۴ چالش بزرگ اصلاحطلبان در سال 98؛ در میانه بقا و فنا
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: چشمان سیاستمداران اصلاحطلب، دیگر برق سالهای پیش را ندارد.

عقربههای سیاست ورزی در موقعیت بسیار حساسی برای جناح چپ سیاست ایران ایستاده است. آنها به یک موقعیت خاص رسیده اند . باید تصمیم بگیرند، 98 سال سرنوشت ساز آنها در عرصه سیاست خواهد بود. برای اینکه تصویر درستی از شرایط این روزهای اصلاح طلبان داشته باشیم، باید چند مسئله مهم را بررسی کنیم.
۱. سرمایه اجتماعی
اینکه سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان کاسته شده و دیگر مانند سابق نیست، حرف بسیاری از چهرههای شاخص آنهاست. جستاری در اظهارات چند وقت اخیر این چهرههای اصلاح طلب به خوبی نمایان میسازند که آنها خود واقف به این کاهش آرای مقبولیت مردمی هستند. شخصیتهایی همچون محمد خاتمی، محمدرضا عارف و حجاریان خیلی صریح به این واقعیت اشاره کردند و گفتند «سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان کم شده است».
این مسئله البته به چند دلیل پدید آمده است، توقف برجام که اصلاح طلبان آن را نسخه شفاف بخش ایران در شرایط کنونی میدانستند. دوم برخی مشکلات اقتصادی که بخشی از جامعه آن را متوجه مدیران مورد حمایت اصلاح طلبان میداند. سوم عدم برآورده شدن برخی خواستهای حداکثری که موجب ناامیدی سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان شده است. ناکارآمدی اصلاح طلبان در شهرداری تهران که ویترینی از نمونه اجرایی جناح چپ ایران بوده است.
۲. نسبت اصلاح طلبان و دولت روحانی
دوگانه عجیبی میان چهرههای تصمیم گیر و تصمیم ساز اصلاح طلبان درباره دولت روحانی پدید آمده است. این دوگانه در واقع تقابل طیف عملگرا و طیف آرمانگرای این جناح است. عملگرایان همچون بهزاد نبوی بر این باورند که باید بر عهده بسته شده با دولت روحانی باقی ماند و از تنها گذاشتن این دولت جلوگیری کرد در مقابل اما طیف آرمان گرا خاصه چهرههای رادیکال این جناح پی در پی تلاش میکنند تمام «این همانی» های موجود میان اصلاح طلبان و دولت حسن روحانی را در اذهان عمومی از بین ببرند. این اختلاف نظر که در روزهای اخیر عمیقتر شده، البته باید در نهایت و در آینده بسیار نزدیک به یک نقطه مشترک برسد. آنها یا باید با دولت بمانند یا راه خود را از دولت مستقر جدا کنند. سال 98 تکلیف این موضوع مشخص خواهد شد. به یک معنا آنها یا باید با یک لیست مستقل بیایند و گوش به حرف رادیکالهای آرمان گرای جناح خود بدهند و یا اینکه دل به عملگرایان خود ببندند و یک لیست ائتلافی با حامیان دولت ارائه کنند. این نقطه تعیین کنندهای برای آنها خواهد بود.
۳. حاکمیت
یک دوقطبی تعیین کننده نیز اینجا شکل گرفته است. طیف رادیکال این جناح همسو با اپوزیسیون حرفهای حداکثری میزند و اعتقادی به لزوم حرکت در چارچوب برای ماندگاری در قدرت رسمی ندارد. در مقابل اما طیف عملگرا که از سنتیها تا تکنوکرات ها را در بر میگیرد معتقد است برای ماندن در قدرت رسمی باید حفظ اصول کرد و جانب احتیاط را نگه داشت. آنها اگر اگر در موضوع این دو قطبی مهم به نتیجه واحد نرسند شکافی بزرگ در جناح اصلاح طلب در سال 98 را شاهد خواهیم بود.
۴. بازگشت ستارهها
چهرههای اصلاح طلبی که از دولت خارج شدند یا ماندن در شورا را پس از این بی ثمر میدادند و البته برخی از چهرههای بازنشسته شده دولتی همه خود را آماده پوشیدن قبای نامزدی مجلس میبینند. از میان آنها میتوان به عباس آخوندی، مهرعلیزاده، قاضی زاده هاشمی، محسن هاشمی و چند چهره دیگر اشاره کرد. این مسئله رقابت سنگین ایجاد خواهد کرد برای فهرستی که حتماً باید سهم قابل توجهی از آن نیز به اعتدال گرایان واگذار شود. این مسئلهای بسیار مهم برای سال 98 اصلاح طلبان خواهد بود.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که عدم همگرایی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس تأثیر بسزایی بر نوع تعامل آنها در انتخابات ریاست جمهوری خواهد گذاشت، مسئلهای که میتواند آینده سیاسی این جناح را رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید