مشاور قالیباف: اصلاحات نتواند خود را بازسازی کند برنده حتما اصولگرایان هستند
حسین قربانزاده، عضو جمعیت پیشرفت و عدالت درباره چرایی تبدیلنشدن 24 خرداد 92 به دوم خرداد 76 با نشریه مثلث به گفتوگو نشست. او معتقد است: دور از انتظار نبود که آقای روحانی، خاتمی نباشد و اساسا قرار نبود که آقای روحانی، خاتمی باشد. قرار بود آقای روحانی و دولت اعتدال، دولت حاملی برای دولت عاملی باشد که 1400 میآید و درواقع این ماموریت را در این دوره حمل کند.
حسین قربانزاده، عضو جمعیت پیشرفت و عدالت درباره چرایی تبدیلنشدن 24 خرداد 92 به دوم خرداد 76 با نشریه مثلث به گفتوگو نشست. او معتقد است: دور از انتظار نبود که آقای روحانی، خاتمی نباشد و اساسا قرار نبود که آقای روحانی، خاتمی باشد. قرار بود آقای روحانی و دولت اعتدال، دولت حاملی برای دولت عاملی باشد که 1400 میآید و درواقع این ماموریت را در این دوره حمل کند.
به نظرتان در سال 1400 با یک جریان عدالتخواه مواجه هستیم، مثل زمانی که آقای احمدینژاد آمد و در مقابل آقای هاشمی قرار گرفت و یکسری شعارهای مردمپسند سر داد و با اقبال مردمی مواجه شد؟ آیا میتوانیم بگوییم یک سوم تیر 84 در راه داریم که در 1400 بروز و ظهور میکند؟
نه ولی محتمل هست. حالا اینکه احمدینژادی بروز و ظهور پیدا کند یا نه، ویژگیهای شخصی آقای احمدینژاد در سال 84 و حتی 88 موثر بود؛ بنابراین برخلاف تصور عدهای که معتقدند این پایان دوره مدیریت و حضور اصلاحطلبان در دولت، نتیجهاش حتما این دور، تغییر رویکرد میشود و مردم سراغ رویکرد مقابل میروند و به این دلیل سال 84 این اتفاق افتاده ولی تحلیلهای دقیقتر نشان میدهد که مناسبات شخصی آقای احمدینژاد در این رقابت سیاسی تاثیر بسزایی داشته است؛ اگرچه نمیتوان رقابتهای جریانی را انکار کرد و این اتفاق در سال 1400 زمانی تکرار میشود که چنین اتفاقی هم بیفتد، یعنی موضوع تاثیر شخصیت.
به همین دلیل که میفرمایید، فضا رادیکالتر میشود و وضعیتی که الان مردم در حوزه اقتصادی گرفتارش هستند آنها را به سمتی میبرد که به یک منجی فکر کنند؛ همانطور که ریشهیابی رفتار رایدهندگان و اساسا جامعهشناسی مردم ما در این حوزه نشان میدهند که مردم بیشتر دنبال این هستند که منجی بیاید و اموراتشان را حل کند. طبیعتا با این اتفاقات حتما فضا برای حضور رویدادی مستعد هست ولی اینکه این اتفاق حتما میافتد یا خیر، باز به دلایل مختلفی برمیگردد که حتما رقابت دو جریان رسمی در آن تاثیر دارند و نیز افرادی که آنها در مقابل انتخاب مردم قرار میدهند، که شاهد سوم تیر مجددی باشیم یا خیر. معتقدم پیشبینی پیروزی یک جریان کار سختی است و بهرغم اینکه فضا برای پیروزی جریان اصولگرا فراهم هست، آن هم به دلیل ضعفها و کاستیهایی که دولت مستقر دارد، اما این بهمعنای برگ برندهای که در اختیار جریان مقابل باشد، نیست، بهویژه بهدلیل وجود هنر رقابت انتخاباتی در بین جریان اصطلاحطلبی و به این دلیل که جایگاه اپوزیسیونی دارند یا حداقل اینکه خودشان را در آن جایگاه مینمایانند تا بتوانند در این رقابت کمپین حداکثر استفاده را ببرند و طبیعتا بعد از آن برای اداره دولت و جامعه و کشور باز با همین چالشها روبهرو هستند. اصلاحطلبان طبیعتا در رقابت نشان دادهاند که یک گام از جریان اصولگرایی جلوتر هستند و به نظرم اگر در همین فرصت باقیمانده هرکدام از این جریانات به این فضایی که برای مردم ایجاد شده که بیشتر گرفتار حوزه اقتصادی هستند، خودشان را نزدیکتر کنند و مطالبات و دغدغههای آنها را پیگیری و ثابت کنند یک جریان مقطعی موسمی در انتخابات نیستند و میتوانند در پیگیری مطالبات مردمی تاثیرگذار باشند، حتما میتوانند پیروز آن رقابت هم باشند. حالا اینکه اسم این را تکرار سوم تیر بگذاریم یا استمرار رویکرد دولت فعلی، این را باید به انتظار نشست تا ببینیم چه نتیجهای به دست میآید.
مثلث؛ اگر در چنین فضایی قرار بگیریم که یک سوم تیری در 1400 تکرار شود، ما با یک چهره مردمگرای اصولگرا مواجه خواهیم بود که معادلات رقابت انتخاباتی را به نفع خود رقم میزند یا با یک چهره اصلاحطلب؟
کار سختی است پیشبینی اینکه چه فردی و با چه رویکردی بتواند اقبال مردم را به دست بیاورد. من اعتقادم این است که اگر جریان اصلاحطلبی نتواند در این فرصت باقیمانده خود را بازسازی کند، بازسازی با همه مختصاتی که در درون دولت و وجههای که برایش در طول این سالها ایجاد شده، بهویژه برای رایدهندگان که بخشی از آنها تکلیفی هستند و بخشی با آن فضای رقابت سیاسی و داغشدن انتخابات حضور پیدا میکنند، اساسا آن طرف چه شعار عدالتخواهیاش بچربد و چه ترتیب دیگری بهوجود بیاید، حتما برنده اصولگرایان هستند؛ اما این دو سال پایانی یک گیجی ایجاد کرده که جریان اصلاحطلب نمیداند باید الان از آقای روحانی فاصله بگیرد تا بتواند آنجا در نقد دولت حرف بزند و کاندیدایش به دولت مستقر بتازد و براساس آن رای جذب کند یا اینکه سعی کند بر همین اساس جایگاه اپوزیسیونی با حمایت از دولت فعلی کاستیها را به زمین بازی حاکمیت حواله دهد و آن چیزی که وعده داد شد و انجام نشده را در کیسه حاکمیت بگذارد و بگوید که تقصیر دولت منتخب شما نیست. این ترجمه همان شعاری است که میگوید این وضعیت فعلی محصول انقلاب است یا انتخاب. آیا این تصمیمی که جریان اصلاحطلبی در اتاق فکرش میگیرد این است که به سمتی برود که تا جایی که ممکن است این اتفاقات را روی دوش حاکمیت بیندازد و از آقای روحانی حمایت کند و تا انتها پیش رود یا اینکه نمونه اختلافاتی که بین آقای جهانگیری و آقای روحانی به وجود آمد یا مناسبات دیگری که باز بسترش را خود آقای روحانی برای توسعه این اختلاف فراهم کرده، فضایی را ایجاد کند که اصلا بگویند آقای روحانی به آرمانهای ما پایبند نبود و اصلاحطلب به آن معنا در این دوره هشتساله وجود نداشت؛ همانطور که افراد مختلفی هم از دولت فاصله گرفتند و سعی کردند این اتفاق را تکمیل کنند. این حالت دوم را میتوان گفت بعد بیشتری دارد که مردم قبول کنند و پذیرفته نخواهد شد به دلیل فکتها و نشانهها و علائم مختلفی که در این هشتساله بوده و تکرارهایی که شده و تکمیل انتخاباتهای دیگری بوده که در این سالها داشتیم. آن مورد اول بهنظرم جنگ و جریان اساسی را در خود دارد که اگر این اتفاق بیفتد، چقدر میتواند این نزاع و دعوای سیاسی بالا بگیرد و به سقف حاکمیت بچسبد و آنجا جریان اصلاحطلب بتواند اولا با مناسبات ساختار فعلی حاکمیت و شورای نگهبان و مناسبات چارچوب جمهوری اسلامی این مسیر را پیش ببرد و در عین حال در این مرز ظریف انداختن بار اصلی مشکلات و مسائل مملکت روی دوش حاکمیت، بماند و حاکمیت قبول کند کاندیدایی که چنین مناسباتی دارد بهعنوان رقیب جریان اصولگرا حضور یابد.
دیدگاه تان را بنویسید