گفتوگوی مثلث با بیژن مقدم
طلبکاری آقای آخوندی
شما رفتارهای آقای آخوندی را در مراحل مختلف دیدید؛ یک نگاه از موضع بالا به پایین به مردم، به خبرنگار، حتی به کار. این نگاه متکبرانه حاصلش جز این در نمیآید؛ وقتی به طرف میگویند شما کارنامه خوبی ندارید و در شرف استیضاح قرار میگیرد، بهجای اصلاح سیاست، چنین نامه مینویسد که انگار مردم بدهکار آقای آخوندی هستند که مملکت را پنج سال معطل خود و آقای روحانی و اختلافاتشان کرده است.

ارزیابی شما از استعفای آقای آخوندی چیست؟ به نظرتان در این برهه و در این شرایطی که تنها یک سال از عمر دولت دوازدهم گذشته، استعفا به این معنا چه مفهومی دارد؟
ما باید این را در نظر بگیریم که در شرایط خاصی هستیم. شرایط اقتصادی کشور از یک طرف و اینکه مدام از روزها و ساعتهای عمر دولت دارد کم میشود و ما به یک دوره جدیدی ممکن است نزدیک شویم، این هم از یک طرف دیگر که باید در نظر داشته باشیم. اگر به این دو مساله توجه کنیم، میبینیم بعضی از آقایانی که در حال حاضر بیش از پنج سال است در دولت آقای روحانی هستند و از اول هم بودهاند و خیلی هم تلاش کردند که آقای روحانی رئیسجمهور شود، وعدههای خیلی زیادی به مردم دادند، چهبسا آقای روحانی اصلا به اتکا روی همین افراد وعده داده باشد، یعنی مطالبی که اینها مستقلا گفتند، طرحهایی که آوردند، برنامههایی که چیدند که بتوانند تغییر و تحولاتی ایجاد کنند، به هر روی آقای روحانی هم بر اساس سخنان اطرافیان خود ارائه برنامه میدهد و آن وعدههای انتخاباتی که عملی نشد را به مردم دادند. اما الان با پدیده جدیدی مواجه میشویم که بعضی از افراد بعد از پنج سال نهتنها خودشان را بدهکار نمیدانند و نمیخواهند به سوالات پاسخ دهند، بلکه نقش طلبکاران را بازی میکنند. این طلبکاری در استعفانامه آقای آخوندی بهنظر من خیلی وجه بارزی دارد و قابل تحلیل است که ایشان بعد از پنج سال به این نتیجه رسیدهاند که آقای روحانی باید برود یک وزیر همراهتری برای خودش پیدا کند. خلاصه حرف ایشان این است که شما دیدگاههایی داشتید، من هم دیدگاههای خود را دارم، چون تفاوت دیدگاه ما فاحش است، از حیث اخلاقی، ادامه کار من درست نیست، این جمله آقای آخوندی است. این بعد از پنج سال چه معنایی دارد؟ بعد از پنج سال فهمیدهاند اختلاف دیدگاه دارند یا از اول معلوم بوده است؟ یا فیالمثل سال دوم معلوم شده است؟ اگر سال دوم محرز شده، سه سال بعدش چه توجیهی دارد. به نظر میرسد این اختلافات از پنج سال اول محرز شده است؛ پنج سال را شما به اعتباری وقت مردم را تلف کردید، طرحهایی دادید که اجرا نشد، رئیسجمهور هم دیدگاه خودش را داشته، شما هم دیدگاه خودتان را، هر روز هم رفتید دولت و آمدید، مردم هم نگاه کردند و دیدند هیچ چیزی نیست. برخی پروژههای اصلی وزارت راه و مسکن را هم به آن شکل پیش بردند. مسکن مهر را به آن شیوه مورد تخریب قرار داد، طرح مسکن اجتماعی را به آن شکل مطرح کرد. نه مسکن مهر را پیش بردید و نه طرح مسکن اجتماعی چیزی عاید مردم کرد.
ولی این موضوع اصلا یک پدیده جدیدی است، یک مدل جدیدی است. این مدل را شما در آقای جهانگیری هم دارید میبینید. اصلا خیلی عجیب است، یعنی از باب حکمرانی عجیب است. بله، یک نفر میتواند گلایه کند، اما اگر کار رسید به یک نقطهای که دیدند نمیتوانند، همچنان باید ادامه دهند؟ چه کسی چنین تکلیفی کرده است؟ آقای جهانگیری، معاون اول اجرایی رئیسجمهور که در انتخابات سینه سپر میکند و میآید ضعفهای آقای روحانی را بهعنوان کاندیدای پوششی بپوشاند؛ آمار میدهد، اطلاعات میدهد، برنامه میدهد، وعده میدهد، امروز میآید و اعلام میکند من اصلا در این مملکت اختیاری ندارم، من یک منشی دفترم را نمیتوانم عوض کنم. این چه مفهومی دارد که آقای جهانگیری بیان میکند. مساله دیگر این است که چرا این موضوع را به مردم میگویید؟ اگر نمیتوانید عمل کنید پس برای چه ایستادهاید؟ معاون اولی که نتواند منشی دفتر خودش را عوض کند، اصلا به چه دردی میخورد؟ اگر شما نمیتوانید عمل کنید، چه کسی دارد برای شما تعیین تکلیف میکند؟ شما که یک آدم جوان جویای نام و کار و بیکار نیستید که مجبور باشید آنجا بایستید. اگر عده دیگری هستند که برای شما تصمیم میگیرند و شما هم آنها را قبول ندارید، چرا ایستادهاید؟ چرا کشور را معطل کردید؟ اینها که پذیرفته نیست، مردم اینها را نمیپذیرند و فکر میکنند اینها به نوعی شوخی میکنند، ولی جدی دارند حرف میزنند. بحث روی این است آن وعدههایی که شما دادید؛ آقای رئیسجمهور بخشی از کارش را به اتکای شما بسته و کار را پیش برده و وعده داده است. الان میگویید من اختیار ندارم. شما در حالی که اختیار نداری، رئیس ستاد اقتصاد مقاومتی و در حقیقت فرمانده جبهه در خط مقدم جنگ هستید. فرماندهای که اختیار ندارد، نباید بماند، برای چه باید بماند؟ چه کسی از ایشان خواسته که بماند، اگر سطح اختلافاتشان اینقدر است. چون این یک معنیاش این است که به من هم اعتماد ندارند و اجازه نمیدهند کارم را بکنم و من اصلا اختیاری ندارم. اگر رئیسجمهور به شما اعتماد ندارد، برای چه ماندید؟ اینها را وقتی در کنار هم میگذاریم، با یک پدیده جدیدی از فرافکنی روبهرو میشویم، ولی این مدل از فرافکنی بسیار جدید است و آن را در گذشته ندیده بودیم. این به نظر من خیلی زشت است. دولت باید پاسخگو باشد به جای اینکه طلبکار باشد؛ بعد از پنج سال آقای آخوندی میگوید از نظر اخلاقی درست نیست که ادامه دهیم، چون با هم زمین تا آسمان اختلاف دیدگاه کارشناسی داریم.
دلیل این نوع نگاه را در چه میبینید؟ آیا هر کس زندگی مرفه شخصی داشته باشد باید نگاهی از بالا به پایین داشته باشد؟ این نوع استعفا دلیلش این است که نگاه خاصی به مردم از طرف ایشان وجود دارد؟
بخشی از این ویژگیها، ویژگیهای فردی است؛ اصلا پولدار باشد و برای مردم کار کند. بعضیها هم میگویند پولدار بیاورید که نگاهش به مال دولت نباشد که آن هم یک ایده است. آنچه مهم است، این است که چه پول داشته باشد و چه پول نداشته باشد، برای خدمت و کار آمده باشد و از این سفره برای خودش چیزی برندارد و به اندازه خودش بردارد، به اندازه سهمی که قانون تعیین کرده است. آنچه در این ماجرا تجربه شده چیز دیگری است؛ شما رفتارهای آقای آخوندی را در مراحل مختلف دیدید؛ یک نگاه از موضع بالا به پایین به مردم، به خبرنگار، حتی به کار. این نگاه متکبرانه حاصلش جز این در نمیآید؛ وقتی به طرف میگویند شما کارنامه خوبی ندارید و در شرف استیضاح قرار میگیرد، بهجای اصلاح سیاست، چنین نامه مینویسد که انگار مردم بدهکار آقای آخوندی هستند که مملکت را پنج سال معطل خود و آقای روحانی و اختلافاتشان کرده است. هر کسی اختلاف دارد، باید بگوید این میدان برای من نیست، کس دیگری بیاید و کار کند. این استعفا باید در سال اول داده میشد. کار که نکردید، در همان سال اول میگفتید ما نمیتوانیم. هرچه که شما میگویید، دیدگاهها و سیاستهای شما، آن هم حق رئیسجمهور میتواند باشد. بعد از پنج سال میآیند و این حرفها را میزنند. این نگاه اصلا یک نگاه عجیبی است. حالا ثروت داشته باشند، پول هم داشته باشند، آن اصلا بحث دیگری است. این نگاه به مردم، نگاه به کار، نگاه به دولت چرا باید باشد؟ چه اجباری بوده که شما پنج سال بایستید؟ چه کسی این تکلیف را به شما کرده است درحالیکه نمیتوانید درست عمل کنید؟ چه کسی به آقای جهانگیری تکلیف کرده در عین اینکه اختیار ندارد، بایستد و تازه بخواهد جواب هم بدهد؟ ایشان باید اعلام کند من اختیار ندارم و خداحافظی کند. این طبیعی نیست کسی که در قدرت هست هم انتقاد کند و هم در همان جایگاه بماند.
نگاه و رویکرد آقای آخوندی را در آرایش سیاسی اصلاحطلبان و اصولگرایان چطور میبینید؟ نگاه ایشان به دو رویکرد داخلی و بازی سیاسی آنها چگونه است؟
سوابق فکری ایشان که مشخص است. ایشان در کل خودشان را در گذشته جزو بخشی از جریان اصولگرا میدانستند و این برای گذشتهشان است. حتی زمانی هم که در سال 88 از آقای موسوی حمایت کردند، بهعنوان یک حلقه کوچکی از اصولگرایان طرفدار آقای موسوی آمدند و فعال شدند. اینها پنج، شش نفر بودند. ایشان بود، آقای اکرمی و چند نفر نماینده مجلس بودند. اینها آمدند از خاستگاه اصولگرایی و از منظر اصولگرایی از آقای موسوی حمایت کردند و در آنجا هم فعال بودند. بحث من نگاه سیاسی به کار نیست، دیدگاه عملیاتی است، دیدگاه حکمرانی و حکومتی است که روزی که باید بروند؛ حالا یا آقای رئیسجمهور گفته یا خودشان تصمیم گرفتهاند، با این بیانیه میخواهند برای خودشان اعتبار بخرند. اعتبار اینها باید در کارشان میبود؛ بهجای اینکه این را بنویسد، باید یک گزارش میداد که من این کارها را کردم، امروز هم فرصت خدمت نیست، رئیسجمهور تصمیم گرفته یا خودم تصمیم گرفتم مرخص شوم، این کارنامه را دارم و از مردم هم حلالیت میطلبم. طلبکار نرود. این مردم را ناراحت میکند؛ یک کارنامه خالی و رفتار اینچنینی.
به نظرتان خاستگاه حزبی یک نفر بر روند کاری او چقدر تاثیر میگذارد؟ آقای آخوندی چه نگاهی به این موضوع داشت؟
من نمیخواهم به این مساله ورود کنم. بهنظر من این بخش مهمتر است؛ اینکه حزب چگونه و کجا باشد، به نظر من مهم نیست، واقعا مهم نیست. آن چیزی که مهم است، کارکرد ایشان است. الان ما باید به ایشان بگوییم کارنامه بدهید. شما پنج سال کشور را معطل چه کردهاید؟ من نمیخواهم وارد این بخش بشوم؛ این اصلا بحثی انحرافی است. حالا حزب اعتدال باشد، دعوایش با کارگزاران باشد و هرچه مهم نیست.
چه شد که آقای آخوندی در دوره دوم دوباره رأی آوردند؛ بالاخره آقای روحانی نمیتوانست با جمیع جهات شخص دیگری را معرفی کند و یک استعفای زودرس و مشکلات آن بهوجود نیاید؟
اینها را خودشان باید بگویند. این مساله را شفاف کنید که شما در دولت دوم فهمیدید که اختلافات عمیقی وجود دارد یا از دولت اول مشخص شده بود؟ فرض بگیریم که ایشان بگوید از دولت دوم. میگوییم اینکه یک سال است، چهار سال قبل را هم بیایید و توضیح عملکرد دهید. اگر دولت اول فهمیدید، میرفتید و میگفتید من تمایل ندارم در دولت دوم باشم، چون ما نمیتوانیم با هم کار کنیم. اینها را باید آنها پاسخ دهند، آنها باید اینها را جواب دهند که چرا اگر اختلافات را میدانستند که میدانستند، آمدند دوباره ایستادند پای این کار. میگذاشتند یک نفر دیگر بیاید که طبق سیاستها کار را پیش ببرد. شما میدانید که با اختلاف کار پیش نمیرود. قانون بد، بهتر از بیقانونی است. اینها در خلاف این روش استفاده کردند. یعنی گفتند ما اختلاف داریم.
بنابراین ضعف ایشان را ما اصلا نمیتوانیم به فضای بد اقتصادی چند ماه اخیر ربط دهیم، این موضوعی است که در این پنج سال بوده و هیچوقت اصلاح نشده است؟
بله، همینطور است و اصلا ربطی به این مسائل ندارد. آیا مردم تظاهرات کردهاند و از آقای آخوندی چرایی افزایش قیمت مسکن را پرسیدهاند؟ البته ایشان باید این را جواب دهد، ولی خودش هم این را اصلا نمیگوید، بلکه میگوید من دارم میروم، چون با شما اختلافات بنیادی حداقل در کار دارم. ما میگوییم اینها را چه موقع فهمیدید، همان موقع میرفتید. دولت اول فهمیدید، دولت دوم نباید میآمدی. در دولت اول کارنامهتان چیست؟ این پاسخ را ما بهطور جدی باید از ایشان مطالبه کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید