پیروز مجتهدزاده : بزرگترین برگ برنده ایران تائیدهای سازمان ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی است
در روز ۲۷ژوئن ۲۰۱۹ نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا جنگندههای F۲۲ را به پایگاه هوایی «العدید» قطر رساند.
این هواپیماها برای اولینبار است که برای دفاع از نیروهای آمریکایی و منافع آن در منطقه تحتنظارت و مسئولیت فرماندهی مرکزی ایالات متحده، به قطر اعزام میشوند. نیروی هوایی آمریکا تعداد هواپیماهای اعزامشده را اعلام نکرده است، اما یک تصویر دقیق حداقل پنج هواپیمای جنگنده را در پایگاه نشان میدهد. همچنین پیش از این نیز ترامپ دستور اعزام ۱۰۰۰نیروی نظامی به منطقه را صادر کرد. در خصوص گسیل تدریجی تجهیزات و نیروهای نظامی به منطقه نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی اینگونه تحرکات را در راستای تهدید ایران بهمنظور مذاکره و برخی دیگر این تحرکات را در راستای سناریویی از پیش طراحیشده توسط پنتاگون میدانند که مرحلهبهمرحله آن هم بهشکل تدریجی در حال عملیاتیشدن است. به همین منظور «آرمان» گفتوگویی با پیروز مجتهدزاده استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد روابط بینالملل ترتیب داده که در ادامه میخوانید:
با توجه به آنکه طی هفتههای گذشته برخی از منابع غربی ماموریت احتمالی اعزام بمبافکنهای F22 به پایگاه العدید قطر را در صورت جنگ با ایران، هدف قراردادن راکتهای موشکی زمین به هوا قلمداد کردهاند. هدف واقعی واشنگتن از تبدیل منطقه به انبار باروت چیست؟
بهنظر میرسد با توجه به اعلام منابع رسانهای ایالات متحده اعزام نیرو به منطقه را لزوما نباید بهمنظور مقابله نظامی با ایران قلمداد کرد. منابع نزدیک به کاخ سفید اعلام کردهاند که تحرکات نیروها و نقل و انتقالات تسلیحاتی به منطقه را دولت ترامپ در گذشته تصمیمگیری کرده و در حال حاضر در حال اجراست. ظاهرا اینگونه نقل و انتقالات در راستای استراتژی بازدارندگی از یک طرف و از طرف دیگر ایجاد موازنههای استراتژیک با چین در راستای منافع ایالات متحده قابل تحلیل و ارزیابی است. به عبارت دیگر موازنهای در شرق و غرب اقیانوس هند است، اما در عینحال نمیتوانیم این تحرکات نظامی و جابهجاییهای نظامی را نادیده انگاریم. آنچه که مسلم است در عادیترین شرایط باید گفت که ترامپ با الفبای مسائل استراتژیک آشنایی ندارد. با صراحت میتوان گفت که با تبدیل منطقه کوچک به انبار باروتی از تسلیحات گوناگون اعم از ناوهای هواپیمابر، ناوچهها، هواپیماهای شناسایی، بمبافکنهای استراتژیک و اعزام واحدهای پیاده، ریسک انفجار مهیب را بسیار بالا میبرد. یک حادثه و یا اشتباه کوچک از طرف خود آمریکاییها میتواند منجر به انفجار عظیمی در منطقهای شود که اگر چنین انفجاری رخ دهد تمامی پایتختهای متحدان ایالات متحده در سراسر غرب و جنوب خلیجفارس دودشده و به آسمان میرود. بهنظر می رسد ترامپ به هیچعنوان آشنایی با این مسائل ندارد، بهرغم هشدارهای پیدرپی و روزمرهای که از فرماندهان ردهبالای پنتاگون، نمایندگان کنگره و سنا بهطور روزمره به وی داده میشود اما گویا ترامپ استعداد و اندیشیدن تفکرات استراتژیک را ندارد. ترامپ از یکسو اعلام میدارد که در پی آن است تا دیوار امنیتی بازدارنده بزرگی را در منطقه ایجاد کند بدون آنکه نشان دهد این بازدارندگی در برابر کدام تهدیدها است. این دیوار بزرگ بازدارنده ترامپ توهمی بیش نیست. در دوران ریاستجمهوری چنین فرد کودکصفتی همچون ترامپ که رفتارهای متناقض و بیثباتی از خود نشان میدهد، باید بهگونهای سنجیده گام برداشت تا هم نقشه او را نقش بر آب نماییم و هم به اهداف خود برسیم.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته مایک پمپئو به هند در خصوص تامین نفت مورد نیاز این کشور که از ایران وارد می شد اطمینان خاطر داد که آمریکا این کمبود نفت را تامین خواهد کرد، مشخصا کاخ سفید تا چه مرحلهای میتواند فشار خود را به خریداران نفت ایران اعمال دارد؟
در نگاه کلی بهنظر میرسد ایالات متحده اینگونه اقدامات خود را ادامه خواهد داد، ولی در چند مورد بعید بهنظر میرسد که موفق باشد. اول اینکه سازوکار مالی که اروپا در راستای تبادلات اقتصادی با ایران در نظر گرفته است بعید بهنظر میرسد تحتتاثیر فشار ایالات متحده قرار گیرد. دوم اینکه بعید بهنظر میرسد نیازهای مبرم چین و هند به نفت ایران بتواند بهطور کلی متوقف شود، چون راههای غیرمتعارفی را که به کمک برخی از کشورها برای دورزدن این تحریمها در نظر گرفته است بعید بهنظر میرسد ایالات متحده بتواند چنین مسیرهایی را متوقف کند. با رصد و بررسی جمیعجوانب میتوان چنین اظهار داشت که چنین نقشهای از سوی آمریکا عملی نیست. در مجموع از گفتار و مواضع مایک پمپئو به هیچعنوان انتظار کمترین منطق و انسانیت دیده نمیشود. هر زمانی که پمپئو دهان به سخنگفتن باز میکند زبان نتانیاهو در دهانش به حرکت درمیآید. پمپئو آلتدستی بیش برای رساندن سخنان بیخردانه نتانیاهو به گوش جهانیان نیست.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته سنای آمریکا اعلام کرد که ترامپ برای هرگونه حمله نظامی احتمالی نیاز به مجوز کنگره ندارد، آیا این بدان معناست که رئیس جمهور ایالات متحده بدون جلب نظر اعضای کنگره میتواند فرمان حمله نظامی را صادر کند؟
نه این یک نوع ژست سیاسی در بازیهای سیاسی است که در کنگره و سنای ایالات متحده در جریان است. بنابراین این موضوع بهصورت توپ فوتبال میان جمهوریخواهان و دموکراتها رد و بدل میشود. آنچه که در مجموع مهم بوده این است که کنگره ایالات متحده در یک تصمیم کلی، عمومی و رسمی به ترامپ اخطار داده است که هرگونه اقدام نظامی علیه ایران باید با مجوز کنگره و سنا با هم توأم باشد، اما عدهای از سناتورها در سنای ایالات متحده و همچنین جمعی از افراد عجیبوغریب که در حقیقت همانند این مثل ایرانی که گفته میشود فلان فرد شتر گاو پلنگ است، وجود دارند که اقدامات خلقالساعه عجیبتر نشان میدهند. بنابراین در سنای آمریکا چند سناتور مینشینند و اعلامیه صادر میکنند و این مسائل جزو بازیهای سیاسی درونی کنگره و سنای ایالات متحده محسوب میشود.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته دونالد ترامپ طی اظهارنظری عجیب عملکرد محمدبنسلمان در عربستان را خیرهکننده خواند، مشخصا تعریف و تمجیدهای اینگونه آن هم از چنین فردی که متهم اصلی قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار سعودی است، چه معنا و مفهومی دارد؟
دونالد ترامپ بهاصطلاح رئیسجمهور یک کشور مثلا دموکراتیک است، اما معلوم نیست که خود او به دموکراسی اعتقاد دارد یا ندارد. در اصل برای ترامپ دموکراسی مطرح نیست. آنچه که برای او اهمیت دارد این است که همانند کودکان مطرح کند که من برنده شدم. همچنین باید این نکته را در نظر داشت که بسیاری از کشورهای شرکتکننده در اجلاس گروه 20 که هفتههای گذشته برگزار شد از حضور ولیعهد سعودی در آن جمع در کنار ترامپ ابراز نگرانی خود را اعلام کردند. اینگونه مواضع بیشتر در چارچوب ژست و شعارهای سیاسی قابل تحلیل و ارزیابی است.
ترامپ در یکی از توئیتهایش اینگونه مطرح کرده بود که جنگ با ایران بسیار طولانی نخواهد بود، همچنین این جنگ زمینی نخواهد بود. این موضع رئیس جمهور ایالات متحده حائز چه نکاتی است؟
هر فردی این جمله را بشنود متحیر میشود. همگان میدانند که ترامپ یک دیپلمات ورزیده و یا یک استراتژیست و یا سیاستمدار ورزیده نیست. رئیسجمهور فعلی آمریکا بیشتر شبیه یک کودک است که مدام قهر و آشتی میکند، همچنین سخنانی را همچون لجبازیهای بیخردانه مطرح میکند. بنابراین قرار نیست هر آنچه که این فرد توئیت میکند یا به زبان میراند جدی بگیریم. این رئیسجمهوری در ایالات متحده آمریکا، رئیسجمهوری عجیب و غریب است. خود او شخصا تقاضای ملاقات با رهبر کرهشمالی را مطرح داشت، اما وسط ملاقات قهر کرد و رفت. هیچ دیپلماتی چنین حرکات و رفتارهای خارج از عرف دیپلماتیک را از خود نشان نمیدهد. بنابراین زیاد نمیشود روی چنین بازیهایی از سوی دونالد ترامپ حساب باز کرد، چون آنچیزی که او امروز مطرح میکند ممکن است فردا هر آنچه گفته را نقض کند. دونالد ترامپ به دنیا اثبات کرده است که دارای استقلال و ثبات اراده و اندیشه به هیچعنوان نیست. همچنین او یک روز در پی آن بود که در وسط قاره آمریکا دیوار بکشد، اما امروز حتی کلامی در این زمینه لب به سخن نمیراند.
با توجه به آنکه ترامپ برای ملاقات سوم با رهبر کرهشمالی اعلام آمادگی کرده و در مقابل پیونگیانگ نیز از این مساله استقبال کرده است، آیا امکان حصول نتیجه از مذاکرات میان واشنگتن ـ پیونگیانگ وجود دارد؟
مشخصا در یک کلمه میتوان گفت نه. هر چند برای رهبر جوان کرهشمالی ظاهرا لذتبخش بوده است که توانسته رئیسجمهوری آمریکا را در کشور همسایهاش ببیند و نه اینکه او را وادار کنند به قاره آمریکا برود. برای او چنین مسائلی خوشایند است. بهنظر میرسد رهبر کرهشمالی از چنین بازیهایی لذت میبرد، اما در چنین مذاکراتی حداقل تاکنون هیچگونه ثمری نداشته است. هیچکشوری هم انتظار هیچگونه دستاوردی از اینگونه مذاکرات و دیدارها ندارد. لذا اگر از او بهعنوان نمونه برای دور 80 مذاکرات هم دعوت کند او باز هم می پذیرد.
با توجه به آنکه مجید تختروانچی نماینده ایران در سازمان ملل متحد از اینستکس تحتعنوان «ماشین زیبای بدون بنزین» نام برده و گفته است که ایران بیش از این نمیتواند صبر کند. ما طرحمان را به آنها گفتهایم اگر اقدامی نکنند تعهداتمان را کاهش میدهیم. به نظر شما مشخصا گام دوم کاهش تعهدات برجامی ایران تا چه میزان میتواند حداقل طرف اروپایی را به تامین منافع دوسویه متعهد کند؟
بسیار خوشحال شدم که برای اولینبار مشاهده کردم یک دیپلمات ایرانی در سازمان ملل و کریدورهای شورای امنیت یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و از مواضع ایران و تهمتهایی که علیه ایران با ناجوانمردی مطرح میشود، دفاع کرد. در شرایط کنونی در بازیهای سیاسی و دیپلماتیک که در حال حاضر میان ایران و تروئیکای اروپایی در جریان است باید منتظر بحثها، کنشها و واکنشها بود. این بحثها و کنشها بجا و درست است، اما این مساله را نیز یادآور میشوم که باید سنجیده گام برداشت و اقدام کرد. کاهش تعهدات برجامی ایران، ابزاری برای بازی دیپلماتیک با طرف مقابل است، اما در استفاده از این ابزار باید خیلی احتیاط داشته باشیم. بزرگترین برگ برنده ایران که نهتنها در برابر اروپا بلکه در مقابل ترامپ و تیم افراطیاش در دست دارد تائیدهای سازمان ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که ما نباید این برگ را از دست بدهیم. لذا بهنظر میرسد تهران در اقداماتش میبایستی جانب احتیاط را در نظر داشته باشد. همچنین تهران در اجراییکردن این اقدامات میبایستی احتیاطات و محاسبات لازم را در نظر داشته باشد. اروپاییها گامهای ابتدایی را در راستای عملیاتیکردن اینستکس برداشتهاند. هرچند تهران اعلام کرده این اقدام مثبت بوده اما کافی نیست. باید در نظر داشته باشیم قدمهای اولیه، آغاز قدمهای مطلوبتر و بهتری خواهد بود.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته خبرگزاری رویترز گزارش داد بعد از انهدام پهپاد آمریکایی، تهران شکایت خود از واشنگتن را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه داده است، از دیدگاه شما چنین اقداماتی از سوی ایران میتواند بازدارندگی از تکرار تجاوزات احتمالی به حریم ایران ایجاد کند؟
بدونتردید اینگونه است. این شکایت از سوی ایران بسیار خوب ارائه شد. قطعا اینگونه اقدامات از سوی تهران سبب بازدارندگی بسیار محکمی خواهد شد. اگر آمریکاییها بدانند که ما مثل همیشه قاطع عمل میکنیم و در جامعه بینالمللی به زبان حقوقی و بینالمللی سخن میگوییم طبیعتا دست به اقدام دیگری نمیتوانند بزنند.
طی روزهای گذشته مساله نازنین زاغری و همسر بریتانیاییاش ریچارد رادکلیف یکبار دیگر در سطح رسانهای مطرح شد. برخی از منابع رسانهای غربی بهزعم خود چنین مدعی شدهاند که تهران پرونده زاغری را به پرونده تانکهای چیفتن خریداریشده توسط ایران (که پول آن پیش از انقلاب پرداخت شد اما لندن به تعهداتش عمل نکرد و تاکنون نسبت به بازگرداندن سرمایه مردم ایران هیچگونه اقدامی انجام نداده است) گره زده است. مشخصا لندن در استفاده تبلیغاتی از اینگونه پروندهها چه اهدافی را دنبال می کند؟
بهنظر میرسد در ابتدای انقلاب، ایران این خرید نظامی را کنسل کرد، اما این در حالی است که پول این تانکها توسط ایران پرداخت شده بود. 1000تانک چیفتن بر اساس شرایط آب و هوایی ایران قرار بود ساخته و تحویل داده شود. پول این تانکها پرداخت گردید. دولت بازرگان این سفارشات نظامی را کنسل کرد. بریتانیا نیز تانکهای ساختهشده را به نصف قیمت به مصر و اردن فروخت. بریتانیا از فروش این تانکها سود مضاعف برد، اما بریتانیا میبایستی آن پول اولیه پرداختشده از سوی ایران را بازگرداند. بریتانیا نمیتواند سرمایه مردم را بهنفع خودش مصادره کرده و بازنگرداند. در مورد پرونده نازنین زاغری شکی در آن نیست که بریتانیا سعی میکند از ابزارهای تبلیغاتیاش در راستای منافعش استفاده کند، اما این مساله را با صراحت میگویم که اینجانب از جزئیات پرونده ایشان اطلاع ندارم. دستگاه سیاست خارجی میکوشد روابط با کشورهای مختلف را بر اساس اصول روابط بینالملل رعایت کند، دستگاههای دیگر هم در کشور باید با سیاست خارجی رسمی دولت هماهنگ باشند. نازنین زاغری در درجه اول شهروند ایرانی و در عین حال شهروند بریتانیایی است. مشاهده میکنیم که تهران یک نوع برخورد با او میکند و اما از سوی دیگر لندن برخورد دیگری با او میکند. متاسفانه بریتانیا در این پرونده استفاده تبلیغاتی در راستای منافعش میکند و نظر سوء دارد. ما باید در برابر سخنانی که مطرح میکنیم برای خنثیکردن تبلیغات طرف مقابل سند و مدرک ارائه دهیم تا در سطح افکار عمومی بتوانیم بهخوبی پاسخگو باشیم و ناظران بینالمللی بهراستی بدانند و ببینند که ابزارهای تبلیغاتی بریتانیا واقعیت را طور دیگر نشان میهند. لذا از مسئولان کشور میخواهم در حوزه سیاست خارجی رسمی هماهنگی کامل داشته باشند تا بتوانند از حقانیت تصمیمگیریهای ما دفاع کنند؛ بهطوری که تناقضی وجود نداشته باشد. باید در نظر داشته باشیم که اینگونه تناقضات میتواند هزینهبر باشد.
آیا از دیدگاه شما این اراده از سوی پایتختهای اروپایی وجود دارد تا توافق هستهای (برجام) را بهرغم خروج یکجانبه واشنگتن از این توافق حفظ کنند؟
بهنظر میرسد اروپا مسیری را میپیماید که روسها و چینیها نیز از آن حمایت میکنند تا با این راه بتوانند برنامههای شیطانی ترامپ علیه ایران را تا جای ممکن خنثی کنند. بهنظر میرسد ایران در مقام موضوع دعوا میبایستی به پیشرفت برنامههایی که اروپا آغاز کرده و پکن و مسکو نیز از آن حمایت میکنند کمک کند. حتی برخی از منابع اعلام کردهاند که چین، روسیه و هند هم به این مکانیسم اقتصادی اروپا برای ایران بپیوندند. لذا بهنظر میرسد که اگر تهران کمی صبر کند میتواند کمک کند تا اروپا در این مسیر که همانا پابرجا نگهداشتن برجام است موفق شود. همچنین شرایطی دیر یا زود بهوجود خواهد آمد که اگر ترامپ در دور دوم انتخاب شود، اروپا ترامپ را قانع کند تا مذاکرات مجددی را که با ایران خواستار آن است در چارچوب برجام پیگیری کند نه خارج از آن. لذا اگر این سیاستهایی که در پیش گرفته شده است تا حدودی با دقت دنبال شود اروپا موفق خواهد شد تا حداقل شخصی همچون ترامپ را قانع کند که اگر در پی مذاکره با ایران است در چارچوب برجام با ایران مذاکره کند. یعنی به عبارت دیگر این بهنوعی بازگشت ترامپ به برجام خواهد بود.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته برایان هوک مطرح کرده بود که ایران بارها دیپلماسی را رد کرده است، آمریکا بهدنبال تغییر نظام در ایران نیست بلکه بهدنبال تغییر رفتار این کشور است. آیا مشخصا واشنگتن بهدنبال گفتوگو با تهران است؟
بهنظر میرسد که ترامپ بهدنبال مذاکره و گفتوگو با ایران است، اما مساله در اینجاست که ترامپ عادت کرده است که دستور دهد. این رفتار ناپسند، مغرورانه و کودکانهای که ترامپ از خود نشان میدهد حکایت از حسن نیت برای دیپلماسی و مذاکرات مجدد ندارد. کمترین ارزشی نمیتوان برای مواضع برایان هوک، جان بولتون و مایک پمپئو از نظر تفکرات سیاسی و دیپلماتیک قائل شد. این افراد از پادوهای ترامپ هستند که در عین حال نیز از نتانیاهو در تلآویو نیز دستور میگیرند، اما برایان هوک از کدام دیپلماسی سخن میگوید؟! ایالات متحده کدام مورد از دیپلماسی معقول و انسانی را بر مردم ایران روا داشته است؟ این کشور بویی از دموکراسی نبرده است. کاخ سفید بهصورت هر روزه یا تحریم، تهدید و یا گستاخی میکند. همچنین با گستاخی مردم ایران را تروریست مینامند، این دیپلماسی ایالات متحده است.
دیدگاه تان را بنویسید