از ترس شکست حق نداریم صحنه انتخابات را ترک کنیم
پاسخ قاطع عرب سرخی به حجاریان
عرب سرخی در واکنش به سخنان اخیر حجاریان گفته است که از ترس شکست حق نداریم صحنه انتخابات را ترک کنیم
همزمان با کلید خوردن آغاز روند انتخابات مجلس یازدهم از سوی وزارت کشور احزاب و جریانهای سیاسی نیز خود را برای ورود به آن آماده میکنند. در این میان اصلاحطلبان که همچون همیشه خود را با رد صلاحیتهای احتمالی مواجه میبینند، با مسأله جدیدی نیز روبهرو هستند؛ القای کاهش تمایل جامعه به مشارکت سیاسی که اگرچه دستانداز پیش روی همه گرایشهای سیاسی است اما برای اصلاحطلبان از اهمیت ویژهتری برخوردار است. همین وضعیت است که یک بار دیگر نحوه مشارکت اصلاحطلبها در انتخابات را به موضوع اقتراح نظریهپردازان این جریان تبدیل کرده و حتی به بحثهای بنیادیتری همچون چیستی مانیفست اصلاحطلبی دامن زده است. موضوعاتی که در گفتوگو با فیضالله عرب سرخی، عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به آن پرداختیم و نظرات او را جویا شدیم.
٭٭٭
در شرایطی که جریانهای مختلف سیاسی خود را برای انتخابات مجلس یازدهم آماده میکنند صداهای متفاوتی از اردوگاه اصلاحطلبان به گوش میرسد از احتمال مشارکت مشروط تا نفی قطعی حضور در انتخابات، ارزیابی شما از وضعیت پیش روی اصلاحطلبان در انتخابات چیست؟
اساساً یکی از اصلیترین و مهمترین بزنگاهها در عالم سیاست، انتخابات است. اما این کنش تابعی است از مجموعه شرایطی که نمیشود برایش یک حکم واحد صادر کرد. برحسب اینکه شرایط به چه ترتیبی شکل بگیرد، میتوانیم کنشهای متفاوتی در موضوع انتخابات داشته باشیم. البته اساس نگاه اصلاحطلبان به بحث انتخابات مشارکتجویی بوده است. اما ممکن است شرایط اجازه مشارکت ندهد که باید در جای خودش به چگونگی مواجهه با آن پرداخت. با این حال اصل بر این است که باید در انتخابات حاضر باشیم. اما انکار نمیکنم که این حضور ممکن است با عوامل بازدارندهای مواجه باشد که باید در محدوده انتخابات ارزیابی شوند. ممکن است ما حتی در انتخاباتی که نتوانیم نامزد داشته باشیم هم شرکت کنیم و بخواهیم از شرایط انتخابات بهره بگیریم یا بر نحوه برگزاری آن اثر بگذاریم یا از میان نیروهای موجود به حمایت از جریان معقولتر بپردازیم. بنابراین در یک کلام برخلاف برخی دوستان که به نظر من عجولانه حکم صادر میکنند، امروز نمیشود درباره انتخابات اسفندماه اظهار نظر قطعی کرد.
یکی از مصداقهای بحث زودهنگام درباره انتخابات میتواند یادداشت توصیه کنندهای باشد که در روزهای گذشته از سوی آقای حجاریان منتشر شده است که اگرچه به گزارههای متفاوت «مشارکت مشروط»، «آرامش فعال» و «فعالیت تمام قد» اشاره کرده است اما ایده مشارکت مشروط در آن بیشتر شنیده و واکنش برانگیخته است. آیا شما انتشار آن متن را هم زودهنگام میدانید؟
منظورم به هیچ وجه این نبود و نیست که بحث درباره انتخابات زود است. برعکس انتخابات موضوعی است که همیشه میشود دربارهاش بحث کرد. من تصمیم درباره مشارکت یا عدم مشارکت را زود میدانم. اما بحث درباره انواع مدلهای مشارکت در انتخابات اگر در مقام صدور حکم قطعی نباشد، اشکالی ندارد. آنچه از طرف آقای حجاریان مطرح شده، به عنوان یک بحث بسیار خوب و کمککننده است و اصلاً فضای مباحث انتخاباتی را باز میکند. اما من با آنجایی که به نوعی تصمیمگیری در این مقطع تلقی میشود، موافق نیستم و معتقد نیستم که امروز زمان خوبی است که ما تصمیممان را اعلام کنیم بلکه باید تلاش کنیم شرایط را به سمت بهبود سوق بدهیم.
در آن یادداشت نوعی نگرانی از وضعیت فعلی اصلاحطلبان هم دیده میشود. تا آنجا که از مسأله «بقای اصلاحطلبی» سخن به میان میآید. به نظر میرسد اصلاحطلبان در این سالها هویت خودشان را تا حدود زیادی به جریانهای دیگر پیوند زدهاند و عملکرد طیف گستردهای از چهرههای سیاسی که با پرچم اصلاحطلبی در نهادهای مختلف حضور یافتهاند، نیاز به نوعی بازیابی هویتی را در میان این جریان سیاسی مطرح کرده است.
به باورم وقتی از جریان اصلاحطلبی سخن میگوییم تبیین و تحلیلمان باید جنبه فکری داشته باشد و این متفاوت است از زمانی که درباره اشخاص منتسب به این جریان سخن میگوییم. ممکن است در جریان اصلاحطلبی با مدعیانی مواجه باشیم که عملکرد قابل قبولی نداشتهاند؛ طبیعتاً این افراد بر حسب اینکه دارای چه جایگاه و وزنی در مجموعه نیروهای اصلاحطلب هستند، تأثیرات اجتماعی متفاوتی خواهند گذاشت. اگرچه معتقدم همچنان میتوانیم عملکرد نیروهای اصلی جریان اصلاحات را که با محوریت رئیس دولت اصلاحات تعریف میشوند مثبت و قابل دفاع ارزیابی کنیم. اما اگر نیرویی از جریان اصلاحات به شیوههای غیر قابل قبولی در دستگاههای اجرایی جایی پیدا کرده و رفتار غیرقابل قبولی از خودش بروز داده است ضمن آنکه آن رفتار قابل نقد است و جریان اصلاحطلب را هم در همین حد میشود مورد انتقاد قرار داد، اما تفکر و اندیشه اصلاحطلبی و نیروهای شاخص و اصلی اصلاحطلب از این رفتار عملاً جدا هستند.
این مبرا دانستن آیا میتواند مشمول کسانی هم باشد که با حمایت یا قرار گرفتن در فهرستهای انتخاباتی اصلاحطلبان از مردم رأی گرفتهاند؟
به هر حال جریان اصلاحطلبی در مقطع انتخابات در بین نیروهایی که فرصت حضور پیدا کردند یک جریانی را ترجیح داده و به جامعه معرفی کرده است. قبول دارم که جریان اصلاحطلبی نمیتواند خود را از رفتار جریانی که موفق شده رأی مردم را بگیرد مبرا بداند؛ اما توجه کنید برخی از کسانی که به هر حال به رأی مردم رسیدند بخصوص در انتخابات ریاست جمهوری مدعی اصلاحطلبی نبودند بلکه مورد حمایت اصلاحطلبان بودند. این دو وضعیت کاملاً متفاوت است. البته به باورم ما انتخاب درستی را انجام دادیم و از میان نیروهای موجود مناسبترین گزینه را معرفی کردیم. هنوز هم معتقدم همین گزینه در بین آن گزینهها مناسبترین بوده است. اما شاید عملکردها آن اندازه که انتظار میرفت مطلوبیت نداشته است. البته باید به مشکلات و مسائل حاشیهای هم توجه داشته باشیم. به هر حال دستگاه اجرایی در نظام سیاسی ما محدودیتهایی دارد و فعال مایشاء نیست و در بسیاری از حوزهها اصلاً امکان تأثیرگذاری مستقیم ندارند. در قوه مقننه هم با وجوهی از همین مسأله مواجه هستیم. چنانکه در کشور ما بر اساس ساختار تعریف شده مصوبات مجلس به معنای قانون نیست بلکه آن بخش از مصوبات که به تأیید شورای نگهبان میرسد جایگاه قانونی پیدا میکند. بنابراین میبینم که در این ساختار دستگاههای رقیب چه برای مجلس و چه برای قوه مجریه وجود دارند و در یک رقابت خیلی صریح و روشن شرایط محدودکنندهای را برای این قوا که به نوعی اصلاحطلبها در رأیآوریشان دخالت داشتند، ایجاد میکنند. بنابراین در مقام تعریف انتظار باید به این محدودیتها توجه جدی کنیم. با این همه آنچه گفتم به معنای نفی حق بیان انتقاد نیست.
مردم وقتی در انتخابات سالهای اخیر به نامزد و فهرستهای معرفی شده از سوی اصلاحطلبان رأی دادند میدانستند که منتخب یا منتخبانشان اگر به تمامی اصلاحطلب نیستند اما فارغ از آن نیز نیستند. بنابراین توقع میرفت که اصلاحطلبان چه در متن و چه در عقبه دست کم با ایجاد تعامل و هماندیشی پررنگتر نقش پررنگتری ایفا کنند. اما برخلاف این توقع به نظر میرسد نوعی بی تفاوتی و جدایی رخ داده است و ارتباط مؤثری پیگیری نمیشود.
به نظرم این انتقاد وارد است که اصلاحطلبان یا به طور دقیقتر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که در جریان انتخابات تصمیم گیرنده بوده است، نظارت سیستمی لازم را بر دولت و مجلس یا حتی شورای شهر نداشته است. اما این به معنای اینکه گویا یک ارتباطی وجود داشته و آن ارتباط از دست رفته نیست. میخواهم بگویم که ما با خلأ تبیین دقیق وضعیت برای جامعه مواجهیم. گاهی یک مدیر به عنوان فردی اصلاحطلب به سمتی منصوب میشود این فرد توسط کسانی احضار و تهدید میشود و نهایتاً از مسئولیتش کناره میگیرد. اما آنچه رخ داده آن طور که باید و شاید به جامعه منعکس نمیشود. نتیجه این است که مردم از چند و چون ماجرا باخبر نمیشوند. بنابراین آنچه پیش آمده از نظر آقای روحانی هم وضعیت مطلوب نیست.
شما ببینید در مجلس قانونی را تصویب میکنند با شورای نگهبان هم به هماهنگی میرسند اما ناگهان از جای دیگری به عنوان اینکه این قانون با سیاستهای کلی نظام تطبیق دارد یا ندارد اعمال نظر میشود و عملاً قانون را بلا اثر میگردد. در این وضعیت باید چکار کرد؟ آیا ترک صحنه اقدام درستی است یا بودن بهتر از نبودن است؟ اگر عرصه سیاسی را به جناح مقابل واگذار کنیم و کنار برویم بهتر است یا با همین محدودیتها بماینم؟ باید این محدودیتها را برای جامعه تبیین کنیم. جامعه باید بداند که اگر فلان قانون تصویب نمیشود چرا تصویب نمیشود و چه کسانی مخالف هستند.
پاسخ خود شما به این سؤالها چیست؟
تصور کنیم اگر مجلس به تمامی در اختیار جریان دیگر باشد، چه اتفاقی میافتد؟ اینکه امروز ما حداکثر ناکامیمان این است که نمیتوانیم قانونی مثبت را تصویب کنیم فرق دارد با شرایطی که قوانین منفی و بدون مقاومت تصویب شوند. شما یک وقت دولت احمدینژاد را دارید که همه چیز را در اختیار همان جریانات قرار میدهد. اما زمان دیگری در انتخابات شرکت میکنید و اجازه نمیدهید کاندیدای آن جریان رأی بیاورد. در نتیجه کسان دیگری انتخاب میشوند که شاید بسیاری از کارهایی که مردم میخواهند انجام بدهند را نمیتوانند اجرایی کنند اما میتوانند تا حدود زیادی جلوی تصویب قوانین غیرسودمند را بگیرند. به نظرم این مسأله هنوز ارزش حضور در انتخابات را دارد.
اگر در دورههای گذشته یکی از دغدغههای جدی نحوه عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات بود، امروز یکی از اصلیترین نگرانیهای همه جریانهای سیاسی اقبال مردم به مشارکت در انتخابات است. پیشبینیتان از همراهی مردم با اصلاحطلبان و تدابیری که باید برای تقویت این همراهی صورت بگیرد چیست؟
در وهله نخست این رفتار برگزارکنندگان انتخابات اعم از هیأتهای اجرایی و هیأتهای نظارت است که میتواند فضای انتخاباتی پرشوری ایجاد کند یا فضایی سرد و بیروح را بر آن حاکم کند. همچنان که اشاره کردید یکی از دغدغههایی که امروز وجود دارد و باید آن را جدی بگیریم سرخوردگی مردم است؛ چه از عملکرد کلی حکومت و چه از اصلاحطلبان بهعنوان جریانی که همواره با مردم گفتوگو و همنوایی داشتند و در انتخاباتهای اخیر اکثریتی از آنها را نمایندگی کرده و سعی کردند مردم را به مشارکت در انتخابات مجاب کنند. اما آنچه در این مقطع مهم است این است که تحلیل صحیحی از ریشههای این سرخوردگی داشته باشیم.
اینکه چقدر از آن حاصل عملکرد کلی حکومت است و چقدر به ضعفها و نوع عملکرد اصلاحطلبها بر میگردد باید به دقت دیده و تحلیل شود و بر اساس آن با مردم گفتوگو کنیم، به اقناع آنها بپردازیم تا از این قصور به دلیل مصالح بالاتر بگذرند.
اصلاحطلبان دارای نیروهای فکری، اهل قلم و بیان هستند. چرا نمیتوانند مسائل را تبیین کنند و بالاتر از آن چرا در مسائل حیاتی که برای کشور پیش میآید نمیتوانند در میان مردم جریانی مطالبه محور ایجاد کنند؟
حرف زده میشود. منتها محدودیتهای حاکم بر وضعیت اجتماعی و رسانهای کشور مانع انتقال و تأثیرگذاری است. مثلاً در مورد اینکه در رسانهها موج پشیمانی از رأی مطرح شد بارها با تبیین شرایط بر این موضع تأکید شد که از رأی به روحانی یا به فهرست اصلاحطلبان در مجلس و شورا پشیمان نیستیم. ما گزینههای بهتری نداشتیم و اگر کناره میگرفتیم هم وضعیت به مراتب از اینکه هست بدتر میشد. البته این یک نگرش است و میشود آن را نقد کرد. بعضی معتقدند ما با تنازل و تعدیل خواسته هایمان در عمل به سمت تحقق خواست جریانات رقیب حرکت کردهایم. باور من این نیست. ما اگر گامی به عقب رفتهایم جایی بوده که ما را با همه توان به عقب هول داده اند. بنابراین معتقدم در چنین وضعیتی باید حتی با فرض اینکه به اندازه همین دستاوردها که تاکنون داشتهایم بهدست بیاوریم باز هم باید در صحنه باشیم. اما آیا ما میتوانیم با قطعیت بگوییم که میتوانیم مردم را قانع کنیم که بیایند پای صندوق رأی؟ نمیدانم. باید تلاشمان را بکنیم. آیا میتوانیم اطمینان داشته باشیم شورای نگهبان حداقلی از نامزدهای قابل دفاع جریان اصلاحات را تأیید خواهد کرد؟ این را هم نمیدانم.
برای من به شخصه تنها گوشهای از دغدغهها به جریان اصلاحطلبی برمیگردد. دغدغه اصلی سرنوشت کشور و مردم است.
اگر این نظام پشتوانه مردمی را از دست بدهد چیز دیگری در اختیار ندارد. هم اصلاحطلبان، هم حاکمان و هم سایر جریانهای سیاسی باید بدانند که حفظ مردم و توجه به خواست مردم مبنای مشروعیت است.
با وجود این، از جمله نقدهایی که در هفتههای اخیر مطرح شده این است که اصلاحطلبی بعد از بیست سال مانیفست ندارد. شما برای این اقتراح جوابی دارید؟
من اعتقاد ندارم که چنین مانیفستی وجود ندارد. ما یک چارچوب نظری درباره اصلاحات داریم که رئیس دولت اصلاحات در چند سخنرانی آن را تبیین کرده و بهصورت کتابچه منتشر شده است. دیگرانی هم راجع به اصلاحات حرف زدهاند. البته اینکه راهکار اصلاحطلبانه برای مشکلات چیست روز به روز فرق میکند. ممکن است بگوییم یک برنامه جامع اجرایی برای وضعیت امروز نداریم اما اینکه بگوییم مانیفست به معنای هدفگذاری کلان نداریم درست نیست. مقدار ادبیاتی که در حوزه اصلاحطلبی تولید شده درباره هیچ چارچوب فکری دیگری وجود ندارد. اما این با یک برنامه اجرایی که یا در قالب برنامه نمایندگان مجلس یا در قالب برنامه دولت باید ارائه شود متفاوت است. در آن برنامه حتماً خلأهایی داریم.
در متن منتشر شده از سوی آقای حجاریان گزاره فعالیت تمام قد زیر سایه مشارکت مشروط قرار گرفت. بنابراین بد نیست اگر به پیشنهادهای هفتگانه ایشان درباره حضور فعال اصلاحطلبان بپردازیم. به باورتان با توجه به شرایط موجود آن پیشنهادها تا چه حد قابلیت اجرایی شدن دارند؟
متأسفانه مشکلات ساختاری که در کلیت نظام سیاسی وجود دارد دامنگیر جریان اصلاحات هم هست؛ از جمله مسأله نوع برخورد با احزاب. ببینید تصور اینکه در کشوری بیش از 200 حزب وجود داشته باشند منتفی است. حزب به معنی مدل و برنامه خاص پیشنهادی برای اداره کشور است. حال آنکه ما برای اداره کشور فقط 200 برنامه نداریم که حتی این تعداد سلیقه و گرایش هم نداریم. این را بگذارید کنار اینکه ساختار سیاسی ما به حزب جایگاه لازم را نداده است. نه نظام انتخاباتیمان حزبی است و نه برخوردهایی که با احزاب صورت میگیرد شوقی برای فعالیت حزبی ایجاد میکند. بنابراین با وجود این تعداد حزب ما با تعاریف سیاسی که در علم سیاست آمده حزبی نداریم که بتوانیم این خلأها را پر کنیم. تلاش شده از طریق مدلهایی شبیه آنچه در سالهای اخیر در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تعقیب میشود یک انسجام بخشی در جریان سیاسی صورت بگیرد تا بشود این مباحث را عملیاتی کرد. اینکه باید بستههای فکری به دولت، مجلس و شورا ارائه کنیم حرف درستی است اما نیاز به ساختار و سازمانی داریم که این بسته فکری را تولید کند. خب کدام یک از احزاب میتوانند این کار را انجام دهند؟ با کدام ساختار؟ ما حرکتی به سمت بهبود وضعیت داشتیم. اصلاً تلاش برای ایجاد یک جبهه سیاسی برای پر کردن خلأ یک حزب واقعی است. در کشور ما شاید نهایتاً ظرفیت 5 یا حداکثر 10 حزب سیاسی وجود داشته باشد. اگر احزاب همفکر به سمت همگرایی و یکی شدن بروند و شرایط برای فعالیتشان فراهم شد شاید بشود این اهداف را پیش برد. بالاخره حزب در دنیا یا عملاً از دولت بودجه میگیرد یا اجازه دارد یک جور فعالیت اقتصادی کند و خودش را تأمین کند و امنیت اش تأمین شود. احزاب ما چقدر امنیت و امکان اقتصادی دارند؟ اگر امکان اقتصادی نداشته باشند با چه منابعی ساختار و سازمان برای این فعالیتها ایجاد کنند؟ بنابراین حرفهای مثبت و درستی مطرح شده اما مشکلات ساختاری داریم.
اگر شرایط طوری شود که نامزد داشته باشید نگرانی درباره سبد آرایتان ندارید؟
حتی اگر ما از سبد آرایمان هم نگران باشیم باید برای بهبودش تلاش کنیم اما از ترس شکست حق نداریم صحنه انتخابات را ترک کنیم. یک وقت حاکمیت نامزدهای ما را تأیید نکرده یک وقت تأیید شدهاند اما مجموعه شرایط مردم را ناامید کرده است. باید تلاش کنیم مردم را امیدوار کنیم و به صحنه بیاوریم. حالا اینکه چقدر موفق میشویم بالاخره یک روی انتخابات موفقیت و یک روی آن هم شکست است. این چیزی نیست که ما به خاطر آن صحنه انتخابات را ترک کنیم. اما اگر نامزد قابل دفاع نداشته باشیم هم میتوانیم مثل یک رأی دهنده رأی سفید یا غیرسفید در صندوق بیندازیم.
نیم نگاه
حتی اگر ما از سبد آرایمان هم نگران باشیم باید برای بهبودش تلاش کنیم اما از ترس شکست حق نداریم صحنه انتخابات را ترک کنیم
اساس نگاه اصلاحطلبان به بحث انتخابات مشارکتجویی بوده است. اما ممکن است شرایط اجازه مشارکت ندهد که باید در جای خودش به چگونگی مواجهه با آن پرداخت. با این حال اصل بر این است که باید در انتخابات حاضر باشیم
این انتقاد وارد است که اصلاحطلبان یا به طور دقیقتر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که در جریان انتخابات تصمیم گیرنده بوده است، نظارت سیستمی لازم را بر دولت و مجلس یا حتی شورای شهر نداشته است
در چنین وضعیتی باید حتی با فرض اینکه به اندازه همین دستاوردها که تاکنون داشتهایم بهدست بیاوریم باز هم باید در صحنه باشیم
اینکه راهکار اصلاحطلبانه برای مشکلات چیست روز به روز فرق میکند. ممکن است بگوییم یک برنامه جامع اجرایی برای وضعیت امروز نداریم اما اینکه بگوییم مانیفست به معنای هدفگذاری کلان نداریم درست نیست
دیدگاه تان را بنویسید