عباس عبدی : تکرار می کنم ، مذاکره با ترامپ بی معنی است
روزنامه ایران : روز جمعه و درست در کشاکش ماجرای سرنگونی پهپاد جاسوسی امریکا توسط سامانه دفاعی ایران و در حالی که طرف امریکایی سعی میکرد فضا را به سمت تنش بیشتر سوق دهد؛ تعدادی از فعالان سیاسی اصلاحطلب در نامهای به آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد خواستند در مقابل همراهی امریکا و اسرائیل برای شعلهور ساختن جنگ خانمانبرانداز جدید در خاورمیانه و به مخاطره انداختن صلح و امنیت جهانی ساکت ننشیند.
در این متن که به امضای 18 فعال اصلاحطلب از جمله بهزاد نبوی، محسن آرمین، محسن امینزاده، سیدمصطفی تاجزاده ، سعید حجاریان و عباس عبدی و... رسیده از دبیرکل و اعضای سازمان ملل متحد و بویژه از اعضای دائم شورای امنیت آن سازمان خواستند در شرایطی که ایالات متحده به همراهی اسرائیل عملاً در مسیر شعلهور ساختن جنگ خانمانبرانداز جدیدی در خاورمیانه حرکت میکند و به این ترتیب صلح و امنیت جهانی را با مخاطرات جدی مواجه کرده است، ساکت ننشینند و به هر شکل که صلاح میدانند، دولت امریکا را به بازگشت به برجام، لغو تحریمها و ترک ماجراجویی در منطقه جنگزده ما تشویق کنند.
به همین بهانه با عباس عبدی، از امضاکنندگان نامه خطاب به دبیرکل سازمان ملل درباره چرایی نگارش نامه، اعتبار آن و پاسخ او به برداشتهای سیاسی که از این نامهنگاری شده است، گفتوگو کردیم.
به عنوان یکی از امضاکنندگان برای چنین مکاتبهای میان بخشی از جامعه مدنی کشور با عالیترین نهاد بینالمللی و اقدامات دیگری از این دست که به جای دولتها از سوی نهادهای مدنی و مردمی پیگیری شوند، چه اعتباری قائلید؟
سازمان ملل یک نهاد بینالمللی است که صرفاً با دولتها مرتبط نیست بلکه با ملتها و نهادهای مدنی نیز در ارتباط است و نهادهای مدنی میتوانند درخواستها و مطالبات خودشان از سازمان ملل را مطرح کنند. علاوه بر این، وقتی نهادهای مدنی و مردمی این ارتباط را برقرار میکنند، اقدامشان معنای متفاوتی از ارتباط و درخواست دولتها دارد و میتواند به جهاتی مفیدتر تلقی شود.
نامه به گوترش درست در زمانی منتشر شد که یکی از تنش آمیزترین تحولات در رابطه میان ایران و امریکا واقع شده بود. تحلیل نویسندگان نامه از وضعیت پیش آمده حاصل از سرنگونی پهپاد امریکایی توسط ایران چه بود؟
این نامه دقیقاً به دلیل همین شرایط نوشته شده چرا که در شرایط عادی نیازی نیست چنین مسائلی مطرح و پیگیری شود، بلکه از طریق مجاری عادی دیپلماسی و گفتوگو حل میشود. بنابراین به میزانیکه تنش بالا رفته است، این حساسیت به وجود آمده و در واقع نویسندگان نامه میخواستند توضیح دهند که مخالف سیاستهای یک جانبه، غیرمنطقی و زورگویانه ایالات متحده امریکا و شخص ترامپ هستند و بنابراین میتواند پیام روشنی را برای مخالفان ایران داشته باشد.
نگرانیهای مبتنی بر احتمال بالا گرفتن تنش و آغاز جنگ را تا چه حد محتمل میدانستید و سهم این نگرانیها در تصمیم به نوشتن این نامه چه بود؟
سهم اصلی در نوشتن این نامه همین نگرانیها است. اگر نگرانی وجود نداشته باشد دیگر نامه نگاری موضوعیتی ندارد. اما در مورد بحث احتمال آغاز جنگ من شخصاً معتقدم وقتی تنش بالا میگیرد، طبعاً به نقطهای میرسد که ممکن است به انفجار منجر شود. مانند دیگی که فشارش در حال افزایش است. خب یا باید آتش زیر دیگ را حذف کرد یا سوپاپ اطمینان آن را فعال کرد و در غیر این دو صورت با بالا رفتن فشار دیر یا زود منفجر میشود. اما نکته کلیدی این است که افزایش این فشار میتواند کمک کند به نگرانیها برای اینکه یا شعلههای آتش را از زیر دیگ بردارند یا سوپاپ اطمینان و شیر احتیاط را باز کنند. بنابراین، این نگرانی خیلی جدی و بجا است.
اینکه جریان رقیب اصلاحات این نامه را با تعابیری همچون «تشتت، ضعف تحلیل و محرومیت از اعتماد به نفس ملی» و نشانه «سردرگمی سیاسی؛ وادادگی و هراس نسبت به جنگ محتمل و فرار از پذیرش مسئولیت راهبردهای پیشین» تعبیر میکند را چگونه تبیین میکنید و چه پاسخی برای آن دارید؟
نمیدانم جریان رقیب چه گفتهاند چون خیلی پیگیر اینگونه مطالبشان نیستم. اما اینکه گفتهاند نامه «نشانه هراس نسبت به جنگ محتمل است»، کاملاً حرفشان درست است ما نسبت به جنگ خیلی هراسناک هستیم. نه به این دلیل که اگر جنگی در بگیرد از جنگیدن در آن ابا داریم یا دفاع نمیکنیم. تردیدی نیست کسانی که در جریان اصلاحطلب حضور دارند سابقهشان در جنگ با صدام صد درصد مشخصتر از افراد آن سو است و دوست هم ندارند که بنشینند نان این سابقه را بخورند و بر سر دیگران بزنند که ترسو هستید و... اما آنها شعور ترس ندارند. اینکه میگویند جنگ نمیشود پس دیگر چه هراسی دارند از نوشتن چنین نامههایی. خب اگر هم شد میگویند ما همین را میخواستیم. مسأله این نیست که جنگ شود یا نشود طبعاً برای دفاع از کشور در صورت ضرورت حتماً باید این کار را کرد. اما باید این کار را تا حد ممکن مانع شد. ما رفتارهای ترامپ را مطلقاً و به هیچ وجه قابل دفاع نمیدانیم. گر چه به طرف خودمان هم نقد داریم ولی به طور مشخص شخص خودم بارها از جمله روز شنبه در همین روزنامه ایران نوشتم که در این شرایط مذاکره بیمعنی است. اما اگر فکر میکنیم طرف زورگو و حرفهایش غیرمنطقی است نباید ما هم به صورت واکنشی رفتار کنیم و بگوییم هر اتفاقی میخواهد بیفتد، بیفتد. این ناشی از غیرمسئولانه رفتار کردن یک عده است که نانشان در جنگ و بدبخت کردن مردم است.
چرا علی رغم آنکه درباره ضرورت دفاع در برابر تجاوز به حریم ایران و از جمله در حمایت از رویداد اخیر در میان گروههای مختلف توافق وجود دارد، این توافق نمیتواند خود را بر رقابتهای سیاسی تحمیل کند و به اجماعی ملی تبدیل شود؟
خیلی واضح است بخشی از کسانی که این بازیها را درمیآورند، دنبال این هستند که تحریمها تشدید شود، و رانتی درست شود و بروند دنبال کار و کاسبی خودشان و نیروهای داخلی را قلع و قمع کنند. این نیروها خودشان را پشت مبارزه با امریکا و مسائل اینچنینی پنهان میکنند. این طور نیست که فکر کنیم این مسائل ریشه داخلی ندارد. اتفاقاً اصل مسأله داخلی است. اگر اعتماد به مردم و مشارکت مردم وجود داشت که این رفتارها و کارها را انجام نمی دادند. ولی در شرایط کنونی بخش عمدهای از نیروهای اصلاحطلب با این عقیده موافق هستند که فارغ از هر نوع اختلاف داخلی که داریم فعلاً باید مسأله خارجی را جدی تلقی کنیم و تا جایی که ممکن است در دفاع از کشورمان، کشوری که جناحهای تندرو تعلق خاطری به آن و سرنوشتش ندارند، از منافع کشور و تمامیت ارضی آن دفاع کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید