آیا ممکن است در کنار خاتمی، نوری به محور جدید اصلاحطلبان تبدیل شود؟
نقش جدید عبدالله نوری
اصلاحطلبان روزهای سختی را میگذرانند. پیش رویشان انتخابات مجلس است و یک بدنه اجتماعی گسسته. جریان اصلاحات نیز از آنچه جامعهشناسان و تحلیلگران «فروپاشی اجتماعی» میخوانند بیگزند نمانده و قادر به پاسخگویی به مطالبات و توقعات بدنه خود نیست.
برخی از سیاسیون معتقدند که محدودیتهای موجود برای بزرگان و چهرههای شاخص این جریان، وضعیت و بحران فعلی را تشدید میکند. از همین رو است که گمان میکنند اگر بیرق اصلاحگری به جای سیدمحمد خاتمی در اختیار دیگری قرار داشته باشد، روزنهای یافت میشود. بیراه هم نمیگویند، خاتمی صدایش بهواسطه محدودیتها، به جایی نمیرسد. بدتر آنکه، آخرینبار داشتههایش را هزینه و «تکرار» کرد اما به نتیجه مورد انتظار نرسید. برخی از تحلیلگران معتقدند که ادامه وضع موجود و افزایش نارضایتیها و بیاعتمادیهای اجتماعی کار را به جایی رسانده که دیگر «تکرار» کردن او برای اصلاحطلبان فایده ندارد. با همین منطق بر ضرورت اصلاح تاکید میکنند. به باور آنها اصلاح اما اصلاحگری میخواهد که دستش بازتر از خاتمی باشد. اصلاحطلبان خوب میدانند که هر کسی نمیتواند جای خاتمی را بگیرد. برای خود شخصیت کاریزماتیک دیگری سراغ ندارند اما چارهای نیست و ناگزیرند این نقش محوری را به فردی بسپارند. فردی با مقبولیت حداکثری در این جریان. فردی که صدایش پژواک داشته و به گوش رسانهها و چهرههای سیاسی برسد. فردی که مورد پذیرش قرار بگیرد. شاید فردی مثل عبدالله نوری. حالا به فاصله یک دهه عبدالله نوری نخستین و محتملترین گزینه اصلاحطلبان برای لیدرشدن است. حال و هوایش نیز با دهه 80 یکی نیست و آنها فکر میکنند میتوانند به پذیرش او از سوی جریان رقیب نیز امید داشته باشند. عبدلله نوری اوایل انقلاب نماینده امام خمینی(ره) در جهاد سازندگی و سپاه بود. با حکم امام هم نظارت بر انتخابات شورای عالی قضایی را به عهده گرفت. از سال 68 تا 80 عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. سابقه نمایندگی مجلس را هم دارد. در دور اول ریاستجمهوری آیتالله هاشمی و در دور اول ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، وزیر کشور بود. نوری در شورای شهر اول بیشترین رای تهران را داشت و رئیس این شورا شد. نوری در سال 78 استعفا داد تا در انتخابات مجلس ششم شرکت کند اما بعد از توقیف روزنامه خرداد که او مدیر مسئولش بود به زندان محکوم شد و اجازه این کار را پیدا نکرد. سه سالی را هم در زندان به سر برد اما عبدالله نوری این روزها همان عبدالله نوری که در دهه 80 زندان رفت، نیست. عبدالله نوری به فاصله یک دهه تغییراتی کرده و آنها فکر میکنند او دیگر آنقدرها تند نیست. او را یک اصلاحطلب عملگرا میدانند اما اظهارات و مواضع اخیرش نشان میدهد که بر میزان واقعبینیاش افزوده است. مصداقش همین که بهمن ماه سال قبل در دیداری با برخی از دانشجویان گفته بود: «برای مردمی که نان شب ندارند، دغدغههایی حتی مانند رفع حصر کمتر مطرح است، هیچکس انتظار ندارد کسی که چند جوان بیکار در خانه دارد، اولویت اولش رفع حصر باشد.» نوری در دهه 90 مشارکت در قدرت را به تحریم انتخابات ترجیح میدهد. اصلاحطلبان امیدوارند که عبدالله نوری از سوی احزاب و چهرههای سیاسی اصلاحطلب مورد پذیرش قرار بگیرد. امیدی که دور از واقعیت نیز نیست. او همان کسی است که وقتی در ماجرای انتخاب شهردار تهران میان دو حزب کارگزاران و اتحاد ملت اختلاف نظر پیدا شد، میانهداری کرد و جلسه گذاشت. او همان کسی است که به قول غلامحسین کرباسچی شاید بتواند جای عارف را در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بگیرد. عبدالله نوری مثل برخی از دیگر از تحلیلگران و سیاستورزان این جریان با محدودیتهای امنیتی مواجه نیست و این یک ظرفیت قابل توجه برای آنهاست. او جلسات هفتگی منظمی دارد و اصلاحطلبان نیز از این ملاقاتها و نشستها استقبال میکنند. وزیر کشور خاتمی حتی با برخی اصولگرایان قدیمیتر تعامل خوبی دارد و بر مبنای همان میتواند روی جلب نظر طیف میانهرو رقیب حساب کند. برخی اصلاحطلبان میگویند درست است که عبدالله نوری شخصیتی کاریزماتیک ندارد و در مقایسه با سیدمحمد خاتمی از نظر مقبولیت و محبوبیت فرسنگها فاصله دارد اما با تکیه بر امتیازات مذکور بهترین گزینه حال حاضر اصلاحطلبان به حساب میآید. فعالان سیاسی در اردوگاه اصلاحطلبی خوب میدانند که خیلی زود باید لیدر مورد نظر خود را برگزینند. اصلاحطلبان فکر میکنند ورود به کارزار 98 بدون داشتن یک لیدر قدرتمند ریسک بسیاری دارد.
آیا چپها، نوری را قبول دارند؟
حسن رسولی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان عبدالله نوری را از شخصیتهای موثر در جریان اصلاحات دانسته و میگوید: «او در کنار شخصیتهایی مثل آقای خاتمی، آقای عارف و سایر شخصیتهای مورد وثوق اصلاحات از اعتبار و منزلت قابلتوجهی برخوردار است. آقای عبدالله نوری از شخصیتهای جریان اصلاحات بوده و است. اگر جلسهای بوده -که من مطلع نیستم- طبیعتا مثل سایر اقدامات انسجامبخش بقیه شخصیتهای اصلاحطلب برای افزایش همگرایی بین بخشهای گوناگون این جریان است. اصلاحطلبان در عین حال که در مسائل مهم کشور مثل انتخابات به صورت جبههای و ائتلافی عمل میکنند، امکان دارد مثل اصولگرایان در پارهای موارد به اختلاف نظرات درون جبههای بخورند. طبیعی است در این موارد چون اصل بر حفظ انسجام و اجماع است، شخصیتها میتوانند با استفاده از اعتبار و سرمایه اجتماعی خود پادرمیانی و میانجگیری کنند. من چون عضو شورای عالی بنیاد باران هستم نزدیک 13 سال گذشته حتی یک مورد از جلسات ماهانه بنیاد باران تعطیل نشده و در همه این جلسات آقای خاتمی بودند و تا جایی که اطلاع دارم آقای خاتمی محدودیتی برای برگزاری جلسات با دوستانش ندارند. وجود افرادی مثل آقای عبدالله نوری و دیگران نافی نقش محوری و تعیینکننده آقای خاتمی نیست، بلکه نشانه متنوعبودن ظرفیتهای جریان اصلاحات است که در قالب احزاب سیاسی، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری و شخصیتهای اصلاحطلب ملی و استانی قابل مشاهده است. درباره بدنه اجتماعی عبدالله نوری البته من سنجهای ندارم. لابد اگر بدنه اجتماعی نداشته باشد که مورد وثوق جریان اصلاحات قرار نمیگیرد. کاریزمای خاتمی قابل تفویض نیست.» علی صوفی نیز در پاسخ به این سوال که آیا عبدالله نوری میتواند با وجود محدودیت خاتمی برای فعالیت سیاسی و حصر کروبی به رهبر جدید اصلاحطلبان بدل شود؟ گفته است: «شخصیتهای اصلاحطلب به نوبه خود حوزههای نفوذی دارند و تأثیرگذار هستند. آقای عبدالله نوری نیز از شخصیتهای برجسته اصلاحطلب است و کسی در آن تردید ندارد.» دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات یادآور شد: «اینکه بگوییم به همان اندازه که به حرف آقای خاتمی توجه میشود به حرف فرد دیگر در جریان اصلاحات نیز توجه میشود، خیر، این طور نیست. ایفای نقش آقای عبدالله نوری در سطح نخبگان مطرح است نه در سطح جامعه.»
ناصر ایمانی نیز درباره قرار گرفتن عبدالله نوری در جایگاه رهبری جریان اصلاحات میگوید: «جریان اصلاحات زمانی جریان اصولگرا را به خاطر استفاده از روشهای شیخوخیت و ریش سفیدی و فردسالاری محکوم میکرد و فخر میفروخت که اصلاحطلبان براساس خردجمعی و تصمیمات شورایی عمل میکنند اما الان جریان اصلاحات بیشتر به استفاده از روش شیخوخیت در تصمیمگیریها متوسل میشود. عبدالله نوری نمیتواند در جایگاه رهبری جریان اصلاحات قرار بگیرد چون در جلسات خصوصی که شخصیتهای برجسته جریان اصلاحات با هم برگزار میکنند، اختلافات جدی میان آقای عبدالله نوری و دیگر شخصیتها وجود دارد. پس این طور نیست که آقای نوری بتواند حرف اول و آخر را در جریان اصلاحات و به طور روشن بین کارگزاران و حزب اتحاد ملت بزند. حتی این ویژگی درباره آقای خاتمی هم محل بحث است چون مواردی بوده که او دیدگاهی داشته اما اصلاحطلبان آن دیدگاه را دنبال نکردند. آقای عبدالله نوری گرایش به کارگزاران دارد، بنابراین این مساله جایگاه میانجیگری او را بین کارگزاران و دیگر جریانات اصلاحطلب دچار مشکل میکند، در واقع بعید است مشکلات و اختلافات بین جریانات اصلاحطلب بتواند به دست عبدالله نوری حل شود.»
دیدگاه تان را بنویسید