حلقه مخفی یاران احمدینژاد
اخبار و شنیدهها حاکی از این است که از قضا این چهرهها ته دلشان همچنان به رئیس سابق دولت باور دارند اما از ترس طرد از سوی جریان اصولگرایی، نه جرأت نزدیکشدن به یار سابق را دارند و نه نقد او را به سود خود میبینند. برخی از این چهرهها امید وافر دارند که روزی دوباره امکان بازگشت احمدینژاد به قدرت فراهم شود تا آنها هم همراهش به قدرت بازگردند.
روزنامه شرق نوشت: «آیا حلقه احمدینژاد به همین چند نفر جلوی ویترین محدود شده است؟ اگر کمی به عقب بازگردیم میتوانیم دایره را کمی گستردهتر کنیم؛ از چهرههایی که بودند و الان در ظاهر نیستند. محمود احمدینژاد در دو دوره ریاستجمهوریاش به افراد زیادی نزدیک بود یا به تعبیر دیگری افراد بیشتری به او نزدیک بودند؛ چهرههایی که این روزها تقریباً هیچ خبری از آنها نیست. چهرههایی که نه از احمدینژاد بریدهاند و از او اعلام برائت کردهاند و نه از سویی تمایلی دارند که در خط مقدم جریان احمدینژادیها شناخته شوند. اخبار و شنیدهها حاکی از این است که از قضا این چهرهها ته دلشان همچنان به رئیس سابق دولت باور دارند اما از ترس طرد از سوی جریان اصولگرایی، نه جرأت نزدیکشدن به یار سابق را دارند و نه نقد او را به سود خود میبینند. برخی از این چهرهها امید وافر دارند که روزی دوباره امکان بازگشت احمدینژاد به قدرت فراهم شود تا آنها هم همراهش به قدرت بازگردند.
چندی قبل عدهای از دولتمردان و وزرای دولت نهم و دهم در نامهای از رئیس سابق خود اعلام برائت کردند. این فهرست اما غایبان برجستهای داشت؛ غایبانی که احتمالاً در آن روز موعود به درد احمدینژاد خواهند خورد. این غیبت آنها البته همهگیر است و تقریباً هیچ ردپایی از آنها در فضای رسانهای هم به چشم نمیخورد. رئیس سابق دولت اگر روزی امکان بازگشت دوبارهاش به قدرت فراهم شود، باید این فهرست را همیشه در جیب نگه دارد و حواسش به حاضران و غایبانش باشد. یکی از آنها که نامش در فهرست خالی بود، مجتبی ثمرههاشمی است. زمانی سعید حجاریان گفته بود: «در بین اطرافیان ایشان، تنها فردی که میتواند از شورای نگهبان اجازه عبور بگیرد، آقای مجتبی ثمرههاشمی است و احتمال میدهم که این گروه چنین نقشه و برنامهای در سر میپرورانند.»
خواهرزاده محمدرضا باهنر و همکلاسی احمدینژاد در دانشگاه علم و صنعت که زمانی نقشی پررنگ در دولت نخست احمدینژاد داشت را بسیاری بهعنوان مرد پشتپرده دولت میدانستند؛ تا جایی که مجله نیوزویک همان زمان او را بهعنوان یکی از ۲۰ شخصیت تأثیرگذار ایران انتخاب کرد. محمدرضا باهنر درباره خواهرزاده خودش گفته است: «آقامجتبی هاشمی را دوستش میداریم و دوستش داشتیم. از بچههای متدین اقوام ما بود ولی متأسفانه سر همبستگیاش با آقای احمدینژاد باعث شد دو، سهدفعه هم بحثهای خانوادگی کردیم متوجه شدم نه ایشان توانست من را قانع کند، نه من ایشان را. الان هم بهاصطلاح عرفی قهر نیستیم، رفتوآمد داریم اما رفتوآمدهایی که داریم فقط دیدوبازدید است، وارد بحثهای سیاسی نمیشوم.»
دقت کنید که باهنر این حرفها را دقیقاً همین چند ماه پیش گفته است؛ یعنی این وفاداری همچنان برقرار است. نشان به آن نشان که گفته شد دعوت از محمود احمدینژاد در مراسم افطاری جامعه اسلامی مهندسان با اصرار ثمرههاشمی و هماهنگی محمدرضا باهنر بوده است؛ همان مراسم افطاری که ناطق نوری هم دعوت داشت و به محض این که دید احمدینژاد هم آمده است، افطاری را ترک کرد. احمدینژاد در مراسم ترحیم پدر ثمرههاشمی هم شرکت کرده بود. فکر میکنید او آنجا کنار چه کسی نشسته بود؟ غلامحسین الهام؛ همان فردی که زمانی به ابوالمشاغل دولت احمدینژاد معروف شده بود. الهام، فرد دومی است که نامش در آن اعلامیه برائت از رئیس سابق دیده نمیشود و شنیدهها حاکی از این است که همچنان دل در گرو او دارد. الهام در این سالها بر خلاف دیگر اصولگرایان نهتنها کلمهای علیه رئیس سابق حرف نزده، بلکه در گفتوگوهای غیررسمی همچنان مدافع اوست و چشم به بازگشت او دارد، نهتنها او، بلکه همسرش، فاطمه رجبی و نویسنده کتاب «معجزه هزاره سوم»، در تمجید احمدینژاد.
این زن و شوهر تلاش زیادی هم کردند تا باب آشتی دوباره میان رئیس سابق و آیتالله مصباحیزدی را فراهم کنند و حتی در همان سالهای ۸۹، ۹۰ سعی کردند تا در جلسهای خصوصی با پدر معنوی جریان جبهه پایداری نظر او را نسبت به محمود احمدینژاد بازگردانند اما موفق نشدند. غلامحسین الهام زمانی درباره رئیس سابق گفته بود: «آقای احمدینژاد سیاق امام را داشت و دارد. دولت احمدینژاد در میان دولتها اولین دولتی بود که رئیسجمهورش شفاف و علنی گفت من این را دارم. امروز هم میگوید من این را دارم… حالا میخواهند نقطه قوت دولت احمدینژاد را خراب کنند.»
وزیر دادگستری دولت نهم که آخرین اظهارات او همچنان برپایه حمایت از محمود احمدینژاد قرار دارد هم نامش در فهرست برائتجویان از احمدینژاد مشاهده نمیشود. احمدینژاد اخیراً در مراسم ختم برادر غلامحسین الهام هم دیده شده بود. در پله دیگر چهرههایی به چشم میخورند که ممکن است نامه برائت از رئیس سابق را امضا کرده باشند اما در نقد احمدینژاد بسیار محتاطانه جلو رفتهاند یا اگر حرفی زدهاند بعداً پس گرفته یا آن را تلطیف کردهاند.
صادق محصولی یکی از این افراد است که در یک گفتوگو اعلام کرده بود مشکلات امروز حاصل نگاه غلط احمدینژاد به مسائل است، او بعداً حرفش را پس گرفت و گفت رسانههای اصلاحطلب اظهاراتش را تحریف کردهاند: «بنده گفتم مشکلات امروز آقای احمدینژاد، حاصل نگاه غلط ایشان است اما یک روزنامه اصلاحطلب مدعی شده که گفتهام مشکلات کشور به دلیل نگاه غلط آقای احمدینژاد است. بسیار روشن و طبیعی است که مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و نابسامانیها، محصول ناکارآمدی دولت فعلی است.»
محصولی عضو جبهه پایداری و دوست قدیمی و رئیس ستاد انتخاباتی محمود احمدینژاد در سال ٨٤ بود. در زمانی که محصولی فرماندار ارومیه بود، محمود احمدینژاد هم فرماندار ماکو بود. محصولی همان کسی است که روحالله حسینیان از او به عنوان پولدار اصولگراها یاد کرده بود و ماجرای کسب ثروتش هم بسیار حرف و حدیث به دنبال داشت، خودش مدعی است تا به حال چهار بار نحوه ثروتمند شدنش را اعلام کرده است و اموالش هیچ ربطی به ماجرای سواپ نفت در دوران استانداری احمدینژاد در اردبیل ندارد. او وزیر کشور در سال ۸۸ بود که وزارتش یک سال بیشتر دوام نیاورد. دو سال پیش مصطفی تاجزاده، معاون وزیر کشور دولت اصلاحات، از او برای مناظره دعوت کرد. پاسخ تاجزاده را نه خود محصولی، بلکه دفترش داد و از مناظره استقبال کرد. اما این مناظره تا این لحظه برگزار نشده است.
احمدینژاد یک مشاور خارجی هم داشت؛ مشاوری که گفته میشد هر ماه در نهاد ریاستجمهوری برای برخی نزدیکان احمدینژاد جلسه میگذاشت و آموزههایی برایشان داشت. در همان ایامی که حمید مولانا از سوی احمدینژاد به عنوان مشاور رئیسجمهور منصوب شده بود، حسامالدین آشنا در یادداشتی در وبلاگ خود در خصوص دانشکده و دانشگاهی که حمید مولانا در آن تحصیل و فعالیت میکرد، نوشت: «دانشکده خدمات بینالمللی دانشگاه آمریکن مکانی ویژه است برای تربیت کادرهای وزارت خارجه، کاخ سفید، وزارت دفاع، سیا در سطح داخلی آمریکا و متناظران آنها در دیگر کشورها.» حمید مولانا به عنوان مشاور احمدینژاد، برای نخستین بار در بودجه سال ۸۷ صاحب ردیف بودجهای شد. این بودجه در آن سال ۳۳۷ میلیون تومان تحت عنوان «بنیاد فرهنگی مولانا» به او پرداخت شد و عیناً در بودجه سال ۸۸ هم قید شد.
هیچ وقت مشخص نشد که حمید مولانا با ۶۷۴ هزار دلار دریافتی چه کرد؟ این بودجه دقیقاً در چه محلی هزینه شد؟ و از آن مهمتر این که پروفسور حمید مولانا در حال حاضر کجاست و به چه کاری مشغول است؟ سیاهه این افراد البته میتواند ادامه هم پیدا کند….»
دیدگاه تان را بنویسید