آیا کردهای عراق به ایران خیانت خواهند کرد؟/ در دوراهی انتخاب میان تهران و واشنگتن
نچه از متن و حاشیه این ماموریت هیات وزارت امور خارجه آمریکا، محرض و حتمی بهنظر میرسد رساندن پیام صریح مایک پمپئو به مسعود بارزانی، رهبر حزب دموکرات و رهبران حزب اتحادیه میهنی، مبنی بر همکاری با تحریمهای آمریکا علیه ایران و مورد غضب واقع شدن در صورت تخطی از خواست آمریکا است
در شرایطی که طی یک هفته گذشته، حتی پیش از هرگونه تحرک عملی از سوی ایران و آمریکا، رسانهها در سطحی گسترده ناقوس جنگ بزرگ خلیج فارس میان واشنگتن با تهران را به صدا در آوردهاند؛ تحرکات دیپلماتیک وزارت امور خارجه آمریکا، برای تداوم فشار حداکثری و مقابله با تهران در سطح همسایگان ایران نیز تشدید شده است. در میانه وضعیتی که نگاهها به اعزام ناوگروه آبراهام لینکلن و بمبافکنهای استراتژیک بی52، با مدیریت جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، متمرکز شده بود و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، در سفری از پیش تعیین شده آماده سفر به آلمان برای دیدار با آنگلا مرکل، صدر اعظم این کشور بود؛ شاهد تغییر برنامه غیرمنتظره سکاندار دستگاه دیپلماسی واشنگتن به سوی کشور عراق بودیم. پمپئو که در واپسین ساعات شب 30 آوریل 2019 (17 اردیبهشت 1398) وارد بغداد شد، به وضوح مساله تهدیدات احتمالی ایران و نیروهای تحتحمایتاش را با مسئولان سیاسی عراقی در میان گذاشت و از آنها خواستار مسئولیتپذیری شد.
با وجود پایان زودهنگام ماموریت اضطراری پمپئو در بغداد، دو روز بعد شاهد بودیم که هیاتی بلندپایه از وزارت امور خارجه آمریکا در 2 می 2019 (19 اردیبهشت 1398) برای دیدار با مسئولان حکومت اقلیم کردستان راهی شمال عراق شد. هیات آمریکایی با توجه به وضعیت دوگانه ساختار قدرت در حکومت اقلیم، در یک نشست با مقامات بلندپایه حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی، دیدار و در نشستی دیگر، با مسئولان حزب اتحادیه میهنی کردستان پیرامون پایان مناسبات اقلیم کردستان به ویژه در سطح اقتصادی با ایران دیدار کردند.
آنچه از متن و حاشیه این ماموریت هیات وزارت امور خارجه آمریکا، محرض و حتمی بهنظر میرسد رساندن پیام صریح مایک پمپئو به مسعود بارزانی، رهبر حزب دموکرات و رهبران حزب اتحادیه میهنی، مبنی بر همکاری با تحریمهای آمریکا علیه ایران و مورد غضب واقع شدن در صورت تخطی از خواست آمریکا است. در این شرایط، این مساله مطرح میشود که کردهای عراق در وضعیت به اوج رسیدن بحران میان آمریکا و ایران، چه موضعی را اتخاذ خواهند کرد؟ آیا کردها حاضر به پذیرش بدون قید و شرط خواست آمریکا در پایان دادن مناسبات به ویژه در سطح اقتصادی و تجاری با تهران خواهند شد؟ در سطحی دیگر، تا چه اندازه احتمال مقاومت حکومت اقلیم کردستان در برابر خواست آمریکا و تلاش آنها برای کمک به ایران در شرایط آتی، وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسشها نکته ابتدایی که باید مورد توجه قرار گیرد در ارتباط با ساختار دو وجهی قدرت سیاسی در اقلیم کردستان است. بدین شرح که نمیتوان از موضعی واحد و رسمی به نام حکومت اقلیم در ارتباط با موضوع اخیر نام برد؛ زیرا احزاب اتحادیه میهنی کردستان – در سلیمانیه و حلبچه – و دموکرات کردستان عراق – در اربیل و دهوک – به شکلی نانوشته دو اقلیم قدرت و حاکمیت را در مرزهای داخلی کردستان عراق برای خود قائل هستند. بر همین اساس، در ارائه تحلیل از واکنش احتمالی حکومت اقلیم کردستان این دو سطح از حاکمیت به شکل منفک مورد بحث قرار میگیرد. همچنین، در سطحی دیگر، در مقام طرح سناریوهای محتمل در بخش پایانی نوشتار، واکنش واقعبینانه اربیل ارائه میشود.
بارزانیها متعلل در اعتماد به آمریکا و در اندیشه انتقام از ایران
مهمترین بازیگر عرصه سیاسی اقلیم کردستان که میتوان موضع و رویکرد آن را نسبت به خواست آمریکا برای پایان دادن به مناسبات با ایران مورد ارزیابی قرار داد، حزب دموکرات کردستان عراق است. مسعود بارزانی و دیگر اعضای خاندان او، در مقطع کنونی تاثیرگذارترین اشخاص میدان سیاسی در اقلیم بوده و با در اختیار داشتن 45 کرسی در پارلمان 111 کرسیای اقلیم جریان اصلی قدرت هستند اما مواضع این حزب در قبال تنش اخیر میان واشنگتن با تهران با سه مساله همراه است.
اولین مساله برای بارزانیها در ارتباط با نوع کنش آمریکا در قبال موضوع همهپرسی استقلال اقلیم است که در 25 سپتامبر سال 2017 برگزار شد. مخالفت آمریکا و عدم حمایت این کشور از همهپرسی و مهمتر از همه سکوت معنادار واشنگتن در قبال کنترل کرکوک از سوی حکومت مرکزی عراق، رخداد تاریخی است که نگاه حزب دموکرات به ایفای نقش واشنگتن را بر پایهای از بیاعتمادی پیریزی کرده است. علاوه بر این، نقش آمریکا در شکست جنبش و مبارزات ملامصطفی بارزانی، پدر مسعود بارزانی در دهههای 1960 و 1970 خاطره تلخی است که همچون پتکی بزرگ دائما روان جمعی این حزب را آزار میدهد. در چنینی وضعیتی اعتماد به آمریکا و حمایت این کشور از جایگاه و راهبردهای سیاسی حزب دموکرات کردستان در آینده تحولات عراق و حتی منطقه، تصمیمگیری دشواری است که در مقطع کنونی مسعود بارزانی، در مقام رهبر کاریزمای حزب بر عهده دارد. واقعیت آن است که در فضای درونی رهبر سابق اقلیم کردستان نوعی نگرانی و اضطراب نسبت به سیاستهای آمریکا وجود دارد.
دومین مساله برای بارزانیها را مجددا میتوان در ارتباط با مساله همه پرسی استقلال مورد بازخوانی قرار داد. رهبران حزب دموکرات کردستان، ایران را در مقام کاراکتر اصلی شکست همهپرسی برگزار شده مورد حمایت خود و بخشی دیگر از احزاب اقلیم میشناسند. از نظر آنها ایران با حمایت از حکومت مرکزی عراق و ایفای نقش فعال در ماجرای کنترل کرکوک توسط نیروهای حکومت مرکزی عراق در 16 اکتبر 2017 بزرگترین نقش را داشته و حتی موجبات تضعیف این خاندان و حزب را در صحنه سیاسی عراق و منطقه ایجاد کرده است. بنابراین، میتوان انگیزه انتقام یا در حالت حداقلی نوعی انفعال در کمک به تهران را همچون فرضیهای مهم در کنش احتمالی این حزب ارزیابی کرد. بدین معنی که در تنگنا و مضیقه قرار گرفتن تهران میتواند رخدادی خوشایند برای آنها تلقی شود.
با وجود طرح این دو مساله جدی و تاثیرگذار در خوانش نوع واکنش حزب دموکرات کردستان در مواجهه با درخواست وزارت امور خارجه آمریکا برای قطع ارتباطات اربیل با تهران، مساله سومی را میتوان در دایره تصمیمگیری این حزب مورد بازشناخت قرار داد. مسالهای با این عنوان که درصورت انتخاب هر یک از آمریکا یا ایران، سطحی از ریسک و تهدید در آینده بلندمدت میتواند حزب دموکرات کردستان و حتی کلیت اقلیم کردستان را آسیبپذیر کند. بنابراین، لحظه انتخاب برای بارزانیها میتواند در مقام کنشی سرنوشتساز باشد. واقعیت این است که بارزانیها احتمالا به خوبی نسبت به این امر واقف هستند که موضعی انفعالی و بیطرفی تام نه تنها ممکن نیست، بلکه حتی میتواند در بلندمدت به ضرر آنها تمام شود؛ زیرا واشنگتن بی طرفی را معادل حمایت از ایران و منافعش ارزیابی میکند. بنابراین، به نظر میرسد بارزانیها به سمت انتخابی دشوار و پیچیده سوق پیدا میکنند که در بخش پایانی نوشتار بدان پرداخته میشود.
طالبانیها گرفتار در میان تعلقات خاطر رمانتیک و مواجهه با واقعیات
دیگر بازیگر مهم صحنه سیاسی اقلیم کردستان که به شکل مجزا نیز مورد توجه هیات وزارت امور خارجه آمریکا قرار گرفت، حزب اتحادیه میهنی کردستان است که در استان سلیمانیه و حلبچه، حاکمیت دارد و به دلیل واقعشدن بخش اعظم مرزهای مشترک ایران با اقلیم در نواحی تحت کنترل آنها، مناسبات دو طرف از اهمیت زیادی برخوردار است.
در ارتباط با مواضع این حزب در باب درخواست آمریکا، میتوان به دو نکته مهم اشاره کرد. یکی اینکه حزب اتحادیه میهنی طی چند سال گذشته در عرصه سیاسی اقلیم کردستان و عراق، در حالتی حداکثری تمامی دستاوردهای خود را مدیون ایران و حمایتهایش میداند. بعد از خانهنشین شدن جلال طالبانی، رهبر فقید این حزب در اواخر سال 2012، سطحی بزرگ از انشقاق و چنددستهگی برای رهبریت این حزب تحمیل شد؛ به گونهای که ساختار مدیریت اتحادیه میهنی به بیش از سه گروه در مقاطعی رسید. در لحظات حساس و انتخابات، حمایتهای بیدریغ ایران، زمینه حفظ قدرت و باقی ماندن این حزب را موجب شد. از همین جهت میتوان از احساس تعلق رمانتیک بخش اعظم رهبران حزب اتحادیه میهنی کردستان، بهویژه خانواده طالبانیها به رهبری پافل، پسر و لاهور شیخجنگی، برادرزاده جلال طالبانی به تهران سخن به میان آورد. بنابراین، در بُعد احساسی و رمانتیکگونه سیاست حزب اتحادیه، حامی جدی و بیچونوچرای ایران است و به نظر میرسد هر کار را برای جبران الطاف تهران انجام خواهد داد.
با این وجود، بُعد رمانتیک مساله نمیتواند آیینه تمامنمای کنش احتمالی حزب اتحادیه میهنی در برابر خواست آمریکا باشد. با موشکافی تصمیمات و کنشهای تاریخی حزب اتحادیه میهنی کرستان طی دهههای گذشته نسبت به بحرانهای مختلف، بارها شاهد چرخشهای غیرمنتظره و رئالیستی این حزب بودهایم. به ویژه زمانی موضوع پیچیدهتر میشود که نسبت به این مساله آگاه باشیم که کردهای عراق به شکل ویژه آمریکا و اروپا را در معنایی همچون بتواره تقدیس میکنند و تا کنون توانایی «نهگویی» به آنها را نداشتهاند. بنابراین، نمیتوان با قاطعیت از حمایت بیدریغ حزب اتحادیه میهنی از ایران در مقطع آینده سخن به میان آورد؛ زیرا بُعد عقلانی و نگرانی از تضعیف در برابر رقیب سنتی خود، یعنی حزب دموکرات و بارزانیها، موضوع جدی است که در برآیند تصمیمگیری نهایی رهبران این حزب باید بدان توجه شود. علاوه بر این، نبود رهبر مشخص و چند دستهگی در موضع رهبران دیگر مساله مهمی است که احتمالا میتواند در یاری این حزب به ایران مشکلساز شود.
اربیل؛ گرفتار در وضعیت تعلیقگونه
با نظر به بررسی مسائل پیشروی دو حزب قدرتمند اقلیم کردستان و خوانش آنها از نوع بازیگری در مناسبات میان ایران و آمریکا، پس از درخواست واشنگتن برای قطع مناسبات کردهای عراق با ایران، نوعی وضعیت تعلیقگونه را میتوان برای کردهای عراق پیشبینی کرد. در ترسیم این تعلیق، میتوان از الگوی «تعلیق در سینمای آلفرد هیچکاک بهره گرفت.» در سینمای این کارگردان شهره بریتانیایی، تعلیق به عبارت ساده به وضعیتی اطلاق میشود که «مخاطب از احتمال رخداد وحشتناکی مطلع است که بازیگر آن را نمی داند.» اکنون در تحلیلی نهایی کنش احتمالی دو حزب تصمیمگیرنده اقلیم کردستان در میانه به اوج رسیدن تنشهای میان تهران با واشنگتن، اتخاذ هر گونه تصمیم در سبد یکی از این دو طرف را میتوان همراه با مخاطراتی جدی برای آنها ارزیابی کرد.
انتخاب حمایت از ایران یا حتی انفعال در برابر خواست آمریکا، هر یک از این احزاب یا حتی کلیت اقلیم کردستان را با خطر پایان حمایتهای آمریکا مواجه خواهد کرد. قطع حمایت مالی واشنگتن از نیروهای پیشمرگ و در انزوا قرار دادن آنها، حداقل مجازاتی است که در این حالت بر کردهای عراق متحمل میشود. در سوی مقابل، انتخاب آمریکا و همراهی با این کشور نیز در آینده میتواند خشم تهران را به همراه داشته باشد. در صورت تغییر وضعیت کنونی و حتی شاید در مقطع حاضر نیز به واسطه نفوذ ویژه ایران در عراق، ابزارهای تنبیهی و اعمال فشار خاصی از سوی تهران در بغداد وجود دارد، که کردها به شکل جدی با آن مواجه هستند.
در نتیجه این دو سطح میتوان رخدادی وحشتناک یا منفی را برای منافع کردها در صورت انتخاب میان هر یک از تهران با واشنگتن قابل ترسیم دانست. با این وجود، در تحلیل نهایی میتوان این گونه پیشبینی کرد که احزاب و جریانهای حاضر در گفتمان استقلالخواهی، به رهبری حزب دموکرات در لحظه رخداد – انتخاب میان دو متضاد – جانب آمریکا را خواهند گرفت. در سوی دیگر، احزاب و جریانهای حاضر در گفتمان مرکزگرایی به رهبری بخش قدرتمند حزب اتحادیه میهنی، با وجود میل عاطفی خود برای همراهی تهران، در لحظه رخداد، آنها نیز در جبهه آمریکا قرار خواهند گرفت یا در حالت خوشبینانه برای ایران، موضعی منفعل را اتخاذ خواهند کرد. هر چند این واقعیات را شاید از دیدگاه بسیاری از ناظران بدبینانه ارزیابی کرد اما طرح این پیشبینی بر اساس شناخت مناسبات قدرت در اقلیم و تاریخی از رخدادها در میان کردهای عراق ارائه شده است.
منبع :دیپلماسی ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید