صادق ملکی: عراق مناسب ترین گزینه برای حل و فصل اختلافات کشورهای عربی با ایران است
روزنامه ایران : افزایش ریسک جنگ مهمترین عامل پیشنهاد مبتنی بر گفتوگو و صلح بوده است.
به نظر میرسد کمی پس از طرح دیدگاه جمهوری اسلامی ایران که با تأکید بر ضرورت کنار گذاشتن «رقابتهای مخرب و نابجا» تاکید کرده بود، «جز سیاست برد- برد» راه حل منطقهای نداریم؛ تحولات جاری منطقه، بازیگران عربی این حوزه پرتنش را به این نتیجه رسانده که پیگیری چنین نظریهای و پایهگذاری گفتوگوهای ایرانی- عربی به طور جدی و مؤثر در دستور کار قرار گیرد. انتشار اخباری که از فعال شدن دیپلماسی کشورهایی چون عراق و امارات برای ایجاد همگرایی میان ایران و کشورهای عربی حکایت میکند، گویای پدیدار شدن چنین فضایی است، با صادق ملکی، تحلیلگر مسائل منطقهای پیرامون رویدادهای جاری منطقه گفتوگو کردیم.
در بحبوحه تعمیق تنش میان ایران و امریکا در منطقه، چندی است که ایده گفتوگوهای ایرانی- عربی که از سوی برخی کشورها از جمله امارات و روسیه مطرح شده است، مورد استقبال بویژه آن دسته از کشورهایی قرار گرفته که در جبهه تقابل با تهران قرار دارند، تا جایی که نشانههای مثبتی از سوی عربستان برای کاستن از دامنه تنش با تهران پدیدار شده است. آیا وقوع این تحولات و نشانهها را در امتداد فراهم شدن مقدمات شکلگیری گفتوگوهای جدید با حضور جمهوری اسلامی در منطقه میبینید؟
علی رغم اینکه اغلب کشورهای منطقه اعلام کردهاند که مخالف جنگ هستند اما تحولات میدانی در خلیج فارس نشان از تصاعد بحران دارد. افزایش دامنه بحران و امکان رفتن منطقه به استفاده از گزینههای آخر سبب شده جناحهای صلح طلب فعال شده و برای ایجاد سازوکارهای استقرار صلح اقدام کنند. بی شک جنگ بدترین گزینه برای همه کشورهای حوزه خلیج فارس است. فعال شدن روسها، اماراتیها، عراقیها و... را باید در این راستا تحلیل کنیم. هر کس منادی و مشوق جنگ باشد، در خدمت جناح جنگ طلب امریکا و صهیونیسم خواهد بود. تردیدی نداشته باشید که برنده جنگ هیچ کشوری در منطقه نخواهد بود. همان گونه که جنگ در سوریه مرزهای رژیم صهیونیستی را امن کرده و به تضعیف بنیادین جبهه مقاومت انجامید، جنگ در منطقه نیز به نابودی زیرساختها منجر شده و تأمین کننده لابیهای فروش سلاح و بعد شرکتهای غربی برای بازسازی خواهد شد. باید به هر ندا و گفتمان صلح پاسخ مثبت داد. ایران همواره خواهان صلح و ثبات در منطقه بوده و در این راه گام برداشته و بارها پیشنهادهای مختلف در این زمینه داده است. ایده منطقه قوی به جای کشور قوی، از جمله این پیشنهادات بوده است.
وقوع چه تحولاتی در ماههای اخیر ضرورت برگزاری چنین گفتوگوهایی را به وجود آورده است؟ زیرا پیشتر به نظر میرسید که راهکارهای پیشنهادی ایران برای آغاز گفتوگوهای منطقهای و با حضور اغلب کشورهای منطقه چندان با استقبال مواجه نشده بود.
افزایش ریسک جنگ مهمترین عامل پیشنهاد مبتنی بر گفتوگو و صلح بوده است. جنگ در کنار فجایع انسانی غیرقابل جبران، سرمایهگذاریهای عظیم در منطقه را با خطر مواجه کرده و تابلوی روشنی را ترسیم نمیکند. جنگ میتواند سبب دومینوی تجزیه و بروز جنگهای داخلی شده و با ورود قدرتهای فرامنطقهای، زمینه بروز جنگهای گسترده فراهم شود. اینکه برخی اعتقاد دارند دامنه جنگ محدودیت زمانی و مکانی خواهد داشت امری تضمین شده نیست. با توجه به خطرات ناشی از جنگ برای منطقه، طبیعی است که لابیهای صلحطلب فعال شوند.
پیشنهادات اخیر امارات متحده عربی به ایران که ناظر به تأمین امنیت آبراههای دریایی منطقه است تا چه اندازه ذیل نگرانی از سرایت دامنه تنش میان ایران و امریکا به این دسته از کشورهای منطقه مطرح شده است؟
اگرچه پیشنهاد اماراتیها قابل بررسی است اما برقراری صلح امری فراتر از پیشنهاد اماراتیها بوده و به اراده جمعی کشورهای منطقه نیاز دارد. در این میان آنچه اهمیت دارد، آن است که کشورهای بسترساز بحران قبل از هر چیز باید نگاه معطوف به ایجاد بحران را تغییر داده و نگاهی را حاکم کنند که زایش آن صلح باشد. در خلیجفارس ایران و عربستان ستونهای اصلی جنگ و یا صلحند. تا زمانی که نگاه ریاض به تهران و نگاه تهران به ریاض تغییر نکند باید نگران افزایش تنش بود. باید تلاش کرد نگاهها در این دو پایتخت نسبت به هم تغییر کند. همان گونه که منطقه به یکباره به وضعیت بحرانی امروز نرسیده، رسیدن به صلح هم به یکباره قابل تحقق نیست. برای صلح نیز چون جنگ باید هزینه داد.
منظورشما از تغییر ذهن و پرداخت هزینه چیست؟
اگر اراده آن است که در منطقه جنگی رخ ندهد باید سیاست کشورها تغییر کرده و نگاه مبتنی بر صلح بر ذهنیت همه رهبران کشورها حاکم شود. در روابط کشورهای منطقه احترام متقابل به یکدیگر باید از قالب شعار و تعارفات دیپلماتیک خارج شده و در میدان عمل اجرایی شود. باید توجه شود مصادیق منافع کشورها و خطوط قرمز آنها چیست؟ بهعنوان مثال باید درک شود یمن در کجای محاسبات ژئواستراتژیک ریاض یا تهران قرار دارد و با درک آن، برای این فاجعه انسانی راه حل یافته شود. برای گام برداشتن در مسیر صلح در خلیج فارس باید نه تنها ماهیت غالب وهابی سعودی و ماهیت غالب شیعی ایران از سوی ریاض و تهران پذیرفته شود، بلکه باید به آن احترام گذاشته شود، هر چند سخت و برای برخی در دو سو آزار دهنده باشد. ما کشورهای یک جغرافیا و حتی در ابعادی یک فرهنگیم. جغرافیای ایران، عربستان یا امارات قابل انتقال به جغرافیای دیگری نیست. در کنار لزوم شکلگیری ارادههای سیاسی توسط رهبران منطقه، باید به اجبارهای ناشی از جغرافیا برای همکاریهای مبتنی بر صلح توجه خاص کرد. منطقه حتی در صورت بروز جنگ، نیز ناچار به رویکرد صلحآمیز خواهد بود، پس عقلانیت ایجاب مینماید که قبل از جنگ، به صلح اندیشید و برای آن راهکار یافت.
عراق از جمله کشورهای منطقه است که اخیراً تلاش میکند پایهگذار برخی از نشستهای منطقهای باشد و در این میان میکوشد برخی بازیگران بزرگ جهان عرب از جمله مصر و عربستان را با وجود سابقهای که از خط تقابل میان این کشورها با جمهوری اسلامی وجود دارد، وارد عرصه گفتوگوهای منطقهای کند، نقش آفرینی این کشور تا چه اندازه میتواند برای پیشبرد چنین مذاکرتی با حضور ایران تأثیرگذار باشد؟
در میان کشورهای منطقه شاید مناسبترین کشور میانجیگر برای حلوفصل اختلافات میان ایران و برخی از کشورهای منطقه عراق باشد. ویژگی غالب عربی و شیعی عراق پذیرش این نقش را در میان کشورهای منطقه بیشتر از سایر کشورها مینماید. عراق مدتهاست در این زمینه آشکار و پنهان فعال است که این تلاش نمیتواند بدون اطلاع و هماهنگی با پایتختها باشد. به هرحال عراق تجربه تلخ جنگ و تبعات ناشی از آن را دارد و ایفای این نقش طبیعی است. عراق اگر جنگی رخ دهد خود در معرض خطر جدی است لذا تلاش برای میانجیگری و ایجاد فضای گفتمان امری است که هم برای عراق و هم برای ایران، عربستان و بهطور کلی منطقه سودمند میباشد.باید از تلاشهای عراق برای برقراری دیالوگ در منطقه استقبال نموده و از آن حمایت کرد. منطقه نیاز مبرم به گفتوگوهای منجر به صلح و تنش زدایی دارد و عراق با درک خطرات مترتب از جنگ در این مسیر گام بر میدارد.
بهنظر میرسد برای ایجاد چنین گفتوگوهایی مدیریت روابط ایران با عربستان سعودی نقش تأثیرگذاری در کاهش اثرات بحرانهای منطقه دارد. چرا عربستان در این شرایط خواهان کاستن از تنش شده است؟
انتظار و ارزیابی عربستان و متحدین آن این بود که ایران در مواجهه با بحران ناشی از خروج ترامپ از برجام، تسلیم خواستههای نامعقول امریکا شود، نه تنها این امر تحقق نیافت بلکه خطر جنگ جدی شده و لذا عربستان با درک خطرات ناشی از تحولات میدانی در خلیج فارس متوجه شده است که طبلهای جنگ آرام، آرام نواخته میشود. دور شدن از فضای جنگ عامل اصلی رویکرد صلح است. در ارتباط با روابط میان ایران و عربستان باید به این نکته کلیدی توجه داشت که چگونگی نگاه ایران و عربستان به یکدیگر، عامل اصلی در برقراری صلح یا جنگ در منطقه میباشد. با وجود فراز و نشیبهای گفتاری و رفتاری تهران و ریاض با یکدیگر، توجه و تعمق در لایههای زیرین سیاستهای کلان ایران و عربستان نشان میدهد که هیچکدام از این دو کشور خواهان جنگ نیستند. افزایش تنش و تحولات میدانی در خلیج فارس سبب شده خطر جنگ جدیتر از گذشته شود و تغییر سیاست ریاض حاصل نگرانی از تصاعد بحران و امکان رفتن منطقه به سوی جنگ است. این نگرانی در همه کشورهای منطقه مشترک است. باید نگرانی ریاض درک شده و از هر گونه تلاش صلحآمیز استقبال کرد.
چه عواملی میتواند در گام نخست، شرایط کاستن از اختلافات میان تهران و ریاض را مهیا کند؟
اولین گام ایجاد اعتماد متقابل است. ریاض و تهران باید بیش از کشورهای فرامنطقهای به یکدیگر اعتماد نمایند. در سالهای جنگ تحمیلی و هنگام وقوع حادثه حج امام (ره) اعلام کرده بودند که من اگر از صدام بگذرم از آل سعود نخواهم گذشت. در آن دوره ترمیم روابط تهران با ریاض با این سخن بسیار دشوار شده بود. سرانجام امام به مقامات ذیربط فرمودند که شما کار خود را کنید. این دستورالعمل سبب گشایش شده و بهار روابط تهران و ریاض را سبب شد. باید اراده دو طرف در ایجاد روابط مثبت و مناسب، واقعی باشد. باید فاصلهای میان سیاستهای اعلامی و اعمالی تهران و ریاض نباشد. تجربه آلمان و فرانسه در دو جنگ محل درس است. امروز این دو دشمن تاریخی ستون فقرات اتحادیه اروپا و پایداری صلح در قاره سبز هستند. سخت و از نظر بسیاری رؤیایی است اما باید تهران و ریاض و کل منطقه راهی که اروپا پیمود را دیر یا زود، بپیمایند. در روابط میان ایران و عربستان جنگ امری آسانتر از صلح است. توجه کنیم پیمودن مسیر صلح آسان نیست. عاقبت همه جنگها صلح است. هیچ جنگی پیروز مطلق ندارد و هر جنگی میتواند آبستن جنگی دیگر شود. پس منطقه و کشورهای آن به جای اینکه خود را انباشته از انتقام و تحقیرهای احتمالی کنند، بهتر است روی صلحی سرمایهگذاری نمایند که ماندگاری دارد.
در چنین شرایطی که نشانههای مثبتی از تمایل کشورهای منطقه برای گفتوگو با ایران دیده میشود، برداشتن چه گامهایی از سوی مقامهای کشورمان ضروری به نظر میرسد؟
مقامات به هر ندای صلحی که در آن سه اصل حکمت، مصلحت و عزت رعایت شده باید پاسخ مثبت داده و راه ناهموار صلح را هموار نمایند.
دیدگاه تان را بنویسید