گفتوگوی مثلث با علی صوفی
چهره جهانگیری در دولت سوخته است
دلخوری اصلاحطلبان از روحانی جدی به نظر میرسد. آنها بعد از یک سال و نیم تصمیم دارند تکلیف مناسبات آینده را امروز روشن کنند، اگر رقیبند، از الان رقابت را استارت بزنند و اگر شریکند در عمل آثارش را ببینند. علی صوفی، دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات سفره اعتدال و اصلاحطلبی را از هم جدا توصیف میکند و میگوید: «تنها نماد اصلاحطلبی در دولت جهانگیری است، او در دولت چهرهای سوخته محسوب میشود، بنابراین خروجش از کابینه مشخص میکند نسبت آقای روحانی با اصلاحطلبان به کجا رسیده و چقدر ضعیف شده است.»
برخی اصلاحطلبان آقای جهانگیری را تشویق به خروج از دولت میکنند، اگر این اتفاق بیفتد، آیا به نفع اصلاحطلبان است؟
وقتی آقای جهانگیری میگوید «من اختیار عوض کردن منشیام را هم ندارم» و ادامه میدهد «در دولت یازدهم هماهنگکننده امور اقتصادی بودم ولی در دولت دوازدهم، خود رئیسجمهور اختیار و کارها را در دست گرفت.» در واقع معنای حرفش این میشود که اختیارات را از او گرفتند. به هر حال آقای روحانی و اطرافیانش دیگر نمیتوانند با آقای جهانگیری کار کنند. آقای جهانگیری در مناظره نخست نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری درخشید و آقای روحانی را تحتالشعاع نظرات خودش قرار داد و خود را به عنوان کاندیدای اصلاحطلب هم مطرح کرد بنابراین چنین کسی برای امثال آقای واعظی دیگر قابل تحمل نخواهد بود.
آقای کرباسچی گفته «آقای جهانگیری بر اثر یکسری فشارها و مراجعاتی که به او برای تغییر کابینه میشد چنین صحبتی را مطرح کرد.» این مراجعات از کجا بود؟ چه کسانی به آقای جهانگیری برای جابهجایی مدیران فشار میآوردند که آقای جهانگیری ترجیح داد با این جملات پیام به آنها بدهد؟
آقای کرباسچی به آقای جهانگیری نزدیکتر است لابد مسائلی را میداند که من از آنها خبر ندارم ولی به هر حال مدتی است که بحث تغییر کابینه توسط آقای رئیسجمهور و معاون اول او رسانهای شده است. خود رئیسدفتر رئیسجمهور تأیید کرده و گفته «تغییراتی در راه است». بعد استیضاحها هم باعث یکسری تغییرات شد بنابراین علت بیان این صحبت، فشار برای تغییر کابینه نبود. به هر حال عملکرد اقتصادی دولت بسیار بد ارزیابی میشود و آقای جهانگیری با این صحبت خواست پیام بدهد که نقشی در عملکرد اقتصادی دولت ندارد.
برخی میگویند خروج آقای جهانگیری از کابینه منفعتی نه برای دولت دارد نه برای اصلاحطلبان، نظر شما چیست؟
اصلاحطلبان از دولت جدا هستند، فقط به صورت نمادین آقای جهانگیری به عنوان معاون اول آنجا حضور دارد، در حالیکه تمام اختیارات از او سلب شده است بنابراین خروج او از کابینه حتما به نفع خودش است، ضمن آنکه مشخص میشود نسبت آقای روحانی با اصلاحطلبان به کجا رسیده و چقدر ضعیف شده است.
اینکه برخی میگویند «اصلاحطلبان به آقای جهانگیری فشار میآوردند تا از طریق او برای گرفتن کرسیهای مدیریتی در دولت سهمخواهی کنند» چقدر صحت دارد؟
اصلاحطلبان شامل یکسری چهرههای سرشناس مثل آقای خاتمی، آقای عارف و عبدالله نوری و احزاب با سرمایههای اجتماعی بزرگ هستند، طبعا احزاب دنبال این هستند که بتوانند قدرت و سهم بیشتری در دولت داشته باشند. آنها احتمالا به آقای جهانگیری به عنوان تنها مرجع اصلاحطلب حاضر در دولت مراجعاتی داشتند و حتما هم درخواستهایی داشتند که به نظر من طبیعی است.
الان یکسری از اصلاحطلبان مطرح میکنند «جهانگیری چهره سوخته است و بود و نبودش در دولت مهم نیست»، اینکه نقش آقای جهانگیری در صحنه سیاسی کشور کمرنگ شود چه نفعی را برای اصلاحطلبان دارد؟
من این حرف را قبول ندارم که آقای جهانگیری چهره سوخته است. آقای جهانگیری در دولت سوخته است اما آقای جهانگیری چهره سوختهای نیست، او مواضع شفافی در زمان انتخابات ریاستجمهوری داشت، شخصیت شناختهشده و صاحبنظری است و کاندیدای ریاستجمهوری هم بود و الان هم یک کاندیدای بالقوه برای ریاستجمهوری 1400 است. آقای جهانگیری اگر از دولت خارج شود خیلی راحتتر میتواند مواضع خودش را بیان و روشنگری و شفافسازی کند، حتی میتواند بر عملکرد آقای روحانی تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر اگر از دولت خارج شود بیشتر میتواند تأثیر بگذارد تا به این شکلی که در داخل دولت حضور دارد. در مجموع او با خروج از دولت میتواند بر عرصه سیاسی کشور به شدت تأثیرگذار باشد و فعالتر از الان ظاهر شود.
تحلیلی است که میگوید «اصلاحطلبان با پروژهای آقای عارف را در اردوگاه جریان اصلاحات بلااثر کردند و حالا میخواهند همان پروژه را برای آقای جهانگیری پیاده کنند»، آیا این تحلیل صحت دارد؟
این گزاره را قبول ندارم که اصلاحطلبان میخواستند آقای عارف را بلااثر کنند. خیر، چنین ارادهای وجود نداشته که آقای عارف در جریان اصلاحات بلااثر شود چون آقای عارف به وسیله اصلاحطلبان در رأس شورای عالی سیاستگذاری قرار گرفت، نفر اول لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی بود و بعد هم به پارلمان رفت رئیس فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس شد بنابراین اصلاحطلبان هر جا لازم بود آقای عارف را در صدر نشاندند. اگر اعتبار آقای عارف نسبت به گذشته کم شده است به عملکرد خودش برمیگردد و اصلا ربطی به اصلاحطلبان ندارد. آقای جهانگیری طبعا یک چهره مطرح اصلاحطلب است و عملکردش در دولت یازدهم خیلی خوب بود. در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 96 هم به خواست اصلاحطلبان کنار رفت و آقای روحانی مورد حمایت قرار گرفت بنابراین دلیلی ندارد که اصلاحطلبان بخواهند آقای جهانگیری را تضعیف کنند.
برخی صاحبنظران سیاسی اعتقاد دارند «فضای کشور همچون سالهای 81 تا 84 است. در آن سالها اصلاحطلبان اختلافات زیادی با هم پیدا کردند، این اختلافات به حدی بود که شورای شهر اول منحل شد، در مجلس ششم آنقدر بحثها بالا گرفت که اصولگرایان یکدست مجلس هفتم را از آن خود کردند، ورود اصلاحطلبان به انتخابات ریاستجمهوری سال 84 آنقدر بد بود که احمدی نژاد ناشناخته یکدفعه نزد افکارعمومی در قامت قهرمان ملی تداعی شد»، به نظر شما در حال حاضر روند معادلات در فضای سیاسی کنونی باز تکرار و بازتولید احمدینژاد است چون امروز نیز اختلافات اصلاحطلبان در شورای شهر، فراکسیون امید مجلس و فضای سیاسی کشور مشهود و محسوس به نظر میآید؟
اصلا فضای امروز سیاسی شبیه 81 تا 84 نیست. ضمن آنکه عملکرد دولت آقای خاتمی باعث روی کارآمدن احمدینژاد نشد. هنوز در میان دولتها، بالاترین عملکرد مربوط به دولت آقای خاتمی است و مردم آرزو میکنند به آن دوران برگردند.
منظور آثار و تبعات اختلافات اصلاحطلبان در عرصه سیاسی بود.
بله، اصلاحطلبان سال 76 پیروز انتخابات ریاستجمهوری شدند. دو سال بعد، اکثریت کرسیهای مجلس ششم را در اختیار گرفتند و سپس در انتخابات شورای شهر به پیروزی رسیدند. این پیروزیها ادامه یافت و آقای خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 80 رأی بالاتری آورد. اصلاحطلبان بر اثر این پیروزیها مغرور و از واقعیتهای جامعه غافل شدند و شروع به وزن کشی کردند. تداوم وزن کشیها به آنجا رسید که 4 کاندیدا در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 به صحنه آوردند. در واقع وزنکشیهای سیاسی اصلاحطلبان را زمین زد. به عبارت دیگر عامل شکست اصلاحطلبان خود اصلاحطلبان بودند اما الان اینطور نیست چون یک وفاقی بین اصلاحطلبان وجود دارد.
آقای ترکان اخیرا نسبت به روی کارآمدن یک احمدینژاد جدید هشدار داده است و گفته «خطر رئیسجمهور غیرقابل پیشبینی که هیچ اصلی را برنمیتابد، خیلی جدی است»، حتی جریان رقیب هم چنین فضای اختلافی را در جریان اصلاحات دیده و انتقادهای صریح اصلاحطلبان به آقای عارف و دودستگی در حزب اعتمادملی را نماد این اختلافات برداشت کرده بنابراین به بازگشت به قدرت دل گرم شده، به طوری که آقای زاکانی گفته «انتخابات مجلس آینده دوربرگردان انقلاب است»، آیا اختلافات درون اردوگاهی اصلاحطلبان به بازتولید احمدینژاد منتهی نمیشود؟ آیا چنین خطری را احساس نمیکنید؟
خیر، الان شورای عالی سیاستگذاری سوم هم اعلام موجودیت کرد و در جلسه یکشنبه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با همه انتقادهایی که به عملکرد شورای عالی سیاستگذاری دوم وجود داشت و ایراداتی که به شورای عالی سیاستگذاری سوم وارد کرد، در نهایت وقتی کار به رأی گیری رسید، از 15 رأی مأخوذه 14 رأی موافق همکاری شورای هماهنگی اصلاحات با شورای عالی سیاستگذاری بودند که این اتفاق نسبت به گذشته بیسابقه بود. الان اختلافی بین اصلاحطلبان وجود ندارد، آن پروژه اختلافافکنی هم کاملا شکست خورده است. البته انتقادهایی ممکن است بین اصلاحطلبان وجود داشته باشد اما کاملا با درک اوضاع در جهت وحدت دارند حرکت میکنند.
من خودم چشماندازی که میبینم این نیست که اصلاحطلبان بخواهند به جان هم بیفتند اما از عملکرد مجموعههای برآمده از لیست اصلاحطلبان، عامل رویگردانی مردم رویگردان از صندوقهای رأی شده و این یک واقعیت است. پاشنه آشیل اصلاحطلبان رویگردانی مردم از صندوقهای رأی است. برای همین آقای جهانگیری اگر بخواهد از دولت خارج شود این پیام را به مردم میدهد که مردم بدانند آنچه عملکرد دولت محسوب میشود مربوط به اصلاحطلبان نیست. اصلاحطلبان معترضند و امکان دارد به کل راهشان را از آقای روحانی جدا کنند. در مجموع من اوضاع را مثل سالهای 81 تا 84 نمیبینم ولی تنها خطری که وجود دارد این است که مردم هم مثل گذشته نیستند. دیگر امیدی به انتخابهای خود در گذشته ندارند و در واقع امیدشان به صندوقهای رأی بسیار کم شده است.
دیدگاه تان را بنویسید