گفت و گوی مثلث با ناصر ایمانی
دوقطبی جهانگیری - واعظی
محمود واعظی حالا از نزدیکترین افراد به حسن روحانی است؛ به تعبیری شاید نزدیکترین فرد. همین هم هست که بسیار مورد توجه اهل سیاست و رسانه قرار گرفته است. میگویند او کانال رسیدن به رئیسجمهور است. و خواستنیا نخواستن او بسیار در تصمیمات رئیسجمهور موثر است.
آقای واعظی در دوره اخیر نقش خیلی پررنگی پیدا کرد. شاید اگر پنج سال پیش کسی در مورد آقای واعظی در حوزه سیاسی میپرسید، خیلی کم او را میشناختند. یعنی قبل از اینکه آقای روحانی، رئیسجمهور شود کمتر کسی آقای واعظی را میشناخت. به نظر شما الان آقای واعظی کجای دولت است؟ واقعا در تصمیمگیریهای آقای روحانی نقش کلیدی و تاثیرگذار دارد یا اینکه فقط یک مسئول دفتر ساده است که هماهنگیها را انجام میدهد و تصمیمگیر قطعی و نهایی را بدون تاثیرپذیری خود آقای روحانی انجام میدهد؟
مسلما آقای واعظی اینطور که اخبار درون گروهی به گوش اهل سیاست و اهل رسانه میرسد، در حد یک رئیس دفتر نیست. ایشان فردی است که نقش تاثیرگذار مهمی در دولت دارد و در این شکی نیست. یعنی همه کسانی که از نزدیک هیات دولت را رهگیری میکنند یا از خود آقایان میشنویم که به این موضوع اذعان میکنند. آقای نوبخت و آقای واعظی نقش تاثیرگذار جدی در دولت دارند. ما با یک پدیده به نام پدیده رفیقبازی در دولتها مواجه هستیم. این پدیده در دولت آقای خاتمی تا حدودی وجود داشت ولی خیلی پررنگ نبود. در دولت آقای احمدینژاد خیلی جدی شد و در دولت آقای روحانی هم جدی است که برخی افراد حلقه اول میشوند. بدون توجه به اینکه کارآمدی و توانایی و میزان مقبولیتشان میان همان کابینه تا چه اندازه است! شما در دولت آقای احمدینژاد این را خیلی پررنگ دیدید. آقایان مشایی و بقایی پررنگ و درواقع حلقه اول آقای احمدینژاد بودند. آقای احمدینژاد تحت هیچ شرایطی این دو نفر را از دولت کنار نگذاشت. با اینکه فشار سنگینی هم روی ایشان بود. این اتفاق به خاطر شخص خود آقای احمدینژاد و نه به خاطر تواناییهای آقای مشایی و آقای بقایی بود و نه به خاطر میزان مقبولیت آنها که مثلا هیات دولت یک حرفشنوی و اجماعی نسبت به کارآیی و توانایی و فکر خوب این دو نفر داشتند. شخص آقای احمدینژاد به این دو نفر ارادت ویژه داشت.
همین وضعیت بین شخص آقای روحانی و آقایان نوبخت و واعظی هست. من یک جایی به تعبیر مطایبه عرض کردم و گفتم اگر آقای احمدینژاد آقای مشایی و بقایی را کنار گذاشت، آقای روحانی هم آقای نوبخت و آقای واعظی را کنار خواهد گذاشت. اینها به خاطر ارادتهای شخصی است. آقای روحانی، آقای واعظی و نوبخت را قبول دارد، تمام شد. دیگر بحث نکنید. یعنی اصلا بحث راجع به تواناییها و کارآمدیها و تفکرات و سیاستها و برنامهریزیهای این دو نفر نکنید و اصلا این حرفها را نزنید. شما با تک تک وزرا اگر صحبت کنید نسبت به شخص آقای نوبخت ممکن است انتقاد جدی داشته باشند و آقای روحانی هم اینها را میداند اما آقای نوبخت و واعظی در دولت خواهند ماند و نقش کلیدی خواهد داشت تا وقتی دولت آقای روحانی تمام شود.
به نظر شما آقای واعظی یک شخصیت اصولگراست، اصلاحطلب است یا یک تکنوکرات است؟
اگر بخواهیم بین این سه تا گزینه تیک بزنیم، قاعدتا میگوییم تکنوکرات است. ایشان قاعدتا با آن معنایی که از اصولگرا و اصلاحطلب در ذهنمان هست، همراه نیستند. آقای نوبخت هم همینطور است. اگر دقت کرده باشید نه اصلاحطلبان نسبت به شخص دو نفر نهتنها نظر مثبتی ندارند، بلکه گاهی وقتها نظرشان منفی است و نظر خنثی هم ندارند. اصولگراها هم از اول همینطور بوده اند. اینها نه اصولگرا هستند و نه اصلاحطلب. اینها رفیق آقای روحانیاند.
چرا آنقدر که اصلاحطلبان به آقای واعظی انتقاد میکنند، اصولگراها انتقاد ندارند؟
اصولگراها اصل موضوع را میپردازند و صحبتشان خود آقای روحانی است. چون واقعا اصلاحطلبان هم به لحاظ سیاسی رویشان نمیشود به آقای روحانی خرده بگیرند. بنابراین سمت تیر را به طرف آقای روحانی نشانه نمیگیرند. چون آقای روحانی است که آقای واعظی و آقای نوبخت نیز هستند. همه این را میدانند که آقای روحانی نمیخواهد این دو نفر را تغییر دهد و بحث بر سر هیچ چیز دیگر نیست. اصلاحطلبان رویشان نمیشود که بگویند آقای روحانی! چرا آقای واعظی را در دولت در این مسئولیت مهم نگه داشتهاید؟ این را به دلایل ملاحظات سیاسی مطرح نمیکنند والا اصلاحطلبان هم حرفشان سر واعظی است. همچنان که حرفشان در دولت آقای احمدینژاد سر آقای مشایی بود. احمدینژاد آقای مشایی را نگه میداشت.
به نظر شما دوقطبی که میگویند بین آقای واعظی و آقای جهانگیری در هیات دولت است، صحت دارد یا اینکه بیشتر تحلیل رسانهای است؟
بالاخره تا یک حدود قابل توجهی این موضوع صحت دارد. یعنی شکی نیست که وضعیت اینطوری است. اگر دقت کرده باشید همه میدانند و خود آقای جهانگیری هم اشاره کردند که یک مقدار زیادی در دولت دوم کمتحرک شدهاند و این امر به خاطر پرتحرکی جایگاهی است که آقای روحانی به آقای واعظی دادهاند. در واقع آقای واعظی بخش نسبتا قابل توجهی از مسئولیتها و نقشی که آقای جهانگیری برعهده داشت را انجام میدهد و آقای جهانگیری کمرنگ شده است. برای همین هم طبعا این حرف که بین آقای جهانگیری و واعظی دوقطبی هست صحت دارد.
خیلیها تعجب کردند که آقای واعظی بهرغم اینکه یک زمانی وزیر ارتباطات بود اما از وزارت گذشت و رئیس دفتر رئیسجمهور شد. به نظر شما این اتفاق افتاد تا تاثیرگذاری ویژهای روی آقای روحانی داشته باشد؟
باز هم سوال را از آن طرف مطرح کنیم که آقای روحانی چرا آمد و این کار را در مورد ایشان کرد؟ آقای واعظی خودش مستقیما از وزارت ارتباطات به دفتر رئیسجمهور نرفت که رئیس دفتر شود، بلکه آقای روحانی او را در این جایگاه منصوب کرد. سوال را از آن طرف مطرح کنید که چرا آقای روحانی این کار را کرد؟ شما اگر دقت کرده باشید در دولت اول آقای احمدینژاد هم آقای مشایی چه مسئولیتی داشت؟ رئیس سازمان گردشگری بود. در دولت دوم ایشان چه مسئولیتی داشت؟
نخست معاون اول و بعد هم رئیس دفتر شد.
احسنت. یعنی نقش کلیدی داشت. عین همین وضعیت در مورد آقای واعظی اتفاق افتاد.
به نظر شما سقف آقای واعظی برای بالا رفتن از پلکان قدرت در ایران کجاست؟ آیا در حد همان رئیس دفتر رئیسجمهور خواهد بود؟
رئیس دفتر الان رئیس دفتر نیست. بلکه الان یک مسئولیت مهمی در دولت دارد. اگر رئیس دفتر بود با همان کارکردی که رئیس دفتر یک رئیسجمهور دارد، یک حرفی بود اما الان ایشان رئیس دفتر نیست بلکه نقش کلیدی و تاثیرگذاری در هیات دولت و تصمیمات و انتخاب افراد ظاهرا ایفا میکند. نباید بگوییم که ایشان یک رئیس دفتر است و به نظر میرسد که ایشان الان بالاترین مسئولیت را هم دارد. یعنی هیچ مسئولیت عملی دیگری و نه عنوانی بالاتر از او وجود ندارد.
آیا آقای واعظی بعد از ریاست جمهوری آقای روحانی فرصتی دارد که رئیس مجلس یا رئیسجمهور شود؟
نه، قطعا اینطور نیست. یعنی آقای واعظی قطعا در جایگاه یک فرد خاص سیاسی یا یک نظریهپرداز یا یک فرد اجرایی و در هیچ سطوح دیگری نیست که بخواهیم ایشان را به عنوان رئیس مجلس یا حتی رئیسجمهور در کشور مطرح کنیم.
پس چه آینده سیاسیای پیدا میکند؟
با آقای روحانی کنار خواهد رفت، همین. یعنی آقای روحانی 1400 که بروند آقای واعظی هم خواهد رفت یا ممکن است نهایتا در یک انتخابات مجلس از منطقهای کاندیدا شوند و رای بیاورد و نهایتا نماینده مجلس شوند.
حزب اعتدال و توسعه حزب گمنامی بود، الان شاید اسما آقای نوبخت دبیرکل باشد ولی
خیلی ها معتقدند که آقای واعظی دارد این حزب را راهبری میکند. آیا او حزب اعتدال و توسعه را میتواند به عنوان یکی از احزاب شاخص در ایران مطرح کند یا خیر؟
قطعا اینطور نیست چون اعتدال و توسعه حزبی که دارای یک خطمشی سیاسی مشخص با یک مبانی نظری قابل ارائه باشد، نیست. حزب اعتدال و توسعه بهخاطر وصلتی که اصلاحطلبان در سال 92 با آقای روحانی کردند و او رئیسجمهور شد و ایشان هم چون به آقایان واعظی و نوبخت از زمانهای قبل ارادت داشت و آنها هم در حزب اعتدال و توسعه بودند افتاد به نام حزب اعتدال و توسعه. حزب اعتدال و توسعه تا قبل از حضور آقای روحانی اصلا هیچ وجود خارجی به معنای سیاسی در جامعه نداشت، بعد از این هم همینطور خواهد بود.
به نظر شما کارگزاران چرا با آقای واعظی شمشیر را از رو بست؟ این دو حزب را یک زمانی دوقلوهای سیاسی میگفتنند اما انتقادهای صریح و علنی را حتی آقای کرباسچی به آقای واعظی مطرح کرد.
بحث آقای واعظی و حزب اعتدال و توسعه نیست. باید یک سوال دیگری مطرح کنیم که اساسا کارگزاران چرا در این مقطع زمانی آمد و نسبت به دولت، شخص آقای روحانی، عملکرد دولت، حزب اعتدال و توسعه و شخص آقای واعظی این موضع را دارد. این یک سوال جداگانه است. یعنی این سوال را کنار بگذاریم و این را در مورد حزب اعتدال و توسعه و کارگزاران مطرح نکنیم. آنها مشکلشان حزب اعتدال و توسعه نیست. مشکلشان شخص آقای واعظی هم نیست، بلکه کارگزاران الان یک سیاست کلی پیشه گرفته که سیاست انتقادی تند علیه دولت، عملکرد دولت و شخص آقای روحانی و قاعدتا افرادی است که در دولت آقای روحانی تاثیرگذاری جدی دارند مانند آقای واعظی. یک موقع هست که کارگزاران نسبت به عملکرد دولت و آقای روحانی نظر مثبتی دارند ولی نسبت به شخص آقای واعظی یا حزب اعتدال و توسعه رویکرد انتقادی دارند.
حالا به نظر شما علت چیست؟
باید به تاریخچه کارگزاران برگردیم. کارگزاران اساسا از ابتدای تشکیلش هم یک زاویهای با اصلاحطلبان داشتند و سر مساله آقای هاشمی و مواضع بسیار تندی که اصلاحطلبان علیه آقای هاشمی در سالهای 82 و قبل از آن گرفتند، کارگزاران زاویه جدی با اصلاحطلبان پیدا کردند. البته کارگزاران هیچ موقع اصولگرا نبودند. جنسشان بیشتر با اصلاحطلبان همخوانی داشت اما در مورد اصلاحطلبان هم خیلی سابقه خوشی نداشتند و اصلاحطلبان هم نسبت به کارگزاران همینطورند. آنها هم نسبت به کارگزاران انتقادات جدی دارند. در مقاطع زمانی که مصلحت هر دو تا اقتضا میکرد این دو با هم، همداستان شدند. مثل مخالفت با آقای احمدینژاد و در این مقطع حمایت اصولی از دولت اقای روحانی. الان که در دور دوم آقای روحانی است، اصلاحطلبان الان در مورد دولت در یک گیجی سیاسی به سر میبرند. چون در هر دو دوره از دولت حمایت کامل و بدون قید و شرط کردند و الان باید پاسخگوی عملکرد دولت باشند. کارگزاران آمدند از این موقعیت که اختلافاتی هم با اصلاحطلبان داشتند و همینطور دیدند که سهمشان در دولت با تضعیف آقای جهانگیری یک مقدار کم شد، سفره خودشان را تندتر از اصلاحطلبان با دولت جمع کردند که حداقل بیش از این اعتبارشان مخدوش نشود. اصلاحطلبان هنوز در این زمینه در گیجی به سر میبرند ولی کارگزاران در این زمینه ژستی گرفته که ما اساسا اصلاحطلب شاید به این تعبیر که حمایت از دولت است، نیستیم. لذا دارند آرامآرام سفره خودشان را سوا میکنند برای اینکه کمتر در تاریخ آینده پاسخگویی کنند که اینها بودند که از دولت حمایت کردند اما اصلاحطلبان فعلا نمیتوانند این کار را بکنند چون برایشان خیلی موضوع حیثیتی میشود. یعنی مردم این سوال را میکنند که یکسال و نیم پیش که ما را تشویق کردید به این دولت رای دهیم، یا میدانستید که این دولت چه خواهد بود یا نمیدانستید که در هر دو حالت باید پاسخ دهید. کارگزاران دارند یک نوع زیرکی سیاسی میکنند و از زاویهای که با اصلاحطلبان از گذشته هم داشتند دارند استفاده میکنند که زودتر سفره خودشان را از اصلاحطلبان و دولت جدا کنند. این بحث به این موضوع برمیگردد و ربطی به قضیه آقای کرباسچی و واعظی
ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید