرفهایی که میزند یک اقدام دیگر هم انجام داده است. او اپوزیسیون را به دور خود جمع کرده است. اپوزیسیون داخل کشور البته نه از نوع سیاسیاش اکنون دور حلقه زدهاند. این همه یک نکته ماجراست.
دیدگاه تان را بنویسید